eitaa logo
دارالقرآن فاطمیون ملارد
661 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
101 فایل
#لینک_کانال_جهادی_نیکوکاری_فرهنگی_دارالقرآن_فاطمیون_ملارد_در_ایتا👇 https://eitaa.com/Darolghoranfatemion آدرس: تهران،جاده ملارد، خیابان معلم، بعد از بلوار راغب،بن بست۱۹
مشاهده در ایتا
دانلود
این خاطره را کامل بخوانید بود ولی اسم اش را بنت الحسین گذاشت خاطره من از شب های محرم سخنرانی دارم. ، سنی، صوفی، و... در مجلس شرکت می کنند. مصطفی، از دوستان خوب لبنانی است، خبر داد که امشب یک دوست بیزنسمن دارد، دعوت کرده او را تا در مجلس حسینی ما شرکت کند. ولی به من میگوید: امشب مراقب باشم در حرفام. می پرسم: چرا؟ مصطفی میگوید: چون او یک است. مسیر بحث را امشب قدری تغییر دادم. و البته وسط بحث مهمان سلفی هم رسید. تیز به من نگاه می کرد. وسط سخنرانی ام از بغل دستی اش پرسید اهل کجاست؟ تا او جواب داد ست دیدم تیزی نگاهش، به بغض تبدیل شد. بعد مراسم، کلی سوال پرسید. سوال که نبود هجمه بود و تهمت علیه تشیع. ولی پاسخ های من، گویی ذهن او را تغییر میداد. فردا شب هم آمد. باز کلی در قالب سوال. و این آمدنش، مستمر شد. و هر روز، که می گذشت ، این بار هجمه هایش به سوال تبدیل می شد. واقعا می خواست بداند. شب گفت، چرا اینها را به ما نگفتند؟ چرا ما از نمی دانیم؟ چرا ما روز عاشورا را می گرفتیم؟ دیدم سوالات اش تا دیروز هجمه بود، حالا شده سوال. و کم کم دارد می شود، حقیقت یابی.. روز عاشورا دیدم کلی وسایل آورده برای . ولی خلوتی داد. پرسیدم: چرا پنهانی؟ گفت اگر اقوام من بفهمند من می آیم اینجا و نذری میدهم، من را خواهند . قصه کوتاه کنم. روز عاشورا داشتم سخنرانی می کردم. همه جمع بودند. دیدم این فرد در اتاق تکی حسینیه نشسته است. نزدیک رفتم دیدم بغض هایش ترکیده است. لباسش خیس شده بود از . خود را ملامت می کرد که چرا تا کنون از حسین بی خبر بوده است. زمان حضور ما پایان یافت. پس از هفته ها زنگ زد. گفت فلانی در این مدت کلی درباره کربلا خواندم. اما اینبار گریه نمی کرد و خوشحال بود. گفت: خوشحالم که با حسین آشنا شدم. گفت: یک خبر خوش دیگر دارم. ام به دنیا آمد. هیچ میدانی اسمش را چی گذاشتم؟ اسم های خارجی که به ذهنم می آمد گفتم: جولیو؟ ؟؟؟ اما هیچ کدام از این اسم ها را انتخاب نکرده بود. گفت در این مدت که با حسین آشنا شدم. اسم یک دختر مرا با خود برده است. و او است. و این نوه ام را رقیه بنت الحسین گذاشتم. بیچاره خیال می کرد، رقیه بنت الحسین، کلش، فقط نام است، نه نام و کنیه. در واقع این اسم همراه با کنیه را first name تصور کرده بود. حسین چه دارد که یک سلفی ضد شیعه را چنین عاشق خود می کند. بخدا حسین، کیمیای هستی است. بغض کنان پرسیدم کی بچه به دنیا آمد؟ روزش را گفت. آنجا اسلامی نداشتم. همین جوری گروه های ایرانی را سر زدم. دیدم دقیقا روزی که بچه به دنیا آمده، روزی است که مشهور است به حضرت رقیه. او خود حتی نمی دانست آن روز، روز شهادت رقیه است. اما، رقیه ای دیگر در یک محیط سلفی به دنیا آمد دقیقا روز شهادت رقیه. این یعنی رقیه، پایان ناپذیر است. گاه در یزید گاه در کوخ سلفی. برای آگاهی بیشتر با ما همراه شوید✅ اینجا👇👇👇 @Darolghoranfatemion
امام حسین محور وحدت امروز به کنفرانسی دعوت شدیم. همه از اند. با گرایش های مختلف، و... ■ پیش فرض هایم از ، خوف را در جانم انداخته. چگونه با لباس روحانیت وارد مجلس شویم. اینجا پاکستان است به وقت . اونم در ایام . که هر سال کلی عملیات انتحاری و ترور، جان را میگیرد. ■ وارد ساختمان کنفرانس می شویم. چشم و گوش هایم را تیز کرده ام. مباد.... ■چقدر زود ماها ! چه پیش داروی ها که فقط از پیش فرض های ما ساخته شده است. کاش می شد، ما همدیگر را از پس پرده ها ارزشگذاری نمی‌کردیم. ان وقت نه بود و نه ای ■ مرگ بر ناآگاهی بر کم آگاهی همین که وارد سالن شدیم. مدیر جلسه با افتخار خود را خطاب می کند. سید اما سنی. آری چنین است. و این یک حقیقت است که ما نمی دانیم. و اما ادامه می دهد از خاطراتش. از سفر خود میگوید...و هیجان را بیشتر می کند. ■ عالمی دیوبندی شروع کرد به سخن راندن: چنان با حلاوت و حرارت از گفت که اگر فقط صدا بود اما بی تصویر، می گفتید یک عالم شیعه سخن می گوید. اما نع.. او بود یک دیوبندی.. و میگفت از حسین و کربلا ■ عالمی سنی دیگر اما از مذهبی دیگر، گفت و گفت تا در آخر صحبتش شعری را خواند. اشک هایش بود که روان بر گونه هایش شد و بغض ها بود که اذن صحبتش نمی داد. ■■ باز تالماتم مرا به تامل واداشت. حسین کیست؟ حسین مال همه است از آن هر دلداده اش.چه آن که او را خواند و چه او که او را ■■ سخنرانان از حسین میگویند، شیعه و سنی؛ و من اما در گوشه برگه هایم می نویسم... پاکستان..‌ حسین.. وحدت... شیعه..سنی.. دیدم بغل دستی ام گفت این را هم بنویس. پاکستان، و کلا تعطیل است. ■ تازه فهمیدم این عشق هم همگی است و هم رسمی. هم دیرینه است هم پر جوش...هم پایا است و هم پویا برای آگاهی بیشتر با ما همراه شوید✅ اینجا👇👇👇 @Darolghoranfatemion