eitaa logo
داستان راستان
116 دنبال‌کننده
207 عکس
75 ویدیو
4 فایل
هدف اول بنده در این کانال؛ تهیه محتوای فاخر و ارزشمند برای جلسات تربیتی و فرهنگی است. @amiramanipour
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای اخوان مرعشی نقل می‌کرد: یکی از سفرای خارجی از شاه عباس پرسید: «شما در مسائل سیاسی با چه کسی مشورت می‌کنید؟» شاه عباس پاسخ داد: «با علمایی نظیر شیخ بهایی.» سفیر با تعجب گفت: «مگر علما از سیاست آگاهی دارند؟» شاه عباس در پاسخ، برای اثبات سخن خود، طلبه‌ای را که با کاسه‌ای در دست از آنجا عبور می‌کرد، نزد خود خواند. در مقابل سفیر، شاه عباس از طلبه پرسید: «این حوض چند کاسه آب می‌گیرد؟» طلبه پاسخ داد: «بستگی به اندازه کاسه دارد. اگر کاسه‌ای به اندازه‌ی حوض باشد، یک کاسه، اگر نصف حوض باشد، دو کاسه، و اگر ثلث حوض باشد، سه کاسه، و همین‌طور ادامه دارد.» سفیر از حاضر‌جوابی طلبه شگفت‌زده شد و دانست که علما از دقت و هوش لازم برای سیاست نیز برخوردارند. این ماجرا را برای ناصرالدین‌شاه نقل کردند. روزی او با لباس مبدل به مدرسه‌ی مروی رفت. در آنجا دید طلبه‌ای به رو خوابیده، پاهایش را بالا گرفته و در همان حال مشغول مطالعه است. شاه پرسید: «چه می‌خوانی؟» طلبه پاسخ داد: «خلاصة الحساب.» ناصرالدین‌شاه که قصد داشت سر به سر او بگذارد، مسئله‌ای رکیک از ریاضیات را درباره‌ی ریش مطرح کرد. طلبه که از لباس شاه پی برده بود با فردی دولتی روبه‌روست، با زیرکی پاسخ داد و دولت را نیز در همان امر شریک ساخت! https://eitaa.com/dastan7
اباذر رضی‌الله‌عنه آن‌قدر از خوف خدا گریست که چشمانش بیمار شد. اطرافیان به او گفتند: «ای اباذر، چرا از خدا نمی‌خواهی چشمانت را شفا دهد؟» اما او با آرامش پاسخ داد: «من به چیز مهم‌تری مشغولم و شفای چشمانم دغدغه‌ی اصلی‌ام نیست.» پرسیدند: «پس چه چیزی فکرت را درگیر کرده است؟» گفت: «دو امر بزرگ، بهشت و جهنم.» https://eitaa.com/dastan7
علي عليه السلام: لَا تَسُبَّنَّ إِبْلِيسَ فِي العَلَانِيَةِ وَأَنْتَ صَدِيقُهُ فِي السِّرِّ در آشکارا ابلیس را دشنام مده در حالی که در پنهان دوست او هستی. https://eitaa.com/dastan7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از شب قبل از شهادت حجت‌الاسلام رازینی 🔹حجت‌الاسلام گلپایگانی: خانوادۀ این شهید بیان داشت که ایشان در شب شهادت تا صبح شب زنده‌داری می کرد و به قرائت قرآن و نیایش مشغول بود؛ گویا حس کرده بود که آخرین شب عمرش است. 🔹حتی این شهید بزرگوار روز حادثه گفته بود که قبایی که مخصوص تشرف به حرم علی بن‌موسی الرضا(ع) بر تن می‌کردند را برایش بیاورند و با آن لباس به محل کار آمد و به شهادت رسید. https://eitaa.com/dastan7
ابن ابی‌الحدید در شرح خود بر نهج‌البلاغه، درباره‌ی خطبه‌ی ۲۲۱ (معروف به خطبه «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ») می‌گوید: «سوگند می‌خورم به کسی که تمامی امت‌ها به او قسم یاد می‌کنند، که من این خطبه را از پنجاه سال قبل تاکنون بیش از هزار بار قرائت کرده‌ام، و هیچ‌گاه آن را نخواندم مگر اینکه در دل و اعضایم اثر کرد و آن را تأمل نکردم مگر اینکه مردگانم را متذکر شدم و خود را مصداق سخن آن حضرت که درباره مرده ایراد فرمود، پنداشتم.» https://eitaa.com/dastan7
حتماً داستان گوساله سامری را شنیده‌اید. این گوساله از طلا درست شد و سامری در ساختن آن خیلی هنر به خرج داد تا مردم را فریب دهد. طبق برخی روایات، حضرت موسی (ع) درباره این مسأله به پروردگار عرضه داشت: این سامری هنری داشت که گوساله‌ای بسازد تا مردم را بفریبد، اما آن صدای عجیب و معجزه‌گونه‌ای که از گوساله شنیده می‌شد از کجا آمد؟ آیا صدای گوساله نیز جزء هنر سامری بود؟ خداوند فرمود: این فتنه خودم بود که اضافه کردم و خواستم امتحان سخت‌تر بشود! (عَنْ أَبِي جَعْفَرِع . ... ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى: إِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ وَعَبَدُوا الْعِجْلَ وَلَهُ خُوارٌ فَقَالَ مُوسَى عِ : يَا رَبِّ الْعِجْلُ مِنَ السَّامِرِي ، فَالْخُوَارُ مِمَّنْ ؟ فَقَالَ: مِنِّي يَا مُوسَى إِنِّى لَمَّا رَأَيْتُهُمْ قَدْ وَلَّوْا عَنِى إِلَى الْعِجْلِ أَحْبَبْتُ أَنْ أَزِيدَهُمْ فِتْنَة؛ تفسیر قمی / ج ۲ ص ۶۲) قدرتی که خداوند به ابلیس هم دارد برای همین منظور بود. وقتی ابلیس از درگاه خدا رانده شد، به خدا گفت: به خاطر عبادتهایی که انجام داده‌ام در همین دنیا به من پاداش بده. خداوند فرمود چه می‌خواهی تا به تو بدهم؟ گفت می‌خواهم تا روز قیامت به من عمر بدهی. خداوند فرمود به تو عمر طولانی می‌دهم. گفت: می‌خواهم مانند خون در رگهای فرزندان آدم نفوذ کنم. خدا فرمود این قدرت را به تو می‌دهم. گفت به ازای هر فرزند آدم به من دو فرزند بده! خدا فرمود به تو می‌دهم. بعد ابلیس گفت از فضل و کرمت نیز یک چیز بیشتری به من عطا کن! خدا فرمود: کاری می‌کنم در سینه ابناء بشر نفوذ کنی و نفس بزنی و آنها تصور کنند که حرف دل خودشان است. (فَقَالَ إِبْلِيسُ يَا رَبِّ كَيْفَ وَ أَنْتَ الْعَدْلُ الَّذِي لَا تَجُورُ - فَثَوَابُ عَمَلِي بَطَلَ قَالَ لَا وَلَكِنِ اسْأَلُ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا مَا شِئْتَ ثَوَاباً لِعَمَلِكَ فَأَعْطَيْتُكَ فَأَوَّلُ مَا سَأَلَ الْبَقَاءَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ فَقَالَ اللهُ قَدْ أَعْطَيْتُكَ قَالَ سَلِّطْنِي عَلَى وَلْدِ آدَمَ قَالَ قَدْ سَلَّمْتُكَ قَالَ أَجْرِنِي مِنْهُمْ مَجْرَى الدَّمِ فِي الْعُرُوقِ قَالَ قَدْ أَجْرَيْتُكَ قَالَ وَلَا يَلِدُ لَهُمْ وَلَدٌ إِلَّا وَيَلِدُ لِي اثْنَانِ قَالَ وَ أَرَاهُمْ وَلَا يَرَوْنِي وَ أَتَصَوَّرُ لَهُمْ فِي كُلِّ صُورَةٍ شِئْتُ فَقَالَ قَدْ أَعْطَيْتُكَ قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ قَدْ جَعَلْتُ لَكَ فِي صُدُورِهِمْ أَوْطَاناً قَالَ رَبِّ حَسْبی: تفسیر قمی / ج۱ / ص ۴۲) بعد از اینکه خداوند خواسته های ابلیس را برآورده کرد حضرت آدم (ع) به درگاه خداوند عرضه داشت: خداوندا! با این قدرتهایی که به ابلیس عطا کردی او بر من و فرزندان من مسلط خواهد شد به من و فرزندانم نیز عنایتی بفرما. لذا خداوند خواسته های حضرت آدم (ع) را نیز به او عطا کرد. (لَمَّا أَعْطَى اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إِبْلِيسَ مَا أَعْطَاهُ مِنَ الْقُوَّةِ قَالَ آدَمُ : يَا رَبِّ سَلَّمْتَ إِبْلِيسَ عَلَى وُلْدِی ... : تفسیر قمی /۴۲/۱) چرا خداوند این قدرتها را به ابلیس عطا کرد تا ابناء بشر را وسوسه کند؟ برای اینکه اساساً خدا ما را برای امتحان کردن آفریده است و اینها نیز ابزاری هستند برای امتحان گرفتن از ما و الا خداوند میتوانست کاری کند که همه انسانها بدون درد سر تسبیح گوی خدا شوند؛ مثل ملائکه اما خدا در مورد انسانها بیش از نتیجه خوب شدن ابناء بشر به فرآیند خوب شدن اهمیت میدهد. https://eitaa.com/dastan7
خودت را در امتحانات سخت نینداز امتحانات الهی گاهی به واسطهٔ دیگران از ما گرفته می‌شود. دیگران چه خوب باشند و چه بد، ما را امتحان می‌کنند و ما در پشت صحنهٔ این امتحانات، اول باید خدا را ببینیم و بعد دیگران را. نه کینهٔ سنگین پیدا کنیم، نه ذلیل کسی بشویم. لازم نیست خودت را در امتحانات سخت بیندازی؛ مثلاً چرا با دیگران بد برخورد می‌کنی که دیگران هم با تو بد برخورد کنند؟! چرا با آدم‌های نادرست نشست و برخاست می‌کنی که تو را در امتحانات سخت بیندازند؟! چرا رفیق‌بازی خودت را به یک حدی می‌رسانی که در رودربایستی قرار بگیری؟! یک کمی محکم باش! بعضی‌ها قدرت «نه» گفتن ندارند و این بد است. https://eitaa.com/dastan7
«امتحان الهی برای این نیست که خدا ما را بشناسد، ببیند ما در چه وزنی، در چه حدی هستیم؛ خود امتحان در حقیقت یک گام است به سوی مقصد. من و شما که امتحان می‌شویم، معنایش این است که اگر توانستیم از این شدت و از این محنت عبور کنیم، یک وضع جدیدی، حیات جدیدی، مرحله‌ی جدیدی را به دست می‌آوریم.» https://eitaa.com/dastan7
«قبل از وقوع جنگ بین امام حسین علیه السلام و سپاه عمر سعد، طایفه‌ای از جن برای یاری به خدمت حضرت آمدند و عرض کردند: اگر اجازه دهید ما می‌توانیم این لشکر را از شما دفع کنیم. حضرت فرمود: اگر چنین شود، پس این خلق با چه چیز آزموده شوند؟! به خدا سوگند، ما بهتر از شما می‌توانیم آنها را نابود کنیم...» https://eitaa.com/dastan7
علت نامگذاری احمد بن موسی به شاه‌چراغ احمد بن موسی علیه‌السلام، فرزند گرامی امام کاظم علیه‌السلام، در حجاز به سیدالسادات و در ایران به شاه‌چراغ معروف است. علت شهرت او به سیدالسادات، جایگاه معنوی، عبادت، و وثاقت او در میان مردم بود. اما داستانی شگفت‌انگیز سبب شد که وی را در ایران شاه‌چراغ بنامند. کشف مرقد مطهر پس از شهادت احمد بن موسی علیه‌السلام، قبر مطهر او سال‌ها ناشناخته باقی ماند. در دوران سلاطین دیلمی، که شیعیان تا حدی از تقیه خارج شده بودند، نیکوکاران و زاهدان شیراز در جستجوی آرامگاه این بزرگوار برآمدند. در این میان، پیرزنی صالحه نزد عضدالدوله دیلمی، حاکم فارس، آمد و گفت: «در نزدیکی خانه‌ام، تپه‌ای است که هر شب جمعه در ثلث آخر شب، نوری درخشان مانند مشعل نمایان می‌شود. اما هرگاه به آن نقطه می‌روم، چیزی دیده نمی‌شود.» حاکم ابتدا شک کرد و درباریان نیز این سخن را جدی نگرفتند، اما او با دقت در کلام آن زن گفت: «از سخنان این زن بوی حقیقت به مشام می‌رسد.» ظهور نور و کشف راز عضدالدوله، برای تحقیق شخصاً به خانه پیرزن رفت و شب را همان‌جا ماند. نیمه‌شب، همان‌گونه که پیرزن گفته بود، چراغی درخشان در آسمان نمایان شد. پیرزن از خواب برخاست و سه مرتبه صدا زد: «شاه‌چراغ! شاه‌چراغ! شاه‌چراغ!» حاکم از خواب برخاست، به‌سوی نور رفت، اما هر بار که نزدیک شد، نور محو گردید. این اتفاق هفت مرتبه تکرار شد، تا اینکه با طلوع صبح، دیگر چراغی دیده نشد. کشف آرامگاه و تأیید هویت صبح روز بعد، عضدالدوله دستور داد که آن نقطه را حفاری کنند. سردابی عظیم کشف شد که در آن، جسدی بر تختی قرار داشت، اما کسی جرأت ورود به آن را نداشت. برای حل این معما، شیخ عفیف‌الدین، زاهد بزرگ شیراز، که شب گذشته در خواب زیارت احمد بن موسی علیه‌السلام را دیده بود، وضو گرفت و با احترام وارد سرداب شد. در آنجا، لوحی بر پیکر آن بزرگوار و انگشتری با نقش «العزة لله» یافت که هویت این مرقد را تأیید می‌کرد. تأسیس بارگاه شاه‌چراغ عضدالدوله، از این کشف شگفت‌انگیز، دستور داد که آن روز را جشن بگیرند و اولین حرم احمد بن موسی علیه‌السلام را به راهنمایی شیخ عفیف‌الدین بنا نهاد. از آن پس، این مکان مقدس به «شاه‌چراغ» شهرت یافت، چرا که نوری که این راز را آشکار کرد، چون چراغی در شب راهنمای جویندگان حقیقت شد. https://eitaa.com/dastan7