🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#شهيد_بیحساب_و_كتاب....
🌷آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دو نماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: "اين شهيد را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم: چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که از برزخ و.… میگویند حق است. از شب اول قبر و سئوال و… اما من را بیحساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمیدانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اينجا رسید؟!"
🌹خاطره اى به ياد شهید معزز احمدعلی نیری
[معرفى كتاب: كتاب "عارفانه" زندگينامه و خاطرات عارف شهيد احمدعلى نيرى]
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
🌷یک روز اسرای عنبر با اتفاقی در اردوگاه روبرو شدند که هم تعجب و هم غیرت آنها را به درد آورد. از ظهر گذشته بود که خودرویی وارد اردوگاه شد، به همه داخلْ باشْ دادند، کسی حق نگاه کردن از پشت پنجره به بیرون را نداشت ولی هرطور بود این خبر بین بچهها پخش شد. از در پشتی آن خودرو، چهار اسیر زن پیاده شدند همه با تعجب نگاه میکردیم که این اسرای زن در اینجا و در دست این نامردان چه میکنند؟ چگونه اسیر شدهاند؟ پاسخ این پرسشها، ذهن ما را به خود مشغول کرده بود.
🌷با آمدن این چهار خواهر غم بزرگی بر دلمان نشست، میدانستیم که اسارت برای آنها و خانوادههایشان چندین برابر از ما سختتر است؛ زیرا آنها دختران جوانی بودند که اسیر دست دشمن شدند. کسانی که به هیچ قانونی پایبند نبودند، ولی ما که دائماً، مستقیم و غیرمستقیم آنها را زیر نظر داشتیم، با گزارش گرفتن از حال و نیاز آنها، به وسیله نوشته هایی که در مکانهای خاص، دسترسی به آنها را ممکن میساخت، از مقاومت، صلابت و پاکدامنی آنها مطمئن بودیم.
🌷آنها در طبقه بالای آسایشگاه ما اقامت داشتند و ما دائم موظب بودیم که کدام سرباز به آن۹جا رفت و آمد دارد. اگر کمترین سوءظنی به یکی از سربازان داشتیم فوراً به مسئول و فرمانده خود اطلاع میدادیم تا به فرمانده عراقی برساند. عراقیها خوب میدانستند که ما نسبت به این چهار خواهر بسیار حساس هستیم، سربازانی که مسئول حفاظت از آنها بودند، خوب میدانستند که اگر کمترین حرکتی خلاف مرام ما انجام دهند، برای آنها خیلی بد میشود! سربازان بعثی کاملاً مواظب بودند که به هیچ وجه اسیر دیگری، جز آنهایی که خودشان انتخاب کرده اند، با آنها ارتباطی برقرار نکند.
🌷ما برای اینکه از وضعیت آنها مطلع شویم، مکانهایی مانند دستشویی و شکافهای دیوار را مشخص کرده بودیم و با قرار دادن شیءی یا کاغذی، از احوالشان مطلع میشدیم. تنها چند نفر از اسرای کم سن و سال را مسئول این کار قرار دادیم. هر وقت عرصه بر ما تنگ میشد، حضور آنها در اسارت به ما روحیه میداد و ما را آرام میکرد. هرگاه کارد به استخوان میرسید، به خود میگفتیم: «آیا با وجود چهار دختر در اسارت، ابراز خستگی و ضعف معنی دارد؟»
#راوى: جانباز و آزاده سرافراز محمدحسین چینی پرداز که از شهر دزفول در جبهههای جنگ حضور یافت و در نخستین روز از نوروز سال «۶۱» اسیر شد.
📚 کتاب "شصت و یک" خودنوشت راوى
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#شلمچه_در_فرانسه!
🌷پروفسور «ادون روزو» رئيس موزه جنگ فرانسه را به مدت يک ساعت به شلمچه میبردند. احمد دهقان _ نويسنده جنگ _ تعريف میکرد: وقتی با اين آدم فرانسوی پا به شلمچه گذاشتيم، او هی نفس عميق میکشيد و وای وای میکرد و میگفت: اينجا کجاست؟ اين زمين با آدم حرف میزند! ما اگر يک وجب از اين زمين را در فرانسه داشتيم، نشانت میدادم مردم چه زيارتگاهی درست میکردند.
🌷بعد هم همين «ادون روزو» گفته بود آرزوی من اين است که يک هفته بتوانم با پای پياده روی اين خاک _ شلمچه _ قدم بزنم. موقع رفتن به کشورش هم گفته بود: همه بيست سال مطالعه و تلاش و تحقيقاتی که روی جنگهای دنيا داشتهام يک طرف، اين سه روزی که ايران بودم و دربارهِ جنگ شما شنيدم، يک طرف.
#راوی: رزمنده دلاور حمید داودآبادی که در شانزده سالگی به جبهه رفت. (یکی از نویسندگان فعال در عرصه خاطره نگاری و تاریخ نگاری دفاع مقدس.)
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
✾📚 @Dastan 📚✾