مجنون الحسین عݪیہ السݪام«³¹³»
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊 💞 قسمت #چهارم هفته ی اول سلما
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #پنجم
روزی که صالح می خواست بازگردد فراموشم نمی شود.
سلما سر از پا نمی شناخت.
از اول صبح به دنبال من آمده بود که با هم به تدارکات استقبال بپردازیم.
منزلشان مرتب بود.
با سلما رفتیم میوه و شیرینی خریدیم و دسته گل بزرگی که پر از گلهای نرگس بود.
سلما می گفت صالح عاشق گل نرگس است.
اسپند و زغال آماده بود و حیاط آب و جارو شده بود.
سلما بی قرار بود و من بی قرارتر
از وقتی که با سلما تنها شده بودم و از صالح تعریف می کرد و خصوصیات او را در اوج دلتنگی هایش تعریف می کرد و از شیطنت هایش می گفت،
حس می کنم نسبت به صالح بی تفاوت نبودم و حسی در قلبم می پیچید که مرا مشتاق و بی تاب دیدارش می کرد. "علاقه؟؟؟!!!
اونم در نبود شخصی که اصل کاریه؟
بیجا کردی مهدیه. تو دختری یادت باشهدر ضمن چشاتو درویش کن"
صدای صلوات بدرقه اش بود و با صلوات هم از او استقبال شد.
سعی کردم لباس مناسبی بپوشم و با چادر رنگی کنار سلما ایستاده بودم.
یک لحظه حس کردم حضورم بی جاست. نمی دانم چرا دلم فشرده شد. قبل از اینکه از ماشین پدرش پیاده شود خودم را از جمعیت جدا کردم و توی حیاط خودمان لغزیدم.
از لای در به آنها نگاه کردم و اشک شوق سلما را دیدم که در آغوش با شرم و حیای صالح می ریخت.
آهی کشیدم و چادر را از سرم در آوردم و داخل خانه رفتم.
" مثل اینکه سلما خیلی سرش شلوغه که متوجه نبودِ من نشده"
یک ساعت نگذشته بود که پدر و مادرم بازگشتند.
ــ چرا اومدی خونه؟؟
ــ حوصله نداشتم زهرا بانو(به مامانم می گفتم)
ــ چی بگم والا... از صبح که با سلما بودی. تازه لباست هم پوشیدی چی شد نظرت عوض شد؟
ــ خواستم سلما گیر نده. وگرنه از اول هم حوصله نداشتم.
ادامه دارد...
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
══════°✦ ❃ ✦°══════
https://chat.whatsapp.com/KhpGbiFtz89H4IaHigI3U2
05 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
17.87M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه #پنجم از ۳۲ جلسه
* گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق»
🔸ادامه داستان ...
🔹 حتما این فایل صوتی رو امروز گوش کنید و برای عزیزان تون هم ارسال کنید .
🔸حتی اگر قبلاً گوش کردید، پیشنهاد میکنم که دوباره گوش کنید.🌹
🔴 ارسال این فایل صدقه جاریه است.
🔻به بزرگترین ظهور خواهی قرن بپیوندید.👇👇
🌐 https://eitaa.com/joinchat/1723334719C00bdc13985
﷽
▒⭑▒ شرح مختصر زندگی
🌷حضرترقیهسلاماللهعلیها
༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅
🌷حضرت رقیه سلاماللهعلیها
دختر گرامی
🟩 امام حسین (علیهالسّلام) و
💚بیبیشهربانوی ایرانی.سلاماللهعلیها
🪧 سال ۵۷ هجری قمری
در #مدینه متولد شد.
این ولادت در واقع به معنای آغاز یک نور تازه در زندگی امام حسین (علیهالسّلام) و خانوادهاش بود.
◽️ اگــرچه
در برخی منابع تاریخی اختلافاتی در مورد تاریخ دقیق ولادت او وجود دارد، اما اصل وجود او به عنوان دختر سه تا چهار ساله امام حسین (علیهالسّلام) در منابع شیعه ثبت شده است.
او خواهر تنی
🟩 امامسجادعلیهالسّلام
هست.
༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅
▒⭑▒ تاریخ ولادت
تاریخ ولادت حضرت رقیه (س) به
🪧دو تاریخ
📆 ۱۷ یا به روایتی دیگر
📅 ۲۳ ماه شعبان
اشاره دارد.
◽️اگـر
۱۷ شعبان را به عنوان تاریخ تولد ایشان در نظر بگیریم، این تاریخ برابر با یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ خواهد بود.
در حالی که
◽️ اگـر
۲۳ شعبان را ملاک قرار دهیم، ولادت ایشان به شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳ خواهد رسید.
به همین دلیل، شیعیان ایام ۱۷ تا ۲۷ شعبان را به عنوان ایام ولادت
🌷 حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)
گرامی میدارند.
༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅
▒⭑▒نامگذاری و لقب حضرت
🌷 رقیه
به معنای
🟡“بالا رفتن” و
🟣 “ترقی” است.
و
🤔به نظر میرسد که این نام لقب او بوده و نام اصلیاش #فاطمه باشد.
در منابع مختلف، به دلیل شباهتهای نامی، احتمال داده شده که او همان
🌷 فاطمه بنت الحسین (سلاماللهعلیها) باشد.
این موضوع به دلیل وجود دو نام برای برخی از فرزندان
🟩 امام حسین (علیهالسّلام) متداول است.
༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅
🏴 وفات حضرت رقیه سلاماللهعلیها
✍🏼در مورد وفات حضرت ، نظرات مختلفی وجود دارد.
تمامی منابع بر این نکته توافق دارند که وفات او در
🪧 ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری
روی داده است.
🏷 اما
در مورد تاریخ دقیق آن، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی #پنجم صفر و برخی دیگر #دهم صفر را ذکر کردهاند،
🏷 اما
تاریخ دقیق در منابع معتبر ثبت نشده است.
▒⭑▒ ماجرای درگذشت
🌷حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)
در سنین کودکی در شام به دلیل فقدان پدر و اسارت و شدت احساساتش دچار ناراحتی شد.
بر اساس داستانها، او پدرش را در خواب دید و پس از بیداری، به شدت گریست.
در پی این حادثه، یزید دستور داد تا سر امام حسین (علیهالسّلام) را به او نشان دهند که این موضوع موجب تشدید ناراحتی او و نهایتاً درگذشتش شد.
༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅༅