#ضربالمثل
تاریخچه ضرب المثل ،پته اش روی آب افتاد!
این ضرب المثل را برای کسی به کار می برند که رازش فاش و مشتش باز شده است.
در گذشته که لوله کشی آب وجود نداشت و آب مورد نیاز مردم در جوی های سر باز جریان داشت، در هر جا که لازم می آمد تا مقداری از این آب جاری به درون کوچه های مسیر و یا خانه های مسکونی جریان یابد، سد کوچکی از جنس چوب که آن را « پته » می نامیدند در درون جوی قرار می دادند و آب را به درون آب انبارها می راندند.تا به مصارف روزانه برسد. به هنگام کم آبی یا خشکسالی بسیار پیش می آمد گه افرادی خارج از نوبت خود، در نیمه های شب با نهادن پته ای بر سر راه آب، مسیر آن را عوض کرده و آب می بردند. بدیهی است که در آن نیمه های شب کم تر کسی متوجه ی آبدزدی آنان می شد، مگر آن که فشار آب گاهی موجب می گردید تا پته از جای خود کنده شده و روی آب بیفتد و با دیده شدن آن در جاهای دیگر راز ایشان فاش شده وآبرویشان برود. از آن جا که این عمل در فلات کم آب ایران بسیار تکرار می شد.
رفته رفته عبارت پته ی کسی روی آب افتادن نیز برای فاش شدن راز کسی به صورت ضرب المثلی در میان مردم رایج شد.
#ضربالمثل
🔶چپُق كسی را چاق كردن!🔶
🔹️در مراسم سَربُری مرسوم در دوران قاجار، بعد از غذا نوبت به قليان يا چپق بود.
*چُپُق* همان پيپ فرنگی است. با اين تفاوت كه دستهاش بسيار بلندتر و كاسهاش بزرگتر است. توتون بيشتری نياز داشته و كشيدنش با توجه به حجم توتون مهارتی خاص می خواهد و گيرايی عجيب و شديدی دارد.آنگونه كه با يك كام ممكن است فرد ناشی را بیهوش كند.
القصه!
🔸️فرد محكوم وقتی غذايش را تمام ميكرد يكي از فرّاشان چپقی را برايش روشن كرده و اصطلاحاً چاق (= روبره ، آماده ، بی عيب ، كامل) می كرد. محكوم ميیبايست دست كم يك كام از اين چپق بگيرد و اگر دودی نبود همين يك كام او را به سرفه و سرگيجه ميانداخت و موجبات خنده حضار را جور می كرد.بعد از اين مرحله ميرغضب با شمشير و پيش بند چرمی و سينی و لگن منتظر فرمان شاه بود تا سر محكوم را بيندازد.حالا وقتي كسی موجبات مجازات فردی را مهيا سازد و يا موجب استخفاف و تنبيه شدنش بشود ميگويند:
🔻« چپق فلاني رو چاق كرد!» يا وقتي فردي بخواهد كسي را تهديد نمايد كه او را به بلايي دچار خواهد كرد ميگويد:« يه چپقي برات چاق كنم كه خودت كيف كنی!» يا برای تهيج فردی برای مبارزه با فرد ديگر می گويند:« چپقش رو چاق كن».
#ضربالمثل
🟩زاغ کسی را چوب زدن
🔹️در گذشته به زاج،زاغ هم میگفتند.البته امروزه در بعضی جاهای ایران مثل کرمان زاغ گفته میشه!
زاج ماده ای معدنی است که انواع سیاه و سفید و غیره داره که در صنعت نساجی و فرش بافی از اون برای خوشرنگ تر و براقتر شدن فرش و پارچه و چرم استفاده میشد!
زمانی که فرش یا نخ یا پارچه کسی خوب از اب در میومد ،رقبا منتظر فرصتی مینشستند که چوبی در ظرف زاج طرف بگردونن که از ترکیبات دیگه محلول یا نسبت اب با زاج اطلاعی کسب کنن!
از این به بعد این ضرب المثل جا افتاد که فلانی داره زاغ سیاه فلانی رو چوب میزنه!که سر از کارش در بیاره!
#ضربالمثل
کلاهش پشم ندارد.
یعنی از او نباید ترسید، ابهتی ندارد و دلیلی وجود ندارد كه از او هراس داشته باشیم.
اما ریشه این ضرب المثل:
در زمان قدیم، روزگار نه چندان دور، در ایران صاحب منصبان نظامی به تقلید از نظامیان روس كه كلاه پشمی به سر داشتند، كلاه پشمی پوستی بر سر میگذاشتند.
از آن جایی كه نظامیان مأمور ایجاد نظم هستند، وقتی از دور پیدا میشدند، مردم خود را جمع و جور میكردند كه مورد مؤاخذه واقع نشوند، و اگر آن صاحب منصب نظامی افسر نبود به هم میگفتند : این كه افسر نظامی نیست، كلاهش پشم ندارد.
#ضربالمثل
📕همهیخرها را به یک چوب نمی رانند
مردی از دهی می گذشت، ناگاه بوی ناخوشایندی به مشامش رسید.
از جوانی روستایی پرسید: این بو از کجاست؟ جوان گفت: در همین نزدیکی خری عمرش را به شما داده و این بو از آن خر مرده است!
😠 سئوال کننده از جواب ابلهانه و تعبیر جوان سخت ناراحت شد و به راه خود رفت و در راه به مردی سالخورده رسید و گفت: چرا مردم این ده، این اندازه بی تربیت هستند؟
👨🦳 مرد پیر گفت: شما به چه دلیل چنین حرفی را می زنید؟ مرد ماجرا را باز گفت.
پیر مرد گفت: عجب عجب! خیلی ببخشید آن جوان پسر من است، و متوجه حرف زدن خود نشده؛ من هزار بار به او گفته ام که همه خرها را به یک چوب نمی رانند ولی باز به شما چنین حرفی زده!!!
#ضربالمثل
⬅️پیش غازی و معلقبازی
(ممکن است برخی با شنیدن این مثل غازی را قاضی تصور کرده باشند) ولی در واقع غازی به معنی "بندباز" است (البته این کلمه به معنای جنگجو نیز میباشد ولی در اینجا معنی بندباز مورد نظر است). حال پیش کسی که بندباز است و به راحتی روی یک طناب راه میرود، معلقزدن قطعا هنرنمایی ناچیزی است!
این ضربالمثل یعنی به خاطر داشتن یک هنر ناچیز در مقابل کسی که هنرهای فراوانی دارد، احساس غرور و افتخار کردن یا لاف زدن.
و یا سعی بیحاصل در فریب دادن فرد آگاه توسط افراد ناآگاه.
#ضربالمثل
"شاه می بخشه شیخ علی خان نمی بخشه"
نقل است که “شاه سلیمان” که مدت ۲۹ سال با قساوت و عیاشی سلطنت میکرد ،وزیر مقتدر و کاردانی داشت به نام شیخ علی خان زنگنه، که بدلیل خوش گذرانی شاه امور مملکتی را خود اداره می کرد
یکی ار عادات شاه سلیمان این بود که در مجالس عیش و طرب شبانه، هنگامی که سرش گرم می شد، برای رقاصه ها و نوازندگان مجلس، مبالغ هنگفتی حواله صادر می کرد که صبح بروند و از شیخ علی خان بگیرند. فردا که حواله را نزد شیخ علی خان می بردند، او بدون پروا به بهانه آن که چنین اعتباری در خزانه نیست، متقاضیان را دست از پا درازتر بر می گردانید. بیچاره ها در هنگام بازگشت می گفتند:
شاه می بخشد، شیخ علی خان نمی بخشد.
#ضربالمثل
🔴 ضرب المثل زاغ سیاه کسی را چوب زدن!
منظور از زاغ ، همان پرنده شبیه کلاغ نیست . زاغ (زاج) نوعی نمك است كه انواع گوناگون دارد: (سیاه، سبز، سفید و غیره )
زاغ سیاه بیشتر به مصرف رنگ نخ قالی ،پارچه و چرم میرسد . اگر هنرمندی ببیند كه نخ ، پارچه یا چرم همكارش بهتر از مال خودش است، در نهان سراغ ظرف زاغ همکارش می رود و چوبی در آن می گرداند و با دیدن و بوییدن ،تلاش می کند دریابد در آن زاغ چه چیزی افزوده اند یا نوع ، اندازه و نسبت تركیبش با آب یا چیز دیگر چگونه است .
این مثل وقتی به کار می رود که کسی کسی را می پاید و می خواهد ببیند او چه می کند و از چیزهایی پنهان و رازهایی آگاه شود که برایش سودمند است.
#ضربالمثل
🟩از نخورده بگیر بده به خورده
🔹یعنی طمع و حرص افراد دارا بیشتر از مردم نادار است. آنکه طعم چیزی را نچشیده نمی داند از چه محروم است اما آنکه به طعم آن چیز آشنا است به خوبی می داند چه چیز به چنگ آورده است.
#ضربالمثل
🟩ضرب المثل با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه !
۱- یعنی هرکاری که بخواهی انجام دهی، تبَعاتی خواهد داشت. پس نباید از ترس ضرر و زیان احتمالی، دست از تصمیمات بزرگت بکشی.
۲- اگر بخواهی با پاهایت راه بروی، قطعا یک روز کفش هایت پاره خواهد شد! اگر نخواهی هزینه کفش بدهی و بخواهی با سر راه روی، آن وقت هم مجبوری برای خرید کلاهِ سرت هزینه کنی!
۳- این ضرب المثل را در مقام توصیه و نصیحت به دیگری به کار می برند تا به او نشان دهند که برای ورود به هرکاری نباید ترس به دل راه داد.
۴- انسان اگر به دلیل هزینه هایی که هر لحظه به او وارد می شود نخواهد کاری انجام دهد، نه تنها پیشرفت نمی کند بلکه سودی هم عایدش نمی شود.
#ضربالمثل
ضرب المثل خر بیار باقالی بارکن از کجا اومده؟🤔
این مثل در موقعی گفته می شود که در وضعیت ناچاری قرار میگیری
مردی باقلای فراوان خرمن کرده بود و در کنار آن خوابیده بود. فرد دیگری که کارش زورگویی و دزدی بود، آمد و بنا کرد به پر کردن ظرف خودش . صاحب باقلا بلند شد که دزد را بگیرد. با هم گلاویز شدند عاقبت دزد صاحب باقلا را بر زمین کوبید و روی سینه اش نشست و گفت: بی انصاف من می خواستم یک مقدار کمی از باقلاهای تو را ببرم حالا که این طور شد می کشمت و همه را می برم.
صاحب باقلا که دید زورش به او نمی رسد گفت: حالا که پای جان در کار است برو خر بیار باقالی بار کن