و اما امروز
امروز روز دوری از خشونت بود .
بیمعناست؟
خب معلوم است !
خشونت این روز ها
جایش را به وحشی گری های پراز
خونسردی داده . .
#دنیایبدونخشونت
#فلسطین
۲۷ آذر ۱۴۰۲
۲۷ آذر ۱۴۰۲
۲۷ آذر ۱۴۰۲
'حوض ِ ایلیـــاء-
و اما امروز امروز روز دوری از خشونت بود . بیمعناست؟ خب معلوم است ! خشونت این روز ها جایش را به وحش
اما خشونت باید جزء واژه های ڪھن باشد...
چون والیان باطل ۱٤۰۰ سال پیش ، پشت یڪ در ، وحشی گری را آغاز ڪردند..
از آن موقع بود ڪه خشونت بی معنا شد .
۲۷ آذر ۱۴۰۲
'حوض ِ ایلیـــاء-
- شیخ! احوالاتم در هم پیچ میخورد از سـرِ شوق .. وقت وصال استـ بر من ِ جنون زدھ ؟ +دلت جوانهـ مۍزند
-جوان دل جوانه زده عاشق!ڪجایی ڪه مشتاق دل و ڪلام عاشق پیشهات بودم در این مدت..!
+عذرتاخیر دارم شیخ!مرا مدتی خلوت با صاحب دل بود. مشق عشق میڪردم از روی نصایح جنابتان..
-تا جان داری در خلوت باشی جوان !
خلوت انسان را میسازد برای کثرت
آدمے در خلوت جوانہ میزند و بزرگ میشود
اگر خلوت نباشد،پیرمرد هفتاد ساله طفل گریزپای بیش نخواهد بود
+ڪلامت نافذ شیخ عاشق ! :)
آری دریافتم از خلوت نباشد خداوند به پادشاهی میماند بی رحم و کبیر که انسان را به دوزخ حرص میافکند،تا رب جلیل جمیل حی و رحمٰن لایموت :)
-جوان شیفته..(:
تومرا عاشق کردی به عشق پاک در قلبت،آری به خدا ڪه دریافتی جز در خلوت نمیتوان خدارا یافت
و جز در دل های عاشق شکسته نمیتوان عشق خدا را دید💛
#شیخ
۲۹ آذر ۱۴۰۲
۱ دی ۱۴۰۲
'حوض ِ ایلیـــاء-
-جوان دل جوانه زده عاشق!ڪجایی ڪه مشتاق دل و ڪلام عاشق پیشهات بودم در این مدت..! +عذرتاخیر دارم شیخ!
-جوانَڪبزرگ!این بار قلب شیخ حال گریه دارد..
مستمع دل پر دردم میشوی؟(:
+یاشیخ!
تورا چه شد ڪه سفره دلت را نزد چونی منی می گشایی؟
بگو شیخ...بگو ڪه قلب بی قرارم اسیر زنجیر شده و بازنده تر از همیشه بارانی است...
ظرفی میشوم برای قطرات بارانت :)
متبـّـرڪ میشوم به زلال عشق . .
-میدانی جوان، تا عمر داشتم از خدای خود،خدای خود را خواستم ولاغیر...
چیزی جز این نخواستم...
در این چند صباح و لیالی،هرچند لایقش نبودم،ولی معشوق گوشه زلفش را به قلبم گره زده بود اما من دل ندادم به لطف او...
سر من گرم سرگرمی هایی بود که او از آنها اسباب ساخته بود برای همان لحظهدیدار،اما من سرگرم اسباب بودم و از مقصدی ڪه جلوی چشمم فرمایش لطف میڪرد غافل....
+میفهمم تورا شیخ جوان!!
دل جوان تو معشوقی را از دست میدهد ڪه قریب به نَود روز اورا در اختیار داشت و قدر نمیدانست،ولی حالا به یکباره به خود آمد و جگرش داغ شد از این دوری و صدبار ازین غفلت .
میدانم،تمامش را از بَرّ شدم در این روزی ڪه روز فراق است...
غفلت را چه باید نامید اگر من نیستم..؟
-جوانڪشیخمسلڪ! پاره تنم را از خودم گرفتم..
دیگر آتش وجودم خاموش نخواهد شد...
تا دیدار دوباره یار...
+شیخ!از خدا بخواه یادش را در قلبت به لطفش زنده بدارد
آتشت بزند به عشق خودش
به خداوند جلیل ڪه عاقبت بخیری جز این چیزی نیست...
عشق..🌱
-آمین به حقِ حقُ الیقین...!
#شیخ
۲ دی ۱۴۰۲
'حوض ِ ایلیـــاء-
-جوانَڪبزرگ!این بار قلب شیخ حال گریه دارد.. مستمع دل پر دردم میشوی؟(: +یاشیخ! تورا چه شد ڪه سفره د
*نود روز ، تورق اوراق پایان رمضان است ..
همان روزگاری ڪه جوانی در حوالیام پرسه میزد . .
۲ دی ۱۴۰۲
چ خوشاند
پیرغلامانی ڪه جواناند
و جوانانی ڪه چاڪ بر پیشانی دارند
به سبب سجده های طولانی نه
از شدت عشق ، سرشان ترڪ میخورد !
۲ دی ۱۴۰۲
۳ دی ۱۴۰۲
۳ دی ۱۴۰۲