#ارزش_کار_براي_خدا✨✨
یکی از دوستان شیخ از او نقل میکند که فرمـود:
« در مسجد جمعه تهران، شـبهـا مـینشـستم و حمـد و سـوره مـردم را درسـت
میکردم، شبی دو بچه با هم دعوا میکردند، یکی از آنها که مغلوب شد براي این که کتک نخورد آمد پهلوي مـن نشـست،
من از فرصت استفاده کردم، حمد و سورهاش را پرسیدم، و این کار آن شب، همه وقت مرا گرفت. شب بعد درویـشی نـزدم
آمد و گفت: من علم کیمیا، سیمیا، هیمیا و لیمیا دارم، و آمادهام به شما بدهم، مشروط به این که ثواب کار دیشب خود را بـه
من بدهی! به او پاسخ دادم: نه! اگر اینها به درد می خورد به من نمیدادي.»!
@darrahbandgi