💠ج مثل جواد لوحه های آموزشی ام آن روز به حرف ج رسید ج مثل جوجه ج مثل برنج آقای عصارزاده ،معلم کم حوصله #کلاس_اول درسش تمام شد و من و دیگر همکلاسی که هنوز خماری تعطیلات عید در سرمان بود ، با هیاهو از #مدرسه_فاضل بیرون زدیم، پدرم زود تر از همیشه دم در مدرسه بود با آن موتور هوندای قدیمی ۷ سال، سنی نبود که بتوانم قرمزی چشمهای پدرم را در آن چند لحظهء (سلام و سوار شو) تشخیص دهم مثل هر روز باید بعدش میرفتیم دنبال مادرم که معلم مدرسه بود، مدرسه راهنمایی پسر عمویم جواد، درست روبروی مدرسه حجاب بود هق هق گریه پدر وقتی روبروی مدرسه منتظری رسید ته دلم را خالی کرد ....................................................... آن روز عصر بعد از تعطیلی مدرسه مادرم، به خانه نرفتیم ... در خانه عمو محمد غوغایی بر پا بود در هیاهوی گریه داغداران نوجوان شهید ،کسی دنبال آن نبود که من مشقم را نوشتم یا نه؟ چند روز بعد اما حرفِ (ج) را با بغض مادرم ، تمرین کردم : ج مثل جواد - پی نوشت: 💎 #حمزه_احمدی پسر عموی من که در خانه، جواد صدایش میکردند، در تاریخ ۲۲فروردین سال ۶۶ در دشت شقایق فام #شلمچه به شهادت رسید ، و بر اساس یک قرار ، سالگرد شهادتش را در سوم مهر هر سال یعنی امشب برگزار می کنند. وقتی پیکر نحیف او را آوردند، بیش از هر چیز پهلوی پاره شده اش به چشم می آمد، عمو محمد پدر پیر شهید تا همین چند سال پیش کارمند ساده شهرداری #اردکان بود، و اغلب اوقات مسیر مسجد تا خانه اش را با یک‌ دوچرخه ساده طی میکند ، مادرش هم هنوز با انبوهی از بیماری ها گاهی پشت دار قالی مینشید، این چند خط را هم نوشتم تا یادمان نرود ساحت شهدا و خانواده های آنها آنقدر پا‌ک هست که هجوم دروغ های دشمنان یا غبار معدودی از انقلاب فروشان نتواند آن را مخدوش کند . عمو محمد پدر پیر شهید احتمالا همین که هنوز نام شهید را از روی کوچه اش برنداشته اند راضی و از مسئولین ممنون است . 🔅سوم مهر ماه #۹۸ ⚜ دارالسلام ⚜ @darossalamm