eitaa logo
دارالقرآن فاطمیون ملارد
717 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
7.1هزار ویدیو
110 فایل
#لینک_کانال_جهادی_نیکوکاری_فرهنگی_دارالقرآن_فاطمیون_ملارد_در_ایتا @Darolghoranfatemion آیدی جهت انتقادات و پیشنهادات @DarolQoranfatemion
مشاهده در ایتا
دانلود
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 9⃣1⃣ 🔻«حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ ..» 🔹شما خاندان پیامبر رازهای خدا هستید. یعنی همان بحث ستارالعیوب بودنی که خدا دارد. امام هم گناهان ما را می‌بیند اما است رازداری می کند. 🔸حال اینکه معنای دقیق چه هست؟ نمی توانیم تشخیص بدهیم. چون اگر قرار بود تشخیص بدهیم دیگر راز نمی شد. اینقدر امام بالاست که مخزن اسرار خدای متعال می شود. 🔻«وَ أَوْصِیاءِ نَبِی اللَّهِ.. » 🔹به اهل بیت می گوید شما نبی خدایید، کلمه اوصیا جمع وصی است، وصی هم به کسی گفته می شود که کارهای کسی که به او کرده انجام می دهد. 🔸 مثلا پدر به پسر وصیت می کند پسر موظف است وصیت پدر را انجام بدهد. 🔹می گوید امام های دوازده گانه وصی پیغمبر هستند یعنی پیغمبر را بعد رحلت پیغمبر انجام می دهند، البته غیر از بحث نازل شدن وحی. 🔸به ائمه هم وحی می ‌شود نوعش فرق می کند. به پیغمبر وحی تشریعی نازل می شد یعنی وحی برای اینکه احکام بیاورد. 🔹 احکام جدید زمان امام نازل نمی شود، برای زمان پیغمبر بود و تمام شد، امام وظیفه ی اجرای احکام دارد. 🔸پس آن وحی که به نازل می‌شود ... آیت الله جوادی آملی در کتاب تفسیر جامعه کبیره می فرمایند ″وحی ″ است 🔹 یعنی وحی که امام را در اجرای دین و اجرای احکام و تفسیر قرآن و ‌امثال اینها.. کمک می کند.‌ ✨ادامه دارد.. 🎤استاد احسان عبادی 👆 👇👇👇 https://eitaa.com/Darolghoranfatemion
🍃🌸 آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک عراقی گفته بود تو به باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل بده!... می گفت: خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود. او اولین کسی بودکه رفت و آخرین نفری بود که برگشت. اسیر که شد پسرش علی4 ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی بود. وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از گذشته خود را مرور می کردم. 🍃🌸 سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، راکامل حفظ کرده بود، زبان می دانست و برای 26 سال نماز قضا خوانده بود. حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم. بهترین که این 18 سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! سال 74 بود، عراقی یک لیوان آب یخ می‌خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من 12 سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت 5دقیقه آفتاب را داشتم! 📚گزیده ای از کتاب خاطرات دردناک _ ناصر کاوه. 👇👇👇 https://eitaa.com/Darolghoranfatemion