eitaa logo
درس اخلاق در محضر بزرگان
867 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
156 فایل
الهی به امید تو.... #یک کانال به جای چندین کانال داشته باش اخبار و مطالب متنوع و رویدادهای بروز, احادیث و فضایل ائمه علیهم السلام، سیرو سلوک،سخن بزرگان،ترفندهای خانه داری و...........💕💕💕
مشاهده در ایتا
دانلود
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی ا
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت یازدهم«حضور حماسی در خندق» 🔻پس از جنگ احد، مشرکان بر این باور بودند که کمر اسلام را شکسته اند اما نا باورانه دیدند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و یارانشان مصمم تر در حال گسترشند! این بار قریش به همراه تمامی قبایل عرب عهد بستند که نبرد با مسلمانان را تا قتل همه خاندان عبد المطلب و پیامبر اسلام جدی ادامه دهند.... با ساز و برگ فراوان نزدیک مدینه مستقر شدند و تردید نداشتند پیروزی قطعی با آنان است. 🔻آن حضرت برای مقابله با آنان خندقی در اطراف شهر کندند و با اصحابشان پشت آن سنگر گرفتند. سپاه قریش ناگزیر در اطراف مدینه مارا محاصره کردند و خود را نیرومند تر از ما می دیدند و ما را تهدید می کردند. 🔻آن روز بزرگترین پهلوانان قریش بلکه عرب، "عمروبن عبدود" به میدان آمده بود و همچون شتر مست می غرید و مبارز می طلبید. اما هیچ یک از مسلمانان امید پیروزی نداشت تا در مقابل او اظهار وجود کند! 🔻رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا فراخواندند و با دست خود عمامه ای بر سر من بستند و من رهسپار میدان شدم [موقعیت سنی و جسمی من چنان بود] که زنان مدینه از نگرانی کشته شدن برای من می گریستند و بیمناک بودند. خداوند او را به دست من هلاک کرد هرچند عرب هماوردی برای او تصور نمی کرد. این نبرد طعم شکست را به عرب چشاند و آنان را به ترس و گریز واداشت. 1 . الخصال جلد2 صفحه 368 2 . الاختصاص صفحه 167 3. ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 346 📗 منبع: کتاب علی از زبان علی 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی ا
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت دوازدهم: «فتح خیبر، پایانی بر افسانه یهود» ✳️ پرچم فتح در دست محبوب خدا و رسول 🔻[در جنگ خیبر، پس از آنکه مسلمانان قلعه های یهود را به محاصره در آوردند] رسول خدا دستور حمله را صادر کردند و در روز اول پرچم لشکر را به دست ابوبکر و در روز دوم به دست عمر دادند و آنها را با گروهی روانه میدان کردند، اما هر دو با تحمل شکست بازگشتند. بعد از این دو شکست رسول خدا فرمودند: «قسم به خداوندی که جانم در دست اوست فردا پرچم را به دست مردی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. وی هرگز از میدان جنگ فرار نمی کند و خداوند به دست او پیروزی را نصیب ما خواهد کرد». 🔻[بعد از انتظار همگان در روز سوم] رسول خدا کسی را پی من فرستادند و من با وجود چشم در شدید نزد ایشان رفتم. ایشان دست بر چشمان من نهادند و برای من دعا کردند و درد چشم من برطرف شد. ✳️ فتح خیبر با نیروی الهی 🔻مردان و پهلوانان جنگجوی یهود از قریش و غیر قریش با ساز و برگ کامل همچون کوه در دژهای محکمشان در برابر ما ایستاده بودند. هرکدام از همراهان من که به نبرد رفت نتیجه ای نگرفت تا اینکه همگی می گفتند: ای ابو الحسن برخیز! پیامبر مأموریت فتح خیبر را به من واگذار کردند. من هر جنگجویی را که از قلعه خارج شد و به نبردم آمد کشتم و هر قهرمانی را زمین گیر کردم. چونان شیری بر آنها یورش بردم تا همگی به قلعه گریختند. در قلعه خیبر را با دست خود از جا کندم و به تنهایی وارد قلعه شدم. هر کس عرض اندام کرد کشته شد و بقیه به اسارت در آمدند. در آن حال، جز خدا کسی یاور من نبود. 🔻به خدا سوگند، آن نیرو و توانی که با آن در قلعه خیبر را از جا کندم و چهل ذراع پشت سر خود انداختم، نیروی بدنی در اثر خوردن غذا نبود. آن نیرو از قدرت ملکوتی و جانی نشأت می گرفت که از نور خدا و رسولش روشن شده بود. پس از فتح خیبر خدمت رسول خدا رسیدم و ایشان با گرمی از من استقبال کردند و سخنانی فرمودند و گفتند اگر از امتم نمی ترسیدم که همانند مسیحیان درباره عیسی که کفرآمیز و اغراق آمیز سخن گفتند مطالبی درباره فضیلت تو می گفتم که پس از آن بر هر جمعی وارد شوی خاک پای تو و قطرات وضوی تو را برای شفا و تبرک ببرند! ..... 1. مسنداحمدحنبل جلد1 صفحه 99 2 . خصایص النسایی صفحه 52 3 . العقدالفرید جلد4 صفحه 312 4 . فرائدالسمطین صفحه 264 📗 منبع: کتاب علی از زبان علی 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت سیزدهم :« اتمام حجت رسول خدا با اهل مکه» 🔻هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله تصمیم گرفتند مکه را فتح کنند، دوست داشتند به عنوان آخرین اتمام حجت باز هم به مکیان فرصت دهند تا بیندیشند و انتخاب کنند. این چنین بود که نامه ای به تمام قبایل نوشتند و آنان را از عذاب خدا و عواقب کارهایشان برحذر داشتند . در آن نامه وعده عفو دادند و به آمرزش خدا امیدوارشان کردند و در آخر نامه، سوره برائت را برای آنان نوشتند.... ✳️ کسی که از توست 🔻جبرئیل نازل شد و پیام خداوند را ابلاغ کرد که ای محمد، مأموریت فرستادن نامه ها را باید خود تو و یا کسی که از توست به انجام رساند. رسول خدا مأموریت را به من محول کردند. من به مکه آمدم ، شما آنان را خوب می شناسید. اگر می توانستند ، حاضر بودند مرا قطعه قطعه کنند، حتی اگر به قیمت از دست دادن جان و مال و خاندانشان تمام شود. اما من نامه را برایشان خواندم و آنها تهدید کردند و همگی کینه توزی کردند. اما من چنان که می دانید پایداری و مقاومت کردم. ✳️ انتصاب علی علیه السلام در غدیر ولایت 🔻رسول خدا صلی الله علیه وآله در بازگشت آخرین سفر حج، به منطقه غدیر خم رسیدند. آنجا دستور دادند منبری آماده کنند. سپس بالای منبر رفتند دست مرا بلند کردند، به اندازه ای که زیر بغلشان نمودار شد. سپس با صدای بلند و رسا فرمودند: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد». 🔻در همان روز با نزول آیه اکمال دین (آیه 3 سوره مائده)، با ولایت من دین خدا کامل شد و رضای خداوند به دست آمد. رسول خدا در غدیر خم مرا به زمامداری مردم منصوب کردند. ... در این هنگام سلمان برخاست و از رسول خدا پرسید: «ای رسول خدا آیا ولایت علی همانند ولایت شماست»؟ رسول خدا پاسخ دادند: «آری ولایت او همانند ولایت من است، هرکس که من صاحب اختیارتر و اولی به او از خودش هستم، علی نیز صاحب اختیارتر و اولی به او از خود اوست». 🔻.... با خواندن آیه اکمال دین ؛ «اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَأَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دينًا » (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم). ابوبکر و عمر از جای برخاستند و از رسول پرسیدند: «آیا این آیات اختصاص به علی دارد و کس دیگری را شامل نمی شود»؟ رسول خدا فرمودند: «آری فقط درباره علی و جانشینان من تا روز قیامت است». 📚 منابع: 1. قرآن کریم، سوره مائده آیه 3 2 . کتاب سلیم بن قیس ج 2 صفحه758 3 . کمال الدين و اتمام النعمه جلد 1 صفحه 274 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ادامه دارد.... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهاردهم: «محبت دوطرفه پیامبرخدا و علی علیه السلام» ✳️ عمامه ای همانند عمامه ملائکه 🔻رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر عمامه ای بر سر من نهادند و یک طرف عمامه را بر دوش من انداختند و فرمودند: «خداوند متعال در جنگ بدر و حنین، جمعی از ملائکه را به یاری من فرستاد که عمامه بر سر داشتند و اینگونه یک طرف آن را برروی شانه انداخته بودند». ✳️ تأیید محبت علی به خدا و رسولش با غذایی بهشتی 🔻شیوه رسول خدا چنین بود که هروقت جایی می خواستند بروند، مرا با خبر می کردند و هر وقت بازگشتشان به تأخیر می افتاد، من خود را به آن جا می رساندم و جویای احوال ایشان می شدم؛ زیرا لحظه ای تاب دوری رسول خدا را نداشتم و قلبم طاقت نمی آورد. روزی رسول خدا فرمودند من به خانه عایشه می روم.... من نیز به خانه فاطمه رفتم و ساعتی با اهل بیتم ماندم و سپس بنا به رسم همیشگی به منزل عایشه رفتم و در زدم.... گفتم : منم علی . او جواب داد رسول خدا خوابیده است.... با خود گفتم : چطور می شود آن حضرت در این موقع خواب باشد؟! پس بازگشتم و باز در خانه را زدم، اما برای بار دوم نیز عایشه در را باز نکرد تا اینکه بی تاب رسول خدا شدم و بی اختیار بر گشتم و در را به شدت کوبیدم. 🔻در این هنگام صدای رسول خدا را شنیدم که به عایشه گفت: در را باز کن..... پیامبر ماجرا را شرح دادند و به من فرمودند: «هنگامی که از تو جدا شدم گرسنه بودم ولی درد گرسنگی را پنهان کردم. وقتی وارد خانه عایشه شدم هر چه منتظر ماندم از غذا خبری نشد.... دست به دعا برداشتم و از خدا طلب روزی کردم. جبرئیل نازل شد و این مرغ را که از بهترین غذاهای بهشت است از سوی خدا برای من هدیه آورد. 🔻من شکر خدا را به جا آوردم و دعا کردم که: پروردگارا بنده ای که علاقه مند به توست و مرا نیز دوست دارد برسان تا در خوردن این غذا مرا همراهی کند. در مرتبه دوم که دعا کردم صدای کوبیدن در بلند شد. اکنون خدا را شکر می کنم که اجابت دعای من تو بودی زیرا خداوند تأیید کرد که تو علاقه مند به خدا و رسولش هستی ، چنانکه محبوب خدا و رسول هستی». ✳️ پیشگویی جنگ عایشه با علی علیه السلام در جنگ جمل 🔻پیامبر رو به عایشه کردند و او را برای رفتارش نسبت با علی علیه السلام و راه ندادنش به خانه اش توبیخ کردند و پرسیدند چرا این گونه رفتار کردی؟ او گفت: خیلی علاقه داشتم پدرم برسد و همراه شما از این غذا بخورد! رسول خدا فرمودند: این بار اول تو نیست که رفتار نادرستی با علی می کنی. من از حس قلبی تو به علی آگاهم، سرانجام کار تو به جایی خواهد رسید که تو برای جنگ با او اقدام می کنی! 🔻عایشه تعجب کرد! و رسول خدا گفتند تو حتما با علی جنگ خواهی کرد و عده ای از اصحاب من در این جنگ تو را همراهی و تشویق می کنند. و سپس نشانه ها را شرح دادند.....تو بر شتری سوار خواهی شد که همانند شیطان است...... در آن حادثه علی تو را نصیحت می کند که کاری نکن که ارتباط همسری تو با پیامبر را قطع کنم و در قیامت همسر پیامبر نباشی! آری علی می تواند ارتباط همسری هر یک از همسرانم با من را به پایان رساند. عایشه با شنیدن این سخنان گفت : ای کاش پیش از رسیدن آن روز بمیرم! .... 📗منبع: کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد.... 💯✅ 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهاردهم: «محبت دوطرفه پیامبرخدا و علی علیه السلام» ✳️ عمامه ای همانند عمامه ملائکه 🔻رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر عمامه ای بر سر من نهادند و یک طرف عمامه را بر دوش من انداختند و فرمودند: «خداوند متعال در جنگ بدر و حنین، جمعی از ملائکه را به یاری من فرستاد که عمامه بر سر داشتند و اینگونه یک طرف آن را برروی شانه انداخته بودند». ✳️ تأیید محبت علی به خدا و رسولش با غذایی بهشتی 🔻شیوه رسول خدا چنین بود که هروقت جایی می خواستند بروند، مرا با خبر می کردند و هر وقت بازگشتشان به تأخیر می افتاد، من خود را به آن جا می رساندم و جویای احوال ایشان می شدم؛ زیرا لحظه ای تاب دوری رسول خدا را نداشتم و قلبم طاقت نمی آورد. روزی رسول خدا فرمودند من به خانه عایشه می روم.... من نیز به خانه فاطمه رفتم و ساعتی با اهل بیتم ماندم و سپس بنا به رسم همیشگی به منزل عایشه رفتم و در زدم.... گفتم : منم علی . او جواب داد رسول خدا خوابیده است.... با خود گفتم : چطور می شود آن حضرت در این موقع خواب باشد؟! پس بازگشتم و باز در خانه را زدم، اما برای بار دوم نیز عایشه در را باز نکرد تا اینکه بی تاب رسول خدا شدم و بی اختیار بر گشتم و در را به شدت کوبیدم. 🔻در این هنگام صدای رسول خدا را شنیدم که به عایشه گفت: در را باز کن..... پیامبر ماجرا را شرح دادند و به من فرمودند: «هنگامی که از تو جدا شدم گرسنه بودم ولی درد گرسنگی را پنهان کردم. وقتی وارد خانه عایشه شدم هر چه منتظر ماندم از غذا خبری نشد.... دست به دعا برداشتم و از خدا طلب روزی کردم. جبرئیل نازل شد و این مرغ را که از بهترین غذاهای بهشت است از سوی خدا برای من هدیه آورد. 🔻من شکر خدا را به جا آوردم و دعا کردم که: پروردگارا بنده ای که علاقه مند به توست و مرا نیز دوست دارد برسان تا در خوردن این غذا مرا همراهی کند. در مرتبه دوم که دعا کردم صدای کوبیدن در بلند شد. اکنون خدا را شکر می کنم که اجابت دعای من تو بودی زیرا خداوند تأیید کرد که تو علاقه مند به خدا و رسولش هستی ، چنانکه محبوب خدا و رسول هستی». ✳️ پیشگویی جنگ عایشه با علی علیه السلام در جنگ جمل 🔻پیامبر رو به عایشه کردند و او را برای رفتارش نسبت با علی علیه السلام و راه ندادنش به خانه اش توبیخ کردند و پرسیدند چرا این گونه رفتار کردی؟ او گفت: خیلی علاقه داشتم پدرم برسد و همراه شما از این غذا بخورد! رسول خدا فرمودند: این بار اول تو نیست که رفتار نادرستی با علی می کنی. من از حس قلبی تو به علی آگاهم، سرانجام کار تو به جایی خواهد رسید که تو برای جنگ با او اقدام می کنی! 🔻عایشه تعجب کرد! و رسول خدا گفتند تو حتما با علی جنگ خواهی کرد و عده ای از اصحاب من در این جنگ تو را همراهی و تشویق می کنند. و سپس نشانه ها را شرح دادند.....تو بر شتری سوار خواهی شد که همانند شیطان است...... در آن حادثه علی تو را نصیحت می کند که کاری نکن که ارتباط همسری تو با پیامبر را قطع کنم و در قیامت همسر پیامبر نباشی! آری علی می تواند ارتباط همسری هر یک از همسرانم با من را به پایان رساند. عایشه با شنیدن این سخنان گفت : ای کاش پیش از رسیدن آن روز بمیرم! .... 📗منبع: کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد.... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پانزدهم: « نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم» 🔻 به همراه رسول خدا در اطراف شهر مدینه راه می رفتم به باغی رسیدیم گفتم چه باغ زیبایی است! ایشان فرمودند: «در بهشت برای تو زیباتر از این هست». پس به باغ دیگر رسیدیم عرض کردم:« یا رسول الله این باغ چقدر زیباست»! ایشان فرمودند:« ولی برای تو در بهشت زیباتر از این هست». تا آن که از هفت باغ گذشتیم، فرمودند:« در بهشت برای تو زیبا تر از این است»، وقتی راه خلوت شد مرا در آغوش گرفتند و با گریه شدید فرمودند:«پدرم فدای بی یاور شهید». عرض کردم چرا گریه می‌کنید؟ فرمودند: «کینه‌های انباشته ای در دل برخی افراد است که آنها را بعد از وفات من بر تو آشکار می کنند این کینه ها از جنگ بدر و احد در دلها باقی مانده است». عرض کردم: «آیا در آن هنگام دین من سالم خواهد بود»؟ 🔻 فرمودند: «آری ای علی بشارت باد تو را ! زیرا در این دنیا همراه من و در آخرت نیز با من خواهی بود؛ تو برادر و جانشین من هستی تو انتخاب شده من، وزیر، وارث و ادا کننده تعهدات من هستی، تو طبق سنت من با ناکثین، قاسطین و مارقین از امت من می جنگی رابطه تو با من همانند رابطه هارون با موسی است. هارون الگوی مناسب و زیبایی برای توست. آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و تا مرز کشتن او پیش رفتند پس تو نیز بر ستم قریش و همدستی آنان در برابر خود، صبر پیشه کن. چرا که تو چونان هارون نسبت به موسی و پیروانش هستی و آنان همچون گوساله سامری و پیروانش هستند. 🔻علی جان خداوند هر پیامبری را که مبعوث کرد گروهی با اختیار و علاقه و گروهی دیگر بدون خواست قلبی تسلیم او شدند. بعد از پیامبران در بین آن دو گروه درگیری پدید آمد آنان که بدون علاقه قلبی تسلیم شده بودند بر گروه اول مسلط شدند و حتی به قتل آنها اقدام کردند و موجب بیشتر شدن اجر و پاداش آنان شدند. امت ما نیز همانند امت های گذشته اند و خداوند در این امت نیز راه تفرقه و اختلاف را باز گذاشته است البته اگر خدا می خواست در همین دنیا از ظالمان انتقام می گرفت و نعمتش را از آنها دریغ می کرد اما تقدیر الهی این است که دنیا محلی برای انجام اعمال و آخرت محل و صحنه جزا و پاداش باشد: خدا در قران میفرماید: (تا آنکه بد کردند به سبب عملشان جزا داده شوند آنان که نیکی کردند به نیکی جزا داده شوند) » 🔻 پس از شنیدن سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: خداوند را به خاطر نعمت‌هایش شکر می گذارم و در برابر آزمون‌های او صبر می کنم و به تقدیرات او راضی هستم. 📚منابع: ۱. قرآن کریم سوره نجم آیه ۳۱ ۲. تاریخ بغداد جلد ۱۲ صفحه ۳۹۸ ۳. الریاض النضره جلد ۳ صفحه ۱۸۴ ۴. مجمع الزوائد جلد ۹ صفحه ۱۱۸ 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد.... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از ز
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت شانزدهم: «خضاب محاسن با خون سر» 🔻بعد از اتمام خطبه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله که در آخرین جمعه ماه شعبان و در آستانه ماه مبارک رمضان خواندند، من برخاستم و پرسیدم: « ای رسول خدا! در این ماه بهترین و با فضیلت ترین عمل چیست»؟ 🔻فرمودند: «بهترین عمل در ماه رمضان اجتناب از حرام های الهی است». سپس اشک از چشمانشان سرازیر شد عرض کردم: «چرا گریه می کنید ای رسول خدا»؟ فرمودند: «برای حادثه ای که در چنین ماهی برای تو اتفاق خواهد افتاد! گویا می بینم که تو در حال نماز هستی و بدبخت ترین فرد امت، شمشیر را بر سر تو فرود می آورد و محاسنت را با خون سرت خضاب می کند». ✳️ آیا دینم سالم است؟ عرض کردم: «آیا در این حال دین من سالم است»؟ فرمودند: «آری با سلامت همراه است. علی جان آن کس که تو را به قتل برساند گویی مرا به قتل رسانده است زیرا تو برای من همانند جان هستی و جان تو از جان من و سرشت تو از سرشت من است. خداوند من و تو را باهم آفریده است و هر دوی ما را انتخاب کرده است. کسانی که امامت تو را انکار کنند نبوت مرا نیز انکار کرده اند. سوگند به آن خدایی که مرا به نبوت مبعوث و در میان خلق خویش برترین قرار داده است، تو حجت خدا بر خلق او و جانشین خدا در میان بندگانش هستی». 📚منابع: 1. الامالی شیخ صدوق صفحه 93 2 . عیون اخبارالرضا علیه السلام جلد 1 صفحه 297 3 . فضایل الاشهرالثلاثه صفحه 79 4 . روضه الواعظين جلد 2 صفحه 346 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ادامه دارد... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از ز
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هفدهم: «ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله» 🔻 رسول خدا در بستر بیماری آرمیده بودند همان بیماری که به ارتحال آن حضرت انجامید در آن روزها پیامبر به صورت سری و دور از چشم دیگران هزار باب دانش را به روی من گشودند که از هر باب آن هزار باب دیگر به روی من گشوده می شد. اگر مسلمانان پس از وفات آن حضرت از من پیروی می کردند و رهنمودهای مرا می پذیرفتند، از آسمان و زمین برکات الهی بر آنان نازل می‌شد و از نعمتهای آسمان و زمین بهره ها می بردند. 🔻 یک روز قبل از اینکه از دنیا بروند سر مبارکشان را به سینه ام گرفته بودم آن حضرت فرمودند علی جان به این آیه قرآن توجه کرده‌ای: «آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین مردم هستند». آیا می دانی بهترین مردم چه کسانی هستند؟ عرض کردم خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمودند: «مقصود از این افراد شیعیان و یاران تو هستند وعده من با آنان کنار حوض کوثر است در آن شرایط سخت روز قیامت منادیان الهی تو و شیعیان تو را فرا می خواند و شما با چهره ای نورانی و غرق در سرور و شادی بهره مند از کرامتهای الهی پاسخ می‌دهید و به بارگاه خداوند حاضر می‌شوید». 🔻علی جان به این آیه نیز توجه کن: « آنان که از اهل کتاب و مشرکان کافر شدند در آتش جهنم جاودان خواهند بود آنان بدترین مردم هستند. مقصود از این افراد یهود و بنی امیه و پیروان آنها هستند روز قیامت با بدبختی و در شدت گرسنگی و روسیاهی مبعوث می شوند». 🔻رسول خدا در حالی که سر بر سینه من داشتند جان به جان آفرین تسلیم کردند مسئولیت غسل ایشان با من بود با کمک ملائکه آن حضرت را غسل دادم گویی در و دیوار با من هم ناله و هم نوا بودند. فرشتگان گروه گروه فرود می آمدند گوش من پر بود از صدای آهسته ملائکه که بر آن حضرت نماز می خواندند تا آنگاه که او را به خاک سپردیم. 🔻در میان همه مسلمانان مونسی جز رسول خدا صلی الله علیه وآله نداشتم با رحلت ایشان آنچنان غم و غصه بر سر من فرو ریخت که اگر آن همه بر کوه ها فرود می آمد تحمل از دست می دادند. بدن مبارکشان را به خاک سپردم و سپس به دستور آن حضرت گردآوری آیات و سوره های قرآن را پی گرفتم همراه با اشک های فراوان و ناله های جانسوز آنچه به من فرمان داده بودند به پایان رساندم و با بردباری و دوراندیشی همه آنها را متحمل شدم. 📚منابع: ۱. الامالی شیخ مفید صفحه ۲۶۷ ۲. مناقب آل ابی طالب جلسه ۱ صفحه ۲۷۲ ۳. نهج البلاغه خطبه ۱۹۷ 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ادامه دارد... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی ا
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هجدهم: «تغییر مسیر خلافت» 🔻رسول خدا صلی الله علیه و آله در طول حیات خود بارها مرا به زمامداری امت خود منصوب کردند و از همه کسانی که در حضور شان بودند برای من بیعت گرفتند و به همه حاضران دستور دادند این موضوع را به افراد غایب برسانند. موقعیت من به گونه‌ای بود که گمان نمی کردم کسی در دوران حیات رسول خدا و همچنین بعد از وفات ایشان در مسئله زمامداری امت به مخالفت با من برخیزد و خود را در ردیف من قرار دهد. 🔻رسول خدا در روزهای پایانی عمرشان تدبیری اندیشیدند و دستور دادند لشکری به فرماندهی اسامه بن زید از مدینه خارج و به ماموریت اعزام شود و همه قریشیها و افراد قبیله اوس و خزرج و نیز کسانی که احتمال می رفت به دلیل کینه توزی در جنگها نسبت به من بیعت شکنی کنند را زیر پرچم اسامه جمع کردند تا از مدینه خارج شوند و فقط آن یک گروه از مردم پاکدل در حضورش بمانند که سخنان نابجا بر زبان نیاورند و مرا از خلافت امت پس از رسول خدا باز ندارند. 🔻رسول خدا بسیار تأکید و سفارش فرمودند تا کسی از فرماندهی اسامه تخلف نکند اما متاسفانه با رحلتشان وضع غیرمنتظره ای پیش آمد همان مردان تحت فرماندهی اسامه اردوگاه های خود را رها نموده و آشکارا دستور پیامبر را ترک کردند و به سرعت به مدینه بازگشتند تا پیمان خلافت مرا نقض کنند و با هیاهو و داد و فریاد برای خود پیشوایی دیگر برگزینند. 🔻شگفت اینکه در انتخاب خلیفه نظر هیچ فردی از خاندان عبدالمطلب را جویا نشدند زیرا هدف اساسی آنان شکستن بیعت با من بود. ✳️ رها نکردن پیکر پیامبر به خاطر بدست آوردن خلافت 🔻برای من رها کردن پیکر مطهر رسول خدا و پرداختن به کاری دیگر برای حفظ خلافت روا نبود زیرا حفظ حرمت پیامبر و تکریم او بر هر کار دیگری مقدم بود. این پیشامد شگفت و عهدشکنی تلخ قلبم را که از فراق رسول خدا مجروح بود به درد آورد، با این وجود باز هم شکیبایی ورزیدم. ✳️ آزمایش شدن مردم 🔻بعد از از دفن پیکر مطهر رسول خدا مشغول مسطح کردن مرقد آن حضرت بودم که برایم خبر آوردند مردم با ابوبکر بیعت کرده‌اند با شنیدن خبر، این آیات را تلاوت کردم: «بسم الله الرحمن الرحیم آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم. باید علم خدا درباره راستگویان و دروغگویان تحقق یابد آیا کسانی که اعمال ناروا انجام می دهند گمان می برند بر قدرت ما چیره می شوند چه بد داوری می کنند»! 📚منابع: 1 . قرآن کریم، سوره عنکبوت آیه 1تا 4 2 . ارشاد القلوب ، جلد2، صفحه 349 3 . الخصال، صفحه 371 4 . الاختصاص، صفحه 170 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ادامه دارد... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از ز
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت نوزدهم : «جان گرفتن اختلافات بر سر جانشینی» 🔻سوگند به خدا به فکر کسی خطور نمی کرد که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله از اهل بیت دریغ کند و عهد خود را بر سر خلافت من بشکند. شتافتن جمعی از مردم از هر سو برای بیعت با ابوبکر واقعه ای بس شگفت و نگران کننده بود چه این که من خود را در میان مردم به جانشینی رسول خدا از هر کس دیگری شایسته تر می دیدم با این همه دست از خلافت باز کشیدم. 🔻قریش و انصار بدون توجه به پیمانی که رسول خدا از آنان گرفته بودند هردو گفتند امیر و حاکم باید فردی از میان ما باشد، قریش گفتند :چون محمد از قریش است ما به حکومت سزاوارتریم و انصار تسلیم شدند و این حق را برای آنان پذیرفتند. در صورتی که اگر استدلال قریش را درست بدانیم باید بپذیریم که نزدیکترین فرد به رسول خدا،شایسته ترین فرد برای خلافت است و در اینصورت، آیا کسی از من به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک تر بوده است؟! 🔻به هر حال این را می دانم که حق من زیر پا گذاشته شده است هرچند من آن را برای همانها وا گذاشتم و از خدا می خواهم از آنها بگذرد. ✳️ امتناع من از بیعت و اعتراض به حق الهی ام 🔻بعد از بیعت مردم با ابوبکر مرا نزد وی بردند و خواستند که با او بیعت کنم در پاسخ به آنان گفتم من از او به این مقام شایسته ترم و برای شما بهتر است که با من بیعت کنید... من نیز با همان دلیل و برهانی که شما با انصار سخن گفتید با شما احتجاج می کنم من به رسول خدا چه در حال حیات آن حضرت و چه بعد از ارتحال ایشان از همه شما نزدیکترم، من وصی و وزیر اویم، اسرار و علوم او نزد من به ودیعت گذاشته شده است، من صدیق اکبر و فاروق اعظمم، من نخستین مومن به رسول خدا هستم.... در میدان جهاد من بیش از همه با مشرکان مبارزه کرده و سپر بلا شده ام من بیشتر از همه به کتاب خدا و سنت رسولش آگاهم. من به دین خدا و عواقب امور داناترم، زبان من گویاتر و دلم ثابت تر و قلبم آرام تر است. پس دیگر برای چه در مسئله خلافت با من منازعه می‌کنید؟! اگر در دل خود از مخالفت با خدا بیم دارید خودتان انصاف داشته باشید و با همان دلایل که انصار شما را سزاوارتر دیدند شما نیز حق و اولویتم را در نظر بگیرید وگرنه دیری نمی پاید که به ستمکاری تان اعتراف می کنید. 🔻بعد از این سخنان، عمر گفت: اکنون زمان این حرف ها گذشته است، مردم با ابوبکر بیعت کرده اند و تو نیز تا بیعت نکنی، رهایی نخواهی یافت. به او گفتم: شیر خلافت را بدوش؛ زیرا از آن، سهمی نیز به تو خواهد رسید، پافشاری امروز تو بهره ای است که فردا نصیبت خواهد شد. به خدا سوگند ... دوست ندارم با تو همنشین باشم و بیعت نیز نخواهم کرد. 📚منابع: ۱. الارشاد،جلد۱،صفحه۱۹۰ ۲. الغارات،جلد۱،صفحه۲۰۲ ۳. وقعه الصفین،صفحه۹۱ 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
درس اخلاق در محضر بزرگان
#خاطرات_امیرمومنین_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از ز
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت بیستم «بهانه تراشی های اصحاب برای جانشینی من» 🔻پس از اینکه من به بیعت با ابوبکر رضایت ندادم او گفت اگر بیعت نکنی تو را به آن مجبور نخواهم کرد. ابوعبیده بن جراح از جا برخاست و گفت ما هرگز قصد انکار فضیلت های تو را نداریم قرابت و سابقه درخشان تو با رسول خدا و دانش سرشار تو در دین و یاری رسانی به مسلمانان جای انکار ندارد اما تو در مقابل ابوبکر که مردی جا افتاده و پر تجربه است فردی جوان هستی و او برای تحمل سنگینی مسئولیت خلافت تواناتر است . به علاوه این که کار تمام شده است و مردم با او بیعت کرده‌اند. در آینده اگر عمری برای تو باقی باشد خلافت را به تو واگذار می کنند چرا که تو شایسته آنی. 🔻در این جا بود که خطاب به آن جمع گفتم: ای گروه مهاجر و انصار شما را به خدا، خدا را در نظر بگیرید سفارش پیامبرتان را درباره من فراموش نکنید و اهل حق را از حق و جایگاهی که میان مردم دارند باز ندارید خداوند در مسئله خلافت تدبیر کرده و حکم را صادر نموده است و رسول خدا نیز به همه امور آگاهی داشتند... آیا در میان شما کسانی وجود دارند که عالم به کتاب خدا و دین شناس و آگاه به امور رعیت باشند به خدا سوگند جمع این ویژگی ها فقط در میان ما اهل بیت است. ای مردم آیا سزاوار بود که جنازه رسول خدا بر زمین باقی بماند و من بر سر خلافت منازعه میکردم. سعد بن عباده و فروه بن عمر انصاری نیز از کسانی بودند که با بیعت با ابوبکر مخالفت کردند. ✳️ فقط چهار نفر دعوتم را اجابت کردند 🔻جز ۴ نفر دعوتم را برای امر خلافت اجابت نکردند، بعد از خاکسپاری پیکر رسول خدا به همراهی فاطمه دست پسرانم را گرفتم و به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را درباره حقم به خدا سوگند دادم و به یاری خویش فرا خواندم ولی جز چهار نفر دعوت مرا پاسخ ندادند آن ۴ نفر سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر بودند. 🔻در میان خاندانم نیز پشتیبانی نداشتم تا بتوانم حقم را بگیرم و من بین دو نفر که یکی فاقد توان و جایگاه لازم بود و دیگری تندخو بود مانده بودم یعنی عباس و عقیل که تازه به اسلام روی آورده بودند و باکفر فاصله اندکی داشتند. در چنین اوضاعی مرا به پذیرش بیعت مجبور کردند و من آن روز آیه را تلاوت کردم که هارون به برادرش گفت: «ای پسر مادرم این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند.» 📚 منابع: 1. قرآن کریم سوره نساء آیه 80 2 . ارشاد القلوب صفحه 394 3. کتاب سلیم بن قیس جلد2 صفحه 665 📗 کتاب علی از زبان علی ↩️ ادامه دارد ... 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆
🔴 در فتنه ها باید دست به دامان «نهج البلاغه» شد! 💠 ای مردم! پيش از آن که مرا نيابيد آنچه می خواهيد از من بپرسيد که من راه های آسمان را بهتر از راه های زمين می شناسم. بپرسيد قبل از آن که فتنه ها چونان شتری بی صاحب حرکت کند و مهارِ خود را پايمال نمايد و مردم را بکوبد و بيازارد و عقل ها را سرگردان کند... 📜 ، فرازی از خطبه ۱۸۹ 💯✅ ‌『 ' @darseakhlaghebozorgan 💐 👌❤️👆