eitaa logo
دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌ها📃
112 دنبال‌کننده
20 عکس
6 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌های منتشر شده از دوره‌های محصول محور نویسندگی کاربردی و خلاق✍️🏻 اداره رسانه و فضای مجازی_معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعةالزهرا س مدرس: میم.صادقی🧕🏻 ارتباط با ادمین: @Mimsad290
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 🌸بسم الله‌‌... 💠"فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا" 🌿پس بدان که به لطف خدا با هر سختی البته آسانی هست. ✨️هر سختی هم که باشه لطف خدا مثل نور، هاله می‌شه دورت برای آسونی و قشنگی🦋 پس نگران نباش... بسپر به خودش😍 پ‌‌ن: آیه ۵ سوره شرح ✍️🏻میم.صادقی 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 🌼 ضیافت همگانی 🌼 💠 توصیف زیبایی‌های سفر اربعین را از فرزندان و اطرافیانش بسیار شنیده بود اما هیچ‌گاه در خودش توان چنین رفتنی را نمی‌دید؛ از طرفی همسرش هم به خاطر شلوغی مسیر و زانو‌ درد هیچ‌وقت به او اجازه سفر اربعین را نمی‌داد. 💠 با این‌که تا آن زمان سه بار در ایام دیگر با مادر، همسر و فرزندانش، پابوسی حرم شریف امام نصیبش شده بود اما شوق سفر اربعین از خیالش بیرون نمی‌رفت. هر بار از زیارت عتبات برمی‌گشت خود را تشنه‌تر از قبل می‌یافت؛ گویی عطشی بر جانش افتاده بود که سیرابی نداشت. 💠 روز عاشورا مادرش به جوار رحمت حق شتافت و ایام اربعین، برادر و خواهرها در تدارک برگزاری مراسم چهلم مادر بودند. با سابقه ذهنی مخالفت همسرش اصلاً فکر سفر را نمی‌کرد ولی انگار تقدیر الهی چیز دیگری برایش رقم زده و نظر رحمت حضرت بی این‌که بداند بر قلب غمبار او نشسته بود. 💠 دو سه روز مانده به اربعین، محور بسیاری از اخبار و برنامه‌های تلویزیون، حول پویش پیاده‌روی اربعین می‌گشت. همسرش سرگرم دیدن گزارش خبرنگار صداوسیما از موکب‌های مسیر نجف تا کربلا بود و با تماشای آن صحنه‌های دل‌انگیز و ذوق زائران، چنان دلش هوایی شد که آرام‌آرام می‌گریست.😭 💠 ناگهان مثل این‌که فکری در ذهنش جرقه زده باشد سربلند کرد و گفت: "اگه موافقی ما هم راهی بشیم؟! گذرنامه‌هامون که هنوز اعتبار داره، با ماشین خودم تا مرز می‌ریم و بعدش هم توکل به خدا هر طور شد خودمون رو اربعین به کربلا می‌رسونیم". 💠 در وهله اول از تصمیم بدون برنامه همسرش شوکه شد؛ افکار مختلفی به ذهنش هجوم آورد و گیج‌تر از لحظه قبل پرسید: "مراسم چهلم مادر رو چه کار کنم؟! سفر بدون کاروان و راه‌بلد تو کشور غریب برای ما که سن و سالی اَزمون گذشته ممکنه؟! زانو دردم چی، اصلاً اجازه پیاده‌روی به من می‌ده؟! وای بچه‌ها رو چه کار کنیم، حتماً مخالفت می‌کنن و..." 💠 اما هر چه گفت جز اصواتی پوچ نبود؛ دلش پر کشید و شوق درون قلبش از این تصمیم به موقع همسرش وصف ناشدنی بود.💔 فرصت چندانی برای حساب‌وکتاب عقلانی نداشتند؛ با حرف دل همسر، همراه و مشغول آماده کردن تدارکات سفر شد. _"اگه سریع آماده بشیم و بدون توقف تو مسیر، حرکت کنیم تا شب به مرز مهران می‌رسیم"... همین‌طور که لوازم را جمع‌آوری می‌کرد این افکار در ذهن شلوغش می‌رفتند و می‌آمدند. 💠 حین آماده کردن وسایل، اول با فرزندانش تماس گرفت و آن‌ها را از تصمیم پدرشان آگاه نمود؛ دخترانش خیلی نگران بودند اما با صحبت‌های مادرانه همیشگی، آرام‌شان کرد. بعد هم به خواهرانش خبر داد به نیابت مادر راهی سفر اربعین می‌شود و در مراسم حضور ندارد. 💠 دو کوله‌پشتی قدیمی که متعلق به بچه‌هایش بود را از وسایل ضروری، کمی داروی گیاهی، خوردنی‌های سبک و تنقلات مقوی پر کرد؛ فلاسک چای، گاز پیک‌نیک، زیرانداز و سایر وسایلی که در ماشین تا مرز نیاز داشتند هم جلوی در گذاشت تا همسرش همه را در ماشین جابه‌جا کند. 💠 فوری با قلبی آکنده از هیجان، غسل زیارت کردند و در فاصله ۲ الی ۳ساعت، آماده سفر عشق شدند. دختر بزرگشان، برای بدرقه خود را رسانده بود؛ خانه و آبیاری روزانه گلدان‌ها را به او سپردند، وصیت کردند و لبیک‌گویان راهی ضیافت همگانی شدند. پویش و حرکتی عظیم که ندای دعوت آن، سال‌هاست به گوش شیعیان جهان رسیده و مدیرومدبر آن اگر بخواهد به آنی فرا می‌خواند و اگر نخواهد ته قلب‌های مالامال از حسرت می‌گویند: لایق نبودیم...😭💔 🌼 جان جانان، امام مهربان، این موهبت را بر همگان عطا بگردان؛ آمین یارب‌العالمین 🤲🤲🌸 ✍️🏻 زهره دلدار محمود آبادی (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد اربعین حسینی) 🧕🏻📖 مدرس دوره: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 🌼 وصال یار ❤️ 💠همچون عاشقی که پی معشوق می‌دود، من نیز به‌ دنبال تو می‌آیم. دوری از معشوق مهربانی همچون تو طاقتم را بریده، من بدون بودنت دوام نمی‌آورم. 💠باروبندیلم را می‌بندم؛ پاسپورت، مقداری خوراکی و چند دست لباس. آیا به‌ راستی لازمه سفر من این‌هاست؟! نه! این وسایل فقط شانه‌های مرا سنگین می‌کنند و سرعتم را می‌کاهند. برای دیدار معشوق، باید دلی مملوء از عشق‌ و اراده قوی همراه داشته باشی.❤️ 💠یک‌به‌یک روزها را می‌شمرم، نمی‌دانم چه کنم؛ سرگشته و حیران در این زمین دنگال، تنها مانده‌ام؛ فقط از خدا می‌خواهم هرچه زودتر زمان وصال یار فرا برسد. 💠در این سال‌های دوری سهم من قطعه‌‌ای عکس بود و اشک...اشک...اشک...😭 دوربین عکاسی‌ را هم به وسایلم اضافه کردم و تکه پارچه‌ای هم برای تربت برداشتم. 💠به راستی چرا روزها اینقدر کند می‌گذرند؟! ماه‌ها منتظر چنین روزی بودم؛ روز رسیدن به یار مهربانم، اربابم‌ حسین (ع)... 🥺عده‌ای مرا از رفتن به این سفر باز می‌دارند؛ گرمای راه، دوری و... را بهانه می‌کنند. ولی برای من عاشق هیچ کدام قابل‌قبول نیست. راست گفته‌اند که عشق، آدمی را کر و کور می‌کند. برای رسیدن به معشوق نباید دید و نه شنید؛ وگرنه همیشه شماری هستند که در هر زمان و مکان، دلت را از تردید پر کنند و مانع رسیدن به دلدار شوند. 💠گاهی آنقدر عاشقیم که ما را مجنون می‌نامند؛ بگذار بخوانند؛ چه مانعی دارد وقتی معشوقمان با همه دلبران فرق دارد؟! از کیلومترها آن‌طرف‌تر راهی می‌شوم. برای رسیدن به یار، آرام و قرار ندارم. ماه‌ها به سختی و با شوق رؤیت ماه، سر کردم. پروردگارا یعنی او را می‌بینم؟! لحظه وصل نزدیک است؟! 💠دانه‌دانه از ستون‌ها می‌گذرم؛ از میان عجایب راه و مردم با صفا با اشتیاق عبور می‌کنم. وقت تنگ است و باید به راهم ادامه دهم. بالاخره وقتش رسید؛ کوی‌به‌کوی دویدم تا به این لحظه نائل شوم. 💠گلدسته‌های طلایی‌اش از دور سوسو می‌زنند. گویی صدایم می‌‌کنند و مرا به سوی خویش می‌خوانند. 💔دست بر سینه می‌گذارم و سر به زیر می‌افکنم؛ سلام ای زیباترین معشوق، سلام ای مهربان، سلام عشق بی‌سر، سلام معشوق دست بریده، سلام جوانم، علی‌اکبرم.😭 من با این‌همه غم چه‌کنم؟! چگونه تا به‌ حال زنده مانده‌ام؟!😭 ای حسین! تو کیستی که عالم همه دیوانه‌ی توست؟!💔 🍏از یک سو بوی سیب به مشام می‌رسد و از سوی دگر بوی یاس. اینجا مستی حلال است؛ به راستی معشوق من با همه فرق دارد. 💠اصلا جنس غم حسین با همه فرق می‌کند. یا حسین جان! ادرکنی...😭😭 ✍️🏻 فاطمه پورعباس (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد اربعین حسینی) 🧕🏻📖 مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ ⚘️بسم‌ الله... 💠يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ* 🌿ای اهل ایمان، (در پیشرفت کار خود) از صبر و مقاومت کمک بگیرید و به ذکر خدا و نماز، توسّل جویید که خدا با صابران است. 🌻توی هر نفسی که میاد و می‌ره، بِدون که خدا بغلت کرده پس صبر کن تا خودش آرومت کنه.😇 پ‌ن: *آیه ۱۵۳ سوره بقره ✍️🏻میم.صادقی 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ ⚘️یه کلاس عالی، با یه حس عالی و خوشگل😍🤩 ان‌شاءالله قلمتون سبز و مانا باشه عزیزانم❣️ 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 🥀🥀و اینک شما و وحشت دنیای بی علی... 😭😭😭😭😭 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 🌿بزرگ‌ترین مظلوم 🖤فزت و رب الکعبه، به پروردگار کعبه سوگند، رستگار شدم. 😭امروز یتیمان کوفه، طعم واقعی بی پدری را چشیدند. 🍃مردی که نیمه شب، انبان بر دوش در کوچه‌های کوفه به دنبال فقیران می‌گشت، همان کسی که مرهم دل پیرزنان و پیرمردان، غمخوار بی‌کسان و دردمندان بود، دیگر زمان رخت بستنش از این دنیای فانی فرا رسیده است. 🍃به خداوند کعبه قسم که فقط خدا او را شناخت و بس! 😭امروز جامع کمالات، امیر بیان، شیر غضنفر، ابوتراب، اسدالله الغالب، حیدر کرار، یَعسوب الدین، اخ الرسول، زوج البتول، امام المتقین چشم از جهان فروبست. ✊آه و لعنت به این دنیای بی‌وفا که مطیع‌ترین بنده‌ی پروردگار، عاشق‌ترین نسبت به معبود و پدر امت را گرفت. اُف بر این دنیای بی‌ارزش که ولی خدا دیگر بر روی خاک‌ سرد و بی‌روحش قدم نمی‌گذارد‌. 🙏جبرئیل به خوبی می‌دانست چه کسی به دست شقی‌ترین افراد بشر، فرقش شکافت که فرمود: 🖤 تهدمت و لله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقی و انفصمت العروة الوثقی قتل ابن عم المصطفی قتل علی المرتضی قتله اشقی الاشقیاء. 🖤به خدا سوگند ستون‌های هدایت در هم شکست، نشانه‌های تقوی محو شد و دستاویز محکمی که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید. پسر عم مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم کشته شد، علی مرتضی به شهادت رسید و بدبخت‌ترین اشقیاء او را شهید نمود. 😔آه... دیگر نخلستان‌های کوفه، رنگ علی را نخواهند دید. 😭چاه، همراز علی و گریه‌های شبانه‌اش نخواهد بود. 😭ولی خدا شهید شد و گرد یتیمی را بر همه‌ی عالم نشاند. 🚩 این داغِ بر سینه نشسته تا بازگشت مهدی موعود (عج) و گرفتن حق غصب‌شده‌ی مولایمان علی (ع) هرگز سرد نمی‌شود. ✍️🏻ف.پرهون 📝ویراستار: میم.صادقی (ع) تسلیت باد. 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ آبـــرومــو دادم از دســت بالحسین الــــهی العفـــو مــیدونم بدم خدا اما منو تـــــو به اربــابم ببخــــش من سائل درِ خانه‌ی حسینم💔.... 🎞 پورعباس در فراسو↡ 〰〰▪️ 🥀 ▪️〰〰 http://eitaa.com/faraasoo 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️https://eitaa.com/dast_neveshteha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ ✅️ جاءالحق زهق الباطل ❌️ 💠 در چکاچاک شمشیرهای آخته‌ی معاندین که مغرضانه به‌ حق حقیقی ما حمله می‌کنند، شرط پیروزی و سربلندی، تشخیص جبهه حق از باطل است. آنگاه که فریاد جاءالحق و ذهق‌الباطل سر می‌دهیم باید معنای حقیقت را دریابیم و برایش تا پای جان بجنگیم. 😔 مهسا و مهساها می‌آیند و می‌روند، باهدف و بی‌هدف جان در پای جهالتی کورکورانه می‌گذارند، ما برای دختران سرزمینمان پر از اندوهیم اما درد روی درد گذاشتن دور از انسانیت است. 💔 💠 مهم این است تا کجا پای ارزش‌های اسلامی و آرمانی انقلاب عزیزمان ایستاده‌ایم؟! ❓️به برخی از هم‌وطنان باید گفت: به کجا چنین شتابان؟! ای خار مغیلان، بدان که عاقبت در بیابان تنها می‌مانی؛ چشم باز می‌کنی و رسوایی‌ات را می‌بینی! 🚫 جز خواری و ذلت برایت از این فتنه‌ها و بلواها باقی نخواهد ماند؛ ما مردم هم‌صدای ایران و فرزندان جان‌ بر کف انقلابیم، کوفه نمی‌شناسیم و علی را تنها نمی‌گذاریم.✋️✊️ 💠 ۷۸، ۸۸، ۹۸ و اینک ۱۴۰۱ را به تاریخ پر عزت میهن همیشه سربلند ما اضافه کردید، پرچم و مسجد آتش زدید، کشتید و بر کوس بی‌غیرتی و بی‌عزتی نواختید اما بدانید ☝️ 🌸 تا ابد جانم فدای سیدعلی شعار که نه، حدیثی حک‌شده بر قلب‌های مجاهد ماست. ✊️ 🌼انّ الله مع الصابرین، المجاهدین، المتقین.🌼 💠به حتم ددان می‌آیند و می‌روند ولی انقلاب ما پایدار است و به دست حضرت امام عصر ارواحنافداه خواهد رسید. ❣️روزی خواهد آمد و پرچمی که آتش زدید را بر بالای کاخ‌های سفید ظلم‌های سیاهتان برافراشته خواهد ساخت؛ تا آن روز راهت را انتخاب کن، دستت را به ابلیس زمان بسپار و شیطان را در روحت زنده نگهدار یا با اقتدا به حاج‌قاسم‌‌های این مرزوبوم ایران رو چون حرم مقدس بشمار و در راه حفظ انقلاب بکوش.💪 🌸🇮🇷همه برای ایران و انقلاب تا پای جان🇮🇷🌸 ✍️🏻 میم.صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 💠 طلب دل❤️ 🚕 تاکسی جلوی پامون توقف کرد و پرسید: _کجا؟ _دربست _ بفرمایید 🧕🏻👦🏻 با پسرم سوار شدیم و ماشین به سمت خونه حرکت کرد، خستگی از راه رفتن زیاد، گشتن توی بازار و اشتیاق برای تدارک سفر اربعین، حس‌وحال صحبت کردن رو از هر دوی ما گرفته؛ تو سکوت به خیابون‌ها، مغازه‌ها و مردم که در حال رفت‌و‌آمدن، زل زدیم. 👨🏻راننده از فرهنگ مردم صحبت می‌کنه و گهگاهی سکوت فضا رو می‌شکنه: _من نمی‌دونم چرا بعضی‌ها دست بچه کوچیک خودشون رو تو خیابون ول می‌کنن، خدای نکرده اگه تصادف بشه چی؟! از اون طرف بعضی افسرای راهنمایی، کسایی رو تو آزمون رانندگی قبول می‌کنن که اصلا گاز رو از ترمز تشخیص نمی‌دن و ... . ✳️ صندلی پشتی، ساکت نشستیم؛ خوشحالی از اینکه یه قدم به حرکت نزدیک شدیم؛ اضطراب و دلهره از اینکه پیشامدی نذاره ما به این سفر برسیم؛ شور، اشتیاق و امیدی که برای شروع سفر تو دلمون موج می‌زنه، خستگی‌هامون رو مهار می‌کنه. 🌺 به نزدیکی حسینیه دو محله پایین‌تر از خونه رسیدیم، توجهمون به ازدحام جمعیت و ماشین‌ها جلب شد. 👦🏻 پسرم همین‌طور که جمعیت سرازیر شده توی خیابون رو نگاه می‌کرد با تعجب پرسید: _اینجا چه خبره؟! 🧕🏻من هم تعجبم کمتر از او نبود، گردنم رو کمی بالاتر کشیدم و نگاهم رو توی خیابون چرخوندم بعد با تردید گفتم: _لابد مراسم عزاداری بوده و الان تموم شده. ✳️ ازدحام و شلوغی، سرعت حرکت تاکسی رو به زیر ده رسوند، ذره‌ذره جلو می‌رفتیم. جمعیت به نظرم، خیلی بیشتر از یه مراسم عزاداری یا روضه معمولی اومد؛ دو طرف خیابون منتهی به حسینیه رو ستون به ستون با برزنت پوشوندن که ماشین نتونه داخل بره، عابرین پیاده هم از پیاده‌رو‌ها و کناره‌ها عبور می‌کنن. 🔆 هر کسی از خیابون حسینیه بیرون میاد یه غذا هم تو دستش داره. از خیابون کناری هم عبور با ماشین سخته، انگار به‌ جز ما تموم شهر از مراسم امروز حسینیه، با‌خبر بودن؛ زن، مرد، بچه، پیر و جوون با ظرف‌های یک‌بار مصرف سفید، تو خیابون می‌ریزن. ✳️ با تعجب نگاه می‌کنیم و تو این فکریم، چطور از چنین مراسمی بی‌خبر موندیم؟! حس محروم شدن یا عقب موندن از قافله به جونمون افتاده،😕 تو نظرمون همه مردم، برگ برنده‌ای برای تبرک یا شاید شفای بیمار و چشم به‌ راه تو دستاشونه ولی ما... 👨🏻یه مرتبه راننده می‌گه: _سفره حضرت رقیه بوده، از همه‌جا اومدن، هر سال شهادت حضرت رقیه چند هزار غذا می‌پزن، کل شهر هم بیان غذا کم نمیاد. 🧕🏻👦🏻با دهن باز به هم نگاه کردیم و پسرم با حسرت گفت: کاش به ما هم غذای نذری می‌دادن! ✳️ علی‌رغم شلوغی زیاد، راننده تونست تاکسی رو با مهارت از ازدحام خارج کنه و از مسیر دیگه‌ای ما رو به مقصد برسونه. به خونه رسیدیم ولی هنوز تو فکر سفره حضرت رقیه (س) بودیم، دلمون یه قاشق از اون نذری رو طلب می‌کرد اما دیگه فرصت از دست رفته بود!😔😭 👦🏻پسرم ماجرا رو برای باباش تعریف کرد، اونم بهش گفت: _ حتماً قسمت نبوده بابا جون. ✳️آخر شب موبایل همسر جان زنگ خورد، گوشی رو برداشت و مشغول خوش‌و‌بش شد، وقتی قطع کرد گفت: 🧔🏻 _حاج‌آقا ... بودن، از دوستان. من برم دم در، برامون غذای نذری آوردن. بعد هم یه چشمکی به پسرم زد و گفت: نذری سفره حضرت رقیه😉😍 ✍️🏻فاطمه مسعودی (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد اربعین حسینی) 🧕🏻📖 مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼🍃🖊📜🍃🌼🍃 🌺با سلام و صلوات بر حضرت عشق آغاز می‌کنیم. 💠اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ 🍃🌼🍃🖊📜🍃🌼🍃 https://eitaa.com/Fekr_inoo
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ ✍️🏻آغاز ارسال آثار کارگاه محصول‌محور نویسندگی کاربردی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت 👇👇👇🌷🌷 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 🔆همسفر نور 💠دست دلبندش را به آرامی نوازش کرد. به در و دیوار خانه نگاهی انداخت؛ همه جا برق می‌زد حتی تشنگی گل‌ها را هم برطرف کرده بود. انگار قرار است عید بیاید که این‌گونه با شور و شتاب خانه‌تکانی کرد. 🔆قرآن کوچکش را باز کرد، آیه‌ای را زیر لب زمزمه کرد و به یک‌باره قطره اشکی از چشمانش بر روسری‌اش لغزید. کاغذی را لای آن صفحه قرار داد و کتاب را به داخل کیف، باز‌گرداند. دیگر از آن التهاب چند روز پیش خبری نبود. خود را در آرامش کامل، غوطه‌ور دید، با اطمینان دست پاره‌ تنش را گرفت و با هم راهی خیابان شدند. 💠نگاهش به دختری افتاد که هفده یا هجده ساله به نظر می‌رسید. روسری را روی دوشش انداخته و دستانش از دو طرف باز بود؛ یکی از دوستانش هم از او فیلم می‌گرفت. با خود گفت: -مگه مشکل ما حجابه که همه زورشون به یه تیکه پارچه می‌رسه؟! اینا انگار حواسشون نیست که دارن دست تو دست دشمن میذارن!😔 خوب می‌دانست مشکل اصلی در ایران دل‌شکسته، این نیست؛ چرا که بارها پای دل زنان بی‌سرپرست یا بدسرپرست نشسته بود و تا جایی که از دستش برمی‌آمد کمک حالشان بود. از طرفی مسئله معاندین هم با ایران بر سر حجاب نیست و این آلت دستی شده برای جولان دادن. 💔دلش به حال آن دختر نوجوانی سوخت که زندگی را نیز مجازی می‌پنداشت، او هوش و حواسش را خرج کسانی می‌کرد که راست و دروغ را به هم آمیخته بودند و از کم بودن سن‌شان سوءاستفاده می‌کردند. 💠نزدیکش شد با آرامش و لبخند به دخترک توضیح داد آنچه فکر می‌کند همه واقعیت نیست؛ کم‌وبیش از حربه‌های دشمن مثال زد و اینکه هدف اصلی آن‌ها نشانه‌ گرفتن است. دخترک تنها با پوزخندی نگاهش را برگرداند و زیر لب با تمسخر تکرار کرد: هِه امنیت!😏 💠 به آرامی از کنارش رد شد و از او گذشت. هندزفری را داخل گوش‌هایش محکم کرد و با عبور از کنار درها و کوچه‌ها به نجوای دلنشین دعا گوش جان سپرد؛ به اینجای دعا که رسید با صدای حاج مهدی سماواتی، لب‌هایش را باز و بسته کرد. 🌸السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (ع) 💠کفش‌هایشان را به خادم حرم، بخشید و شماره را تحویل گرفت. دستان کوچک دلبندش برای گرفتن شماره، سوی مادر دراز شد و او با لبخند تقدیمش کرد. نمی‌دانم چرا، اما مثل دفعات قبل تأکیدی نکرد بر مواظب بودن و گم نشدن شماره، انگار کفش‌ها دیگر به کارش نمی‌آمد. کودکش شماره ۲۳۲ را خواند و لبخندی بین مادر و فرزند ردوبدل شد. 💠داخل حرم شدند و از عطر نرگس پیچیده در فضا، سرمست. نگاهش را چرخاند و به دنبال غریبه آشنایی گشت که خودش قرار ملاقات با او را گذاشته بود... یک ساعت‌ونیم گذشت و همچنان منتظر بود، دلشوره به سراغش آمد، با خود گفت: -نکنه همه‌اش خیال بود، نکنه دلم رو به یه رؤیای شبونه خوش کردم؟! اما نه! آنچه دید، نه خیال بود و نه خواب... 💠 از جایش بلند شد، دست عزیز کوچکش را گرفت و به سوی ضریح رفت. برای بار دوم زیارت کردند و ضریح را طواف نمودند. دلش را مانند پارچه‌های سبز به ضریح گره زد و همان‌جا گذاشت. با احترام از در خارج شدند و یک‌باره همه چیز رنگ عوض کرد، بالاخره آمدند. 💔 خودش بود، همان بانویی که چند شب پیش او را مست و عاشق کرد. خوشحال از اینکه حرف‌های دلِ سوخته‌اش را جدی گرفته بود با پایِ دل به سویش روانه شد. مگر می‌توانست بهتر از این شود؟! در محضر بانوی کریمه باشی و لبخند رضایت از ایشان دریافت کنی، خوشا به سعادتت!🌸 مادر و کودک، هر دو همسفر نور شدند و چه زیبا سفری بود! به راستی آنچه برای خدا انجام دهی چه زود پاسخش را می‌گیری! همین چند ماه پیش بود، آقای شیراز را به خواهرشان قسم داد که پاسخ سختی ایام گذرانده‌اش، شهادت باشد و چه نیکو اجابتش کردند.💔 💠چشمانش به قرآنی خیره شد که از کیفش بیرون افتاده بود. انوار آیات در آن صحرای محشر خودنمایی می‌کردند. دوباره آیه‌ای را که قبل از آمدن، خوانده بود بر زبان راند، با لبخند بال گشود و از آن‌جا فاصله گرفت. 🌸وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ. ✍️🏻رقیه ملک‌پور (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ 🌺مهمان داریم 💠بعد از اقامه نماز جمعه، به‌خاطر حادثه‌ی تروریستی شیراز و حوادث فتنه‌انگیز اخیر راهپیمایی در سراسر کشور برگزار شد. ما هم برای انجام این فریضه با مردم هم‌صدا شدیم. مردوزن، پیروجوان و کودک شرکت کرده بودند. همه از عمق جان، شعار سر می‌دادند: ✊️این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده ✊️ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده 💠در حال و هوای شعار دادن و عرض ارادت بودیم که از بلندگو اعلام کردند، فردا ساعت ۳ بعداز‌ظهر، تشيع شهدای شاهچراغ در مشهد برگزار می‌گردد.😔 💔بغض راه گلویم را بست، اشک در چشمانم حلقه زد. امام رضاجانمان فردا مهمان دارند، باید برایشان سنگ‌ تمام بگذاریم. خوشا به‌ سعادت زائری که در کنار ضریح مهربانی‌ها، پرواز عشق را آغاز می‌کند و با مولایش حسين عليه‌السلام همنشین می‌شود.⚘️ از همين حالا در حال شمارش ثانیه‌ها هستم تا روحم را به شهداء بسپارم...😭 🌸اللهم ارزقنا شهاده فی‌سبیلک🤲 ✍️🏻عاطفه رضازاده (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane 〰️〰️🌱🌼🌱〰️〰️ https://eitaa.com/dast_neveshteha
هدایت شده از 
🍃🌼🍃🖊📜🍃🌼🍃 💠امام صادق (ع): اَفضَلُ العِبادةُ اِدمانُ التَّفکُّر فی اللهِ و فی قُدرَتهِ؛ برترین عبادت، مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست. سلام✋️ دوستان متفکر و خلاقم، اونایی که عاشق فکر کردن هستید و کلی ایده خلاقانه و نو دارید😍 کانال فکرینو رو ایجاد کردیم تا قدرت تفکرمون رو با هم بالا ببریم و رشد کنیم.👏 همه ما عاشق فکر کردن و ایده‌های جدید هستیم، دلمون می‌خواد فکرمون حسابی اوج بگیره و پرواز کنه.❤️ پس بشتابید، دست دوستای متفکرتون رو هم بگیرید و با هم بفرمایید فکرینو!🏃‍♀️🏃‍♀️🏃🏃 با فکرینو متحول فکر کنید و زندگی‌تون رو تنوع ببخشید.😃 ما اینجا منتظرتونیم⬇️⬇️⬇️ زود بیایید 😍😍 🍃🌼🍃🖊📜🍃🌼🍃 https://eitaa.com/Fekr_inoo
هدایت شده از 
🍃🌼🍃🖊📜🍃🌼🍃 2️⃣ سلام علیکم✋️ لابد فکر کردید فراموش کردیم ایده داریم 🤭 شایدم گمان کردید اصلاً ایده نداشتیم و قمپز اومدیم 😒 نکنه با خودتون گفتید اینا خودشونم وقت ندارن؟!😳 واقعاً همچین فکری کردید؟!😱😱 لازم به ذکر است که با احترام در اشتباهید 😃😉 ما داشتیم فکر می‌کردیم که دقیق به شما توضیح بدیم، تازه می‌خواستیم شما هم یه کم کنجکاو‌تر بشید و بهش فکر کنید...🥸😁 ولی بهتون قول می‌دم فردا شب خدمت برسیم برای پاره‌ای توضیحات 😇 توی فکرینو منتظرمون باشيد. یاعلی❣️ پست شماره قبل 👈 کتاب‌_خوانی ✍️🏻 🍃🌼🍃🖊📜🍃🌼🍃 https://eitaa.com/Fekr_inoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا