#تلنگرانه
🔸فرض کنید الان سال
هزار و چهارصد و پنجاه شده...
ما احتمالا پیرمرد یا پیرزنی ناتوان هستم که داروهایمان به سه دسته بعد از صبحانه و نهار و شام تقسیم شده و فرزندانمان دیگر در خانه نیستند و سر زندگیشان هستند.
🔸 از تمام آرزوهای جوانی فقط چند "ای کاش" مانده و زندگی، خلاصه می شود در عکس هایی که گه گاهی نگاهشان می کنیم و خاطراتشان از جلوی چشمانمان که دیدشان تار شده می گذرند.
🔸دیگر #پدر و #مادری نیست که انتهای هفته مهمانشان باشیم. خانه پدری، مدت هاست فروخته شده.
عمه ای که می خواستیم یکبار در سال به او سر بزنیم مدت هاست فوت شده
دوچرخه کودکیِ بچه که قرار بود یکبار برای دوچرخه سواری ببریمش پارک، گوشه دیوار حیاط کِز کرده.
🔸غم انگیز است اگر در سن پیری، ما بمانیم و انبوهی از کارهایی که دلمان می خواهد انجام بدهیم ولی دیگر نمی توانیم.
پس از امروز:
🌸 هیچوقت از #محبت به همسرمان خجالت نکشیم. روزی خواهد رسید که یا ما نیستم یا او.
🌸 هیچ گاه روی هیچ ذوق و خواسته فرزندمان پا نگذاریم. او بزرگ خواهد شد و دیگر برای جبران فرصتی نیست.
🌸 اگر دوستمان برای تولدش ما را دعوت کرد حتما برویم. شاید هیچ وقت دوباره جشن نگرفت.
🌸 ابدا به خاطر بگو مگوهای بی ارزش خانوادگی رابطه مان را با فرزند یا پدر و مادرمان قطع نکنیم. خیلی وقت ها بوده که زنگ تلفن بدموقع به صدا درآمده و داغی بر دل گذاشته.
🌸 درِ خانه را همیشه باز بگذاریم. سفره را پهن نگه داریم. روزی خواهد رسید که خانه خلوت باشد. که ناتوان شویم و اصلا سفره ای در کار نباشد
🌸 اگر مسافرتی را دوست داریم، برویم.
مهمانی بگیریم. مهمان شویم. گریه کنیم. بخندیم. بخریم. بفروشیم. محبت کنیم. ورزش کنیم. نقاشی بکشیم. کتاب بخوانیم. تحصیل کنیم. و هر کاری را در موقعی که باید انجام بدهیم، انجام دهیم.
🔹دنیا هیچ ارزشی ندارد. هیچ قیدی هم ندارد.
کمکم سوی چشمانت، توان پاهایت، شیرینی زبانت و زیبایی چهره ات گرفته میشود
🔹هیچ کس مراقبِ ما نخواهد بود مگر خودِ ما.
بخندیم و از زندگی در هر شرایطی لذت ببریم.
هوایِ هم را داشته باشیم.
شاد باشیم و بیاموزیم که رایگان آن را هدیه کنیم.
عاقبت بخیر باشید 🌸🌹
#تلنگر #متن_زیبا
═ঊঈ☘[حسی نو]☘ঊঈ═
@zendegy20
❤ (◍•ᴗ•◍) ❤
﷽
---
بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی #قرآن بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟"
دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازیهای من، به تکرار صدباره حرکات دست من.
سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده های آنها چهارنفره شد؛
سهم من کامل تر!…
پشت همان شکلکهای مسخره، قلقلک های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟
آن هم #عبادت دائماً سَرمَدا!
تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جزتو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه میمانند!
وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ وقتی رَوش صحیح است چطور کارهایی از من که منجر به شاد کردن چند کودک میشود عبادت نباشد؟
(که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوبتر از شادکردن مؤمنان نیست!)
مُطعم بودن، ساقی بودن، خادم بودن، شادکننده بودن عبادت نیست؟
حتی من فکر میکنم همین که منِ انسان، مطابق با #فطرت الهی خود، فرزنددار شده ام و #والدگری میکنم، همین تبعیت از فطرت بی نقص الهی، خودش عبادت است! چون پشت پا زدن به نظم خلقت نیست، کجروی نیست.
متّصف شدن به صفات خدا را بگو!
این که یک مادر، چون خدای مهربانش، رازدار است، بخشنده است، انیس است، پرده پوش است، رفیق است، معین است، سریع الرضا است، میکوشد دائم الفضل باشد، صبور باشد، حلیم باشد، شکور باشد،…
این مسلک، این تلاشها، عبادت است!
اینها به کنار!
تلاش بیست و چهاری برای #کظم_غیظ را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی!
روزه زبان چطور؟ مدام مراقب باشی کلماتت، جملاتت، لحنت چیست تا مبادا الگوی بدی شوی برای مُتِربیهایت!
از این هم بگذر
دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک #مادر هی خودش را #محاسبه میکند، هی قول میدهد که ازفردا بهتر میشود، هی توبه میکند با بغض و اشک؟
آن عبادتهای پنهانیتر را بگو؛
توکل مدام، حسن ظن به خدا، دعا برای غیر خود،…
.
#مادری
که جمع همه اینهاست
-وقتی با نیت و روش نیک است-
اگر دائم العبادة بودن نیست
اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست
پس چیست؟
آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش.
#مادرم_باافتخار 💕
#مادری_دائم_العبادگی
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
#مادری_انتقال_به_نور_است
#مادری_رشد_است
#مادری_شکوه_نادیدنی
#مادری_عروج_است
#مادری_مراقبه_مداوم
#مادری_مقدس_است
═ঊঈ☘[حسی نو]☘ঊঈ═
@zendegy20
❤ (◍•ᴗ•◍) ❤
پایان نامه ارشدم را هرچند طولانی شد، اما چندماهیست دفاع کردهام
در حیطهی درسم با یک موسسه پژوهشی همکاری میکنم...
برای دغدغههایم میجنگم...
ادمینی بلدم...
کتاب میخوانم...
مطلب مینویسم...
اما هر فرمی به من بدهند که نوشته باشد شغل:
کادر مقابل را با *«مادر»* پر میکنم...
راستش را بخواهی
من مصداق واقعیِ این جملهام:
اینهمه درس خوند که تهش کهنه بشوره!
من عاشق عوض کردن پوشک و گرفتن بادگلویم
من عاشق شستن تکههای کوچک لباسم
عاشق پهن کردنِ ۶۰-۷۰ تاش، وقتی یک دور ماشین، لباس شسته
من از دنبال بچه دویدن برای یک لقمه غذا
از هم زدن فرنیِ کمشیرین
از توروخدا امشب ماکارونی درست کن
لذت میبرم
خوشم میآید ببینم دور و برم شلوغ است
سر و صداها... بگیر و بکِشها...
کِیف میکنم وقتی بعد یکی دوساعت سینک ظرفشویی، پر شده
وقتِ سر خاراندن ندارم و کارها تلنبار شده...
چه کنم...
*برایم شیرینتر است منتسب به اینها باشم، تا صاحب چند عنوان مقاله و کتاب!
تا پژوهشگر نمونهی سال!
تا دانشجوی دکترای فلان...*
من مقاله مینویسم
پژوهش میکنم
یک بار هم رتبهی خوبی در آزمون دکترا آوردم (که نرفتم)
اما
*لیاقتم بیش از این است که در همین حد بمانم*
من به قلهای میاندیشم که در دامنهاش ایستادهام...
*به صدها سال بعد...
وقتی اثری از پژوهشها نیست، کتابها کهنه شده، دانشگاهها تخریب شده...
اما از نسل من، صدها و هزاران نفر در عالم هستی نفس میکشند...
فکر میکنم به هر یک باری که میگویند «لاالهالاالله»
و فرشتهها میگویند باز هم از نسل تو برایت حسنه فرستادند ❤️*
من در این مُلکِ فانی
دنبال *باقیترین * اتفاقم...
*من مــــــادرم😍*
#مادری
#فرزند
#نسل
#آینده
#سرمایهگذاری
═ঊঈ☘[حسی نو]☘ঊঈ═
@zendegy20
❤ (◍•ᴗ•◍) ❤
﷽
-------
شبها
این موقع که میشود؛
اهل خانه به خواب میروند
و زندگی را سکوت دلچسبی فرامیگیرد،
دلم میخواهد تکثیر شوم.......
یک "من"م خودش را ولو کند روی تخت و کم خوابی هایش را جبران کند و هرچه دلش میخواهد خواب ببیند.
یک منم بنشیند کنار بچهها و تا صبح نگاهشان کند و دست روی گونه های لطیفشان بکشد و زیر گلویشان را بو کند و موهایشان را نوازش کند.
یک منم بدود به آشپزخانه و کارهای عقب افتاده را سامان دهد و نهار فردا را بگذارد.
یک منم پناه ببرد به سجاده و عاشقانه های اشک آلودش را تسبیح بیندازد و روح خودش را کمی سیراب کند.
یک منم برود جلوی آینه و کرم شب و دورچشم بزند و موهایش را با کمی روغن نارگیل و گلاب ماساژ دهد و ناخن هایش را سوهان بکشد.
یک منم بنشید پای کتابهای در نوبت خوانده شدن و زیر نور شیک چراغ مطالعه، کسب دانش و اندیشه ورزی کند.
یک منم لم بدهد روی مبل و توی گروه های چت و کانال ها بچرخد و فیلم تماشا کند.
یک منم لباسهای فردای همسر را اتو کند و تکه های اسباب بازی را از گوشه کنار خانه جمع کند و کتابهای فرش زمین شده را در قفسه بچیند.
یک منم هم یک لیوان چای برای خودش بریزد و برود توی بالکن و ماه و چراغ های شهر را نگاه کند....
دریغا
که همیشه همین یک منم
و انتخابِ بین این، همه.....
(و گاه ملغمهی سرهم بندی شدهی دست چندمی از همه! که زمان و توان محدود است
و امیال و آرزوها زیاد...).
🖋هـجرٺــــ (د.موحد)
#مادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
═ঊঈ☘[ زندگی آگاهانه ]☘ঊঈ═
💞 تــٌونقطهی شٌروعِتماماِتفٰاقاتِ خوب زِندِگیمی
🅰 https://eitaa.com/joinchat/403177621C46684bd672