eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای کوتاه و آموزنده
ای گل بوستان ولایت! برخیز و بار دیگر علی وار علیه السلام بر زلف اندیشه و سخن شانه بزن و آتش خطبه هایت را نیز بر خرمن یزیدیان زمان ما بزن. ای مادر صبر و ای اساس عفاف! برخیز و به جان بی رمق مسلمانان، با گوارای کلام و عصاره پیامت، روحی تازه ببخش. زینب، ای زبان علی در کام و ای استمرار ناله های زهرا در بیت الاحزان هستی! برخیز و با ما سخن بگو... ای قهرمان داستان کربلا! بر تن زخمی عدالت، مرهمی نِه و تیر نظم نوین جهانی را از پر و بال شکسته آزادی و انسانیت بیرون کش. ای خواهر «تنهاترین سردار». می دانم که آسمان دلت در کنار حسن علیه السلام، خون گریه کرد؛ ای شاه بیت غزل عارفانه و عاشقانه نینوا! بخوان که:کربلا می مرد اگر زینب نبود! ⭕️ @dastan9 🌺💐
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ میلادی: Thursday - 17 February 2022 قمری: الخميس، 15 رجب 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها، 62ه-ق 🔹تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه، 2ه-ق 🔹خروج حضرت رسول از شعب ابی طالب 🔹شهادت امام صادق علیه السلام بنابر روایتی، 148ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️11 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️12 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️17 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️18 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام ⭕️ @dastan9 🌺💐
! 🔸در میان راه‌هایی که برای رسیدن به آسودگی هست؛ یکی از شاه‌راه‌ها و راه‌های باعظمت «» است. با محبت نه‌تنها راحتی‌ها افزایش می‌یابد، بلکه سختی‌ها هم بهتر تحمل می‌شود. 🌸 امام سجاد(ع) به زُهْری فرمود: چرا مردم را مثل خانواده‌ات تلقی نمی‌کنی؟ یعنی بزرگ‌ترها را مانند پدر و مادرِ خود بدانی، کوچک‌ترها را جای فرزند خودت بگذاری و همسالان را برادر خود بشماری. وقتی آنها را خانواده خودت بدانی به کدام‌یک از آنها دوست داری ظلم کنی؟! کدام‌شان را دوست داری نفرین کنی؟! آبروی کدام‌یک را حاضری ببری؟! 🌸 بعد می‌فرماید: «وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ...» وقتی ابلیس به تو القاء کرد که «بهتر از مسلمان دیگری هستی!» اگر او سنش بیشتر است، بگو ایمان و عمل صالح او بیشتر است، اگر سنش کمتر است، بگو گناه من بیشتر است و اگر هم‌سن توست، بگو من به گناه خود یقین و به گناه او شک دارم؛ پس او بهتر از من است! اگر مردم به تو احترام گذاشتند، بگو «از خوبی آنهاست» اگر با تو نامهربانی کردند، بگو «به‌خاطر بدیِ من است» 🔸اگر با همه مثل خانواده‌ات مهربان باشی، زندگی‌ات آسوده‌تر می‌شود، دشمنانت کم و دوستانت زیاد می‌شوند؛ از خوبی‌شان خوشحال می‌شوی و از بدی‌شان ناراحت نمی‌شوی. 👤‌ ️استاد پناهیان ⭕️ @dastan9 🌺💐
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد: مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد. او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام در اطراف او بودند. وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد. يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد، حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند. فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :642 ⭕️ @dastan9 💐🌺
حضرت نقل كرده‏ اند كه: روزى حضرت اميرالمومنين علیه السلام ميهمانى را به همراه خود به منزل آورد به حضرت زهرا عليها السلام فرمودند: در خانه براى مهمان چه دارى؟ عرض كرد يا على فقط يك گرده نان در خانه است كه آن را براى دخترم زينب گذارده ‏ام. حضرت زينب در بستر بود ولى هنوز بيدار بود، تا اين سخن را از مادرش شنيد با اينكه چهار ساله است! گفت: مادر جان نان را براى مهمان ببريد، جود و سخاى زينب از همان خرد سالگى معلوم است تا چه رسد به روز عاشورا و فدا کردن فرزندانش. حضرت زينب دو فرزند بنام عون و محمد با يك مقدماتى رفتند ميدان و كشته شدند، حضرت امام حسين (عليه السلام) كشته آنها را رو به خيمه آورد. حضرت زينب از خيمه خود بيرون نيامد ولى برعكس هنگامى كه كشته على اكبر ميوه دل امام حسين (عليه السلام) را آوردند از خيمه بيرون آمد روى كشته على اكبر (عليه السلام) چه ناله‏ ها و چه گريه‏ هايى مى ‏كرد، مثل اينكه فرزند خودش است دو نور ديده‏ اش را داده ولى از خيمه بيرون نمى‏ آيد. 📗زندگانى حضرت زينب عليها السلام ص 26 امام سجاد عليه السّلام فرمودند: عمّه ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت . 📗وفيات الأئمه ، ص 441 ⭕️ @dastan9 🌺💐
امام زمان عج در کنار قبر عمه اش مرحوم حاج محمد رضا سقا زاده که یکی از وعاظ توانمند بود، نقل می کند: روزی به محضر یکی از علمای بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب، حاج ملاعلی همدانی مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب (س) جویا شدم، او در جوابم فرمود: «روزی مرحوم آیت ا... العظمی آقا ضیاء عراقی (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند: شخصی شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم ایران می گردد او در راه پول خود را گم می کند. حیران و سرگردان می ماند و برای رفع مشکل متوسل به حضرت بقیه ا. .. امام زمان (عج) می گردد. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامره می رساند. چون به آن شهر رسیدی، پیش وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی می روی و به او می گویی: سید مهدی می گوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالی ات را برطرف سازد اگر او نشانه خواست، به او بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی طهرانی، در شام در حرم عمه ام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمه ام کثیف گردد و آشغال ریخته شود شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جاروب کردی و حاج ملا علی کنی نیز آن اشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم! شیعه قطیفی می گوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازی شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم. بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغی را برایم مرحمت کرد. چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و آن جریان را برای او نیز تعریف نمودم. او تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد. منبع : عباس عزیزی، 200 داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب( س)، صفحه 174 و 175 ⭕️ @dastan9 🌺💐
🌱 ‌ﭘﺪﺭﻡ‌میگفت: ﭘﺴﺮﺟــﺎﻥ ﻣﺒﺎﺩﺍﺑﺎﺁﺑﺮﻭۍڪﺴﯽﺑﺎﺯﯼڪﻨﯽ‼️ ﻣﺒـﺎﺩﺍ🚫 ﺩﺧﺘﺮﻣﺮﺩﻡبشہ‌چرڪنویس‌اﺣﺴﺎﺳﺎتت یڪ‌رﻭﺯﺩﺭﺟﻮﺍﺏ‌نصیحٺ‌ﻫﺎﺵ ﻧﯿﺸﺨﻨﺪﯼ‌ﺯﺩﻡ‌ﻭﮔﻔﺘﻢ:😏 ﺍﯼ‌ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻭﺭﻩ‌ﯼ‌اﯾﻦ‌ﺣﺮﻓﺎ‌ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ‌ﺍﯾﻦ‌ﺩﻭﺭﻩﺯﻣﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ‌ﭼﺮﺍﻍﺳﺒﺰﻣﯿﺪﻥ...🚦 ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ‌اﺯﺧﺪﺍﺷﻮنہ...✨ ﭘﺪﺭﻡٺوچـﺸﻤﺎﻡﻧﮕﺎﻩڪﺮﺩﻭﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮﺟﺎﻥﺯﻟیـﺨـﺎﺯﯾﺎﺩﻩ🔥 ﺗﻮ"ﯾـﻮﺳـﻒ"ﺑﺎﺵ ⚠️ ﻫﻤﯿﻦڪھ‌ﺍﯾﻦجملھﺭﻭﺷﻨﯿﺪﻡ ﻣﻮﺑﻪﺗﻨﻢﺳﯿﺦﺷﺪﺯﺑﻮﻧﻢﺑﻨﺪﺍﻭﻣﺪ🤐 ﺩﯾﮕﻪﻫﯿﭻﺟﻮﺍﺑﯽﻧﺪﺍﺷﺘﻢﮐﻪﺑﺪﻡ... ﻭﺍﻗﻌﺎﻫﻢﺣﻖﻣﯿﮕﻔﺖ🤔 ﻫﻤﯿﺸﻪزﻟـﯿـﺨـﺎﺯﯾﺎﺩبـﻮﺩﻩﻭﻫﺴﺖ؛ ﺍﻭﻥﻣﻨﻢﮐﻪﺑﺎﯾﺪ"ﯾـﻮﺳـﻒ"ﺑﺎﺷﻢ.. بایـوســـف‌بودن‌تو♥️ زلیخـــانیزبه‌خودمی‌آید... «بیایدیوسف‌زمانه‌باشیم»!⏳🌍 ⭕️ @dastan9 💐🌺
من انسانی هستم که به دنیا آمدن و زندگی کردن ام دست خودم نبود. توی یک خانواده ی معمولی به دنیا اومد، فقط یک برادر بزرگ تر از خودم داشتم. بعد از گرفتن دیپلم ام، خاله ی پدرم منو واسه ی نوه اش خواستگاری کرد. مادرم بهم گفت پدرت راضیه و میخواد نظر خودتو بدونم. چیزی نگفتم. عقد کردیم و بعد از یک سال هم عروسی. همه چیز خوب بود، داوود واقعا از هر لحاظی عالی بود و مرد زندگی. تاکسی داشت و صبح تا شب جان می کند برای یک لقمه نان. منتظر داستان زندگی شما هستیم ❤️ ⭕️ @dastan9 🌺💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
#حلالم_کن #قسمت‌اول من انسانی هستم که به دنیا آمدن و زندگی کردن ام دست خودم نبود. توی یک خانواد
یک مدت بعد از ازدواجمان، با درد شدیدی که توی پهلوی چپ ام احساس می کردم با مادرم به دکتر رفتم. بعد از چند آزمایش و سونوگرافی گفت کلیه ی چپ ام به شدت عفونت کرده.. کلی قرص و دارو نوشت برای دو ماه. داروهارو که مصرف کردم تمام شد، دوباره رفتم دکتر. گفت عفونتم برطرف شده و مشکلی نیست اما چند روز بعد باز دردم گرفت. این سری با خود داوود رفتم یک دکتر دیگه و اون مجدد نوشت سونوگرافی. با دیدن جواب سونوگرافی ها با کلی من من کردن گفت کلیه ی چپ ام کلا از بین رفته! یا باید پیوند بزنیم یا کلا برشداریم! یک دنیا هم دارو نوشت. ❤️ منتظر داستان زندگی شما هستیم ❤️ ⭕️ @dastan9 ❤️🌺💐