eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
69 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📌اقامه اولین نماز جمعه توسط آیت‌الله خامنه‌ای 🔹 آیت الله سید علی خامنه‌ای در ۲۴ دی ماه ۱۳۵۸، از سوی بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به عنوان امام جمعه تهران منصوب شدند. ۲۸ دی ۱۳۵۸ نخستین نماز جمعه به امامت ایشان در دانشگاه تهران برگزار شد. 🔸حکم انتصاب آیت الله خامنه‌ای، به امامت جمعه تهران، توسط امام خمینی (ره) بدین شرح است: «بسم الله الرحمن الرحیم‏ خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ‏ای- دامت افاضاته‏ جنابعالی که بحمدالله به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید به امامت جمعه تهران منصوب می ‏باشید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ارشاد و هدایت مردم خواستارم. و السلام علیکم و رحمة الله. ۲۵ صفر ۱۴۰۰ / ۲۴ دی ماه ۵۸ «روح الله الموسوی الخمینی‏»
📌خروج "فاطمه بنت اسد" از کعبه، بعد از ولادت امام علی علیه‌السلام 🔹 فاطمه بنت اسد، مادر امام علی علیه‌السلام، همسر ابوطالب و از زنانی بود که جزء اصحاب پیامبر صل‌الله‌علیه‌وآله به شمار می‌رود. فاطمه بنت اسد یازدهمین فردی است که مسلمان شد و از نخستین زنانی است که با پیامبر (ص) بیعت کرد. 🔸 از آنجا که پیامبر اکرم (ص) در کودکی، پدر، مادر و جدش را از دست داد، از ۸ سالگی تحت سرپرستی عمویش ابوطالب و فاطمه بنت اسد در آمد. مهربانی وی نسبت به پیامبر (ص) چنان بود که پس از درگذشت ایشان، پیامبر (ص) فرمود: «امروز مادرم وفات کرد» و او را در پیراهن خویش کفن کرد و در قبرش رفت و در لحد او خوابید. 🔹فاطمه بنت اسد تنها زنی است که در کعبه وضع حمل کرده است. هنگامی که زمان وضع حمل ایشان نزدیک شد، در کنار کعبه از خدا خواست، ولادت نوزادش را بر او آسان گرداند. ناگهان دیوار کعبه شکافته شد و او به درون کعبه رفت و۳ روز بعد در ۱۶ رجب سال ۳۰ عام الفیل، در حالی که فرزندش امام علی علیه‌السلام را در آغوش داشت، از کعبه بیرون آمد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌درگذشت ابوسعید ابوالخیر، عارف و شاعر ایرانی 🔹فضل الله بن احمد میهنی معروف به ابوسعید ابوالخیر متولد ۲۱ آذر ۳۴۶، عارف بنام خراسانی، منسوب به میهنه، یکی از روستاهای مشهور خاوران در میانه سرخس و ابیورد است. 🔸 پدر ابوسعید، مردی با دیانت بود که به عطاری (دارو فروشی) اشتغال داشت و اهالی میهنه او را بابو ابوالخیر می‌خواندند. ابوسعید در کودکی قرائت قرآن را فراگرفت و سپس به توصیه پدر، به آموختن لغت و ادب و معارف دینی پرداخت. 🔹تأثیر اقوال ابوسعید در طی سده‌های گذشته همواره در میان اهل عرفان و در ادبیات عرفانی ایران مشهور بوده است. روشن‌ترین خصیصه عرفان ابوسعید هماهنگی آن با زندگی است، چنانکه می‌توان گفت که او عرفانی می‌زیست. عرفان در نظر ابوسعید رابطه‌ای است قلبی که بنده با خداوند برقرار می‌کند. 🔸 ابوسعید تا پایان عمر سیره و رفتار پیامبر اکرم (ص) را تقلید می‌کرد. او در روز ۲۸ دی ۴۲۷ درگذشت و در تشییع ابوسعید، اهالی شهر چنان ازدحام کرده بودند که تابوت وی نیمی از روز به سبب ازدحام دفن نشد. اکنون مزار ابوسعید در قلمرو ترکمنستان واقع شده و مشهور به «مانه بابا» است. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆خاطره جالب استاد پناهیان از چگونگی آشنایی با رهبر انقلاب ✾📚 @Dastan 📚✾
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑شهیدی که روی سیم‌خاردار جان داد! 🔸به جایی رسیدیم که هیچ راهی جز عبور از سیم خاردارها نبود؛ یه نفر از اون وسط‌ها شروع به التماس کرد که... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️ســلام 🕊صبـح زیبای زیبـاتون بخیـر ❄️امیدوارم امروز بارانی 🕊 از شـادی های خاص ❄️ عشـق هـای نـاب 🕊دوستـی های پاڪ ❄️و رزق و روزی فـراوان 🕊بر سر و روی زنـدگی تون ببارد❄️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆جستجوى حقيقت سوداى حقيقت و رسيدن به سرچشمه يقين ، ((عنوان بصرى )) را آرام نمى گذاشت . طى مسافتها كرد و به مدينه آمد كه مركز انتشار اسلام و مجمع فقها و محدثين بود. خود را به محضر مالك بن انس ، محدث و فقيه معروف مدينه ، رساند. در محضر مالك ، طبق معمول احاديثى از رسول خدا روايت و ضبط مى شد. عنوان بصرى نيز در رديف ساير شاگردان مالك به نقل و دست به دست كردن و ضبط عبارتهاى احاديث و به ذهن سپردن سند آنها؛ يعنى نام كسانى كه آن احاديث را روايت كرده اند، سرگرم بود تا بلكه بتواند عطش درونى خود را به اين وسيله فرو نشاند. در آن مدت امام صادق عليه السلام در مدينه نبود، پس از چندى كه آن حضرت به مدينه برگشت ، عنوان بصرى عازم شد چندى هم به همان ترتيبى كه شاگرد مالك بوده ، در محضر امام شاگردى كند. ولى امام به منظور اينكه آتش شوق او را تيزتر كند از او پرهيز كرد، روزى به او فرمود:((من آدم گرفتارى هستم ، به علاوه اذكار و اورادى در ساعات شبانه روز دارم ، وقت ما را نگير و مزاحم نباش . همان طور كه قبلاً به مجلس ‍ درس مالك مى رفتى حالا هم همانجا برو)). اين جمله ها كه صريحا جواب رد بود، مثل پتكى بر مغز عنوان بصرى فرود آمد. از خودش بدش آمد. با خود گفت اگر در من نورى و استعدادى و قابليتى مى ديد مرا از خود نمى راند. از دلتنگى داخل مسجد پيغمبر شد و سلامى داد و بعد با هزاران غم و اندوه به خانه خويش رفت . فرداى آن روز از خانه بيرون آمد و يكسره رفت به روضه پيغمبر، دو ركعت نماز خواند و روى دل به درگاه الهى كرد و گفت :((خدايا! تو كه مالك همه دلها هستى از تو مى خواهم كه دل جعفر بن محمد را با من مهربان كنى و مرا مورد عنايت او قرار دهى و از علم او به من بهره برسانى كه راه راست تو را پيدا كنم . بعد از اين نماز و دعا بدون اينكه به جايى برود، مستقيما به خانه خودش ‍ برگشت . ساعت به ساعت احساس مى كرد كه بر علاقه و محبتش نسبت به امام صادق افزوده مى شود. به همين جهت از مهجورى خويش بيشتر رنج مى برد. رنج فراوان او را در كنج خانه محبوس كرد. جز براى اداى فريضه نماز از خانه بيرون نمى آمد. چاره اى نبود، از يك طرف امام رسما به او گفته بود ديگر مزاحم من نشو و از طرف ديگر ميل و عشق درونش چنان به هيجان آمده بود كه جز يك مطلوب و يك محبوب بيشتر براى خود نمى يافت . رنج و محنت بالا گرفت . طاقتش طاق شد. ديگر نتوانست بيش ‍ از اين صبر كند، كفش و جامه پوشيده به در خانه امام رفت ، خادم آمد، پرسيد: چه كار دارى ؟ هيچ ، فقط مى خواستم سلامى به امام عرض كنم . امام مشغول نماز است . طولى نكشيد كه همان خادم آمد و گفت :((بسم اللّه بفرماييد)). عنوان ، داخل خانه شد، چشمش كه به امام افتاد، سلام كرد. امام جواب سلام را به اضافه يك دعا به او رد كرد و سپس پرسيد:((كنيه ات چيست؟ ابوعبداللّه . ((خداوند اين كنيه را براى تو حفظ كند و به تو توفيق عنايت فرمايد)). شنيدن اين دعا بهجت و انبساطى به او داد، با خود گفت اگر هيچ بهره اى از اين ملاقات جز همين دعا نبرم مرا كافى است . بعد امام فرمود:خوب چه كارى دارى ؟ و چه مى خواهى ؟. از خدا خواسته ام كه دل تو را به من مهربان كند و مرا از علم تو بهره مند سازد. اميدوارم خداوند دعاى مرا مستجاب فرمايد. اى اباعبداللّه معرفت خدا و نور يقين با رفت و آمد و اين در و آن در زدن و آمد و شد نزد اين فرد و آن فرد تحصيل نمى شود ديگرى نمى تواند اين نور را به تو بدهد، اين علم درسى نيست ، نورى است كه هرگاه خدا بخواهد بنده اى را هدايت كند در دل آن بنده وارد مى كند. اگر چنين معرفت و نورى را خواهانى ، حقيقت عبوديت و بندگى را از باطن روح خودت جستجو كن و در خودت پيدا كن ، علم را ازراه عمل بخواه ، از خداوند بخواه او خودش ‍ به دل تو القا مى كند ... 📚الكنى والالقاب ، ج 2، ذيل كلمه ((البصرى )). بحار، ج 1، ص 224، حديث 17. ✾📚 @Dastan 📚✾
گره بزن! قلبت رو به خدایی که در هیچ شرایطی پشتتو خالی نکرد🌱💚 غیر از خدا هیچ کس نیست...همه چیز برای او و به خاطر اوست...این کلّ داستان آفرینش است🤍🕊️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆مضیقه بی آبی معاوية بن ابى سفيان ، در حدود شانزده سال بود كه به عنوان امارت در شام حكومت مى كرد و بدون آنكه به احدى اظهار كند، مقدمات خلافت را براى خويش فراهم مى ساخت . از هر فرصتى براى منظورى كه در دل داشت استفاده مى كرد. بهترين بهانه براى اينكه از حكومت مركزى سرپيچى كند و داعيه خلافت را آشكار نمايد، موضوع كشته شدن عثمان بود. او در زمان حيات عثمان ، به استغاثه هاى عثمان پاسخ مساعد نداد و تقاضاهها و استمدادهاى عثمان را نشنيده و نديده گرفت ، اما منتظر بود عثمان كشته شود و قتل وى را بهانه كار خود قرار دهد. عثمان كشته شد و معاويه فورا در صدد بهره بردارى برآمد. از سوى ديگر، مردم پس از قتل عثمان دور على را كه به جهات مختلفى از رفتن زير بار خلافت امتناع مى كرد گرفتند و با او بيعت كردند. على پس از آنكه ديد مسؤ ليت رسما متوجه اوست ، قبول كرد و خلافت رسميش در مدينه كه مركز و دارالخلافه آن روز بود اعلام شد. همه استانهاى كشور پهناور اسلامى آن روز اطاعتش را گردن نهادند، به استثناى شام و سوريه كه در اختيار معاويه بود. معاويه از اطاعت حكومت مركزى سرپيچى كرد و آن را متهم ساخت به اين كه كشندگان عثمان را پناه داده است و خود آماده اعلام استقلال شام و سوريه شد و سپاهى انبوه از شاميان فراهم كرد. على عليه السلام بعد از فيصله دادن كار اصحاب جمل متوجه معاويه شد. نامه هايى با معاويه رد و بدل كرد، اما نامه هاى على در دل سياه معاويه اثر نكرد. دو طرف با سپاهى انبوه به سوى يكديگر حركت كردند. ابوالا عور سلمى پيشاپيش لشكر معاويه با گروهى از پيشاهنگان حركت مى كرد و مالك اشتر نخعى با گروهى از لشكريان على به عنوان پيشاهنگ و مقدمة الجيش سپاه على حركت مى كرد. دو دسته پيشاهنگ در كنار فرات به يكديگر رسيدند. مالك اشتر از طرف على مجاز نبود جنگ را شروع كند، اما ابوالا عور براى اينكه زهر چشمى بگيرد حمله سختى كرد. حمله او از طرف مالك و همراهانش دفع شد و شاميان سخت به عقب رانده شدند. ابوالا عور براى اينكه كار را از راه ديگر بر حريف سخت بگيرد، خود را به محل ((شريعه ))، يعنى آن نقطه شيبدار كنار فرات كه دو طرف مى بايست از آنجا آب بردارند، رساند. نيزه داران و تيراندازان خود را ماءمور كرد تا آن نقطه را حفظ كنند و مانع ورود مالك و يارانش بشوند. طولى نكشيد كه خود معاويه با سپاه انبوهش رسيد و از پيشدستى ابوالا عور خشنود شد. معاويه براى اطمينان بيشتر عده اى بر نفرات ابوالا عور افزود. اصحاب على در مضيقه بى آبى قرار گرفتند. شاميان عموما از پيش آمدن اين فرصت خوشحال بودند و معاويه با مسرت اظهار داشت :((اين اولين پيروزى است )). تنها عمروبن العاص معاون و مشاور مخصوص معاويه اين كار را مصلحت نمى ديد. از آن سو على عليه السلام خودش رسيد و از ماجرا آگاه شده ، نامه اى به وسيله يكى از بزرگان يارانش ، به نام صعصعه ، به معاويه نوشت و يادآور شد: ((ما آمده ايم به اينجا اما ميل نداريم حتى الامكان جنگى رخ دهد و ميان مسلمانان برادركشى واقع شود. اميدواريم بتوانيم با مذاكرات اختلافات را حل كنيم ، ولى مى بينم تو و پيروانت قبل از هر چيز، اسلحه به كار برده ايد، به علاوه جلوى آب را بر ياران من گرفته ايد، دستور بده از اين كار دست بردارند تا مذاكرات آغاز گردد. البته اگر تو به چيزى جز جنگ راضى نشوى ، من ترس و ابايى ندارم )). اين نامه به دست معاويه رسيد. با مشاورين خود در اطراف اين موضوع مشورت كرد. عموما نظرشان اين بود: فرصت خوبى به دست آمده بايد استفاده كرد به اين نامه نبايد ترتيب اثر داد. تنها عمروبن العاص نظر مخالف داشت ، گفت اشتباه مى كنيد على و اصحابش چون در نظر ندارند در كار جنگ و خونريزى پيشدستى كنند فعلاً سكوت كرده اند و به وسيله نامه خواسته اند شما را از كارتان منصرف كنند، خيال نكنيد كه اگر شما به اين نامه ترتيب اثر نداديد و آنها را همچنان در مضيقه بى آبى گذاشتيد، آنان عقب نشينى مى كنند. آن وقت است كه دست به قبضه شمشير خواهند برد و از پاى نخواهند نشست تا شما را با رسوايى از اطراف فرات دور كنند. اما عقيده اكثريت مشاورين اين بود كه مضيقه بى آبى دشمن را از پاى درخواهد آورد و آنها را مجبور به هزيمت خواهد كرد. معاويه شخصا نيز با اين عقيده همراه بود. اين شورا به پايان رسيد، صعصعه براى جواب نامه به معاويه مراجعه كرد. معاويه كه در نظر داشت از جواب دادن شانه خالى كند گفت : بعدا جواب خواهم داد. ضمنا دستور داد تا سربازان محافظ آب كاملاً مراقب باشند و مانع ورود و خروج سپاهيان على شوند. على عليه السلام از اين پيشامد كه اميد هرگونه حسن نيتى را در جبهه مخالف بكلى از بين مى برد و راهى براى حل مشكلات به وسيله مذاكرات باقى نمى گذاشت ، سخت ناراحت شد. راه را منحصر به اعمال زور و دست بردن به اسحله ديد. در مقابل سپاه خويش آمد و خطابه اى كوتاه اما مهيج و شورانگيز، به اين مضمون انشاء كرد: 👇👇👇ادامه
((اينان ستمگرى آغاز كردند، در ستيزه را گشودند و با روش خصمانه شما را پذيره شدند. اينان مانند گرسنه اى كه غذا مى طلبد، جنگ و خونريزى مى طلبند. جلوى آب آشاميدنى را بر شما گرفته اند. اكنون يكى از دو راه بايد انتخاب كنيد، راه سومى نيست : يا تن به ذلت و محروميت بدهيد و همچنان تشنه بمانيد، يا شمشيرها را از خون پليد اينان سيراب كنيد تا خودتان از آب گوارا سيراب شويد. زنده بودن اين است كه غالب و فاتح باشيد، هرچند به بهاى مردن تمام شود. و مردن اين است كه مغلوب و زيردست باشيد، هرچند زنده بمانيد. همانا معاويه گروهى گمراه و بدبخت را گرد خويش جمع كرده و از جهالت و بى خبرى آنها استفاده مى كند تا آنجا كه آن بدبختها گلوهاى خودشان را هدف تير مرگ قرار داده اند)) اين خطابه مهيج ، جنبش عجيبى در سپاهيان على به وجود آورد. خونشان را به جوش آورد. آماده كارزار شدند و با يك حمله سنگين ، دشمن را تا فاصله زيادى عقب راندند و ((شريعه )) را تصاحب كردند. در اين وقت عمروبن العاص كه پيش بينيش به وقوع پيوسته بود، به معاويه گفت : حالا اگر على و سپاهيانش معامله به مثل كنند و با تو همان كنند كه تو با آنها كردى ، چه خواهى كرد؟ آيا مى توانى بار ديگر ((شريعه )) را از آنها بگيرى ؟. معاويه گفت : به عقيده تو على اكنون با ما چگونه رفتار خواهد كرد؟ گفت : به عقيده من على معامله به مثل نخواهد كرد و ما را در مضيقه بى آبى نخواهد گذاشت . او براى چنين كارها نيامده است . از آن سو سپاهيان على بعد از آنكه ياران معاويه را از شريعه دور كردند از على خواستند اجازه بدهد مانع آب برداشتن ياران معاويه بشوند. فرمود: ((مانع آنها نشويد، من به اينگونه كارها كه روش جاهلان است دست نمى زنم . من از اين فرصت استفاده مى كنم و مذاكرات خود را با آنها بر اساس كتاب خدا آغاز مى كنم ، اگر پيشنهادها و صلاح انديشيهاى من پذيرفته شد كه چه بهتر و اگر پذيرفته نشد با آنها مى جنگم ، اما جوانمردانه ، نه از راه بستن آب به روى دشمن ، من هرگز دست به چنين كارها نخواهم زد و كسى را در مضيقه بى آبى نخواهم گذاشت )). آن روز شام نشده بود كه سپاهيان على و سپاهيان معاويه با يكديگر مى آمدند و آب برمى داشتند و كسى متعرض سپاهيان معاويه نمى شد. 📚شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، خطبه 51 ج 1 (چاپ بيروت ) ص 419 428. ✾📚 @Dastan 📚✾
14.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅شرح حدیث زندگی 📍قسمت بیست و سه 🔹شرح حدیث ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) موضوع: امام سجاد علیه‌السلام: چهار چیزی که موجب کمال اسلام انسان می‌شود. 🗓۱۳۸۲/۱۱/۲۶ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دو توصیه شهید آیت الله دستغیب برای آسودگی در دنیا و آخرت ✾📚 @Dastan 📚✾