#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
(در راستای شرح جملهٔ: «این محیی معالم الدین و أهله»)
1️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
هر مصیبتی را میشود تحمل کرد جز مصیبت ربوده شدن عقل از انسان؛ مثلا خدای نخواسته به فردی آمپولی بزنند که عقلش مختل و دچار دیوانگی شود، این مصیبت از کشتن او بدتر است.
چه از فرد، عقل او را بگیرند، چه از جامعه، هر دو، بدترین مصیبت برای فرد یا جامعه است.
حال باید ببینیم عقل و مغز مورد نظر خداوند برای فرد و جامعه چیست؟.
کلمهی عقل، به لحاظ معنای لغوی، یعنی نگهدارنده.
نگه دارنده از خطرها و ضررها و جلب کنندهی منفعتها و خوبیها بسوی انسان.
خطرها و ضررهایی که خالق انسان برای او جایز نمیداند و جلب کردن منفعتهایی که برای او لازم میداند.
این را هر عاقلی قبول دارد و همین عقل درونی که خداوند عالم در وجود انسان قرار داده، به انسان حکم میکند که باید ببینی آفریدگار دانا و توانا چه چیزهایی را برای تو خسارت و ضرر، و چه چیزهای را برایت منفعت و خوبی میداند؛ چون تو مخلوق او هستی و اینها را به خودی خود نمیدانی و او باید اینها را به تو تعلیم دهد.
*لزوم وجود پیامبران در میان بشر*
حال برای آنکه تعالیم او را بدانی و آنها را با افکار غلط و خیالات و وسوسههای شیطان اشتباه نگیری، خداوند عالَم باید پیامبری بسوی تو(یعنی نوع انسان) بفرستد تا مجموعه قوانین زندگی را به تو بیاموزد و آنان را در مسیر شایستگی و صالح شدن سوق دهد.
آن پیامبر یا جانشینی که پس از خود، به تو معرفی میکند، معلم توست و تو دانش آموز او.
*پیامبر یا جانشین بحق او باید معجزه داشته باشد*
آن پیامبر یا جانشین بحق او، باید کاری را انجام دهد که فقط خداوند عالم میتواند انجام دهد که به آن کار *«مُعجزه»* میگویند.
معجزه، یعنی بسیار عاجز کننده؛ عاجز کننده هر موجود دانا و توانایی چون جن و انس تا ثابت شود او پیامآور خدا و نمایندهی او، و چراغ هدایت او در میان خلق است.
اکنون آخرین پیامبر بزرگ خدا، علاوه بر صدها و هزاران معجزه که در زمان حیات مبارکشان ارائه فرمودند، معجزهی اعظمشان *«قرآن کریم»* را به عنوان معجزهای زنده تا روز قیامت بجا گذاشتند و اگر کسی آن را نپذیرد، یا باید مانند این قرآن یا ده سوره و یا حتی یک سوره مانند آن را بیاورد تا ثابت شود که بشر دیگری هم میتواند این کار را انجام دهد و آوردن قرآن کار خدا نیست و یا اگر نمیتواند که نخواهد توانست، پس منکر حقیقت است و باید خود را برای هیزم جهنم شدن آماده کند؛ (مضمون آیه ٢٣ سوره مبارکه بقره: «وَ إنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزّلْنا عَلَی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ).
این معجزهی الهی نور هدایت خدا یا همان عقل و نگهدارنده تو از ضررها و جلب کنندهی منفعتها بسوی توست.
این کتاب حق و باطل را برایت آشکار میکند همانطور که نور خورشید همهی راهها و چاله و چاهها را در پیش روی انسان آشکار میکند.
*تنها وجود خورشید کافی نیست*
همانطور که خداوند متعال خورشید را نوری برای زندگی ظاهری انسان و حیوان قرارداده، اما برای انسان و حیوان نیز چشمانی آفریده که بتوانند از نور خورشید بهره برده و زندگی کنند و بدیهی است که هردوی اینها، یعنی نور خورشید و چشم انسان، باید با هم همراه باشند تا زندگی شکل بگیرد؛ یعنی نور خورشید باشد و چشم نیز باز باشد؛ پس اگر نور خورشید باشد و چشم بسته باشد مانند آن است که خورشیدی نیست و انسان در تاریکی نمیتواند زندگی کند و اگر چشم باز باشد اما خورشیدی نباشد، باز هم تاریکی مطلق برقرار است و زندگی ممکن نیست.
قرآن کتاب خدا و علم بی پایان آفرینش است و نور آن، نور عقل است که باید چشم انسان به رویش باز باشد؛ چشمی بنام فهم حقیقت و تسلیم بودن در برابر آن.
*چشم عقل (فهم حقیقت و تسلیم بودن در برابر آن) باید باز باشد*
هنگامی که این چشم قلبی در برابر نور علم قرآن باز باشد، عقل شکل میگیرد و انسان را از باطل حفظ و به راه حق سوق میدهد.
یعنی وقتی قرآن با نورش حقیقتی را به انسانها نشان میدهد، در برابر آن تسلیم شوند و تکبر و روگردانی نکنند که متأسفانه این اتفاق درباره بزرگترین حقيقتی که قرآن بعد از توحید و رسالت رسول خدا به آنها نشان داد، اتفاق افتاد و اکثر مسلمانان چشمان خود را بر روی حقیقت، یعنی ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و اولاد طاهرین آن حضرت بستند؛ حقیقتی که قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن را بیش از هرچیز دیگری به مردم سفارش فرمودند اما با رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، اکثر مسلمانان با بی تفاوتی خود در برابر ظلم به آل محمد عليهم السلام، علی را خانه نشین و زهرایش را مانند عقابی که چنگال در شکار خود فرو میبرد، شکار کرده و جانش را ستاندند.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mekyal
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
2️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
اشاره: مرحوم آیت الله میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی، صاحب کتاب مکیال المکارم، در جلد اول این کتاب شریف، باب۴، در بیان جهاتی که موجب میشود مردم برای امام عصر ارواحنا فداه دعا کنند، در جهت ٩ و ١٠، فرمودند:
*«احیاء دین الله و اعلاء کلمة الله : زنده کردن دین خدا و بالا بردن کلمهٔ خدا» که در دعای ندبه با این جمله مطرح شده است: «این محیی معالم الدین و أهله : کجاست آن زنده کننده سرچشمههای دانش دین و اهل آن».*
مطلب ایشان در این عنوان، به همین مقدار و ذکر ٢ حدیث کوتاه است که ما، به مقتضای مباحثی که لازم بود، این عنوان را بصورت مشروح مورد بررسی قرار دادهایم.
علت اين که این دو عنوان موجب میشود برای آن وجود مقدس دعا کنیم آن است که ظهور آن حضرت و حاکمیتش بر روح و جان انسانها، آغاز حاکمیت علم و عقل بر زندگی فردی و اجتماعی و در نتیجه، شروع زندگی شایستهی انسانی بر کرهٔ زمین است و هرکس میخواهد حیات شایستهی انسانی و الهی و سعادت مادی و معنوی را بدست آورد، باید زندگی زیر سایهی آن حضرت را جستجو و طلب کند و با گفتن جملات راه گشا و جستجوگر دعای ندبه مانند: «أین بقیةالله... » و تکرار ٢٩ مرتبهای آن در ابعاد مختلف شخصیتی آن حضرت، خود را نزد خداوند مشتاق فرج و ظهور آن حضرت نشان دهد مانند تشنهای در کویر که از شدت عطش مرتب میگوید :
آب کجاست؟
آن مایهی حیات کجاست؟
آن عنصر زندگی بخش کجاست؟...
لذا در دعای ندبه، در جستجوی آن آب حقیقی زندگی بشر میگوئیم:
«کجاست آن باقیماندهی خدا؛
کجاست آنکه برای بریدن ریشه ظالمان آماده و مهیّا شده است؛
کجاست آنکه جهانیان انتظارش را میکشند تا ضعفها و سستیها و کجیها را اصلاح کند؛
کجاست آن زنده کنندهی سرچشمههای دانش دین و زنده کننده اهل دین؛ و کجاست، کجاست....
💡 *مغز هدایت در پیکرهی بشریت*
*پیش از این گفتیم حیات واقعی و زندگی شایستهی انسانی، وابسته به علمی از جانب پروردگار عالم و عمل به آنچه خداوند فرموده است که نام این علم و عمل به آن عقل است و حجت خدا (پیامبران الهی و جانشینان معصوم ایشان) احیاء کننده علم و عمل به آن هستند و چون ایشان مرکز تجمع و دریافت علم از جانب خدا و تَجَسُّم عملی آن در میان بشر و در قالب یک انسان معمولی هستند، جایگاهشان، جایگاه مغزی هدایتگر از سوی خداوند در پیکرهی بشریت است.*
اگر بشر رهبر شایستهای را که خداوند عالم بوسیله آخرین پیامبرش به دنیا معرفی کرده، می پذیرفت، آن رهبر الهی، همهی هشت میلیارد انسان را مانند میلیاردها سلول بدن که همه از مغز فرمان میگیرند، تحت حاکمیت عاقلانه و خداپسندانه خود قرار میداد و جهان به فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پر از عدل و داد میشد همانگونه که بدون آن رهبر پاک و معصوم، پر از ظلم و جور شده است.
لذا جامعهی بشری قبل از هر نیاز ضروری دیگری، به عقلی جمعی و مغزی هدایتگر نیاز دارد که تمام انسانها را مانند عضوها و سلولهای یک بدن تحت فرمان واحدی مدیریت کند؛ آنقدر ضروری که اندیشمندان مختلف بشر با اختلاف ادیان و اندیشهها، از آن عقل مرکزی و مغز جمعی، به *«ضرورت حکومت واحد جهانی صلحآمیز به رهبری یک انسان شایستهی دانا، پاک و مقتدر»* یاد می کنند و معتقدند تا زمانی که کرهٔ زمین تحت فرمان رهبری این چنینی قرار نگیرد، زندگی انسانها دستخوش انواع فسادها و نابسامانیهای فردی و اجتماعی خواهد بود؛ مانند آنچه تاکنون در زندگی بشر مشاهده کرده و میکنیم.
اگر کسی بگوید نیازی به آن رهبری واحد بدون خطا نیست، مانند آن است که بگوید بدن یک انسان به مغز نیازی ندارد و هر عضوی از بدن، بدون هدایت مغز، هرکاری کرد، کرده است.
بدیهی است که این حرف، تجویز دیوانگی و سخنی فاسد و صددرصد باطل است؛ هرچند تاکنون رهبران زندگی بشر به ناچار به این دیوانگی وسیع موجود رضایت داده و با همین رفتار جنونآمیز در جوامع بشری زندگی میکنند؛ بعضی از روی ناچاری و بعضی از روی ریاست طلبی و لذتهای زودگذر شهوانی و باطل؛ اما همه جوامع بشری فعلا به این بی مغزی و بی عقلی جمعی، خواسته یا ناخواسته تن دادهاند.
خیلی عجیب است، بشری که ادعای تمدن و پیروی از علم را دارد، چگونه به: *«بزرگترین بی تمدنی و پیروی از جهل»* و در قالب مثال، به بدنی بدون مغز رضایت داده است و دود آتشهای جنون و فساد از سرتاسر کره زمین بلند است. این خیلی عجیب است.
در قطعهی بعدی، روایتی از امام صادق علیه السلام را نقل خواهیم کرد که گویای ضرورت حکم عقل به وجود و حضور امامی معصوم از جانب خدا در هر زمان و با هر تعداد از انسانها در میان بشر است حتی اگر دو انسان در زمین باشند، یکی از آنها باید حجت خدا باشد.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mekyal
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
3️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*(بخش دوم)
آری، خیلی عجیب است، بشری که ادعای تمدن و پیروی از علم را دارد، چگونه به زندگی بدون علم و عقل رضایت داده است.
میگویید: زندگی بدون علم و بدون عقل؟ چگونه؟!
میگوییم: چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؛ خب معلوم است جامعهی بشری که متشکل از میلیاردها انسان به هم پیوسته، مانند سلولهای یک بدن در کنار هم و وابسته به هم است؛ هرکس به این پیکرهی هشت میلیارد سلولی نگاه کند، کمترین رفتار عاقلانه را در آن میبیند؛ گویا کودکی با معلولیت ذهنی دیده است.
گویا اصلا مغزی در این پیکره نیست تا همهی سلولها(انسانها) را مانند یک بدن معمولی هماهنگ و یکسو و یک جهت کند و دائما اعضاء آن یکدیگر را کتک میزنند و همدیگر را گاز میگیرند و زخمی و خون آلود میکنند (حکایت ظلم دولتها به ملتها و بسیاری از ملتها به ملتهای دیگر و مردم یک شهر به سایر شهروندان و حتی اعضای یک خانواده به یکدیگر).
آیا این پیکرهی هشت میلیاردی، خودش و محیط زیستش و حتی حیواناتش را خونین و مالین نکرده و نمیکند و هر روز انسانها با اخبار وحشتناکی از قتل و جنگ و فسادهای گسترده جهانی صبح نمیکنند؟
اگر این بشر یک مغز هدایتگر داشت این گونه بود؟
اگر یک انسان معصوم از خطا را خدا در میان این پیکره قرار میداد و اطلاعات درونی همهی آنها را در قلب او وارد میکرد و او از نیت پنهانی هر انسانی باخبر بود و خداوند او را از هر گونه اشتباه و خطا حفظ میکرد و از همه مهمتر، قدرتی به او میداد که بتواند سرکشان و متجاوزان را سرجای خود بنشاند و مانع ظلم انسانها به یکدیگر شود و همه مردم جهان بواسطه تسلط او و قدرت فوق بشری او در امنیت کامل زندگی کنند، آیا چنین انسان کاملی آرزوی تمام افراد بشر نیست؟
آیا خدا قادر نیست چنین انسانی را بیافریند و او را سبب حفظ انسانها از خطا و انحراف و فساد قرار دهد؟
واضحتر بگویم: اگر خدا میخواست به صورت انسانی درآید و در میان انسانها زندگی و آنها را سعادتمند کند و مانع تجاوز متجاوزان به حقوق انسانهای دیگر شود، آیا چنین اتفاق فرضی نهایت آرزوی هر انسانی نیست؟
همه میدانیم که محال است خدا بصورت مخلوقش درآید اما برخود لازم میداند انسانی کامل را بیافریند که نمایندهی او و دست قدرت او در میان بشر باشد.
این است آن چیزی که هر عاقلی از کسی که در این مطلب شک و تردید داشته باشد، تعجب میکند و با خود میگوید چگونه خدا در یک بدن، یک مغز از قدرت و علم خود باقی میگذارد اما در مجموعهی ميلياردها انسان چنین کاری را انجام نمیدهد؟!
آن مغز الهی که باید بصورت انسانی در میان ما باشد، کجاست؟
اینجاست که ناله و فریاد هر انسان منصفی بلند میشود که *کجاست آن باقیماندهی علم و پاکی که خدا در میان بشر به ودیعت گذاشته است؟!* (معنای این جمله از دعای ندبه: این بقیةالله التی لاتخلو من العترة الهادیة) و ٢٩ جملهٔ دیگر از این کجاست، کجاستها را با عناوین مختلف تکرار میکند و در جستجوی آن آب حیات از اعماق جان میسوزد و در فراقش که فراق و گم شدن تمام خوبیهاست، می نالد.
عقل به روشنی قضاوت میکند که خلقت خدا در تمامی ذرات اتمها و سلولها و تمامی کهکشانها، هیچ نقصی ندارد و جامعه بشری نیز گوشهای کوچک از نظام کل و باعظمت خلقت است و نباید کمترین نقصی از سوی خداوند عالم در آن وجود داشته باشد و اگر نقصی در زندگی بشر ببینیم، از جانب خداوند عالَم نیست، بلکه از اعمال خود ما انسانهاست.
پس آن راهنمای مقتدر الهی هم اکنون در میان ما حضور دارد همانطور که مغز در بدن ما وجود دارد که اگر نباشد، پس خلقت بدنی بدون مغز قطعا بیهوده و باطل است و خلقت بشری چند میلیاردی بدون چنین رهبری آگاه و مقتدر و مصون از خطا، قطعا مانند بدنی بدون مغز بیهوده است و خداوند عالم از هر بیهودگی و نقصی مبرا است.
پس او هست، قدرتمند است، از احوال تمام مخلوقات خدا باخبر است و راهنمای تمامی آنهاست.
اکنون چشم عقلتان دارد او را بدون اینکه جسمش را ببینید، میبیند و دنیای بدون او را باور ندارد.
هیچ عاقلی باور نمیکند که خدا چنین دنیایی را برای انسانها خواسته باشد، دنیایی دارای اختلال مغزی که دائما بر سر و کلهی خود میزند و خود را زخمی و نالان میکند.
خدا این را نمیخواهد همانطور که هیچ پدرومادری بچه معلول عقلی و ذهنی نمیخواهند.
بر اساس همین حکم ضروری عقل، روایات بسیار از ائمه اطهار علیهمالسّلام وارد شده که فرمودهاند: *زمین هیچگاه از حضور حجت خدا خالی نیست، چه پنهان و ناشناس(باصطلاح غائب) و چه آشکار.*
اگر چنین انسان کامل و مغز هدایتگری را بشناسیم، آیا او را به میان خود دعوت نمی کنیم؟
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mekyal
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
4️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان علیه السلام یعنی زندگی بدون عقل* (قسمت سوم)
لزوم وجود و حضور حجت خدا در میان مردم(که در قطعات گذشته ضرورت عقلی آن را مشروحا بیان کردیم) آنقدر روشن و مسلم است که نیاز زیادی به استدلال ندارد و عقل هر انسان منصفی آن را یک ضرورت در زندگی بشر میداند و در روایات ائمه اطهار علیهمالسّلام با عنوان: *«الاضطرار الی الحجة» (بدون امامی معصوم از جانب خدا، زندگی ممکن نیست)* مطرح میشود.
لذا ائمه اطهار علیهمالسّلام در بیانات خود، درک این حقیقت را یک امتیاز بزرگ و رشد عقلی سترگ برای هر انسان واقع بینی دانسته و میفرمایند:
*عن أبي عبد الله عليه السلام قال: أقرب ما يكون العباد من الله عز وجل وأرضى ما يكون عنهم إذا افتقدوا حجة الله عز وجل، فلم يظهر لهم ولم يعلموا بمكانه، وهم في ذلك يعلمون أنه لم تبطل حجج الله (عنهم وبيناته) فعندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساء، وإن أشد ما يكون غضب الله تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجة الله فلم يظهر لهم، وقد علم أن أولياءه لا يرتابون، ولو علم أنهم يرتابون لما غيب عنهم حجته طرفة عين، ولا يكون ذلك إلا على رأس شرار الناس.*
ترجمهی حدیث:
*نزدیکترین حالاتی که بندگان به خدای عزوجل میتوانند داشته باشند و خدا از آنها راضیتر باشد، زمانی است که حجت خدا بطور ناشناس در میان مردم زندگی کند و نشانی او را ندانند (به اصطلاح غائب باشد) اما آنها میدانند که حجتها و دلائل روشن خداوند برای هدایت مردم باطل نشده (و نمیشود خدا مردم را بدون راهنما و حجتی از جانب خود رها کند همان گونه که نمیشود بدن انسانی را بدون مغزی هدایتگر بیافریند) پس در آن هنگام(که حجت خدا بخاطر حفظ جانش و برای امتحان مردم و بازگشتن آنها به دعوت الهی، غائب و ناشناس زندگی می کند) صبح و عصر باید انتظار فرج (و گشایش و پایان این وضعیت اضطراری) را داشته باشید(چراکه اصل و قاعده، بر حضور رسمی حجت خدا در میان مردم و هدایت و اصلاح امور آنها است، نه غیبت او).*
*و بدانید که شدیدترین غضب خدا بر دشمنانش زمانی است که باعث شدهاند مردم به حجت خدا دسترسی نداشته و نشانی او را ندانند و از آنان غائب باشد در حالی که خدا میداند آن مؤمنین که دوستان واقعی خدا و مطیع او هستند، هیچگاه، حتی برای لحظهای در وجود و حضور حجت خدا (ولو بطور ناشناس) در میان خود شک و تردید نمی کنند و اگر خدا میدانست آنها لحظهای در وجود او شک و تردید میکنند، او را حتی چشم بهم زدنی از آنها مخفی نمیکرد و این(مصیبت و بلای عمومی) نیست مگر زیر سر شرورترین مردم (که با استفاده از سستی و سکوت عموم ایمان آورندگان، امام زمانشان را تنها گذاشته و سبب غیبتش شدند)».*
( کمال الدین صدوق ره، باب ٣٣، ما اخبر به الصادق عليه السلام من وقوع الغيبة، ح١٠)
لذا عقل هر انسانی معترف است که خداوند عالم را بیهوده نیافریده و قبل از هرچیز، رهبری معصوم از خطا را در میان بشر قرار داده است که اگر چنین نکرده بود، خدایی منزه از خطا و خدای حکیم و دانا نبود.
اگر رهبران فکری جهان بشریت امروز بگویند چرا خداوند برای ما *«عقل و مغزی جمعی و رهبری معصوم»* قرار نداده است، خداوند به آنها گفته است: چرا، قرار دادهام، فقط باید با او ارتباط برقرار و او را به میان خود دعوت کنید و رهبری جهان را به او بسپارید.
او در میان شما و منتظر شما است.
ادامه دارد...
👇
(قسمت بعدی، زندگی بدون امام زمان علیه السلام، یعنی زندگی بدون عقل، از بُعد فردی)
https://eitaa.com/darse_mekyal
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
5️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
(این قطعه، از بُعد فردی)
همهی ما میدانیم خداوند علم را آب حیات زندگی بشر قرار داده و زندگی بدون علم، فسادآور است و به مرگ تدریجی(فساد دامنه دار و طولانی) یا مرگ ناگهانی انسانها(جنگها و مفاسد سریعالتأثیر) منجر میشود.
زندگی به معنای واقعی و صحیحش، جز با علم به حقیقت و اطلاع از اسرار نظام آفرینش و عمل بر طبق آن، بدست نمی آید.
روشن است که علم دانشمندان، بر فرض صحت و مطابقت صددرصد با واقع - نه فرضیهها و حدسیات بسیاری از آنها - در برابر علمی که در نظام آفرينش وجود دارد به اعتراف خود آنها چونان قطرهای در برابر اقیانوس علم آفرینش خداوندی است.
بدیهی است که چون علم، قدرت به همراه دارد، خداوند آن را در اختیار انسانها قرار نمیدهد مگر اندکی، آنقدر اندک مانند قطرهای در برابر اقیانوس؛ زیرا انسانها با همین اندک و ناچیز از علم - مانند علم اتم - چه فسادها که به بار نمی آورند و حیات تمام انسانها، بلکه جانداران کرهٔ خاکی را نیز به مخاطره انداختهاند.
لذا خداوند متعال برای آن که بشر بفهمد علم باید در جایگاهی أمن ریخته شود تا از آن سوء استفاده نشود و تهدیدی برای حیات بشر نباشد، اندکی از علم را به بشر داد (اشاره به این قسمت از آیت الکرسی: ولا یحیطون بشئ من علمه الا بما شاء) و بشر از آن سوء استفاده کرد و بمبهای اتمی و هیدروژنی ساخت تا خودش بفهمد ظرفیت همراهی حتی اندکی از علم را هم ندارد و چه فسادهای عالمگیر که بواسطه علم بوجود نمیآورد.
بنابراین، باید آن اقیانوس علم خداوندی، در جایگاهی أمن، یعنی قلب انسانی که از نظر خداوند *«أمین»* و باصطلاح *«معصوم»* از هر خطا و اشتباهی باشد، ریخته شود.
این انسان معصوم را خداوند باید بوسیله معجزاتی که تمام نیروهای جن و انس از انجام آن عاجز باشند، به مردم معرفی کند که آنها *پیامبران الهی و جانشینان معصومشان* هستند.
این عناصر خوبی و پاکی، پایهی شکل گیری و حفظ حیات در جهان هستند چراکه اگر ایشان - ولااقل یکی از ایشان - در جهان حضور نداشته باشد، گویا جهان مرکز کنترلی ندارد و خداوند انسانها و سایر موجودات را بدون مرکز علم و هدایت، مانند بدنی که مغز ندارد، به حال خود رها کرده است و این خلاف حکیم بودن خالق جهان است که قابل پذیرش هیچ عقلی نیست.
لذا ریزش علم بی پایان خداوند، تنها در دلهای آنان که أمین خدا هستند، قابل تصور است و به همین خاطر در زیارت ائمه هدی علیهمالسّلام، عرض میکنیم:
*«السلام علیک یا امين الله فی أرضه و حجته علی عباده* (زیارت امینالله، مفاتيح الجنان)
*:سلام بر تو ای أمین خدا در زمین و ای حجت و نمایندهی خدا بر بندگانش»*
با همین استدلال ساده اما قطعی و روشن، ثابت میشود که حجت خدا؛
*اولا*؛ مرکز ریزش علم از سوی خداوند متعال و محل ذخیرهٔ علم در نظام هستی میباشد ولذا جایگاه او در نظام خلقت جایگاه هدایت مانند جایگاه مغز در بدن است و بر این اساس او را مغز عالم خلقت میدانیم.
*ثانیا*: همانطور که مغز باید در بدن وجود و حضور داشته باشد تا بدن و اعضایش را بسوی علمی که درون آن ذخیره شده هدایت کند، حجت خدا هم در هر زمانی باید و قطعا در میان بندگان خدا حضور داشته باشد تا آنان را بر اساس علمی که خداوند در او ذخیره کرده، راهنمایی و هدایت کند.
*سوم:* هر یک از ما انسانها، اگر با آن مرکز هدایت الهی مرتبط و اعمالمان مانند عضوی از اعضاء بدن، تحت فرمان آن مغز الهی قرار گیرد، انسانی صالح میشویم همان گونه که اصحاب سیدالشهداء علیه السلام چنین بودند.
آیا میدانید چرا اصحاب سیدالشهداء علیه السلام، بین زندگی بدون امام حسین علیه السلام و بهرهمندی از همهی لذائذ دنیا و بین کشته شدن با امام حسین علیه السلام، قسم دوم را انتخاب کردند و به اصطلاح مرگ با عزت و شرافت انسانی را بر زندگی جسمی و حیوانی بدون امام حسین علیه السلام، ترجیح داده و در زیر صدها نیزه و شمشیر قطعه قطعه شدند؟!
پاسخ سادهاش در قالب مثال بدن همین است:
*آنها زندگی در یک بَدَن بدون مغز را نمیخواستند، همین.*
به همین خاطر است که اکنون بشر، یک زندگی بدون مغز - و صحیحتر آنکه بگوییم بدون ارتباط با مغز - را تجربه کرده و میکند زیرا مغز آن را که ائمه هدی علیهمالسّلام بودند، کنار زدند و خانه نشین و شهید کردند تا آنکه خداوند به آخرین ایشان دستور زندگی مخفیانه و ناشناس(به اصطلاح غائب) را صادر کرد تا بشر زندگی بدون ارتباط با مغز- یا همان دیوانگی - را اندکی تجربه کند و سرش به سنگ بخورد و به سوی خدا برگردد. (مضمون آیه ۴١ سوره مبارکه روم: ظهر الفساد...).
اکنون باید ببینیم ما هم - به عنوان یک فرد - زندگی بدون مغز را میگذرانیم یا میتوانیم از این خسارت بزرگ خارج شویم؟
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
6️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
گفتیم اصحاب سیدالشهداء علیه السلام بین زندگی با رهبری امام حسین علیه السلام و زندگی بدون هدایت و رهبری آن حضرت و در عوض بهرهمند شدن از دنیا، زندگی با امام و حجت خدا را انتخاب کردند به همان دلیلی که در قالب مثال بدن بیان کردیم که یک سلول یا عضو بدن، زندگی تحت فرمان مغز را انتخاب خود قرار میدهد نه زندگی رها از فرمان مغز را.
آنها امام حسین علیه السلام را مغزی الهی و عقلی جمعی میدانستند که زندگی بدون او، چیزی جز بیهودگی و دیوانگی نیست.
لذا زندگی بدون امام حسین علیه السلام شد نماد زندگی بدون عقل و بریده شدن سر آن حضرت شد نماد کامل بی عقلی و دیوانگی انسان نماهایی که این جنایت را مرتکب شدند و پیروان آنها و هرکس که به این کار راضی باشد ولو هزارسال بعد این جنایت را بشنود و به آن راضی باشد.
زندگی یک بدن بدون مغز بزرگترین مصیبت برای آن بدن است؛ یعنی زندگی بدون علم و عقل و لذا مصیبت سیدالشهداء علیه السلام بزرگترین مصیبت در تمام خلقت است که باید بر آن نه تنها اشک، بلکه باید خون گریست.
😭 *بر نیزه شدن سر امام حسین علیه السلام با غیبت امام زمان علیه السلام، یک مصیبت است*
با توجه به این که در قطعه قبل اثبات کردیم جایگاه امام و حجت خدا در بین مخلوقات خدا جایگاه مغز در یک بدن است، حذف حجت خدا از رهبری جامعه که در جداکردن سر امام حسین علیه السلام نمایش داده شد، بالاترین مصیبت در عالم هستی میباشد و این مصیبت فرقی نمیکند بصورت جدا شدن سَر باشد یا مسموم شدن و بشهادت رسیدن یا بصورت کنونی که حجت خدا امام زمان علیه السلام خانه نشین و در وضعیت غیبت کبری بسر میبرند.
چه فرقی میکند جامعه ارتباطش با امام زمانش به شکل شهادت امام حسین علیه السلام قطع شود یا بصورت کنونی که *آن حضرت که در میان مردم باشد اما او برای خودش زندگی کند و مردم برای خودشان* و ارتباطی برقرار نباشد.
مثل اینکه - با عرض تسلیت و شرمندگی به محضر مولایمان امام زمان علیه السلام که امروز روز شهادت جد غریبشان امام هادی علیه السلام است، آری، مثل این است که - سری را از بدن جداکنند و روی نیزه نمایش دهند یا آن را بر بدن باقی گذارند اما ارتباطش را با بدن قطع کنند، نتیجه یکی است: بی عقلی در رفتار بشر، چه فردی، چه اجتماعی.
و شاید مصیبت امام زمان علیه السلام، از جهتی غمبارتر از مصیبت جد غریبشان باشد که آن حضرت را کشتند و سر مقدسش را از پیکرهی بشریت جدا کردند *اما ایشان(یعنی امام زمان غریبمان) را زنده زنده کشتهاند و مورد بی حرمتی قرار دادهاند.*
اصل مصیبتی که برای آن باید خون گریست، بی اعتنایی به حجت خداست چه بصورت بریده شدن سر چه بصورت عدم حضور او در رهبری جامعهی بشری که همه مصیبتها(اعم از جنگها و گرسنگیها و بیماریهای لاعلاج و سایر مشکلات لاعلاج بشر) از آثار این مصیبت عُظمی است.
علت اینکه مصیبت سیدالشهداء علیه السلام بالاترین مصیبتها در زیارت عاشورا شمرده شده است این است که با شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام *و همراهی نسلهای بعد با این حادثهی شوم،* جامعهای که - از بعد یکپارچگی اجتماعی - با زندگی بدون سر حجت خدا خود را سازگار کرده است، قطعا جامعهای بدون مغز است زیرا مغز خود را بریده و بر سر نیزه کرده است چه خودش این کار را کرده باشد مانند لشکر ملعون یزید یا هرکس که به این جنایت راضی باشد ولو صدنسل بعد به دنیا بیاید.
*شاید بگویند...*
شاید نسل امروز و دیروز و همهی نسلهای قبل تا عصر نزدیک به شروع زمان غیبت امام زمان علیه السلام بگویند ما که چنین جنایتی نکردهایم و راضی به آن نبوده و نیستیم!!.
پاسخ میدهیم: یک وقت جامعهی امروز یا هر نسلی از حدود سی نسل گذشته - که به عصر شروع غیبت میرسد - چنین بگوید، این یک حکم دارد و یک وقت یک فرد، مثل شما خواننده محترم این مطالب چنین میگوید و لحظهای به جدایی از امام زمانش راضی نیست.
هریک از این دو باشد، حکمی مشخص دارد:
اگر فرد راضی به این مصیبت (قطع ارتباط با حجت خدا = قطع ارتباط با مغز) نباشد، باید کوشش کند به عنوان یک عضو از پیکرهی بشریت، این ارتباط قطع شده را احیا کند تا از خسارتهای بی مغز زندگی کردن خارج شود(که راهکارش را انشاءالله تعالی خواهیم گفت) و اگر جامعه، یعنی یک نسل(مانند نسل امروز) از این مصیبت عُظمی ناراضی است و قطع ارتباط خود با مغز هدایتگرش را نمی پسندد، باید برای پایان این مصیبت تلاش کند تا سَر امامش همچنان بر نیزه نماند.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
7️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *زندگی بدون امام زمان، یعنی زندگی بدون عقل*
(تشریح از بُعدِ فردی)
خانه نشینی ائمه علیهم السلام بخاطر مصیبت کربلا، انعکاسی از رفتار اجتماعی جامعه مسلمان عصر ائمه علیهم السلام بود که به شکل غیبت امام زمان علیه السلام تداوم پیدا کرد و به تعبیری که ما در قطعهی قبل داشتیم، از زمان حادثهی کربلا که سَرِ مقدس و مطهر امام حسین علیه السلام به بالای نیزه رفت، هنوز که هنوز است، این سر به عنوان مقام و جایگاه امامت، از نیزه پایین نیامده است زیرا که امامی که مانند اوست، (یعنی امام زمان علیه السلام) هنوز غائب است.
غائب است، زیرا اگر پیش از آنکه وقت ظهورش به مصلحت باشد، از ناشناسی و غیبت به درآید، باز هم مانند اجداد طاهرینش، کشته خواهد شد چنانکه در روایات علت غیبت امام علیه السلام، وقتی از امام صادق علیه السلام سؤال میشود چرا آن حضرت غائب میشوند، حضرت میفرمایند: «یخاف القتل» یعنی ترس کشته شدن بیجا و هدر رفتن خون آن حضرت وجود دارد. (و خداوند اجازه چنین کاری را به او نداده است).
بنابراین، تا وقتی جامعهی شیعه، درد اولش غیبت امام زمان علیه السلام نباشد مانند وقتی که آب شهر قطع میشود و خواستهٔ همه مردم وصل شدن آب است، جامعهی شیعه باید امام زمان علیه السلام را این گونه بخواهد و تشنهی او باشد.
غرض اینکه، آنقدر که ما شیعیان، با آنکه امام زمان علیه السلام را به عنوان حجت خدا میشناسیم، اما آنقدر سطح معرفتمان پایین و کم است که باندازهی قطع شدن آب معمولی شهرمان هم برای غیبت امام زمان علیه السلام به تکاپو و جنب و جوش نمی افتیم و حتی اگر کسی خیلی از وصل شدن آب حرف بزند و دنبال آن باشد، پشت سرش حرف در می آورند که این لابد غرض و مرضی دارد.
جامعهای که با غیبت امام زمان علیه السلام خو کرده، هر روز شاهد دیدن سر بریده شده امامش بر نیزه است و باید بر این مصیبت خون بگرید همانطور که وجود مقدس امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیهٔ مقدسه، خطاب به جد مظلومش، حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرضه میدارد:
*«فلاندبنک صباحا و مساءً و لابکین لک بدل الدموع دما؛*
*یا أباعبدالله من برای مصیبت تو صبح و عصر با صدای بلند گریه و ناله میکنم و بجای اشک، بر تو خون می گریم»*.
اگر هریک از نسلهای این ١١٨٣ سال گذشته که از شروع غیبت امام زمان علیه السلام میگذرد: (بر مبنای سال ٢۶٠ قمری، شهادت امام حسن عسکری علیه السلام) بطور یکپارچه بر مصیبت خانه نشینی امامان معصوم و لااقل بر مصیبت امام حسن عسکری علیه السلام و غائب شدن امام زمانش خون می گریست و مانند زمانی که آب یک شهر قطع میشود و مردم آن شهر تا آب وصل نشود آرام نمی نشینند، اگر هر یک از این نسلها چنین میکردند و تا ظهور امام زمانشان را از خدا نمیگرفتند، از گریه و ندبه و تضرع و دعا باز نمی ایستادند، این سَر بریده شده به بدن بشریت باز میگشت و خداوند متعال به غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان میداد که این مطلب به صراحت در نامهی امام زمان ارواحنافداه به شیخ مفید اعلی الله مقامه، ذکر شده است که: «اگر شیعیان ما - که خدا توفیق طاعتش را به آنها مرحمت فرماید - به عهدی که بر عهدهی آنهاست( عهد یاری امام زمان و تشنه بودن برای زندگی زیر سایه او) بطور دسته جمعی و یکپارچه و یکدل، وفا میکردند، هرگز میمنت دیدار و ملاقات با ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و قطعا سعادت حضور در محضر ما با معرفتی راستین از سوی آنان به ما، نصیبشان میشد...»
📘 لذا وقتی ما درخواست تعجیل فرج از خداوند منان میکنیم؛ در حقیقت این درخواست، درخواستِ بازگشت سر بریده شده از پیکره بشریت به آن است که اگر جامعه بطور یکپارچه آن را از حقتعالی مطالبه نماید، ظهور امام زمان علیه السلام اتفاق خواهد افتاد و اگر من و شما به عنوان فرد، وقتی ببینیم جامعه ما را در این تشنگی و درخواست حیاتی همراهی نمیکند و ظهور امام زمان علیه السلام برایش حتی در ردیف دردهای چندم زندگیاش هم نیست، ناچاریم خودمان درد فراق و غیبت امام زمان علیه السلام را به عنوان اولین درد زندگی خود و مهمترین آن بدانیم و در کمترین حالت مانند یک زندانی که برای آزادی خودش از زندان تلاش میکند، از جنب و جوش نیفتیم چه دیگر زندانیان با ما همراهی کنند(بقیه مردم هم خواستار ظهور باشند)یا به زندان غیبت خو کرده و معنای آزادی را متوجه نباشند.
حیات گرفتن ما در پیوندمان با امام زمان علیه السلام در چهار مرحلهی حساس، مطابق با مراحل تسبیحات اربعه: *«سبحان الله والحمدلله ولاإلهإلا الله والله اكبر»* انجام میشود که اگر انشاءالله قسمت باشد آن را ولو از دورنمای یک قلهی چند صد کیلومتری بشما نشان خواهیم داد تا مسیر حرکتمان بسوی قله، جهت دهی شود، انشاءالله.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_هشتم
8️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💦 *«مردم مرا نمیخواهند»*
*یادآوری*: محوریت سخن در درس سی و هشتم، بر این عنوان بود که امام زمان علیه السلام احیا کننده سرچشمههای دانشی هستند که خداوند عالَم برای ایجاد حیات واقعی، در *مزرعهای بنام دنیا* خلق فرموده زیرا هر مزرعهای برای آبادانی و سرسبزی، نیاز به آب دارد.
نام این آب حیاتبخش، *«معالم دین»* یا «سرچشمههای زندگی» است که امام عصر ارواحنا فداه، آن را جاری و «اهل دین» را زندگی و حیات میبخشند.
باید ببینیم چه کرده ایم که در عصر غیبت یا عصر تنگنا و راحتتر بگویم در زندان غیبت افتادهایم؟
چرا در بین ما زندگی میکند اما به او دسترسی نداریم و به تعبیر قرآن کریم در آخرین آیه سوره مبارکهی مُلک، چرا این آب حیاتبخش، یعنی وجود مقدس امام زمان ارواحنافداه در زمین فروکش کرده و از دسترس ما خارج شده است و ما باید چه خاکی بر سر بریزیم و به آبی که مایه حیاتمان و انسانیتمان است دست یابیم.
*چرا گاهی هم که کسی او را میبیند و از او میپرسد: آقا چرا ظهور نمیفرمایید؟، پاسخ میفرمایند: «مردم مرا نمیخواهند».*
بله، همین است. او را نمیخواهیم.
اگر میخواستیم که خدا او را به ما میداد.
اگر او را می خواستیم، لااقل مانند آب معمولی با او رفتار می کردیم؛ زیرا وقتی آب شهرمان قطع شود، همه سر و صدایشان بلند میشود که چرا آب قطع شد، کی وصل میشود؛ از تشنگی مردیم وو...
اما امام زمان علیه السلام که آب حیات اصلی زندگی ما است، بیش از هزار و چهارصدسال از عصر ائمه اطهار علیهمالسّلام و بیش از هزار و صد و هشتاد سال از عصر شروع غیبت، این آب اصلی شهر کره زمین قطع شده و هنوز اقدامی برای وصل این آب نکردهایم که اگر او را با آب معمولی برابر میدانستیم ، یقینا از هزار سال پیش او ظهور میفرمود چنانکه خودش فرمود :
*«اگر شیعیان ما که خدا توفیق اطاعتش را به آنان دهد، بر وفای به عهدی که با ما بر دوش دارند، همهباهم یکدل میشدند، هرگز دیدارما از آنها به تأخیر نمی افتاد».*
چه شده که این گونه شدهایم؟!
چرا از این خواب هزارساله بیدار نمیشویم؟
چرا آنان که باید، مردم را از این خواب بیدار نمی کنند؟
چرا نسبت به امام زمانمان بیهوش هستیم و فقط سِرُمی از عقیده به حضرت به ما وصل است تا فقط بگویند این مریض نمرده است اما بهوش هم نیست و فقط امید به هوش آمدنش هست.
آن آب حیات (امام زمان ارواحنافداه) در تشرف حاج محمدعلی فشندی در مسجد جمکران به او فرمودند:
*«شیعیان ما بقدر لیوان آبی تشنهی ما نیستند، اگر بودند، دعا میکردند و فرج ما میرسید».*
هِی میگوید و پیغام میدهد، اما کو گوش شنوا.
اگر آب شهر (کره زمین) قطع شده و هیچکس کِشتیِ جامعه را به حرکت در نمی آورد که برخیزند و او را طلب کنند، آیا من و شما هم نباید خود را از این بی آبی نجات دهیم؟
درست است که آب شهر وصل نیست اما تو که ظرف دلت را میتوانی برداری و از این سرچشمهی حیات، آب معرفت و محبت را دریافت کنی، چرا نشستهای؟!.
تو که میتوانی قلبت را بجای باز کردن بر روی محبت دنیا و عشقهای مجازی و پول و شهوات، به روی محبت حقیقی باز و گمشدهی قلبت را پیدا کنی، چرا مات و مبهوت ماندهای؟!
پیغمبر خدا، حضرت یونس علیه السلام، وقتی در شکم ماهی افتاد و فهمید خدا او را در تنگنا قرار داده تا از تسبیح کنندگان(در مقام و درجهی والای خودش) گردد، از همانموقع، خداوند راه نجات از زمان تنگنا (یا بگویید زمان غیبت) را بما نشان داد و در کتاب درسی قرآن آن را ثبت فرمود.
وعده داده بودم دور نمایی از مراحل حیات که در تسبیحات اربعه گنجانده شده را برایتان بگویم.
لذا باید به حقیقت معنای *«سبحان الله»* توجه کنیم و با قضیه حضرت یونس علیه السلام کمی آشنا شویم؛ پس منتظر باشید.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek