چه زیبا ومتبرک است تمام آن روزی که با یاد ونام
#امام_زمان
و
#شــــهــدا
آغازشود
امروزمون
معنوی تر
از دیروزمون
ان شاءالله🤲
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✨✨✨✨✨✨✨✨
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
#دارالشفای_شـــــــهــــــدا
@darolshfaeshohade
✨✨✨✨✨✨✨
#ذکر_روز_چهارشنبه:
✨ یـا حـــی
✨ یـا قـــیــوم
#دارالشفای_شـــــــهــــــدا
@darolshfaeshohade
✨✨✨✨✨✨
✍چرا شهید علی ماهانی موقع نماز خود را به دیوار سنگر می چسباند؟
🔸موقع نماز که می شد علی خود را طوری به دیوار سنگر می چسباند که حتی یک نفر هم نمی توانست در پشتش قرار بگیرد.
🔸مدتی از بودن در کنار علی گذشته بود و هر روز بیش از پیش به خصوصیات معنوی او پی می بردم.
🔸رفتار علی چنان بود که همه را شیفته خود کرده بود و بچه ها دلشان می خواست که نماز جماعتشان را به او اقتدا کنند و از بچه ها اصرار بود و از علی انکار.
🔸وقتی بچه ها می گفتند خب علی آقا شما که همه شرایط پیش نمازی را دارید چرا نمی گذارید ما به شما اقتدا کنیم پاسخ می داد که من حقیر خودم مشکل دارم حالا شما فرض کنید قرائتم درست باشد بقیه کارهایم چه؟!
🔸چطور من می توانم مسئولیت نماز شما را بر عهده بگیرم و چطور می توانم روز قیامت پاسخ دهم من دنبال بچه هایی می گردم که روزی نمازشان را به من اقتدا کرده اند که دوباره نماز را تجدید کنند.
🔸علی این حرفها را در شرایطی می گفت که از عمق وجودش ناراحت بود در صورتی که همه می دانستند که او مراحلی را طی کرده و واجد شرایط امامت جماعت است.
🔸و از آن به بعد خودش کاری کرد که دیگر هیچ کس نتواند نمازش را به او اقتدا کند.
🔸اینطور که علی برای نماز خواندن به انتهای سنگر می رفت و خودش را طوری به آن می چسباند که دیگر کسی نمی توانست به پشتش برود.
✍راوی آقای علیرضا رزم حسینی جانشین فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس در کتاب روز تیغ.
#شهیدعلیماهانی
#دارالشفای_شـــــــهــــــدا
@darolshfaeshohade
✨✨✨✨✨✨✨
✍شهید مستجاب دعوه علی ماهانی ؛ چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
🔸بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟
🔸گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم.
🔸برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا...
🔸دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم.
🔸گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟
🔸گفت: نبودی چه خبر شد؟
🔸تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟
🔸هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد.
🔸آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها...
🔸پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟
🔸گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن...
🔸بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
✨قسمتی از کتاب پیراهن خاکی شهید علی ماهانی...
♦️شهید حاج قاسم سلیمانی ؛ هر وقت فشارهای روحی جانم را به عذاب می کشید می رفتم پیش علی آقا.
وقتی می گفتم: چرا آمده ام فقط نگاهش دلم را آرام می کرد!!!
چه برسد به اینکه دو آیه از قرآن بخواند و یا تفسیر کند.
و یا روضه ی حضرت زهرا سلام الله برایم بخواند.
#شهید_علی_ماهانی
#دارالشفای_شـــــــهــــــدا
@darolshfaeshohade
✨✨✨✨✨✨✨