eitaa logo
درس اخلاق
56.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
29 فایل
جهت مشاوره رایگان 👇 ایدی استاد حسینی @HosseiniMadras تبلیغات 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ ما به تجربه دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها راضی بوده اند ، دست به هرچه زده اند طلا شده و همچنین دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند ، حالا به هر دری که میزنند کارشان درست نمیشود. 🔵👈 بعد پیش ما می آیند و می پرسند:« چرا ما هرکاری میکنیم ، کارمان اصلاح نمی شود؟» خبر هم ندارند که به خاطر این است که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند. امکان دارد که پدر و مادر در زمان حیات از فرزندشان راضی باشند، 💢👈 ولی حالا که مرده‌اند ناراضی‌اند که چرا یادشان نمی‌کنند.👉💢 قدیم چه قدر مردم در ماه رجب و شعبان برای پدر و مادرهایشان ختم قرآن می‌داده‌اند. من یادم هست هفتاد سال پیش، کنار چهار راه مولوی کسی داد می‌زد؛ «خیر مرده‌ها» مردم هم یک کیلو سیب می‌خریدند و خیرات می‌دادند. 🔵👈 پس برای پدر و مادرهایتان ختم قرآن بکنید، سر قبرشان بروید، قرآن برایشان بخوانید و کار خیر برایشان بکنید. در روایت آمده است که «ارواح مؤمنین شب‌های جمعه به پشت بام خانه‌ها می‌آیند و می‌گویند: آن لقمه‌ای که جلوی سگ‌هایتان می‌اندازید، خیر ما کنید!» 🔹 [ از فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی-ره، در محضر استاد، ص 30 ] 📩 📩 📩 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
🔴 ديدار مُردگان با خانواده‏هاشان‏ در «كافى» از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده است كه:«شخص مؤمن پس از مرگش از خانواده خويش ديدار مى‏كند و در مورد وضع آنها، آنچه را كه از آن مسرور گردد، بيند و آنچه را كه از آن اندوهناك شود، بر او مخفى ماند». و نيز در «كافى» از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده كه:«هيچ مؤمن و كافرى نيست كه در هنگام ظهر نزد خانواده خويش حاضر نگردد. وقتى مؤمن خانواده‏اش را در حال انجام اعمال صالح مى‏بيند، خداوند را حمد گويد و وقتى كافر، خانواده خويش را در حال انجام اعمال صالح ببيند بر آنان غبطه خورد». در «كافى» از اسحق بن عمّار نقل شده است كه:«از ابى‏الحسن اوّل (عليه السلام) پرسيدم آيا شخصى كه از دنيا رفته خانوداه خويش را ديدار مى‏كند يا نه؟ حضرت فرمود: آرى. سپس پرسيدم چند وقت به چند وقت؟ حضرت فرمود: بنا به منزلتى كه نزد خدا دارد، هر هفته، هر ماه يا هر سال. بعد پرسيدم به چه شكلى نزد خانواده‏اش حضور مى‏يابد؟ پاسخ داد: به صورت پرنده‏اى لطيف كه بر ديوار خانه‏شان فرود آيد و بر آنان مشرف گردد و هرگاه كه آنان را در خير و خوبى بيند، در شادى و سرور شود و هرگاه كه آنان را در سختى و حاجتى بيند، غمگين و اندوهناك گردد». رواياتى كه به اين مضمون باشد بسيار است و مؤلّف معتقد است كه تصوّر نمودن شخص به صورت پرنده‏اى لطيف، از باب تجسم ارواح است. مضمون و معنايى را كه در روايت فوق وجود دارد ممكن است بتوان به نحوى از اين سخن خدا فهميد كه: وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذين قُتِلُوا فِى سَبيلِ‏اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحينَ بِما اتاهُمُ‏اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنُونَ * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمةٍ مِنَ‏اللَّهِ وَفَضْلٍ وَاَنَ‏اللَّهَ لا يُضيعُ اَجْرَا الْمُؤْمِنينَ. مراد از «استبشار» دريافت بشارت و شادمان گشتن به آن است. و عبارت يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمةٍ ... توضيح و بيان همان عبارت:وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا است. بنابراين، اين آيات مى‏رسانند كه كشته شدگان در راه خدا ازاين كه افراد خانواده‏شان را در نعمت و فضل و انتفاى خوف و حزن مى‏بيند، خوشحال و شادمان مى‏گردند. و نيز مى‏رسانند كه بازماندگان اين افراد، عمل صالح انجام مى‏دهند و چون خداوند اجر مؤمنين را ضايع نمى‏گرداند، نيكيهاى آنان را به حساب مى‏آورد و از بديهايشان درمى‏گذرد و بركات خويش را بر آنان افاضه مى‏نمايد. كشته شدگان، همه اينها را مى‏بينند. اين آيه نيز در معنا شبيه آيه فوق است:وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرىَ‏اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ اِلى‏ عالِمِ ِلْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ حيات پس از مرگ//علاّمه طباطبائى (ره) 🥀 برای همه رفتگان لطفا فاتحه ای قراءت فرمایید. 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🆔 @dars_akhlaq
🤲ثواب دعا برای ده نفر از دوستان مؤمن از دنیا رفته در شب جمعه 🌹حضرت امام صادق علیه السلام: مَنْ دَعا لِعَشْرَةٍ مِنْ إخْوانِهِ الْمَوْتی لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ أوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ هرکس که در شب جمعه برای ده نفر از دوستان مؤمن خود که از دنیا رفته اند دعا و طلب مغفرت نماید، از اهل بهشت قرار خواهد گرفت. جامع احادیث الشیعة: ج 6 ص 178 🍂 التماس ارواح به ما ... 💐 شب جمعه است ، هدیه به ارواح مطهر معصومین (علیهم السلام) و ارواح جمیع مومنین و مومنات و شهدا و ارواح اموات خودتون و روح مادر بنده فاتحه ای بخوانیم 🆔 @dars_akhlaq
👌 🔹فرزند آیت الله علامه امینی(ره) صاحب کتاب “الغدیر” می گوید: پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، ای او را در خواب شاد و خوشحال دیدم. پس از سلام و دست بوسی گفتم: در آنجا چه عملی باعث نجات و سعادت شما شده است؟ کتاب الغدیر یا سایر کتاب ها یا تاسیس و بنیاد و کتابخانه امیر المومنین(ع)؟ ✍مرحوم علامه تاملی کردند و فرمودند: فقط زیارت عاشورا! گفتم: اکنون روابط بین ایران و عراق تیره است و راه کربلا بسته است. چه کنم؟ فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) برپا می شود شرکت کن، ثواب زیارت امام حسین(ع) را به تو می دهند. سپس فرمود: پسر جان! در گذشته بارها گفته ام و اکنون توصیه می کنم که را هیچ وقت ترک و فراموش مکن. مرتب زیارت عاشورا را بخوان و برخودت وظیفه بدان. 📚 طرحی نو از زیارت عاشورا، ص۲۱۰ 🔵 لطفاً آن را به دوستان خود نیز هدیه کنید تا در ثواب نشر آن سهیم باشید.🙏 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🆔 @dars_akhlaq
  🔴 چشماني كه بينا شد يكي از اطبّا اصفهان مي گفت: من به هيچ ديني معتقد نبودم. به خدا ايمان نداشتم. با اين كه بچه مسلمان هم بودم ، يك روز به عمرم نماز نخوانده بودم، روزه نگرفته بودم. خارج آمدم و تحصيل كردم، دكترايم را گرفتم. به ايران برگشتم. مطب باز كردم و متخصّص چشم بودم.  ازدواج كردم. خدا به من دختري داد، روز به روز كه اين دختر بزرگتر مي شد، علاقه من به او بيشتر مي شد،  دختر به سنّ 6-7 سالگي رسيد، يك روز صبح آمدم صدايش كردم، از خواب بيدار شد، چشمهايش را هم باز كرد. ولي به من گفت: بابا، هيچ جا را نمي بينم، هر چه دستم را جلو چشمش تكان تكان دادم، ديدم نمي بيند. وحشت زده لباسهايم را پوشيدم. او را به مطب آوردم معاينه اش كردم، ديدم نابينا شده. صددرصد ، و بينايي اش را كاملاً از دست داده،  تلفن كردم، بعضي ديگر از رفقاي همكارم آمدند؛ كميسيون كردند، گفتند: هيچ اميدي به او نيست. از ايران به كشورهاي خارجي آمديم، همه جا جواب رد دادند. دوباره به ايران برگشتيم. ديگر نه غذا مي توانستيم بخوريم، نه خواب داشتيم، نه آسايش داشتيم، يك روز زنم آمد با اشك جاري، گفت فلاني، چند سالي است كه ما با هم زندگي مي كنيم، هنوز يك همچنين خواهشي از تو نكرده بودم. امروز مي خواهم يك خواهش از تو بكنم، كه به خاطر من انجام بدهي .  گفتم: چه هست كه بگويي انجام بدهم؟ گفت: نه تو اعتقاد نداري. چكار كنم؟ گفت: انگليس، آمريكا، آلمان بردي خوب نشد، اطبّاي ايران جواب كردند. مي خواهم از تو يك خواهش كنم، مي دانم تو خدا را قبول نداري، دين و امام رضا (ع) را قبول نداري، ولي ما اصفهان هستيم و تا مشهد راهي نيست. همه جا بچّه يمان را برديم.بيا سه تا بليط بگيريم و سه تايي، براي سه شب مشهد برويم و برگرديم  گفتم: اين حرف ها چيست؟ مزخرفات مي بافي. گفت: من كه گفتم: فقط به خاطر من اين كار انجام بده. گفتم باشد. ولي من خودم نمي آيم. من به امام رضا (ع) و اين حرف ها اعتقاد ندارم. گفت :« بسيار خوب» شما داخل حرم نياييد. من را ببر دمِ درِ حرم، من به حرم مي روم. شما دو ساعت ديگر دنبالم بيا. بليط گرفتم، براي سه شب آمديم مشهد، وارد شديم، در هتل اثاثيه را گذاشتيم. حرم آمديم. چشمم به گنبد علي بن موسي الرضا افتاد، برگشتم. زن در حرم رفت. دو ساعت بعد برگشت. شب دوّم، شب سوّم گذشت، خبري نشد. به زنم گفتم : ديدي گفتم اين ها همه اش كشك است. علي بن موسي الرضا (ع) يعني چه؟ حالا ديگر بيا برويم. امشب ديگر پروازمان هست، زن باز هم زد زير گريه. گفت: امشب كه شب سوّم هست، شب جمعه هست، من شب جمعه حرم امام رضا (ع) را ترك نمي كنم. برو بليطمان را تمديد كن. سه روز ديگر بيشتر بمانيم. بليط را تمديد كردم. هم گذشت، خبري نشد. روز جمعه هم گذشت خبري نشد. شنبه صبح بود زنم گفت: ما را حرم نمي بري؟ گفتم چرا مي برم. ساعت 8 ما را حرم برد. خودش رفت كه ساعت 10 دنبالمان بيايد، دم صحن قرار گذاشتيم.  من رفتم و ساعت 10 آمدم دم قرار، ايستادم . دم صحن ديدم خبر نيست. ترسيدم « خدا» تا الآن تخلّف نكرده بودند. هر روز سر ساعت همين جا بودند. كجا رفتند؟ گم شدند؟ نگاه كردم در حرم تا آن لحظه حاضر نبودم از تعصّبي كه داشتم، داخل صحن را نگاه كنم. يك وقت ديدم حرم قيامت شده. مردم بر سرشان مي زنند. هر كسي هر كجا هست رو به حرم ايستاده، مي گويد: يا علي ابن موسي الرضا. خدا، چه خبر شده، چه شده، چه اتّفاقي افتاده؟ يك نفر آن نزديكي بود. صدا كردم. گفتم بيا جلو. نمي خواستم داخل حرم بروم. جلو آمد، گفتم: چه خبر است. حرم اين قدر قلقله است. گفت: مگر نمي داني امام رضا يك دختر بچه كور 6-7 ساله را شفا داده،  الآن روي دست مردم است.  گفت: ديگر نفهميدم چه شد، گفتم: واي بر من، نكند دختر خودم باشد، داخل صحن دويدم، جمعيّت را شكافتم. يك وقت ديدم دخترم روي دست مردم است، از آن دور من را ديد، مي گويد: بابا ديگر مي بينم. گفت: جلو رفتم. دخترم را بغل كردم. دستم را جلوي چشمهايش حركت دادم ديدم چشم حركت مي كند. فهميدم بينا شده. دختر را رها كردم، داخل حرم دويدم، شبكه هاي ضريح را گرفتم. گفتم: آقا به خدا ديگر نوكرت هستم. اين قدر كريمي كه من به تو اعتقاد نداشتم، من را هم دست خالي برنگرداندي، به من هم عنايت كردي 📗منبع: نوار گلچين مصيبت هاي مرحوم استاد خبازيان 👌داستان بسیارتاثیر گزار وخواندنی حتما بخونید🙏 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🆔 @dars_akhlaq
  🔴 چشماني كه بينا شد يكي از اطبّا اصفهان مي گفت: من به هيچ ديني معتقد نبودم. به خدا ايمان نداشتم. با اين كه بچه مسلمان هم بودم ، يك روز به عمرم نماز نخوانده بودم، روزه نگرفته بودم. خارج آمدم و تحصيل كردم، دكترايم را گرفتم. به ايران برگشتم. مطب باز كردم و متخصّص چشم بودم.  ازدواج كردم. خدا به من دختري داد، روز به روز كه اين دختر بزرگتر مي شد، علاقه من به او بيشتر مي شد،  دختر به سنّ 6-7 سالگي رسيد، يك روز صبح آمدم صدايش كردم، از خواب بيدار شد، چشمهايش را هم باز كرد. ولي به من گفت: بابا، هيچ جا را نمي بينم، هر چه دستم را جلو چشمش تكان تكان دادم، ديدم نمي بيند. وحشت زده لباسهايم را پوشيدم. او را به مطب آوردم معاينه اش كردم، ديدم نابينا شده. صددرصد ، و بينايي اش را كاملاً از دست داده،  تلفن كردم، بعضي ديگر از رفقاي همكارم آمدند؛ كميسيون كردند، گفتند: هيچ اميدي به او نيست. از ايران به كشورهاي خارجي آمديم، همه جا جواب رد دادند. دوباره به ايران برگشتيم. ديگر نه غذا مي توانستيم بخوريم، نه خواب داشتيم، نه آسايش داشتيم، يك روز زنم آمد با اشك جاري، گفت فلاني، چند سالي است كه ما با هم زندگي مي كنيم، هنوز يك همچنين خواهشي از تو نكرده بودم. امروز مي خواهم يك خواهش از تو بكنم، كه به خاطر من انجام بدهي .  گفتم: چه هست كه بگويي انجام بدهم؟ گفت: نه تو اعتقاد نداري. چكار كنم؟ گفت: انگليس، آمريكا، آلمان بردي خوب نشد، اطبّاي ايران جواب كردند. مي خواهم از تو يك خواهش كنم، مي دانم تو خدا را قبول نداري، دين و امام رضا (ع) را قبول نداري، ولي ما اصفهان هستيم و تا مشهد راهي نيست. همه جا بچّه يمان را برديم.بيا سه تا بليط بگيريم و سه تايي، براي سه شب مشهد برويم و برگرديم  گفتم: اين حرف ها چيست؟ مزخرفات مي بافي. گفت: من كه گفتم: فقط به خاطر من اين كار انجام بده. گفتم باشد. ولي من خودم نمي آيم. من به امام رضا (ع) و اين حرف ها اعتقاد ندارم. گفت :« بسيار خوب» شما داخل حرم نياييد. من را ببر دمِ درِ حرم، من به حرم مي روم. شما دو ساعت ديگر دنبالم بيا. بليط گرفتم، براي سه شب آمديم مشهد، وارد شديم، در هتل اثاثيه را گذاشتيم. حرم آمديم. چشمم به گنبد علي بن موسي الرضا افتاد، برگشتم. زن در حرم رفت. دو ساعت بعد برگشت. شب دوّم، شب سوّم گذشت، خبري نشد. به زنم گفتم : ديدي گفتم اين ها همه اش كشك است. علي بن موسي الرضا (ع) يعني چه؟ حالا ديگر بيا برويم. امشب ديگر پروازمان هست، زن باز هم زد زير گريه. گفت: امشب كه شب سوّم هست، شب جمعه هست، من شب جمعه حرم امام رضا (ع) را ترك نمي كنم. برو بليطمان را تمديد كن. سه روز ديگر بيشتر بمانيم. بليط را تمديد كردم. هم گذشت، خبري نشد. روز جمعه هم گذشت خبري نشد. شنبه صبح بود زنم گفت: ما را حرم نمي بري؟ گفتم چرا مي برم. ساعت 8 ما را حرم برد. خودش رفت كه ساعت 10 دنبالمان بيايد، دم صحن قرار گذاشتيم.  من رفتم و ساعت 10 آمدم دم قرار، ايستادم . دم صحن ديدم خبر نيست. ترسيدم « خدا» تا الآن تخلّف نكرده بودند. هر روز سر ساعت همين جا بودند. كجا رفتند؟ گم شدند؟ نگاه كردم در حرم تا آن لحظه حاضر نبودم از تعصّبي كه داشتم، داخل صحن را نگاه كنم. يك وقت ديدم حرم قيامت شده. مردم بر سرشان مي زنند. هر كسي هر كجا هست رو به حرم ايستاده، مي گويد: يا علي ابن موسي الرضا. خدا، چه خبر شده، چه شده، چه اتّفاقي افتاده؟ يك نفر آن نزديكي بود. صدا كردم. گفتم بيا جلو. نمي خواستم داخل حرم بروم. جلو آمد، گفتم: چه خبر است. حرم اين قدر قلقله است. گفت: مگر نمي داني امام رضا يك دختر بچه كور 6-7 ساله را شفا داده،  الآن روي دست مردم است.  گفت: ديگر نفهميدم چه شد، گفتم: واي بر من، نكند دختر خودم باشد، داخل صحن دويدم، جمعيّت را شكافتم. يك وقت ديدم دخترم روي دست مردم است، از آن دور من را ديد، مي گويد: بابا ديگر مي بينم. گفت: جلو رفتم. دخترم را بغل كردم. دستم را جلوي چشمهايش حركت دادم ديدم چشم حركت مي كند. فهميدم بينا شده. دختر را رها كردم، داخل حرم دويدم، شبكه هاي ضريح را گرفتم. گفتم: آقا به خدا ديگر نوكرت هستم. اين قدر كريمي كه من به تو اعتقاد نداشتم، من را هم دست خالي برنگرداندي، به من هم عنايت كردي 📗منبع: نوار گلچين مصيبت هاي مرحوم خبازيان 👌داستان بسیارتاثیر گزار وخواندنی حتما بخونید🙏 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🆔 @dars_akhlaq
❣️ من رعیٺ بیچاره و حسین اسٺ دنیاسٺ ڪویر عطش و آب حسین اسٺ جایے ڪه علے نقطہ‌ے بسم‌الہ اسٺ تردید نداریم ڪه اِعراب ، حسین اسٺ ❤️💚 💚 🌙 🆔 @dars_akhlaq
❤️ دور از تو مانده ام گره ام وا نمےشود ماهے ڪه فارغ از غم دریا نمےشود راه حرم نشان بده از شهر خستہ ام لطفا نده جواب مرا با "نمےشود" 🌷 🌙 تا 🏴 🆔 @dars_akhlaq
  🔴 چشماني كه بينا شد يكي از اطبّا اصفهان مي گفت: من به هيچ ديني معتقد نبودم. به خدا ايمان نداشتم. با اين كه بچه مسلمان هم بودم ، يك روز به عمرم نماز نخوانده بودم، روزه نگرفته بودم. خارج آمدم و تحصيل كردم، دكترايم را گرفتم. به ايران برگشتم. مطب باز كردم و متخصّص چشم بودم.  ازدواج كردم. خدا به من دختري داد، روز به روز كه اين دختر بزرگتر مي شد، علاقه من به او بيشتر مي شد،  دختر به سنّ 6-7 سالگي رسيد، يك روز صبح آمدم صدايش كردم، از خواب بيدار شد، چشمهايش را هم باز كرد. ولي به من گفت: بابا، هيچ جا را نمي بينم، هر چه دستم را جلو چشمش تكان تكان دادم، ديدم نمي بيند. وحشت زده لباسهايم را پوشيدم. او را به مطب آوردم معاينه اش كردم، ديدم نابينا شده. صددرصد ، و بينايي اش را كاملاً از دست داده،  تلفن كردم، بعضي ديگر از رفقاي همكارم آمدند؛ كميسيون كردند، گفتند: هيچ اميدي به او نيست. از ايران به كشورهاي خارجي آمديم، همه جا جواب رد دادند. دوباره به ايران برگشتيم. ديگر نه غذا مي توانستيم بخوريم، نه خواب داشتيم، نه آسايش داشتيم، يك روز زنم آمد با اشك جاري، گفت فلاني، چند سالي است كه ما با هم زندگي مي كنيم، هنوز يك همچنين خواهشي از تو نكرده بودم. امروز مي خواهم يك خواهش از تو بكنم، كه به خاطر من انجام بدهي .  گفتم: چه هست كه بگويي انجام بدهم؟ گفت: نه تو اعتقاد نداري. چكار كنم؟ گفت: انگليس، آمريكا، آلمان بردي خوب نشد، اطبّاي ايران جواب كردند. مي خواهم از تو يك خواهش كنم، مي دانم تو خدا را قبول نداري، دين و امام رضا (ع) را قبول نداري، ولي ما اصفهان هستيم و تا مشهد راهي نيست. همه جا بچّه يمان را برديم.بيا سه تا بليط بگيريم و سه تايي، براي سه شب مشهد برويم و برگرديم  گفتم: اين حرف ها چيست؟ مزخرفات مي بافي. گفت: من كه گفتم: فقط به خاطر من اين كار انجام بده. گفتم باشد. ولي من خودم نمي آيم. من به امام رضا (ع) و اين حرف ها اعتقاد ندارم. گفت :« بسيار خوب» شما داخل حرم نياييد. من را ببر دمِ درِ حرم، من به حرم مي روم. شما دو ساعت ديگر دنبالم بيا. بليط گرفتم، براي سه شب آمديم مشهد، وارد شديم، در هتل اثاثيه را گذاشتيم. حرم آمديم. چشمم به گنبد علي بن موسي الرضا افتاد، برگشتم. زن در حرم رفت. دو ساعت بعد برگشت. شب دوّم، شب سوّم گذشت، خبري نشد. به زنم گفتم : ديدي گفتم اين ها همه اش كشك است. علي بن موسي الرضا (ع) يعني چه؟ حالا ديگر بيا برويم. امشب ديگر پروازمان هست، زن باز هم زد زير گريه. گفت: امشب كه شب سوّم هست، شب جمعه هست، من شب جمعه حرم امام رضا (ع) را ترك نمي كنم. برو بليطمان را تمديد كن. سه روز ديگر بيشتر بمانيم. بليط را تمديد كردم. هم گذشت، خبري نشد. روز جمعه هم گذشت خبري نشد. شنبه صبح بود زنم گفت: ما را حرم نمي بري؟ گفتم چرا مي برم. ساعت 8 ما را حرم برد. خودش رفت كه ساعت 10 دنبالمان بيايد، دم صحن قرار گذاشتيم.  من رفتم و ساعت 10 آمدم دم قرار، ايستادم . دم صحن ديدم خبر نيست. ترسيدم « خدا» تا الآن تخلّف نكرده بودند. هر روز سر ساعت همين جا بودند. كجا رفتند؟ گم شدند؟ نگاه كردم در حرم تا آن لحظه حاضر نبودم از تعصّبي كه داشتم، داخل صحن را نگاه كنم. يك وقت ديدم حرم قيامت شده. مردم بر سرشان مي زنند. هر كسي هر كجا هست رو به حرم ايستاده، مي گويد: يا علي ابن موسي الرضا. خدا، چه خبر شده، چه شده، چه اتّفاقي افتاده؟ يك نفر آن نزديكي بود. صدا كردم. گفتم بيا جلو. نمي خواستم داخل حرم بروم. جلو آمد، گفتم: چه خبر است. حرم اين قدر قلقله است. گفت: مگر نمي داني امام رضا يك دختر بچه كور 6-7 ساله را شفا داده،  الآن روي دست مردم است.  گفت: ديگر نفهميدم چه شد، گفتم: واي بر من، نكند دختر خودم باشد، داخل صحن دويدم، جمعيّت را شكافتم. يك وقت ديدم دخترم روي دست مردم است، از آن دور من را ديد، مي گويد: بابا ديگر مي بينم. گفت: جلو رفتم. دخترم را بغل كردم. دستم را جلوي چشمهايش حركت دادم ديدم چشم حركت مي كند. فهميدم بينا شده. دختر را رها كردم، داخل حرم دويدم، شبكه هاي ضريح را گرفتم. گفتم: آقا به خدا ديگر نوكرت هستم. اين قدر كريمي كه من به تو اعتقاد نداشتم، من را هم دست خالي برنگرداندي، به من هم عنايت كردي 📗منبع: نوار گلچين مصيبت هاي مرحوم خبازيان حضرت علیه السلام 👌داستان بسیارتاثیر گزار وخواندنی حتما بخونید🙏 🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 🆔 @dars_akhlaq
🌷 است ، چشم به راه هستند ... 🔹 برای شادی تمامی اموات و شهدا فاتحه ای به همراه قرائت فرمایید. ═══✼🍃💖🍃✼══ 🌹کــانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
🌙 اوّلین ماه رجب را «لیلة الرّغائب» گویند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روایتى که فضیلت ماه رجب را بیان مى‌کرد فرمود: «از اوّلین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرّغائب» نامیدند». آنگاه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اعمالى را براى آن شب به این کیفیّت بیان فرمود: ✅ روز پنج شنبه اوّل ماه را روزه مى‌گیرى، ✅ چون شب جمعه فرا رسید، میان نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز مى گذارى (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت از آن، یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إنّا انزلناه» و دوازده مرتبه «قل هو الله احد» را مى خوانى. ✅ پس از اتمام نماز هفتاد مرتبه مى‌گویى: «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَعَلى آلِهِ» ✅ آنگاه به سجده مى روى و هفتاد بار مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» ✅ سپس سر از سجده برمى دارى و هفتاد بار مى گویى: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِىُّ الاْعْظَمُ» ✅ بار دیگر نیز به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» ✅ آنگاه حاجت خود را مى طلبى که ان‌شاءالله برآورده خواهد شد. ✅ارسال به دیگران فراموش نشود🙏  ═══✼🍃💖🍃✼══ 🌹کــانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
33.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافے امام صادق (ع) لِکُلِّ داءٍ دَواءٌ وَ دَواءُ الذَّنبِ اَلاِستِغفارُ هر دردی دوا و درمانی دارد. داروی گناه، طلب آمرزش و استغفار کردن است ﴿ثواب‌الاعمال، ص ٣۶۵﴾ https://eitaa.com/dars_akhlaq114
enc_16792288848468029009489.mp3
2.77M
((...حسین که تکراری نمیشه حسین اون عشق موندگاره...))🥺 https://eitaa.com/dars_akhlaq114
مداحی_آنلاین_شوق_پرواز_مجتبی_رمضانی.mp3
6.9M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃تو شوق پر زدن دادی 🍃تو هیئتت وطن دادی 🎙 https://eitaa.com/dars_akhlaq114
YEKNET.IR - zamine - shabe 2 moharram1399 - narimani.mp3
9.55M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃آتش عشقت فتاده به نیستان دل 🍃شد پریشان از داغ تو سر و سامان دل 🎙 🌙 🌷 🌙 https://eitaa.com/dars_akhlaq114
مداحی_آنلاین_ماجرای_توبه_یک_لات_حجت_الاسلام_عالی.mp3
5.5M
🌙 ♨️ماجرای توبه یک لات بنام مصطفی دیوونه 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. https://eitaa.com/dars_akhlaq114
مداحی_آنلاین_دل_تنگم_آواره_میشه_بدون_حسین_مجید_رضانژاد.mp3
3.62M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃دل تنگم آواره میشه بدون حسین 🍃توی رویا پر زده تو آسمون حسین 🎙 🌷 🌙 https://eitaa.com/dars_akhlaq114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃به نسیم یاد تو دل تازه شود هر نفسی 🍃غیر تو المنة لله ندهم دل به کسی 🎙 🌷 🌙 https://eitaa.com/dars_akhlaq114
مداحی آنلاین - دلشوره - حسین طاهری.mp3
7.4M
دلشوره هارو میبینی اسم مارو بنویس تو زائرای اربعینی 🔊 🌙 تا 🏴 🎙 ....
مداحی_آنلاین_دلم_به_یاد_حرم_کریمی.mp3
4.64M
دلم به یاد حرم تا کربلا راهیه میخونه تو قتلگاه زیارت ناحیه 🔊 🌙 تا 🏴 🎙 ...https://eitaa.com/dars_akhlaq114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو رها نکنیا بین بلایا اباعبدالله دل داده‌ی علمتم تا ته دنیا اباعبدالله 📺 🔄 تا 🏴 🌙 🎙 https://eitaa.com/dars_akhlaq114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
    در سلام بر تو دست بر سینه می گذاریم تا قلب از جا کنده نشود السلام علی الحسین ‎═══✼❉❉✼═══┅