eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلیٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیٰاطِینُ؟! تَنَزَّلُ عَلیٰ کُلِّ أَفّٰاکٍ أَثِیمٍ. (شعراء/ ۲۲۱ و ۲۲۲) ✨ آیا به شما خبر بدهم، ڪه شیاطین بر چه ڪسی نازل می‌شوند؟! ✨ آنها بر هر دروغگویِ گنهڪاری نازل می‌شوند. 📌 أَفّٰاک👈 صیغه مبالغه از کلمه‌ی «إفک» و به معنی کسی است ڪه زیاد دروغ میگه، یا دروغ‌های بزرگ میگه، یعنی ڪذّاب. أَثِیم👈 از مادّه «إثم» به معنی مُجرم و گنهکار است. این کلمه هم معنی مبالغه رو میده، و یعنی کسی ڪه زیاد گناه میکنه. ⁉️ بدتر از گناه میدونی چیه؟! 👈 تڪرارِ گناه، و عجین شدنِ اون با خُلق و خوی آدم... ڪسی ڪه خیلی دروغ میگه، و این گناه جزئی از زندگیش شده، و اصلاً کارش بدونِ دروغ پیش نمیره، این آدم «أَفّٰاکٍ أَثِیمٍ» است.. ❌👈 این آدم همون کسی است که قرآن میگه شیاطین بهش نازل میشن.. کسی که تو کاسبی، تو درس، تو ارتباط با خانواده، و... فقط کارش رو با دروغ پیش می‌بره.. 📣 دروغ، سرچشمه‌ی بسیاری از گناهان و خطرناڪ‌تر از اونهاست.. تا جائیڪه امام باقر علـیه‌السلام فرمودند: دروغ، ویران کننده ی ایمان است. (اصول کافی، ج۲، ص ۳۳۹). لذا قلبِ آدمِ دروغگو، فرودگاهِ شیطان میشه..✈️ . . 💠خدایا کمکمون کن ڪه قلبمون فرودگاه ملائڪه ات باشه نه شیاطین. ⭕️ @dastan9 🌺💐
✨ 🏴آیا امام زمان عج صدای منو میشنوند؟ ✍آیت ﺍﻟﻠﻪ بهجت (ره) : بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است، قبل از اينکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسيده است. او نزديک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی(ع) شخصی نامه‌ای نوشت از يکی از شهرهای دور. نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ 💥حضرت در جواب ايشان نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نيستيم. 📚بحارالانوار ج۵۳ ص۳۰۶ ⭕️ @dastan9 💐🌺
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ میلادی: Sunday - 08 May 2022 قمری: الأحد، 6 شوال 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹صدور اولین توقیع امام زمان علیه السلام، 305ه-ق 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع ▪️9 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️19 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️25 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️35 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ⭕️ @dastan9 💐🌺
﷽ *📜 زیاد استغفار کنید* 💠 پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند : کسى که زیاد *استغفار* گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر *غصه‌اى* برایش *گشایشى* قرار دهد و از هر *تنگنایى* راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد *روزى* مى‌دهد. 👈🏻 زیاد *استغفار* کنید، در خانه‌ها و مجالستان، سر سفره‌ها و در بازارهایتان، و در مسیر رفت‌و‌آمدهایتان و هر جا که بودید(استغفار کنید)، چرا که شما نمى‌دانید *آمرزش* خداوند چه زمانى نازل مى‌شود...! ‌📚وسائل الشیعه،ج 7، ص 176 مستدرک الوسائل،ج 5،ص 319 ⭕️ @dastan9 🌺💐
🍃🌺 ✨دیروز به پدرم زنگ زدم , هر روز زنگ می‌زنم و حالش را می‌پرسم. موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم گفت:"بنده نوازی کردی زنگ زدی". وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است. 💫دیشب خواهرم به خانه‌ام آمده بود ,شب ماند, صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته ‌است . گاز را شسته ‌است , قاشق و چنگال‌ها و ظرف‌ها را مرتب چیده‌ است و .... 💫وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود... و منو از نگاه ها و کمک های با توقع رها کرد... 💫امروز عصر با مادرم حرف می‌زدم , برایش عکس بستنی فرستادم .مادرم عاشق بستنی‌ست گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم . برایم نوشت:"من همیشه به یادتم...چه با بستنی...چه بی بستنی". 💫و من نشسته‌ام و به کلمه‌ی "خانواده" فکر می‌کنم ، که در کنارِ تمامِ نارفاقتی‌ها، پلیدی‌ها و دورویی‌های آدم‌ها و روزگار، تنها یک کلمه نیست، بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است. قدر خانواده هاتون رو بدونید . ⭕️ @dastan9 💐🌺
🦋🌸 سلام من ۱۸سالم‌که‌بامادرشوهر‌م‌مشکل‌داشتم دوست دارم که داستان زندگیمو از اول براتون تعریف کنم‌ داستان زندگی من از اونجایی شروع شد که ما یه خانواده چهارنفره‌بودیم‌وخیلی‌زندگی‌خوبی‌داشتیم‌طوری‌که‌همه‌فامیل‌حسرت‌زندگی‌مارو‌میخوردن‌ پدرومادرم‌یابهتره‌بگم‌پدرم‌عاشق‌مادرم‌بود‌اونا‌۱۵سال‌پیش‌هم‌زندگی‌کرده‌بودن‌تااینکه‌‌یه‌روز‌به‌تلفن‌های‌مادرم‌مشکوک‌شدم‌واینکه‌اگه‌بدون‌پدرم‌جایی‌میرفتیم‌شاهدشماره‌دادن‌پسرابه‌مامانم‌بودم‌وحرف‌زدن‌باغربیه‌هادیگه‌کم‌کم‌داشتم‌‌ازش‌متنفرمیشدم‌منیکه‌بدون‌مادرم‌شبوروز‌نمیکردم‌جرعت‌اینم‌نداشتم که پدرم بگم که مادرم داره‌بهت‌خیانت‌میکنه‌هرچند‌که‌من‌سن‌وسالی‌نداشتم‌اما‌همه‌چیزرو‌میفهمیدم.... اون‌موقع‌من۱۱سالم‌بودوخواهرم ۷سالش‌بود‌.تااینکه‌یه‌روز‌...... شغل‌پدرم‌طوری‌بود‌که‌یکی‌دوماه‌یک‌بار‌به‌شهرستان‌میرفت‌یکی‌از‌همون‌روزا‌که‌پدرم‌به‌شهرستان رفته‌بود‌ماهم‌رفتیم‌پارک‌وهمش‌متوجه‌حرف‌زدن‌مادرم‌باتلفن‌بودم‌اما‌هیچی‌نمیگفتم‌تاوقتی‌رفتیم خونه‌مادرم‌نمیدونم‌چی‌داد‌بهمون‌که‌سریع‌خوابمون‌برد‌تااینکه‌باسروصدای‌پدرم‌بیدارشدم‌پدرم خواسته‌بودکه‌غافلگیرمون کنه‌ویکی‌دوروز‌زودتر‌اومده‌بود‌وقتی‌اومده‌بودشاهدحضورمرددیگه‌توخونه‌شده‌بودوتاخورده‌بودکتکشون‌زده‌بود‌ولی‌مرده‌فرارکرد وقتی بیدار شدم دیدم‌پرسروصورت‌مادرم‌خونه‌همچنین‌دیوارهاهم‌همش‌خونی‌بود‌خیلی‌ترسیده‌بودم‌تمام‌بدنم‌میلرزیدامابااون‌همه‌سروصداکه‌شدخواهرم‌بیدارنشدتاصبح... پدرم‌به‌خوانوده‌مادرم‌زنگ‌زد‌واومدن‌بردنش‌البته‌به‌زورنمیرفت‌که‌تاصبح‌روزبعدهمش‌گریه‌میکردم‌ازیه‌طرف‌بدم‌میومد‌ازش‌ازیه‌طرف‌دلم‌براش‌میسوخت‌ ولی‌خو‌پدرم‌هیچی‌واسه‌مادرم‌کم‌نذاشته‌بودازبهترین‌لباس‌وبهترین‌لوازم‌خونه‌بگیرتا.....‌زیر‌دستشم‌همیشه‌پربود‌پدرم‌خیلی‌ولخرجه‌اصلا‌نمیزاشت‌که‌کم‌وکسری‌داشته‌باشیم‌هنوزهم‌حیرانم‌که‌چرااین‌کارو‌کردباوجوددوتادختر‌بگذریم تاروز‌بعدکه‌پدرم‌رفت‌وتوافقی‌ازهم‌جداشدن..‌. من‌خیلی‌ناراحت‌بودم‌دلم‌برای‌خواهرکوچیک‌تر‌ازخودم‌میسوخت‌آخه‌مگه‌ماچه‌گناهی‌کرده‌بودیم😔 خلاصه‌بعدازکلی‌سختی‌کشیدن‌پدرم‌دنبال‌زن‌ میگشت‌تاآخرش‌پیداکردن‌براش‌من‌اوایل‌خیلی‌ خوشحال‌بودم‌خیلی‌رفتارش‌خوب‌بود‌باهامون‌اما‌ خانم‌تااومد‌حامله‌شد‌واصلا‌دیگه‌به‌مااهمیت‌نمیداد یواش‌یواش‌اخلاقش‌داشت‌دیگه‌خیلی‌خراب‌میشدتاجایی‌که‌حتی‌کتکمون‌میزد... خودش فقط میخوردومیخوابید‌مابایدکارهای‌خونه‌رومیکردیم جرعت نداشتیم حتی اگه چیزی توخونه‌بود‌برداریم‌بخوریم‌چپ‌چپ‌نگامون‌میکرد‌ خونه‌بابای‌من‌بود‌اون‌اومده‌بودصاحبش‌شده‌بود خیلی‌سخت‌گذشت‌بهمون‌بخوصوص‌اینکه‌اصلا‌ دیگه‌مادرمون‌رونمیدیدیم جرعت اینم‌نداشتم که‌به‌بابابگم‌که‌وقتی‌تونیستی‌اذیتمون‌میکنه تااینکه‌خواستگارواسم‌اومدن‌هاشروع‌شد‌اون‌اوایل‌ پدرم‌همشون‌ورد‌میکرد‌میگفت‌که‌کوچیکم‌تابعدش‌ یواش‌یواش‌اون‌راضی‌شداماخودم‌دوس‌نداشتم تااینکه‌یکی‌ازفامیلامون‌که‌۲۹سالش‌بود‌اون‌موقع‌ حدودا۱۵سال‌اختلاف‌سنی‌داشتیم‌اومدخواستگاریم مهرش‌به‌دلم‌نشسته‌بودسنش‌بالابود‌ولی‌طوری‌رفتار‌میکردکه‌انگار۲۰سالشه پدرم‌چون‌که‌اونا‌فامیل‌بودن‌قبول‌کردومنم‌ازخدام‌ بودکه‌ازاون‌جهنم‌برم.... تابه‌یه‌سال‌نکشید‌که‌رفتیم‌سرخونه‌زندگیمون‌اما.... همون‌طور‌که‌گفتم‌براتون‌پیش‌پدرومادرشوهرم‌ زندگی‌میکنیم‌اوناهم‌اولش‌خیلی‌خوب‌بودن‌اماالان‌ مادرشوهرم‌همش‌لج‌میکنه‌باهام من الان‌۷ساله‌که‌مادرمو‌ندیدم‌ازیه‌لحاظ‌ازش‌متنفرم‌از لحاظ‌دیگه‌دوسش‌دارم‌ودلم‌براش‌تنگ شده البته‌شنیدم‌که‌اونم‌شوهرکرده‌و۲تابچه‌داره😔 ببخشیدطولانی‌شدولی‌دوس‌داشتم‌باهاتون‌دردودل‌کنم❤❤🌹🌹 مرسی‌ازکانال‌خوب‌وآموزندتون ⭕️ @dastan9 🌹🌹🌹
✨﷽✨ 💠 از ما حرکت از خدا برکت ✍یکی از یاران حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فقیر شد. محضر حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و شرح حال خود را بیان کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «برو هر چه در منزل داری اگر چه کم ارزش هم باشد بیاور!» آن مرد انصار رفت و طاقه ای گلیم و کاسه ای را خدمت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد. حضرت علیه السلام آنها را در معرض فروش گذاشت و فرمودند: « چه کسی اینها را از من می‌خرد؟» مردی گفت: من آنها را به یک درهم خریدارم. حضرت علیه السلام فرمودند: «کسی نیست که بیشتر بخرد!» مرد دیگری گفت: من به دو درهم می‌خرم. حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله به ایشان فروختند و فرمودند: «اینها مال تو است.» آن گاه دو درهم را به آن مرد انصار دادندو فرمودند: « با یک درهم غذایی برای خانواده ات تهیه کن و با درهم دیگر تبری خریداری کن.» و او نیز به دستور حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله عمل کرد. تبری خرید و خدمت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد. حضرت علیه السلام فرمودند: «این تبر را بردار و به بیابان برو و با آن هیزم بشکن و هر چه بود ریز و درشت و تر و خشک همه را جمع کن، در بازار بفروش.» مرد به فرمایشات حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرد. مدت پانزده روز تلاش نمود و در نتیجه وضع زندگی او بهتر شد. حضرت پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله به او فرمود: «این بهتر از آن است که روز قیامت بیایی در حالی که در سیمایت علامت زخم صدقه باشد.» 📚بحار ج۷۴ ص۵۲ ⭕️ @dastan9 💐🌺
شب قدر جبهه ها اولين بار بود که می رفتم جبهه شب قدر كه رسيد ، به اتفاق چند تا از بچه ها رفتیم مراسم احیاء جمعیت رو که دیدیم تعجب کردیم از مجموع 350 نفر افراد گردان ، فقط بيست نفر اومده بودن شب دوم هم همين طور بود برام سؤال شده بود كه چرا بچه ها برا احيا نیومدن با خودم گفتم نكنه خبر نداشته باشن...؟! ... از محل برگزاری احیاء اومدم بیرون پشت مقر ما صحرايي بود كه شيارها و تل زيادي داشت به سمت صحرا حركت كردم نزديك شيارها که رسيدم ، ديدم در بين هر شيار، رزمنده اي رو به قبله نشسته قرآن رو روی سرش گرفته و زمزمه مي كنه مراسم احياء از بلندگو پخش ميشد بچه ها صدا رو می شنيدن و توی تنهايی و تاريكی حفره ها ، با خدا راز و نياز می كردن تازه فهمیدم داستان اون جمعیت کم توی محل برگزاری مراسم چیه... راوی: شهید رضا صادقی یونسی ⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨ 🔴قحط غیرت در آخرالزمان ✍یک اصل در روانِ بشر وجود دارد بنام تفاخر، که انسانها ذاتا علاقه به فخر فروشی دارند. اینکه انسان به چه چیزی فخر بفروشد خیلی تفاوتی ندارد. مثلا در دوران عرب جاهلیت در ادبیات قرآنی، سران کفار به تعداد زیاد فرزندان پسر خود می بالیدند(مال و البنون). پیش از انقلاب، دیپلم داشتن یک هنر و امتیاز برای خاص بودن و در عین حال پُز دادن بشمار می رفت. حتی تا همین بیست سال پیش خانواده های ایرانی از اینکه فرزندشان در کنکور موفق شده، سر خود را بالا میگرفت و میتوانست افتخار کند. الغرض، نمونه ها مهم نیست؛ اصل خاص بودن و فخر فروختن با آن اهمیت دارد. حالا به کف خیابانهای شهر برویم، خانمهای متاهلی که شدت آرایش و تنگی و کوتاهی لباسشان، گوی سبقت از کشورهای غیرمسلمان ربوده است! حالا باز این یک طرف قضیه را به خود اختصاص داده، طرف دیگر ماجرا مدنظر ماست. برخی از آقایان، از اینکه همسرشان (بخوانید ناموس) در ملاعام جذاب تر و خاص تر باشند بیشتر خوششان می آید!!! و همان مقدار که در مثالها مطرح شد فخر میفروشند. هر چه تعداد کیف کننده گان از تنگی لباس و آرایش و اندام خانم در بین اهالی شهر بیشتر باشد، او بیشتر افتخار میکند. ‍روایتی دراین مورد: ‌ مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی « قحط غیرت » می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند. 📚إلزام الناصب، ص 195 ⭕️ @dastan9 💐🌺
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ میلادی: Monday - 09 May 2022 قمری: الإثنين، 7 شوال 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 🔹جنگ حمراء الأسد، 3ه-ق 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️18 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️24 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️34 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️53 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ⭕️ @dastan9 💐🌺
🔰هفت حق واجب الهی ✍️پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن بر مؤمن هفت حق واجب الهى دارد. 1️⃣ احترام او در هنگامى كه حضور ندارد. 2️⃣ دوستى قلبى با او. 3️⃣ شریک ساختن او در ثروتش. 4️⃣ غيبت او را حرام بداند. 5️⃣ در بيمارى او را عيادت كند. 6️⃣ جنازه او را تشيیع كند. 7️⃣ بعد از مرگ درباره او جز به نيكى سخن نگويد. 📚وسائل الشیعة، ج12، ص208 ⭕️ @dastan9 💐🌺
﷽ *📜داستان حق یتیم* 💢 آورده اند که عیسی (علیه السلام) وقتی از گورستانی می گذشت گفت: بار خدایا! یکی از این بندگان خود را زنده کن! 👈🏻 در همان حال، شخصی بلند بالا، از خاک برخاست و ایستاد. ⭕حضرت عیسی (علیه السلام) به او گفت: تو کیستی⁉️ + او جواب داد، من پسر تغلب هستم. + عیسی (علیه السلام) فرمود: چه مدت هست که مرده ای⁉️ + او گفت: *دو هزار و هفتصد سال!* + عیسی (علیه السلام) فرمود: مرگ را چگونه یافتی⁉️ + او گفت: از آن وقت که مرده ام هنوز *تلخی مرگ* با من هست😩 + حضرت فرمود: خدا با تو چه کرد!؟! 🔥 گفت: ای روح الله! از *دو هزار و هفتصد سال* تاکنون در حال پس دادن جواب، در مقابل *نیم سکه* هستم که از *یتیمی* در گردن من بوده و هنوز هم فارغ نگشته ام. وی این را گفت و در خاک فرو رفت.‼️ 📚 کتاب چهل موضوع /ص 339 ⭕️ @dastan9 💐🌺