🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#تپههای_سید
🌷دو _ سه روزی از مرحله اول عملیات والفجر ۴ گذشته بود، در ادامه عملیات، تپههای سید مشرف بر شهر پنجوین عراق، توسط بچههای گردان امام حسن(ع) به فرماندهی شهید حسن قربانی به تصرف لشگر مقدس امام حسین علیه السلام در آمد. صبح اول وقت ضدحمله و پاتک نیروهای بعثی با اجرای آتش سنگین موشکهای کاتیوشا، گلولههای خمپاره ۱۲۰ و آوردن تانک و نیروهای پیاده از پایین تپه سوم سید که دقیقا مشرف به شهر پنجوین عراق بود و بمباران عقبه توسط هواپیماهای سوپراتاندارد فرانسوی دشمن، شروع گردید، بواسطه انفجار موشکهای کاتیوشا تعدادی از درختان و علفزارهای اطراف آن به آتش کشیده شده و دود ناشی از انفجارها و سوختن درختان به هوا برخاسته بود، نیروهای گردان به شدت نیاز به مهمات، آب، غذا، بیل و گلنگ و گونی داشتند، همچنین....
🌷همچنین تعدادی از بچهها در جریان تصرف تپههای سید و آتش سنگین دشمن زخمی و به شهادت رسیده و باید در اولین فرصت با آمدن گردان قاطر ریزه، این عزیزان بوسیله قاطر به پایین ارتفاعات منتقل میشدند. تقریباً سرتاسر منطقه عملیاتی و خصوصاً تپههای بلند آن، از درختان پوشیده شده بود، درگیری، تیر و تیراندازی و تبادل آتش بین نیروهای خودی با نیروهای بعثی و عراقی شروع شده و نیروهای دشمن در تلاش بودند تا با استفاده از پوشش گیاهی و درختان منطقه و آتش پشتیبان، خود را به بالای تپههای سید برسانند، در این هنگام پیامی با رمز بوسیله بیسیم اعلام گردید: گردان قاطره ریزه، با مینهای عراقی که بهصورت نامنظم و پراکنده در لابلای علفزارها و درختان پاشیده شده برخورد و قاطرها در پایین تپهها متوقف شدهاند.
🌷از گردان خواسته شده بود، یک یا چند نفر نیرو به پایین تپه برای بردن قاطرها به بالا بفرستند، شهید محمدباقر بهرامی فرمانده گروهان یحیی با شنیدن این پیام، به پاخاست، او فردی بسیار نترس، زرنگ، فوق العاده شجاع و دانا بود، به سراغ یکی از درختان رفت، شاخه بزرگ و نسبتاً قوی را شکست و روی بیسیم به فرمانده گردان، برای رفتن و آوردن قاطرها اعلام آمادگی کرد! همه ما از این حرکت شهید بهرامی و شکستن شاخه درخت تعجب کرده بودیم! به من گفت: سید مراقب بچههای گروهان باش، بسم الله گفت: سوار بر آن شاخه و چوب شد، یاد دوران کودکی افتادیم که سوار چوبی شده و با آن در کوچههای خاکی بازی میکردیم، از بالای تپه به سرعت به طرف پایین تپههای سید حرکت کرد، فشاری که محمدباقر بر روی چوب وارد میکرد باعث میشد تا....
🌷تا خطی روی تپه و سطح خاکی آن، ایجاد شود تا برای بالا آمدن با قاطرها، راه را نشانه گذاری کرده باشد! همه بچهها دست به دعا شده بودند، مبادا شهید بهرامی با مینهای سیدی سبز رنگ که دشمن در لابلای علفزارها و درختان بهصورت نامنظم پاشیده، برخورد کند؟! به لطف خداوند متعال و دعای خیر همه بچههای گردان، چند ساعت بعد شهید محمدباقر بهرامی با دهها قاطر حامل مهمات، آب، غذا و.... به بالای تپههای سید رسید، فریاد اللهاکبر و صلوات بچهها، به پاس زحمات، رشادت، ایثار و فداکاری شهید محمدباقر بهرامی به آسمان برخاست، روحیه بچهها با رسیدن تدارکات و پشتیبانی به شدت بالا رفت و بچهها با مقاومت و ایستادگی خود، ضدحمله دشمن را دفع و خنثی کردند، سپس مجروحین و شهدا با همان قاطرها به پایین تپههای سید انتقال داده شدند.
#راوی: رزمنده دلاور سید مرتضی موسوی
✾📚 @Dastan 📚✾