علت نامگذاری احمد بن موسی به شاهچراغ
احمد بن موسی علیهالسلام، فرزند گرامی امام کاظم علیهالسلام، در حجاز به سیدالسادات و در ایران به شاهچراغ معروف است. علت شهرت او به سیدالسادات، جایگاه معنوی، عبادت، و وثاقت او در میان مردم بود. اما داستانی شگفتانگیز سبب شد که وی را در ایران شاهچراغ بنامند.
کشف مرقد مطهر
پس از شهادت احمد بن موسی علیهالسلام، قبر مطهر او سالها ناشناخته باقی ماند. در دوران سلاطین دیلمی، که شیعیان تا حدی از تقیه خارج شده بودند، نیکوکاران و زاهدان شیراز در جستجوی آرامگاه این بزرگوار برآمدند.
در این میان، پیرزنی صالحه نزد عضدالدوله دیلمی، حاکم فارس، آمد و گفت:
«در نزدیکی خانهام، تپهای است که هر شب جمعه در ثلث آخر شب، نوری درخشان مانند مشعل نمایان میشود. اما هرگاه به آن نقطه میروم، چیزی دیده نمیشود.»
حاکم ابتدا شک کرد و درباریان نیز این سخن را جدی نگرفتند، اما او با دقت در کلام آن زن گفت:
«از سخنان این زن بوی حقیقت به مشام میرسد.»
ظهور نور و کشف راز
عضدالدوله، برای تحقیق شخصاً به خانه پیرزن رفت و شب را همانجا ماند. نیمهشب، همانگونه که پیرزن گفته بود، چراغی درخشان در آسمان نمایان شد. پیرزن از خواب برخاست و سه مرتبه صدا زد:
«شاهچراغ! شاهچراغ! شاهچراغ!»
حاکم از خواب برخاست، بهسوی نور رفت، اما هر بار که نزدیک شد، نور محو گردید. این اتفاق هفت مرتبه تکرار شد، تا اینکه با طلوع صبح، دیگر چراغی دیده نشد.
کشف آرامگاه و تأیید هویت
صبح روز بعد، عضدالدوله دستور داد که آن نقطه را حفاری کنند. سردابی عظیم کشف شد که در آن، جسدی بر تختی قرار داشت، اما کسی جرأت ورود به آن را نداشت.
برای حل این معما، شیخ عفیفالدین، زاهد بزرگ شیراز، که شب گذشته در خواب زیارت احمد بن موسی علیهالسلام را دیده بود، وضو گرفت و با احترام وارد سرداب شد. در آنجا، لوحی بر پیکر آن بزرگوار و انگشتری با نقش «العزة لله» یافت که هویت این مرقد را تأیید میکرد.
تأسیس بارگاه شاهچراغ
عضدالدوله، از این کشف شگفتانگیز، دستور داد که آن روز را جشن بگیرند و اولین حرم احمد بن موسی علیهالسلام را به راهنمایی شیخ عفیفالدین بنا نهاد. از آن پس، این مکان مقدس به «شاهچراغ» شهرت یافت، چرا که نوری که این راز را آشکار کرد، چون چراغی در شب راهنمای جویندگان حقیقت شد.
https://eitaa.com/dastan7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی معنادار محسن قرائتی با صدیقی امام جمعه تهران در جمع یکه تازان مملکت 😂😂 در کلاس تفسیر قرآن
https://eitaa.com/dastan7
فرزند قاضی مقیسه :
همین آقایی که ایشان را ترور کرد، به مدت ۶ ماه حاج آقا در پی این بود که حقوقش را افزایش دهند. او دائماً پیگیری میکرد تا برایش کارهای بهتری پیدا کند و میگفت حیف است که او اینگونه زندگی کند.
https://eitaa.com/dastan7
در روز قیامت، شهادت تنها به انسانها محدود نمیشود، بلکه هر چیزی که با اعمال انسان ارتباط داشته باشد، میتواند شاهد باشد. قرآن کریم به شهادت موجودات مختلف اشاره کرده است:
🔹 شاهدان در روز قیامت
1. 👼 ملائکه:
فرشتگان اعمال انسان را ثبت میکنند و در قیامت بر آنها شهادت میدهند.
📖 «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ» (ق، 21)
2. ⏳ زمان:
برخی از روزها و شبها، به ویژه روز جمعه و شب قدر، شاهد بر اعمال انسانها هستند.
3. 🌍 مکان:
هر سرزمینی که انسان در آن عبادت یا گناه کرده باشد، در روز قیامت گواهی میدهد.
4. 📜 کتاب اعمال:
اعمال انسان در کتابی ثبت شده و این کتاب در قیامت بر اعمال او شهادت میدهد.
📖 «وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ» (کهف، 49)
5. 🖐️ جوارح (اعضای بدن):
دستها، پاها و پوست انسان در قیامت بر اعمال او شهادت میدهند.
📖 «وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم» (یس، 65)
6. 👀 حواس:
حواس پنجگانه مانند چشم، گوش و زبان، در روز قیامت شاهد رفتارهای انسان خواهند بود.
7. ❤️ قلب:
نیتها و افکار درونی نیز در قیامت مشخص شده و شهادت داده میشود.
8. 🌱 زمین:
زمین تمامی کارهای انسان را ضبط میکند و در قیامت بازگو میکند.
📖 «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا» (زلزال، 4)
🔹 شهادت و نیاز به علم و ادراک
✅ هر چیزی که در روز قیامت شهادت میدهد، باید از اعمال انسان آگاهی داشته باشد.
https://eitaa.com/dastan7
بچهها عاشق صدای محمد بودند. هر جا محمد میخواند غوغا میشد. چند نفری از بچهها هم از این موضوع سوء استفاده میکردند! مثلاً میآمدند داخل چادر و به شوخی میگفتند: تورجی فلان جا در حال مداحی است. بچهها همه میدویدند!
یادم هست در یکی از مراحل عملیات کربلای ۵ به سوی دشمن در حال پیشروی بودیم. صدای رگبار و انفجار و... خیلی زیاد بود. صدا به صدا نمیرسید. بچهها راه را بلد نبودند. تعدادی هم اشتباه رفته بودند. محمد هر چه فریاد میزد بیفایده بود.
برای همین رفت روی بلندی، با دست اشاره میکرد و داد میزد: یا زهرا! یا زهرا!...
این نام، هم رمز عملیات بود هم اسم گردان ما. با کمال تعجب دیدم عدهای از بچهها کنار آن بلندی نشستهاند، اسلحه را زمین گذاشته و در حال سینهزنی هستند و میگویند: یا زهرا! یا زهرا!...
محمد سریع پایین آمد و گفت: بابا حرکت کنید، حالا که وقت سینهزنی نیست!
https://eitaa.com/dastan7
📌 انسانها در برخورد با دانش و اطلاعات، معمولاً به یکی از این سه دسته تقسیم میشوند:
1️⃣ مورچه 🐜: اطلاعات را جمعآوری و انبار میکنند 📚، بدون آنکه از آنها بهره ببرند.
2️⃣ کرم ابریشم 🐛: فقط از بیرون دریافت میکنند و آنقدر غرق در دانستهها میشوند که در نهایت خود را در میان آنها محبوس و خفه میکنند 😵📖.
3️⃣ زنبور عسل 🐝: از گلهای مختلف 🌸، شیرهی دانش را میمکند و آن را به عسل 🍯 تبدیل میکنند، یعنی با تفکر و پردازش، دانستهها را به چیزی ارزشمند و سودمند تبدیل میکنند.
💡 کدام یک هستیم؟ 🤔
https://eitaa.com/dastan7
مردی نزد امام جماعت رفت و با ناراحتی گفت: «حاج آقا! هرچه به همسرم میگویم نماز بخوان، قبول نمیکند. لطفاً کمکم کنید.»
امام جماعت با لبخند چند روایت دربارهی اهمیت نماز برای مرد بازگو کرد و گفت: «این احادیث را برای همسرت تعریف کن.»
مرد با امیدواری رفت، اما فردا برگشت و گفت: «حاج آقا! هیچ تأثیری نداشت.»
امام جماعت این بار روایاتی دربارهی عذاب و آثار ترک نماز برایش گفت و از او خواست که آنها را برای همسرش بازگو کند.
روز بعد، مرد دوباره نزد امام جماعت آمد و گفت: «حاج آقا! این هم فایدهای نداشت.»
امام جماعت لحظهای تأمل کرد و گفت: «به همسرت بگو: من راضی نیستم در خانهی من زندگی کنی، من زحمت بکشم و خرجی بیاورم، و تو استفاده کنی ولی نماز نخوانی.»
مرد این توصیه را هم به همسرش گفت، اما روز بعد بازگشت و گفت: «حاج آقا! او اصلاً اهمیتی نمیدهد.»
امام جماعت پرسید: «وقتی با او صحبت میکنی، هیچ حرفی نمیزند؟ شرطی برای نماز خواندن ندارد؟»
مرد با شرمندگی سرش را پایین انداخت و گفت: «چرا حاج آقا... فقط یک جمله میگوید: هر وقت خودت نماز خواندی، من هم میخوانم!» 😅
https://eitaa.com/dastan7
خواهر شهید جهاد مغنیه میگوید: «مادر من یک زن فوقالعاده است. وقتی خبر شهادت بابا (عماد مغنیه) رسید، وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند. اما وقتی ما با دیدن پیکر بابا بیتاب شدیم، رو به او کرد و گفت: الحمدلله که وقتی شهید شدی، کسی خانوادهات را به اسارت نبرد و به ما جسارت نکرد. همین یک جمله ما را آرام کرد.
چند سال بعد، وقتی خبر شهادت جهاد رسید، باز هم مادر مثل همیشه غیرمستقیم ما را آرام کرد. صورت جهاد را بوسید و با چشمانی پر از اشک گفت: ببین دشمن چه بر سر جهادم آورده... البته هنوز ارباً اربا نشده... لایوم کیومک یا اباعبدالله!
ما که از بیتابی خود شرمنده شده بودیم، از خجالت آرام شدیم...»
https://eitaa.com/dastan7
روزی شاگردان در حجرهای نزد آیتالله قاضی حضور داشتند. ایشان دربارهی «توحید افعالی» صحبت میکردند و توضیح میدادند که هیچ عملی در جهان بدون اذن خدا و مستقل از ارادهی او رخ نمیدهد. در میان صحبت، ناگهان صدای وحشتناکی از بالای سقف حجره بلند میشود و گرد و خاک فضا را پر میکند. شاگردان سراسیمه به سمت در حجره میروند و برخی برای نجات جان خود، دیگران را کنار میزنند. پس از مدتی مشخص میشود که سقف خراب نشده و صدا از جای دیگری بوده است. شاگردان به حجره برمیگردند و میبینند که آیتالله قاضی همچنان آرام سر جای خود نشستهاند، در حالی که منشأ صدا دقیقاً بالای سر ایشان بوده است. ایشان پس از بازگشت شاگردان میفرمایند: «بیایید ای موحدین توحید افعالی!»
https://eitaa.com/dastan7