فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹دنیای آزاد غرب
با عرض پوزش از انتشار
صرفا جهت اطلاع
خودتحقیرها
#تمدن_کثیف
#مرغ_همسایه_غاز
#تمدن_نکبت
⭕️ سخنان شهید سلیمانی خطاب به آمریکا درباره منافقین:
🔻شما به این زبالههای بیرون ریخته ملت ایران و به این زن ولگرد دل بستهاید و در تلویزیونها میچرخانید؟
🔮کانال مرجع گفتمان
#مرگ
#مرگ_بر_منافق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸 ساعت عاشقی 🌸🌸
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
🍃 🌸#دعای_فرج
🌹🍃
﷽
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
#دعای_سلامتی 🌹🌺🌹🌺🍃🌹
🔘مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و #غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود
استادی از آنجا می گذشت او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت عجیب
آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است
به شدت #نیازمند آرامش هستم و
نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم
استـاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت
و گفت به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود
را به جریان آن می سپارد و با آن
می رود
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت
و داخل نهر انداخت سنگ به خاطر سنگینی اش
داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت
استاد گفت این سنگ را هم که دیدی به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد حال تو بــه من بگو
آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را
#مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت
“ما برگ که آرام نیست او با هر افت و خیز آب نهر بالا
و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست
لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان
نمی خورد
من آرامش سنگ را ترجیح می دهم
استاد لبخندی زد و گفت پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی
اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تــاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم
هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده
#استاد این را گفت و بلند شد تا برود مرد جوان که آرام شده بود #نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید شما اگر جای من بودید آرامش #سنگ را انتخاب
می کردید یا آرامش برگ را
استاد لبخندی زد و گفت من در تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به #خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم
در #آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل #آشوب
نمی شوم
مــن آرامـش بـرگ را مــی پسندم
📕داستانهای کوتاه
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک/ مغز متفکر اطلاعات سپاه در دفاع مقدس را بشناسید!