#تاریخ_معاصر
جریان روشنفکری امروز شرمسار است. به دلیل ۸ ماه سکوت در برابر ۳۸ هزار انسانی که کشته شدند.
آیا جریان روشنفکری ایران، امروز به دلیل ضدیت با نظام جمهوری اسلامی در موضوع فلسطین ساکت است؟
پیش از انقلاب، موضع جریان روشنفکری در برابر جنایات صهیونیست ها چه بود؟
بخوانید👇👇
فرزندان دشتخاک (دشتخاک نوستالژی)
#تاریخ_معاصر جریان روشنفکری امروز شرمسار است. به دلیل ۸ ماه سکوت در برابر ۳۸ هزار انسانی که کشته ش
.
#تاریخ_معاصر
لحظه تاریخی که اکنون ما انسانها در آن قرار داریم یعنی قتل و عام بیش از ۳۸ هزار انسان فلسطینی و همزمان اعتراض جریان نخبگانی و مردم در غرب مصادف با سکوت مطلق و شرمساری #جریان_روشنفکری ایران است. همان جریانی که دلسوز پای گربه میشود و برای دختر بی گناه اوکراینی عزادار!
اما این سکوت مطلق جریان روشنفکری امر جدیدی نیست. همجلال آل احمد و هم شریعتی در دهه چهل و پنجاه به سکوت روشنفکران اعتراض دارند. ریشه سکوت امروزشان در رقابت و مخالفت با جمهوری اسلامی نیست. ماهیتا امکان مخالفت ندارند و سلطه چارچوب نظری اجازه مخالفت نمیدهد.
.
.
داریوش آشوری از روشنفکران دهه 40 در مقاله ای به دفاع از رژیم صهیونیستی پرداخت. زنده یاد دکتر شریعتی در مقاله ای که در 20تیر 1346 در مجله فردوسی منتشر شد به شدت به آشوری حمله کرد.
✅دکتر علی شریعتی:
آقای داریوش خان!
رژیمی که با اسلحه انگلیس و آمریکا و فرانسه، سرزمینی را اشغال میکند و از سراسر اروپا، سرمایه داران را به یک کشور فقیر عربی میکشد و مردم آن را به صحرای سوزان سینا و اردن و سراسر آفریقا و #خاورمیانه پراکنده میکند و دهقان مسلمان را در دهات خود محبوس میسازد و هر گاه یک کشور عربی، قصد نجات از یوغ #استعمار غربی را دارد، با یک اشاره امپریالیسم بر آن میتازد، اسرای رسمی جنگ را وحشیانه شکنجه میکند، مردم را از خانههاشان بیرون میراند، و مبنای سیاسی و اجتماعی رژیم خود را بر یهودی بودن نژاد و کلیمی بودن مذهب استوار میکند، فاشیست است، یا کشوری که گناه نابخشودنیاش در چشم شما! این است که ملک فاروقها و گلوپ پاشاها و ملک فیصلها و ملک عبداللهها و ژنرال سوستل و آرگوها را رانده و آخرین پایگاههای امپریالیسم را در سراسر کشورهای عربی جمع میکند و از نظر داخلی فقط به پُر چانگیهای مشکوک و آلودۀ #روشنفکران فروخته شدهای امثال آیت احمد و عبدالمالک و داریوش آشوری - که پُرند از آن «جوهر روشنفکری» که آنان را از تودۀ عوام الناس جدا میکند - مجال نمیدهد؟
زیرا ترحم بر یک روشنفکری که از همۀ لوازم روشنفکری فقط یک زبان نیمبند را بلغور میکند و طوطیوار کلمات رایجی را از قبیل آزادی و دموکراسی و انسانیت - که به قول سارتر، خودشان در دهانشان گذاشتهاند - در کشورهای استعمارزده واگو میکنند، خیانت به تودۀ عوام الناس است که اصالت دارد و ما کردیم و دیدیم.
آقای داریوش آشوری چرا از حق صدها هزار آوارۀ عرب که قرنهاست در فلسطین زندگی میکردهاند، کلمهای بر زبان نمیآورد.
مجموعه آثار شماره 35 بخش دوم، صفحات 631 تا 637
#علیرضا_زادبر
تاریخ معاصر را بخوانید
#تاریخ_معاصر
الاغ آمریکایی!
دکتر مصدق هفتم خرداد ۱۳۳۲ نامه ای به آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا نوشت و از او درخواست کمک نمود. انگلستان مانع از فروش ایران شده بود و بخاطر تحریم دولت درآمدی نداشت. مصدق از آمریکا دو چیز خواسته بود: مساعدت جهت فروش نفت ایران یا کمک مالی به دولت!
آیزنهاور بعد از ۳۶ روز پاسخ کوتاهی داد:
بسیار از مردم آمریکا تا وقتی که اختلاف نفت حل و فصل نگردیده است با خرید نفت ایران از طرف دولت ایالات متحده، عمیقا مخالفت خواهند نمود.
(کشف تاریخ، فراز و فرود زندگی دکتر مصدق ج ۲ ص۲۴۴)
در واقع دولت آمریکا با وجود خوشبینی و اعتماد کامل دکتر مصدق به آنان در لحظه آخر پشت انگلستان ایستاد و با وجود کمک های مالی جزیی به مصدق در نهایت به او خیانت کردند. در حالیکه دولت مصدق با بحران مالی روبرو شده بود تا جاییکه امکان پرداخت حقوق کامندان را نداشت، آمریکایی در ذیل کمک های اصل ۴ با وجود قطع صادرات نفت ایران در اثر تحریم انگلستان، ۱۰۵ راس الاغ قبرسی جهت اصلاح نژاد به ایران هدیه دادند.
دولت مصدق چالشی با دولت آمریکا نداشت، شعار علیه آمریکا نمیداد، نزاع منطقه ای با آمریکا نداشت و کاملا در درگیری با انگلستان روی کمک آمریکا حساب کرده بودند! اما آمریکا اینجا هم به عهد خود وفا نکرد. آمریکا با هر گونه حرکتی که به استقلال یک کشور خارج از سلطه او ختم شود ضربه خواهد زد. آمریکا همان آمریکاست. ما نباید تغییر کنیم.
#علیرضا_زادبر
#تاریخ_معاصر
این داستان: کلاه پوستی بر سر مردم
سید ضیاالدین طباطبایی، نخست وزیر و بازوی سیاسی کودتا در سال ۱۲۹۹ که پله به قدرت رسیدن رضاخان و سرانجام سرکوب مشروطه شد. پس از نزاع و اختلاف با رضاخان کار دولتش به پایان رسید.
همان نخست وزیر "کابینه سیاه" که در کتب درسی تاریخ مدارس حتما خوانده اید. سیدی که شب کودتا عمامه و نعلین را کنار گذاشت و یک شبه از روزنامه نویسی به صدرات رسید. این جوان سی ساله مورد اقبال "هیچ کس" جز انگلیسی ها نبود. تمامی اشراف و افراد سرشناس را موقتا بازداشت کرد.
جنجال ها به پا شد
از ایران رفت
و پس از سالها زندگی در تبعید پس از فرار رضاخان به کشور بازگشت. وقتی برای نخستین بار در انظار عمومی حاضر شد کلاهی پوستی، خلاف عرف مردان ایرانی به سر داشت. تصویر او با این کلاه در حد وسیع منتشر شد. اذهان مشغول کلاه پوستی "سیدضیا" بود.
از روزنامهها تا عوام همگی کلاه پوستی سیدضیا را سوژه کردند و سیدضیای کودتاچی فراموش شد. بیست سال بعد الهی(خبرنگار) از او پرسید: ماجرای کلاهتان چه بود آقا سید؟
سیدضیا پاسخ جالبی داد که همیشه تاریخ کاربرد داشت.
گفت: وقتی قصد بازگشت به ایران را داشتم میدانستم مطبوعات به من حمله ور خواهند شد. دنبال سوژه ای بودم تا همه مشغول آن شوند. شایعاتی ساختند که از پوست خرگوش برای سید کلاه میدوزند! کلاه بر سر او از جنس پوست خرگوش است. کسی کار به خیانت سیدضیا نداشتند جز تعدادی محدود از خواص! همه مشغول کلاه شدند!
جامعه و نخبگان باید هنر داشته باشند که چه چیزی فرعی و چه چیزی اصلی است.
#تاریخ_معاصر
حقوق زنان!!!!
رضاخان سه روز پس از رئیس الوزرا شدن درحالیکه ۴۶ سال سن داشت با عصمت الملوک ۱۴ ساله بعنوان همسر چهارم ازدواج کرد. نیم تاج خانم همسر دوم و مادر محمدرضا به شدت شاکی بود و شب عروسی مزاحمت ایجاد کرد.
《 تاج الملوک(همسر دوم) شب عروسی دم در حیاط ایستاده بود و چون از این موضوع خیلی ناراحت بود، مرتب فحش میداد و جیغ میکشید. او نمی خواست هوو داشته باشد. چند نفر را هم با خود آورده بود تا به نحوی مجلس عروسی را به هم بزنند، اما سردار سپه متوجه شد و به چند سرباز دستور داد او را از مجلس خارج کنند و به خانه اش ببرند.》
خاندان پهلوی از زبان یکی از همسران رضاشاه ص ۳۲۴
مساله حقوق زنان در تاریخ معاصر ایران در موارد مورد بازیچه و محل شوآف سیاستمداران بوده است. اولا خودشتان اعتقاد حقیقی به این مساله نداشتند اما برای فریفتن مردم خود را مدافع حقوق زنان معرفی میکردند. خاطرات اشرف را بخوانید. پدرش در محیط کاخ چه قوانین سختی برای دخترانش داشت.
شاه خبر داشت؟
.
در سالگرد قیام نوزدهم دی مردم قم و کشتار آنان هستیم، چهل روز بعد در چهلم شهدای قم مردم تبریز به خیابان آمدند و کشته شدند. چهلم ها تا بهار سال پنجاه و هفت کشیده شد.
اما ماجرا چه بود؟ چرا مردم قیام کردند؟
دهم دی سال پنجاه و شش کارتر در سفر به تهران به بی سابقه ترین شکل ممکن از شاه حمایت کرد. گفت: به یُمن رهبری شاه ایران جزیره ثبات و آرامش است! پشت گرمی عظیمی برای شاه بود.
دقیقا نُه روز بعد از سفر کارتر و مردم قیام کردند. جامعه ایران انبار باروت بود. به جرقه نیاز داشت. جرقه انتشار آن مقاله معروف ارتجاع سرخ و سیاه بود. سراسر توهین به امامخمینی که بیش از سیزده سال در ایران حضور نداشت. تبعید شده بود که فراموش شود. وسایل ارتباطی امروز هم وجود نداشت. تا چند ماه پایانی حکومت شاه چاپ تصویر و نام امام در روزنامه ها ممنوع بود. حالا این مقاله امام را "ارتجاع سیاه" نامیده بود!
پایان مقاله اسم نویسنده آمده: احمد رشیدی مطلق
چنین فردی وجود خارجی نداشت. امیرعباس هویدا مقاله در در پاکت بسته برای داریوش همایون وزیر اطلاعات و گردشگری فرستاد. همایون بعد از انقلاب گفت من متن را نخوانده بودم و به مدیر مسول روزنامه اطلاعات دادم. مدیر روزنامه تماس گرفت که اگر ما این مقاله را چاپ کنیم مردم دفتر روزنامه را به آتش میکشند!
همایون با هویدا تماس میگیرد که انتشار این مقاله تبعات سنگینی دارد. هویدا پاسخ کوتاهی میدهد که نمیشود از آن سرپیچی کرد: دستور شاه است! منتشر کنید! شاه خودش به انبار باروت خشم مردم جرقه زد!
بعدتر برخی از رجال حکومت پهلوی در خاطرات خود گفتند شاه با اصل مقاله موافق بود اما ایده نوشتن مقاله از هویدا بود تا دولت رقیب یعنی آموزگار را زمین بزند! گروه دیگر نیز اساس ایده انتشار مقاله را از خود شاه میدانند ولی نویسنده را دقیق معرفی نمیکنند. به نظر قول دوم درست تر است.
مقاله چند خط توهین به امام بود
قیام شد
کشتار مردم قم
بعد قیام تبریز
و دیگر مردم به خانه بازنگشتند
#تاریخ_معاصر