دارالقرآن نور
#قصه #ضرب_المثل ⬅️ بین همه پیامبرها #جرجیس را انتخاب کرده 😄 👇👇👇👇👇 روزي روباه ، خروسي را گرفت و دوي
#داستان😍😍
#قصه_مریم_برای_باباش
#نظم_و_صدقه
یک روز از روزهای خدا مریم کوچولو به مامانش می گه مامانی هر شب بابا برام قصه میگه من دلم می خواد یک شب خودم برای بابا قصه بگم
اما مامانی
نه قصه ای می دونم که بابا بلد نباشه
و نه می تونم کتاب داستان را بخونم
مامانی چکار کنم
مامانیش گفت غصه نخور دختر گلم من امروز داستان زهرا کوچولوی بازیگوش را برات تعریف می کنم
اون وقت
وقتی بابا اومد تو امشب قبل خواب این داستانو براش تعریف کن
مامان براش تعریف کرد که:
*
زهرا بازیگوش بود و همیشه وسایلش را گم می کرد و هر چی مامان و بابا به اون تذکر می دادند که هر چیزی را که برمی داری سر جاش بذار و هر وسیله را بعد استفاده سر جاش بگذار زهرا کوچولوی بازیگوش گوش نمی کرد
تا اینکه یک روز عروسک کوچولوی یادگاری مادر بزرگش رو که مادر بزرگ مهربونش از مشهد براش اورده بود را گم کرد خیلی ناراحت شد هرچی گشت انگار آب شده بود رفته بود تو زمین 💧
خلاصه ناراحت جلوی در خونه نشسته بود و دوستانش را در حال بازی نگاه می کرد و غصه عروسکش را می خورد
که یک فکری به سرش زد مادر بزرگش به اون گفته بود صدقه مشکلات را حل می کند پس رفت و یکی از سکه هایی رو که بابا بهش داده بود داخل صندوق صدقات کوچیک روی جاکفشی انداخت و گفت خداجون میدونم اشتباه کردم و مراقب عروسکم نبودم ولی قول میدم دیگه وسایلم رو بعد از بازی سر جاشون بگذارم
پس خدای مهربونم کاری کن عروسکم پیدا بشه
بعدش رفت تو آشپزخانه تا آب بخوره
که مامان جونش صداش کرد دختر گلم عروسکتو گذاشته بودی توی یخچال 😳😅
زهرا جون از اون به بعد به مامان قول داد که دیگه حواسشو جمع کنه و هر چیزی رو سر جای خودش بذاره
*
داستان که تموم شد مامان مریم کوچولو گفت مریم گلم امشب این داستان را برای بابا جون تعریف کن
مریم هم پرید و مامان خوبش رو بوسید😘
#قصه_شب😴
📣 کوچولوهای نازنین دعا برای فرج یادتون نره 💐
🌷اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ 🌷
اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ
eitaa.com/darolqhorannoor
┄┅─✵💝✵─┅┄