‼️ از جایی که شکست خوردی ادامه بده؛ نه از اول!
🌀 انسان باید کار را از جایی که متوقف شده ادامه دهد و دوباره به ابتدای کار نرود؛ چرا که دور باطلی را طی میکند.
🔺 خیلی اوقات وقتی که انسان فرهنگ عدم موفقیت و فرهنگ شکست را بلد نیست و نمیداند چطور تدبیر کند، دوباره از نقطه صفر یا حتی بر عکس شروع میکند.
⚜ حتی برخی افراد به زیر نقطه صفر و یا نقطه منفی برمیگردند.
💢 در صورتی که هنر انسان آن جاست که از جایی که کار متوقف شده است به گونهای که باعث به هم ریختگی نشود، آن را پیش ببرد و ادامه دهد.
📌 حجت الاسلام و المسلمین دسمی
#نکته_های_اخلاقی
#درمان_ناامیدی [بخش ده]
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🆔 @Dasmi_org
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ مساجد چگونه اداره شوند، بهتر و موثرترند؟
🌀 حاکمیت اداره کند؟
🌀 خود مردم اداره کنند؟
یا
🌀 حاکمیت در کنار مردم؟
⁉️کدام مدل بهتر است؟
📌 حجت الاسلام و المسلمین دسمی|برنامه بدون توقف| شبکه ۳ سیما
#مسجد_مردمی
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🆔 @Dasmi_org
❇️ انتخاب نفرات برتر در بخش شعر به انتخاب مخاطبان
🔻 لطفا برای مطالعه اشعار به پیامهای ذیل مراجعه فرمایید و برای انتخاب شعر با ورود به آدرس زیر به شاعر مورد نظرتان رأی دهید.
https://survey.porsline.ir/s/JkNuva1u
⏱ اتمام فرآیند رأیگیری در روز جمعه ۳ آذر ماه ۱۴۰۲ | ساعت ۱۵
🆔 @Dasmi_org
💠 جناب آقای رضا یزدانی
🔖 گفتگوی زائر ایرانی شیعه با موکب دار عراقی اهل سنت
دلم گرفته واسه اون شبای موکب
کجای جادهای برادر عراقی؟
چه تلخه کام من بدون مهربونیت
فدای اون چای معطر عراقی
یادت میاد اون شب آخر به تو گفتم
مهمون یه موکب دیگهم، گریه کردی
گفتی که شرمنده اگه خونهم کوچیکه
گریهم گرفته بود، از این غم گریه کردی
میگفتی اهل سنتام ولی یه عمره
عاشق بچههای حضرت علیام
پاهای دختر منو علی شفا داد
همیشه ممنون عنایت علیام
میگفتی که فرقی نداره شیعه، سنّی
وقتی همه برادریم و مست این عشق
میگفتی ما هم عاشقِ اَهل کساییم
گرفته دست بیکَسا رو دست این عشق
هر دوتامون به سمت کربلای مولا
با هم سلام دورمونو میرسوندیم
هرجا زبون هم رو خوب نمیدونستیم
با یا حسین منظورمونو میرسوندیم
یادت میاد میگفتی از غمی که داری؟
یادت میاد میگفتی از سختی ایام؟
خیره به عکس کربلا میشدی و آه...
میگفتی از اربعین زمان صَدّام
میگفتی جون دادیم تا این راهو گرفتیم
میگفتی که امام حسین خودش نظر کرد
دشمن نمیدونست عراق مال حسینه
دستای سقا اینجا رو زیر و زبر کرد
دعا بکن که عازم کرب و بلا شم
کاشکی دلم برا زیارت بشه لایق
پیاده شم از ماشینای بین راهی
بگم حرم کجاست؟ بگن: خمس دقایق
💠 سرکار خانم فرزانه شفیعی
از خود گریخت، بعد در این جاده پا گذاشت
چیزی به غیر من شد و من را رها گذاشت
وقتی که راه پیش خودش را حسین دید
بر شانه کوله ی سفر کربلا گذاشت
در سر نداشت غیر رسیدن به کوی دوست ...
حُبُ الحُسین یَجمَعُنا را، بنا گذاشت
هر استکان چای که نوشید در مسیر
بر کهنه زخم های دلِ او دوا گذاشت
هر تاولی شکفت به انگشت های پاش
بوی بهار داشت، قدم در کجا گذاشت؟
مرد عرب به فارسیِ سخت لب گشود:
که زائر حسین، قدم، چشم ما گذاشت
برگشت و بندِ کفش خودش را دم حرم
مثل دلش گره زد و یک گوشه جا گذاشت
💠 جناب آقای قاسم بای
شبی در خواب خود را در مسیر کربلا دیدم
زمین و آسمان را غرق در موج بلا دیدم
گذشتم از کنار قتلگاهی در دل تاریخ
تنی را قطعه قطعه در میان بوریا دیدم
صدای کاروانی با غُل و زنجیر می آمد
قدم برداشتم با کاروان، صد ها جفا دیدم
زنان را یک به یک با ریسمانی بسته بودند، آه
نمی دانم که من این صحنه را قبلاً کجا دیدم
تمام غنچه ها را زخمی از شلّاق و آن سوتر
گُلی را زیر تیغ چکمه های بی حیا دیدم
کنار دختر خورشید چندی ناله سر دادم
سری را گاه بر نی، گاه در تشت طلا دیدم
به نی ها خیره ماندم با نگاهی سخت بارانی
نمی دانی چه سرهایی که از پیکر جدا دیدم!
یکی با خیزران بر روی آن لب ها... زبانم لال
تمام روضه را از ابتدا تا انتها دیدم
زمان چرخید و از خوابم به خواب دیگری رفتم
میان کاروانی باز هم آن راه را دیدم
تمام راه سرشار از شمیم مهربانی بود
نه شلاقی، نه زنجیری، نه حتّی ناسزا دیدم
نه دستی با طنابی بسته نه زنجیر در پایی
نه سنگ کینه در دستی، نه سر بر نیزه ها دیدم
نه حتّی زائری دل خسته را بر ناقه ی عریان
نه حتّی طعنه و سیلی، نه خاری زیر پا دیدم
قدم بسیار، دم بسیار، سودای حرم بسیار
دمادم مرد و زن، پیر و جوان، شاه و گدا دیدم
چه موکب ها که بس روشن تر از آیینه ی خورشید
چه موکب ها که بس والاتر از دار الشّفا دیدم
تمام خستگی را طعم چای تازه می بلعید
تعارف های بس داغ از غریب و آشنا دیدم
تمام ماجرا را خواب دیدم، خواب دیدم، خواب
ولی تا چشم وا کردم، خودم را کربلا دیدم
💠 جناب آقای محسن کاویانی
اهلِ ادَب می سازَد عشقَش بی ادَب هارا
اینجا تَماشا کُن شُکوهِ تاب و تَب ها را
شورِ حُسینی ها چه شیرین است باوَرکُن
با اشک ها پَروَرده اند اینجا رُطَب ها را
روزیِ هَرروزِ مَرا داده ست دَر هیئت
با روضه اش سَر کَرده ام یک عُمْر شَب ها را
باشَد حَرامَم زندگی حَتّی اگَر یک روز
واجِب نَدانَم این قَبیل از مُستَحَب ها را
با چایِ شیرینَش نَمَک گیرَش شُدَم ، این چای
از تلخکامی هایِ دُنیا شُست لَب هارا
موکب به موکب از نَجَف تا کَربَلا دیدیم
این عشْق کَرده مُشتَرَک اَصل و نَسَب ها را
ازاین سُتون تا آن سُتون شوقِ فَرَج دارَند
دَر راه می بینی هَمه مُنجی طَلَب ها را
حَتّی مَسیحی ها هَم اینجا اَشک می ریزَند
گویا که آقا باز می خوانَد وَهَب ها را
تاوَل که نه نوعی مدال از جنسِ مُروارید
بسیار زیبا کَرده پایِ مُنتَخَب ها را
داغِ مِنا سوزاند مارا پَس بیا حاجی
اینجا ببین فَرقِ عَرَب ها با عَرَب ها را..
جامعه ولایی| سعید دسمی
❇️ انتخاب نفرات برتر در بخش شعر به انتخاب مخاطبان 🔻 لطفا برای مطالعه اشعار به پیامهای ذیل مراجعه ف
🎁 جوایز نامزدهای بهترین اثر دومین پویش ملی اخوت در بخش شعر
🥇نفر اول: سفر خانوادگی مشهد مقدس
🥈نفر دوم: کمک هزینه سفر کربلا
🥉نفر سوم: انگشتر عقیق دُر نجف
🏅نفر چهارم: نگین انگشتر دُر نجف
💢 لینک سامانه رأیگیری را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
#رسانه_باشید
#پویش_ملی_اخوت
🆔 @Dasmi_org
⏱ کمتر از یک ساعت تا پایان رأیگیری بخش اشعار
🔺 برای انتخاب شعر با ورود به آدرس زیر به شاعر مورد نظرتان رأی دهید.
https://survey.porsline.ir/s/JkNuva1u
✅ اتمام فرآیند رأیگیری؛ امروز _ ساعت ۱۵
🆔 @Dasmi_org
جامعه ولایی| سعید دسمی
❇️ انتخاب نفرات برتر در بخش شعر به انتخاب مخاطبان 🔻 لطفا برای مطالعه اشعار به پیامهای ذیل مراجعه ف
❌ اتمام فرآیند رأیگیری در بخش اشعار
⚠️ طی روزهای آینده رأیگیری بخشهای نماهنگ و سایر آثار مکتوب انجام میگردد و خدمت شما مخاطبین عزیز اطلاعرسانی میگردد.
🔰 با تشکر
🆔 @Dasmi_org
❇️ انتخاب نفرات برتر در بخش نماهنگ به انتخاب مخاطبان
🔻 لطفا برای تماشای نماهنگها به پیامهای ذیل مراجعه فرمایید و برای انتخاب نماهنگ مورد نظر با ورود به آدرس زیر به سازندهی آن رأی دهید.
https://survey.porsline.ir/s/UX847yN5
⏱ اتمام فرآیند رأیگیری، روز یکشنبه ۵ آذر ماه ۱۴۰۲ | ساعت ۱۳
🆔 @Dasmi_org