eitaa logo
دارالقرآن نور
930 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
81 فایل
✨ وابسته به آموزش و پرورش ناحیه یک استان قم 🔸 ویژه خواهران 🔸 آموزش دوره های مختلف قرآن از سطح مقدماتی تا پیشرفته 🔸 آدرس: انتهای خ انقلاب نرسیده به چهار راه گلزار 📞37738518-9 🔷 آیدی ثبت نام کلاس ها @Hoda201
مشاهده در ایتا
دانلود
  ⚫️ بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفارى را پیدا کردند در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.[۱] جون کسى بود که امیرالمؤمنین علیه السلام او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامى که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى علیه‌السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه‌السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد. ◼️ هنگامى که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و براى میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. 🔻حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتى همراه ما بود! اکنون خویشتن را به خاطرما مبتلا مساز. جون خود را بر قدم‌هاى مبارک امام حسین علیه‌السلام انداخت و بوسید و گفت: 🔻اى پسرسول خدا، هنگامى که شما در راحتى و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنیم؟ 🔹جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتى نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگى به‌دست آورم و رو سفید شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمى‌شود تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مى‌گفت و گریه مى‌کرد به حدى که امام حسین علیه‌السلام گریستند و اجازه دادند. 🔹با آنکه جون پیر مردى ۹۰ ساله بود، ولى بچه‌ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به کنار خیمه‌ها براى خداحافظى و طلب حلالیت آمد، که صداى گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانى ساکت کرد و به خیمه‌ها فرستاد و مانند شیرى غضبناک روى به آن قوم ناپاک کرد. ◼️او جنگ نمایانى کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم‌هاى فراوانى به او وارد کردند. هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین (ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد علیهم‌‌السلام»: بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم‌السلام محشورش نما. 🌕از برکت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسید. چنانکه وقتى بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.[۲] 📚[1]  منتخب التواریخ : ص ۳۱۱ 📚[2] وسیله الدارین فى انصار الحسین (علیه السلام ): ص ۱۱۵   ▪️◾️◼️دارالقرآن نور◼️◾️▪️  ایتا:👈 http://eitaa.com/darolqhorannoor شاد:👈 https://shad.ir/noorqom
🔰بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شريف جون غلام ابى‌ذر غفارى را پيدا كردند در حالى كه صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن كردند. 📚منتخب التواريخ: ص ٣١١ كسى بود كه امیرالمؤمنین عليه السلام او را به ١۵۰ دينار خريد و به ابوذر بخشيد. هنگامی كه ابوذر را به ربذه تبعيد كردند اين غلام براى كمك به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد و در خدمت امیرالمؤمنین عليه‌السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى عليه‌السلام و سپس به خدمت امام حسين عليه‌السلام رسيد و همراه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد. هنگامی كه جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسين عليه‌السلام آمد و براى ميدان رفتن و دفاع از حريم ولايت و امامت اجازه خواست. ☑️حضرت فرمودند: در اين سفر به اميد عافيت و سلامتى همراه ما بودى! اكنون خويشتن را به خاطر ما مبتلا مساز ◾️جون خود را بر قدمهاى مبارك امام حسين عليه‌السلام انداخت و بوسيد و گفت: اى پسر رسول خدا، هنگامی كه شما در راحتى و آسايش بوديد من كاسه ليس شما بودم، و حال كه به بلا گرفتار هستيد شما را رها كنم؟ ◾️جون با خود فكر كرد: من كجا و اين خاندان كجا؟ لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نيز رنگ من سياه است. يا اباعبدالله ، لطف فرموده مرا بهشتى نمائيد تا بويم خوش گردد و شرافت خانوادگى به دست آورم و روسفيد شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمی ‏شوم تا خون سياه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. ◾️جون می ‏گفت و گريه می ‏كرد به حدّى كه امام حسين عليه‌السلام گريستند و اجازه دادند. با آنكه جون پيرمردى ٩۰ ساله بود، ولى بچه‏ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به كنار خيمه‏ ها براى خداحافظى و طلب حلاليّت آمد، كه صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هريك را به زبانى ساكت كرد و به خيمه‏ها فرستاد و مانند شيرى غضبناك روى به آن قوم ناپاك كرد. او جنگ نمايانى كرد، تا آنكه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد كردند. هنگامی كه روى زمين افتاد، امام حسين عليه‌السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گريست، و دست مبارك بر سر و صورت جون كشيد و فرمود: 🌷اللهم بيّض وجهه و طيّب ريحه و احشره مع محمد و آل محمد عليهم‌السلام: 🌷بار الها رويش را سفيد و بويش را خوش فرما و با خاندان عصمت عليهم ‏السلام محشورش نما. ◾️از بركت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسيد. چنانكه وقتى بدن او را بعد از ده روز پيدا كردند صورتش منّور و بويش معطر بود. 📚منابع: 1⃣ وسيلة الدارين فى انصار الحسين عليه السلام ص ١١۵ 2⃣ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۳؛ 3⃣معارف و معاریف، ج۲، ص۶۳۴ 4⃣ عبدالحسین نیشابورى، تقویم شیعه، صفحه ۳۳ ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎ ‌‎‎‎‎•••┈✾~🖤~✾┈•••  ایتا:👈 http://eitaa.com/darolqhorannoor شاد:👈 https://shad.ir/noorqom