eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
حدیث قدسی اى فرزند آدم همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم آفريدم يَابنَ آدَمَ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك وخَلَقتُكَ لِأَجلی المواعظ العددیّه، صفحه419 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌✨﷽✨ 🌼داستانی زیبا از اثر دعا در حق امام زمان علیه السلام ✍ در اصفهان مردي شيعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اينکه امامت امام علي النقي (عليه السلام) را پذيرفتي و دنبال فرد ديگري نرفتي چيست؟ گفت: جرياني از آن حضرت ديدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردي فقير اما زباندار وپر جرأت بودم به همين جهت در سالي از سالها اهل اصفهان من را برگزيدند تا با گروهي ديگر براي دادخواهي به دربار متوکل برويم. ما رفتيم تا به بغداد رسيديم هنگامي که در بيرون دربار بودم خبر به ما رسيد که دستور داده شده امام علي النّقي را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند. من به يکي از حاضرين گفتم: اين شخص که او را احضار کردند کيست؟ گفت: او مردي علوي وامام رافضي ها ست سپس گفت: به نظرم مي رسد که متوکل مي خواهد او را بکشد، گفتم: از جاي خود تکان نمي خورم تا اين مرد را بنگرم که چگونه شخصي است؟ او گفت: حضرت در حالي که سوار بر اسب بودند تشريف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشيدند واو را نظاره مي کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جاي گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن براي او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند. حضرت در ميان مردم حرکت مي کرد و به يال اسب خود مي نگريست نه به راست نگاه مي کرد ونه به چپ، من نيز دعا براي حضرتش را در دلم تکرار مي کردم. چون در برابرم رسيد رو به من کرد وفرمود: استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک. يعني: خداي دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولاني ومال وفرزند تو را زياد گرداند. از هيبت و وقار او بدنم لرزيد ودر ميان دوستانم به زمين افتادم. دوستانم از من پرسيدند، چه شد؟ گفتم خير است وجريان را به کسي نگفتم. 🌹پس از آن به اصفهان بازگشتيم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهايي از مال وثروت را براي من باز کرد تا جايي که اگر همين امروز درب خانه ام را ببندم قيمت اموالي که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واين غير از اموالي است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنايت فرمود. ببينيد که چگونه مولاي ما امام علي نقي (عليه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نيکي او جبران وتلافي نمود. و براي او دعا فرمود با اينکه از مؤمنان نبود. آيا گمان مي کنيد که اگر در حق مولاي ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنيد شما را با دعاى خير ياد نمي کند با اينکه شما از مومنان هستید؟ یا امیر المومنین ادرکنی...🌹🌹🌹 📚مکیال المکارم جلد ۱صفحه ۳۳۳ حتمابخونید التماس دعا🙏🇮🇷 📚 @Dastan 📚 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ✨خرد هرکجا گنجی آرد پدید ✨زنام خدا سازد آن را کلید ✨به نام خداوند لوح و قلم ✨حقیقت نگار وجود وعدم ✨خدایی که داننده رازهاست ✨نخستین سرآغاز آغازهاست 🌸 الهی به امید تو.. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✅دعای مادر و زنده شدن فرزند جوان ✍آقای محمد حسین قمشه‌ای در نجف اشرف به (ازگور گریخته مشهور بود )و خود در این رابطه می گفت در سن ۱۸ سالگی در قمشه به مرض حصبه مبتلا شدم در ایام مریضی مقدار زیادی انگور خوردم و از این رو مرضم شدیدتر شد تا اینکه از دنیا رفتم در همان حال می دیدم که افراد حاضر در منزل گریه می کردند و مادرم آمد و به آنان گفت کسی به جنازه فرزندم دست نزند تا برگردم . دیدم قران‌مجید را برداشت و به پشت بام رفت با تضرع و زاری به درگاه پروردگار متعال قرآن کریم و آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام را شفیع قرارداد. پس از چند لحظه‌ای روح به بدنم برگشت و چشمانم را باز کردم و با نگاه به اطرافیان دنبال مادرم میگشتم ولی او را بین آنها نمی دیدم از این رو به افراد حاضر در منزل گفتم به مادرم بگویید بیاید که خداوند مرا به آقا امام حسین علیه السلام بخشید. مادرم را خبر کردند وقتی مادرم آمد مسائلی را که اتفاق افتاده بود به او گفتم مبنی بر اینکه دونفر نورانی که لباس سفید بر تن داشتند نزد من آمدند و یکی از ایشان وقتی دست بر پایم کشید درد پایم راحت شد و دستش را به هر عضوی از بدن میگذاشت درد آنجا راحت می شد و یک دفعه دیدم تمام اهل خانه را که می گریند . و هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که من راحت شدم نتوانستم تا اینکه آن دو نفر مرا در حالی که بسیار خوشحال بودم به بالا می‌بردند ولی در بین راه شخصی والامقام و نورانی آشکار شد و به آن دو فرمودند در اثر توسل مادرش ما سی سال عمر به او بخشیدیم او را برگردانید. آنانیکه او را می‌شناختند و این داستان زندگی اش را از خودش شنیده بودند در سال سی ام منتظر رحلت او بودند و درست سر سی سال در نجف اشرف مرحوم شد . 📚داستانهای شگفت شهیدآیة الله دستغیب صفحه ۳۱ تا ۳۳ ‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
فصل رهایی اعمال ماه شعبان المعظم •✾📚 @Dastan 📚✾•
#توکل_به_خدا داشتیم با ماشین از #روستایی برمی گشتیم که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، بنزین #تمام کرد #پیشنهاد کردم که به خانه مادرشون بریم و پول قرض بگیریم؛ ولی حاج حمید #باناراحتی گفت : چیزی رو به شما می گم که آویزه #گوشتون کنید هیچ وقت خودتون رو نیازمند کسی غیر #خدا نکنید حتی اگه نیازمند شدید #فقط از خدا بخواید و به اون #توکل کنید با #ناراحتی گفتم : الان خدا برای ما #بنزین می فرسته؟! گفت : بله اگه #توکل کنی می فرسته بعد هم #کاپوت ماشین رو بالا زد و نگاهی به آب و روغن ماشین #انداخت که یک مرتبه یکی از #دوستانش از راه رسید و مقداری بنزین بهمون داد حاج حمید گفت : #دیدی اگه به خدا #اعتماد کنی خودش وسیله رو می فرسته؟ #شهید_سیدحمید_تقوی_فر🌷 #شهید_مدافع_حرم #یاد_شهدا_صلوات 🌷 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅ پرخوری ✍آیا میدانید طبق روایات، پر خوری از مهمترین علل مستقیم بیماریهاست؟ حضرت امیر(ع) میفرمایند: کمتر کسی وجود دارد که زیاد غذا بخورد امّا بیمار نشود. همچنین در حدیث دیگری میفرمایند: کسی که خوردن او زیاد باشد سلامتی او کمتر است. جامع این مطالب روایتی است که می‌فرماید: سلامتی و زیاد خوردن با هم جمع نمي‌شود. 📚مستدرك الوسائل و 📚 مستنبط المسائل، ج‏۱۶، ص۲۱۶ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✍جمله ای زیبا از حضرت علی(ع) نه سفیدی بیانگر زیبایی است.. و نه سیاهی نشانه زشتی می باشد.. کفن سفید اما ترساننده است و کعبه سیاه اما دوست داشنتی است.. انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.... قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی... نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش انسان بزرگ نمیشود ، جز به وسیله ی فكرش ، شریف نمیشود ، جز به واسطه ی رفتارش ، وقابل احترام نمیگردد جز به سبب اعمال نیكش. 📚ارمـغـانی‌ از نـهج‌البـلاغـه ‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
#همسرانه 💑 برویـــد با هـــم بســازیـــد! 🔸رهبـــر انقلاب: بنای کار ازدواج، بر ســازش دختــر و پســر است؛ باید با هم بسازند. این «باهم بسازند»، معنای خیلـــی عمیــقی دارد. من یک ‌وقت خدمت امـــام رفتــم، ایشان می‌خواستند خطبه‌ی عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف مــا که طــول و تفصیــل می‌دهیم و حرف می‌زنیم عقد را اول می‌خواندند، بعد دو، سه جمله‌ی کوتاه صحبت می‌کردند. 🔸من دیــدم ایشــان پس از این‌که عقـــد را خواندند، رویشان را به دختــر و پســر کردند و گفتند: بروید با هم بسازید. من فکر کردم، دیدم کــه ما این همـــه حــرف می‌زنیم، اما کلام امام در همین یک جمله‌ی «بروید باهم بسازید»، خلاصه می‌شود! حالا ما هم عرض می‌کنیم که شما دختــران و پســران، بروید با هم بسازیـــد. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
👈 #قدری_تأمل۰۰۰۰ 💢 می رود قافله ی عمر، چه ها می ماند..؟ هر که غفلت کند از قافله جا می ماند شیشه عمر چه زیباست ولی حساس است. 💢 که به رویش اثر لکه و "ها" می ماند باید از شیشه خود لکه زدایی بکنی خوب و بد در پس این شیشه بجا می ماند. 💢 هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد دست او یکسره در دست خدا می ماند هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد آخر قصــــه گرفتـــــــار بلا می مانـــد. #نزدیک_عیداست_نیکی_به_فقرایادت_نره #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هركه به گونه يا چهره شخص مسلمانى سيلى زند ، خداوند استخوانهاى او را در روز قيامت خُرد كند و دست بسته محشور شود ، تا آن كه به جهنّم درآيد، مگر اين كه توبه كند( وقتی حق النّاس ضایع شده، توبه شرایط خود را دارد) مَن لَطَمَ خَدَّ امرِئٍ مُسلِمٍ أو وَجهَهُ بَدَّدَ اللّهُ عِظامَهُ يَومَ القِيامَةِ، و حُشِرَ مَغلولاً حتّى يَدخُلَ جَهَنَّمَ، إلاّ أن يَتوبَ ميزان الحكمه جلد6 صفحه 414 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
ایـــن شـمـا هستـیـ‌د که تابلـو زندگی خود را نقاشی می‌کنید بهــشت را نقاشی کنیـ‌د و وارد آن شوید #روزتون_خوش #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•