eitaa logo
درسایه‌سارقرآن‌وعترت‌علیهم‌السلام
877 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
79 فایل
✨بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیِمِ✨ به مجلس ذکر خدا و اهل بیت علیهم السلام خوش آمدید. ارتباط⬅️ @Khattat1361 پیچ‌ویراستی https://virasty.com/Khattat1361
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5857482699001826569.mp3
2.62M
🔊مجموعه صوتی 👤استاد حسن محمودی 📝قسمت دوازدهم 🔖باید نسبت به عجل الله محبت پیدا کنید... 👌کوتاه و شنیدنی 👈حتما بشنوید و نشر دهید. قسمت یازدهم 👇🏻 https://eitaa.com/darsayehsarahlebeyt/25239
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1934591425.mp3
12.22M
۳ 💛 خدا محبت خدا رابطه‌ی تو و خدا بزرگترین امانت زندگی توست .... اما نحوه‌ی تمام امانت‌داریهای زندگی تو، روی این امانت بزرگت، اثر دارند! چقدر برای حفظ این اَمانت، تلاش کردی؟ 🖇لینک فایل قبلی https://eitaa.com/darsayehsarahlebeyt/25241
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅۲ روز تا ولادت عشق 💖امام جواد علیه‌السلام: به خدا سوگند کسی که امام هشتم را زیارت کند در حالی که حق او را می‌شناسد، به اندازه یک میلیون حج پاداش دارد. علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - به محضرت چوغبار افتاده می آیم - رسولی.mp3
4.67M
🌺 (علیه‌السلام) 💐به محضرت چو غبار افتاده می آیم 💐اراده نیست بی اراده می آیم 🎙 👏 👌بسیار دلنشین علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترم سرم داد نزن.... 😭 اگر دلتون شکست اول برای ظهور مهدی فاطمه عجل‌الله‌فرجه دعا کنید اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🤲🏻 علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه‌السلام ▫️آمده بود مشهد برای زیارت. پول و پله‌اش تمام شد. نمی‌خواست به کسی رو بزند. متوسل شد به امام رضا علیه‌السلام. خواب حضرت را دید: "فردا اولین کسی که وارد حرم من می‌شود، گره از کارت باز خواهد کرد." از خواب که بیدار شد رفت ورودی حرم. اولین نفر را که دید ماتش برد. با خودش گفت: «این که اصغر بی‌نماز است! یعنی حضرت مرا به یک بی‌نماز حواله داده؟!» 👈این جذّاب و زیبا را اینجا بشنوید👇
4_6025915845878746978.mp3
5.57M
🔸 عجیب اصغر بی‌نماز 📚شیفتگان مهدی علیه‌السلام، ج۲، ص۱۷۳. علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 ؛ قسمت اول ویژه ولادت علیه‌السلام 📌 از تهران تا بهشت ۱ 🔸 از تصمیم عجولانه‌ای که گرفته بود پشیمان بود، اما نه جرئت بیرون آمدن از پشت صندلی راننده و نشان‌دادن خودش به پدر احسان را داشت و نه تحمل دل‌آشوبه و تهوعی که هر لحظه بیشتر می‌شد. یاد مادرش افتاد. مادر اگر بود، حتماً قرص ضد‌تهوع همراه داشت. مثل همه سفرهایی که با هم رفته بودند. 🔹 دلش برای روزهای گذشته تنگ شد. روزهایی که نه مادر بلاگر و فعال فضای مجازی و مُد بود و نه پدر پُر‌مشغله و درگیر تجارت. آن روزها سالی دوبار با ماشین خودشان سفر می‌رفتند. تعطیلات نوروز می‌رفتند شمال، خانه آقاجان و دیدن اقوام پدری. تعطیلات تابستان می‌رفتند مشهد، دیدن خاله‌مهین که حق مادری به گردن مادرش داشت و بعد از فوت مادر‌بزرگش همه‌کس مادرش بود. 🔸 یاد گذشته و دلتنگی و حسرت، دل‌آشوبه‌اش را بیشتر کرد. طاقتش تمام شد. از کف ماشین بلند شد و روی صندلی نشست و با عجله کلید پایین‌بر شیشه را چند بار فشار داد، اما کلید روی قفل کودک بود. ناچار با صدایی گرفته از درد و بریده‌بریده گفت: می‌شه شیشه رو بدید پایین، خیلی حالم بده. پدر احسان، شوکه شد. وسط جاده ترمز کرد. سر پارسا به پنجره خورد. گوسفند نذری مادر احسان، به شیشه پشت مزدا وانت برخورد کرد و مراتب اعتراضش را بع‌بع‌کنان اعلام کرد. 🔹 راننده ماشین پشت سر که به زحمت ماشینش را کنترل کرده بود، دستش را روی بوق گذاشت و با نثار چند فحش آبدار از کنار ماشین احمد‌آقا گذشت. احمدآقا به خودش مسلط شد. ماشین را کنار جاده کشید تا کمتر فحش بخورد و بفهمد ماجرا چیست. پارسا به سرعت از ماشین پیاده شد و خودش را به کنار جاده رساند. معده‌اش که سبک و دل‌آشوبه‌اش کمتر شد، سرش را بالا آورد. احمدآقا با بطری آب معدنی بالای سرش ایستاده بود. - لا اله الا الله. پسر جون تو اینجا چیکار می‌کنی؟! نزدیک بود هر دومون رو به کشتن بدی. پارسا با شرمندگی آبی به صورتش زد و جرعه‌ای آب نوشید. - تو رو خدا بذارید من باهاتون بیام. قول می‌دم تو مسیر حرف نزنم و فقط تا حرم مزاحمتون باشم. 🔸 احمد‌آقا با کلافگی دستی بر سر کم‌مویش کشید و گفت: امان از دست این احسان که هرچی تو خونه و ذهن ما می‌گذره رو به تو می‌گه. مگه شهر هرته؟! می‌دونی الان پدر و مادرت چه حالی دارن؟ با خودت چی فکر کردی که بی‌اجازه و یواشکی سوار ماشین شدی؟ اصلاً مگه تو درس و مدرسه نداری پسرجون؟ پارسا جرئت نگاه کردن به صورت برافروخته و رگ‌های برآمده پیشانی و گردن احمد‌آقا را نداشت. سرش را پایین انداخت و سعی کرد بغضش را قورت دهد، اما زور غمش بیشتر بود. خودش هم نفهمید چه شد که خودش را در آغوش احمد‌‌آقا انداخت. 🔹 - تو رو خداااا. بذارین باهاتون بیام. به خدا هیچ‌کس نگران و منتظر من نیست. این‌جوری مامان و بابام هم راحت و بدون دردسر از هم جدا می‌شن. شایدم امام رضا دلش به حال من بسوزه و یه کاری واسم بکنه. دیگه از این همه تنهایی خسته شدم. احمد‌آقا، پارسا را پدرانه در آغوش گرفته بود و موهای مجعد خرمایی‌اش را نوازش می‌کرد. گریه پارسا که بند آمد، احمد‌آقا مهربان، اما جدی توی چشمان عسلی‌اش زل زد. قلبش از دیدن غم چشمان پارسا- که تازه وارد ۱۴ سالگی شده بود- فشرده شد. 🔸 - پارسا! من همسایه دیوار به دیوار شمام. پدر و مادرت رو می‌شناسم. می‌دونم این روزا خیلی شرایط خونه‌تون روبه‌راه نیست، اما مطمئنم پدر و مادرت چند ساعت دیگه کل شهر رو واسه پیدا کردنت زیر پا می‌ذارن. اصلاً شاید همین الان فهمیدن که خونه نیستی و دارن دنبالت می‌گردن. علیه‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون در پناه آقا علیه‌السلام
هدایت شده از همدلی برای ظهور
قرار ما حرم توست یا امام رضا(ع) 💫امید ما کرم توست یا امام رضا(ع) 💫خوشا به حال دل عاشقی که در هر حال 💫 کبوتر حرم توست یا امام رضا(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا! 🤲🏻 شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن! سوره نمل ۱۹ ✨✨🌸✨✨ 💛امروز یک هدیه از طــرف خــداســت همین که امروز هم میتوانی از نعمت دوبــــاره دیـــدن دوبــاره شـنـیـدن و دوباره لمس کردن ایـن جـهـان زیــبــا لــــذت بــــبـــری خدارو شکر شکر کن...❤️ و روزتو زیبـا بساز سلام ✋🏻روزتون به طراوت و شـــادابـــی گــــل💐 👇🏻 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ @darsayehsarahlebeyt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا