eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🐎🐎🐎🐎🐎🐎🐎 روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و واهمه بر تخت خلیفه نشست غلامان دربار چون آن حال بدیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند هنگامی که خلیفه وارد شد بهلول را در حالتی بهم ریخته دید که گریه می کند از نگهبانان سبب گریه ی او را پرسید نگهبانان گفتند : چون در مکان مخصوص شما نشسته بود او را از آنجا دور کردیم هارون ایشان را ملامت کرد و بهلول را دلداری داده و نوازش نمود بهلول گفت : من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو می گریم زیرا که من چند لحظه در مسند تو نشستم اینقدر صدمه دیدم و اذیت و آزار کشیدم در این اندیشه ام که تو که یک عمر بر این مسند نشسته ای چه مقدار آزار خواهی کشید و صدمه خواهی دید تو به عاقبت کار خود نمی اندیشی و در فکر کارهای خود نیستی !!! •┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•