eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅درسی از علامه‌حسن‌زاده‌آملی ✍روزى يكى از شاگردان درس ، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا كردند كه : حضرت آقا عنايتى بفرماييد ذكرى ، دعايى ، چيزى بفرماييد، بلكه از اين گرفتارى روحى نجات پيدا كنم ، خيلى گرفته و در قبض هستم . حضرت استاد (دام عزه)چند لحظه اى درنگ فرمودند و فرمودند: دو مطلب به شما عرض ‍ مى كنم ، يقينا اثر دارد به شرط اينكه اقلا يك اربعين (40 روز) بر آن مداومت داشته باشيد. 1⃣ ذكر شريف "يٰا حَىُّ يٰا قَيُّوم يامن لااله‌الا انت" كه گفته اند، اكثار(یعنی زیاد گفتن) در آن سبب حيات و زيادت‌عقل مى شود و مجرب هم است . 2⃣سوره‌غنى (واقعه) را بخوانيد تا غنى در علم و بعدا هم چيزهاى ديگرى شويد. چون روايت شده كه : ابن مسعود از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده:هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هيچ گاه محتاج نمى شود. 📙صراط سلوک ⭕️ @dastan9 💐🌺
داستانهای کوتاه و آموزنده
سینا شانه بالا انداخت و گفت: من خیلی نمی تونم توی تهران بمونم. شما فقط از ایشون بپرسید که چه وقتی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت41 شهاب سری به تأسف تکان داد. قرار شد سینا برود و شهاب به خاطر موقعیت مهم فروغ، خودش تعقیب را ادامه بدهد. سینا عصر با صاحب مؤسسة حجاب گفتگو کرد و متوجه شد که فروغ برای اینها یک فرصت مغتنم بوده که رشد کنند. ورود مدل های جدید چادر به بازار که به خاطر مدل دوخت نه تنها چادر به حساب نمی آمد که گاهی حتی از مانتوهای محجوب هم بدتر بود. یک موقعیت و زمینه ای که هم زیراب حجاب زده می شد هم بدحجابی و بدپوششی در یک مسیر تساهل و تسامح جلو می رفت. ضمن اینکه کسانی که این چادرها را استفاده می کردند بعدا خیلی برایشان راحت بود که قید چادر را بزنند. شهاب نالان از راه رسید. در مسیر تصادف کرده بود اما فروغ را گم نکرده بود: - سینا کار خودته! . الآن كار من اینه که دست تورو پانسمان کنم! - برو توی کار دو تا مؤسسه حجاب دیگه ! سینا دست از کار کشید - نگو فروغ داره اونا رو هم خرمیکنه ! شهاب دستش را عقب کشید و صورتش از درد جمع شد؛ - آدم تا خودش نخواد کسی نمی تواند سرش کلاه بذاره ! اینا پول دیدند، پول ! فروغ پیش اینا که میره خودش رو عليه السلام نشون میده! پیش مسئول، پرستو میشه! پیش فرانسویا میره مثل بره توسری خور میشه ! سینا کمک شهاب کرد تا بلند شود: - بریم پیش امیر ببینم میشه از این جا استعفا بدم برم توی کار تجارت! امیر تازه از يزد آمده بود. بعد از دو روز نبودن یک راست آمده بود سرکار - نه شیرنه روباهم! یک مرد متأسفم! شماها چی؟ سینا صاف ایستاد. گلویش را دو سه بار صاف کرد و عینک آرش را هم برداشت و روی چشمانش گذاشت و گفت: - از منظر یک سرمایه گذار و در علم مدیریت، راه های پیوستگی مالی و... شهاب با آرنج به پهلوی سینا زد: - فروغ یه برگه جدید رو کرده که دوتایی درگیرشیم ! سینا عینک را برداشت و مثل خودش روال کاریش با مدیر مؤسسه و شهاب روال تعقیب فروغ را توضیح دادند. امیر عینک را از روی چشمان خسته اش برداشت و گفت: - کار کردن با این سه تا مؤسسه فرق داره با مؤسسه های مدلینگ. اینا گول خوردند، خائن نیستند! باید روشن بشن! با پول بازیشون دادند! اما حرکت زیرکانه ای بوده! سکوت جمع را شهاب شکست با حرفی که باید می زد و نزده بود: - چند موضوع هست که ۱- چرا چادر؟ ۲- کیا روی چادر زوم کردند؟ ۳نوع چادری رو دارند خراب می کنند؟ ۴- توی بازار چه طوری دارند کارمی ک ه ۵- طراحی های جدید چادر با چه انگیزه ای داره برند می شه؟ مثل چادر شالی دانشجویی،.. ششم هم تولیدی های چادره که به سرعت دارند مدل ها و برندها رو بیرون می دن. البته مسئولاشون ظاهر موجه دارند اما فعلا با اندیشه فروغ همگام شدند. امیر اجازه نداد ادامه بدهند. ساعت ۱۱ شب جمعه بود. شش ساعت از غروب گذشته بود. امروز تهران تعطیل بود و بچه ها هنوز اداره بودند. پسر ۲ ساله سینا تب داشت، شهاب خانه مادر خانمش مهمان بود. همسر خودش مهمان دعوت کرده بود. آرش هم باید می رفت شهرستان.. کار با بیژن رفته بودند سینما. فیلم عقاید یک دلقک را دیده بودند. از حال و افکار مالیخولیایی اش که در فیلم جریان داشت خوشش نیامد بود. به من هم گفته بود که این مردک چرا این طوری فیلم ساخته؟ هم می خندی هم روانی می شوی.» بیژن خندیده بود که حالا کدامش حال توست ؟» گفته بود «من که خنده ام زندگیم است، اما این دیوانه نباید فیلم بسازد وقتی بلد نیست.» بیژن باز هم خندیده بود. افکارش مالیخولیایی نبود، مرور گذشته بود تا ببیند چه کسی، چرا، چه طور او را به این مسیر کشاند. پدرش که همیشه سخت گرفت و یک هو طردشان کرد و آزادش گذاشت؟ مادرش که لحظات زیادی مقابل آینه مشغول بود و او از کودکی و نوجوانی فهمیده بود که اگر بخواهد ارزشمند باشد و اعتماد به نفس داشته باشد باید مثل مادرش هربار صفایی به سر و صورتش بدهد، تا بتواند در فضای جامعه و در چشم ها جلوه کند... شاید هم دوستانش که ساعت های خوشی را با هم در خیابان ها و همراه پسرها گذرانده بودند... آن موقع ها که به ظاهر همه چیز خیلی خوب بود اما الان... کسی حالا که خودش بود دیگر نمی خواست گردن کسی بیندازد، تقصیر گشت از ... کسی که نبود، خودش بود دیگر نمی خواست قیافه بگیرد، نمی خواست گناهش را سی بیندازد، تقصیر گشت ارشاد و معلم دینی بیندازد، اما تقصیر فضا بود،به همه همین طور بودند، همه یک طوری نگاهش می کردند اگر از جمعشان کناره می گرفت، خجالت میکشید. اگر مثل همه نمی پوشید و نمیگشت و نمی خورد .. همه اش تقصیر خانه پر تنششان بود، تقصیر پدر سهل انگارش، مادر بی فکرش، دوستان دیوانه اش... تقصیر همه بود که به او راه را نشان نداده بودند. شاید هم تقصیر خودش بود که همین راه را خواسته بود و غیر از این راه را نخواسته بود... مشاور گفته بود که خسته می شوی ، که ویران می شوی ... مسخره کرده بودندش، توی جمع دوستان دستش انداخته بودند... مشاور مشورت داده بود ... اما کاش که مجبورش کرده بود
داستانهای کوتاه و آموزنده
سینا شانه بالا انداخت و گفت: من خیلی نمی تونم توی تهران بمونم. شما فقط از ایشون بپرسید که چه وقتی
تا راه درست را برود، زده بودش، زندانیش کرده بود، دست و پایش را بسته بود، هرچند خودش می دانست که ... چند ماه شاید هم یک سال قبل، بیژن آمده بود ایران، مخالفتی نبود از اینکه دیداری بین شان اتفاق بیفتند، بلکه همراهی هم کرد. پروژه جدیدی کلید خورده بود. یعنی چند ماهی بود که فتانه با کمک یکی دو تا آرایشگاه ، فشن شو لباس عروس راه انداخته بود. فضای مجازی را پر می کرد از تبلیغ و دعوت تا بیایند عروس های روزش را ببینند. بعد هم عکس ها را پخش می کرد. هنجارشکنی خوبی بود. البته عروس واقعی نبودند. - مثلا دو بارش خود من عروس شدم. اصلش این بود که فضا را بشکنیم در بد پوشی فضای عروسی دختر و پسر هم زیاد بود که دلش بخواهد خیلی کارها بکند. ما فقط هزینه می کردیم برای کرایه باغ و خورد و خوراک و موسیقی! خودشان همه جوره بلد بودند چه ...هایی بکنند! من تو لباس عروس یاد خاطراتم می افتادم و کلافه می شدم، اما از ترس فروغ و فتانه نقش خودم را خوب بازی می کردم. در تهران یک شو خیابانی واقعی راه می انداختیم!
داستانهای کوتاه و آموزنده
تا راه درست را برود، زده بودش، زندانیش کرده بود، دست و پایش را بسته بود، هرچند خودش می دانست که ...
عروس و داماد را با ماشین های مدل بالا و رو باز بدون هیچ پوشش، با همان لباس... در تهران! البته کمی اضطراب داشت اولین بارا دور دور در تهران با ماشین رو باز و یک میلیاردی... بارهای اول عروس و داماد دروغین یکی دو خیابان را تست کردند. خبری که نشد طول مسیر را بیشتر کردند. پخش فیلم ها و عکس ها درفضای مجازی الگویی می شد برای همه شهرها! حساسیت زدایی بود از افراد غیرتی. از این مانورها زیاد اتفاق می افتاد. هربار هم به یک اسم. زن ها دلشان توجه می خواهد. دلشان جذابیت می خواهد. دلشان بهتر بودن نسبت به همه را می خواهد. بیژن هم جنس گرا بود اما طرفدار آزادی زن. عقیده اش این بود که ارسطو و افلاطون هم گفته اند زن انسان نیست، موجودی است بین حیوان و انسان. انسان مرد است. بعدها در اینستایش فیلمی گذاشت از زنی که خریده بود و قلاده سگ گردنش انداخته بود. در قفس سگ می خواباندش، غذای سگ مقابلش می گذاشت. ⭕️ @dastan9 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
داستانهای کوتاه و آموزنده
عروس و داماد را با ماشین های مدل بالا و رو باز بدون هیچ پوشش، با همان لباس... در تهران! البته کمی ا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت42 نگاه امیر به تخته افتاد که شهاب روی آن نوشته بود: -ایران - دبی، ترکیه - سفارت خانه های خارجی مثل.... ایران؛ محل مصرف و سکونت پوشش دهنده های مالی! دبی؛ محل قرارهای خارجی و تحلیل و بررسی روند کار و کمی هم آموزش و بررسی هزینه کردهای مالی! سفارت خانه ها: محل دستورالعمل های مصرفی و گزارش گیری روند اجرایی مالی و عملیاتی! امیر دنبال بررسیهای جامع بود تا با مدیریت آن نتیجه صد امتیازی بدهد. کلنجار آرش با لب تابش نتیجه داد و صفحه را چرخاند سمت امیرا سینا و شهاب هم پشت سر ایستادند تا حرف های آرش را بشنوند و ببینند: - باید از شهرستانها بخواهیم کار رو جدی تر پیگیری کنند. من این پاور چهارصد صفحه ای رو آماده کردم. - ما آماده کردیم! آرش لبخندش را فرو خورد و تکه سینا را نشنیده گرفت: - دقيقا من دوروزه دارم این پاور رو آماده میکنم! - دو ماهه که ما داریم آماده می کنیم برادر آرش! آرش به کلمه برادر پشت اسم مستعارش حساسیت داشت؛ میگفت بی مزه است و به اسمش نمی چسبد. لحظات تلافی نقطه ضعف ها بود - کل پاور را برادران جان برکف پشت سرتان آماده کردند؟ - - جونمون رو به لب آوردن این زنا! آقا ما هرچی از خانمای خودمون نکشیده بودیم از اینا کشیدیم! - مخصوصا شیراز. آقا امیر شیراز رو بچه ها میگن یک روند تندی در پیش گرفته. رابطش هم که صدف خواهرزاده فرنازه؟ که چند روز پیش دوباره راهی شیراز شده! توی خیابونای شیراز با ساپورت و لباس کوتاه زیر عبا راه افتاده، بعد توی جاهای مختلف از خودش تو حالتی عکس گرفته که عباشو زده کنار و... شالش افتاده! به سه مؤسسه سر زده بود و چند قرار هم در کافی شاپ و رستوران و یک قرار هم در هتل! تمام این برنامه ها را هم با همراهی بهایی ها پیش برده بود! یکی از قرارهایش در کافی شاپ با سه دختر و یک پسر بود که مشخص شد در همان موسسات آموزش دیده اند و در اینستگرام فعالند. - بی چاره این نویسنده اروپایی نوشته که بعضی زنهای ایرانی توی خیابونا یه جوری لباس می پوشن و آرایش میکنن که فاحشه های ما! این مدل رو این نه تا فاحشه ارائه میدن زنهای شوهردار ودخترای ما تقلید میکنن. اصلا هم حواسشون نیست که حتی خود غربیا هم دارن تقبیح میکنن! خودشون به دست خودشون دارن شخصیت منفی ترین و خبیث ترین افراد رو تقلید میکنن! آرش پوشه جدیدی در صفحه باز کرد و گفت: - از همه کشور رتبه اول رو شیراز داره چون بهائی ها اومدند پشت قضیه ....
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت42 نگاه امیر به تخته افتاد که شهاب روی آن نوشته بود: -ایران - دبی
میدونید که نفر اولشون هم گفته من با کمک زنها، اسلام رو توی ایران نابود میکنم. مجوز گرفتند به اسم آموزش هنرهای زیبا. اول هم با واردات پارچه های گرون قیمت شروع کردند و دوختای عجیب، غریب. بعد هم که افتادند توبحث آموزش. جذب فقط از زنهاست و مفتضح تر اینکه دویست نفر، دویست نفر پذیرش دارند و مد و شو و عکاسی رو به بدترین شکل ممکن جلو رفتند. یعنی عکاس مرد و زن ها هم مدلینگ بی پرواترین لباسا. آقا امیر قضیه شیراز خیلی سرعتی داره جلو میره. یعنی هر سه مؤسسه با هم دارند کار می کنند. اگر می شد همین امروز جلوشون رو بگیریم دویست تا دختروزن رو امروز نجات داده بودیم . - حرفه ای حرف بزن شهاب ! میدونی که باید تمام شهرا رو با هم بزنیم. یک اشتباه تمام رو می پرونه ! شهاب از روی استیصال این حرف را زده بود. چشمی گفت و معذرتی خواست. سید گفت: - و داستان سفر زامبیایی که دارند تدارک می بینند به اسم تور گردشگری اما تا اونجا نیرو داریم اما اگر از تور گردشگری جدا بشن عملا دیگه کار تیم صدراست که هک و... تا از تیررس ما دور نشن. امیر صفحه را بست و گفت: - که با تورمیرن و جدا می شن؟ - این طور که ما مطلعیم. ولی قطعا آدمایی نیستند که بی هدف براشون هزینه بشه. حتما برنامه پشت کاره . فقط ما بین این ۹ نفر نمی تونیم نیرو انتخاب کنیم. شهاب هم نام فروشگاه هایی که در سطح کشور پول می گیرند تا لباس های مد شده توسط این ها را بفروشند و نام رابط ها را گذاشت روی میز - از اون طرف هم واردات مدها و دوخت و پخش خیلی آزاده یعنی هیچ حد و مرزی ندارند. قاچاق هم بله. مغازه ها و فروشگاه هایی که پول گرفتن و دارن همکاری میکنن برای پخش و فروش شناسایی شدن و البته گروه هایی که دقیقا با اون طرفن رو هم توی تور داریم. هماهنگی شون تردید نمیذاره برای برخوردا امیر نفس عمیق کشید و عینک را از روی چشمانش برداشت. دستی به صورتش کشید و خم شد روی میز. با چشمان میشی اش زل زد توی صورت شهاب و گفت؛ - نمی شه شهاب . این شبکه اند. باید بتونیم همه رو با هم بزنیم و الا دم رو قطع میکنیم و بدنه دوباره دم میسازه. از ته آمریکا تا کل اروپا و آسیا با هم نشستند برنامه ریختند روی زن های ایران باید از ته بزنیم، این چند نفر عروسک خیمه شب بازیند. مثل این دختر، مسی علی نژاد. اینم به اضافه اون چند نفر. اون القاء حرکتی میکنه ، اینا آموزش میدن و بی خانمان می کنند تا تیم اون بشن. بقیه هم به خاطر لذت، شهرت و پول تمام آبروشون رو میذارن. سینا کجایی؟ سینا چشمان زل شده اش را از روی بخار فنجان مقابلش برداشت و دوخت به صورت امیر. دستان آرش فنجانی چای گذاشت روی میز امیر. بخار چای امیر نشست توی چشمانش. ترجیح میداد اول لبی تر کند. امیرتکیه اش را از صندلی برداشت و با تانی رو به آرش گفت: - بی خود نیست که جایزه بخش «رسانه» شورای طراحان مد آمریکای سال ۲۰۱۵ به اینستاگرام رسید و کوین سیسترم، مدیرعامل این شرکت، اونو از دست ستاره هالیوودی گرفت. شورای طراحان مد میگن که اینستاگرام باعث انقلاب تو دنیای مد شده و همه چیز رو از حالت سنتی در آورده ... ولی انگار داره باعث انقلاب توی جونا می شه و بعدم انقلاب رنگی، مخملی توی کشورای مختلف !
داستانهای کوتاه و آموزنده
میدونید که نفر اولشون هم گفته من با کمک زنها، اسلام رو توی ایران نابود میکنم. مجوز گرفتند به اسم آمو
شما باید بتونید عقایدتون رو راحت به همه بگید. در هر موردی حتی آشپزی، چینش اتاق، یک دمپایی راحتی... برای این کار از هر هنری در فضای مجازی می تونید استفاده کنید، قالب در محتوای متنی، ویدئویی و تصویری است که حرف اول رو می زند. اون وقت شما یک «بلاگر» هستید، «بلاگر» ها نفرات برتر انتقال اندیشه ها هستند و یک نکته مثبت... شما می توانید درآمد خوبی هم به دست بیارید. چون با فعالیت خوبتون یک صفحه دارید که روز به روز به تعداد بازدید کننده ها اضافه میشه. بازدید کننده هایی که شما رو دوست دارند و اگر محصولی رو معرفی کنید می پذیرند. یعنی مردم اگر با تبلیغات بار بیان، دیگه قدرت انتخاب ندارن و تشخیص خوب از بد رو فقط از شما می خوان. در اصل شما فرمان عقل ها رو به دست گرفتی و به هر طرف بخواهی می بری و مردم هم با احساسات فقط از شما تقلید میکنن! یک مقلد کور. حالا حتى میشه زیر تیغ جراحی ببریش و میلیون ها تومن بگیری و اون با افتخار درد رو تحمل کنه! حرکات یک میمون فقط تقليده چون آموزش دیده است. کسانی که پیج های شما رو دنبال می کنن، حیوان دست آموز شما میشن تا حدی که میتونید در اتاق خوابشون هم نفوذ کنید و طرح و متد خودتون رو در ذهن اونا بندازید؟ در این صورت شما یک بلاگر موفق هستید که میلیونها کس دارن عاشقانه شما رو دنبال میکنن. دیگه مهم نیست که عقلشون از کار افتاده. شما به درآمد اون فکر کنید! البته باید اپلیکیشن اینستاگرام رو نصب کنید که الآن حرف اول رو میزنه . در مقایسه با تلگرام و توییتر. و خوب هدفتون رو هم مشخص کنید. غالبا خانم ها به دلیل زیبایی دوستی و ریزبینی در جنبه مد و فشن صاحب ایده های نو و جذاب هستند و چشم و گوش مخاطب رو به تسخیر خودشون در میارن. طرح ها و برندهای جدید و استایل های متفاوت با نظر شما و انتخاب شما در قالب عکس و فیلم و متن به اشتراک گذاشته میشه و خیلی از طراحها و برندها با میل خودشون سراغ بلاگرها میرند و هزینه هم می کنند. پس هرچه بلاگرها محبوب تر و مشهورتر باشند، مورد استقبال و تاثیرگذاری بیشتر. این دیگه به استعداد و قابلیت هر کسی برمیگرده که از این همه دارایی که داره با نبوغ خودش استفاده کنه تا جایی که طراحان مد و لباس برای ایونت ها و شوها از این افراد دعوت میکنند و این خودش گام بلندی برای درآمدزایی است...) ⭕️ @dastan9 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
امشب ای اهل دعا روح دعا می آید پسر خامس اصحاب کسا می آید مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا صف ببندید که مولای شما می آید میلاد سید الساجدین (ع) مبارک باد ⭕️ @dastan9 💐🌺
🖼 ؛ 🔅 امام حسین (علیه السلام): 🔹 دوازده مهدی از ما است كه نخستین آنان علی‌بن‌ابی‌طالب و آخرین آن‌ها نُهمین فرزند من است كه امام قائم به حق است. 📚 کمال الدين و تمام النعمة ج ۱، ص ۳۱۷ ‌ ⭕️ @dastan9 💐🌺
🌹🌹🌹🌹🌹 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 08 March 2022 قمری: الثلاثاء، 5 شعبان 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹ولادت حضرت سجاد علیه السلام، 38ه-ق 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام ▪️10 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج) ▪️26 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان ▪️35 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️40 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨ 🌼بهترین زمان برای زمینه‌سازی ظهور ✍ماه شعبان، فرصت مناسب و ویژه‌ای برای به دست آوردن اخلاق حسنه و نهادینه کردن آن در وجود افراد است. وجود میلاد حضرت صاحب‌الزمان در این ماه بر فضیلت‌های بسیار این ماه اضافه کرده است. شعبان برای ما که گاهی اوقات از وجود مقدس امام غافل می‌شویم، زمانی مناسب برای تجدید بیعت و توجه به وجود و حضور ایشان است؛ یعنی توجه به اینکه ایشان در میان ما زندگی می‌کنند و ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در روایات، حضور امام در بین مردم در دورهٔ غیبت به خورشید پشت ابر تشبیه شده است.*۱ یعنی اگرچه ما ظاهراً خورشید وجود امام را نمی‌بینیم اما از برکات وجود آن حضرت بهره می‌بریم. یکی از وظایف مهم منتظران تلاش در جهت بر طرف کردن موانع ظهور است. زیرا اگر شرایط برای ظهور فراهم شود، حضرت با عجله به سوی ما می‌آیند؛ پس از ماه شعبان غافل نباشید که این ماه، بهترین ظرف زمانی برای زمینه‌سازیِ ظهور است. 📚 ۱. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۲ ⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨ 🔸 ملامت جاهلانه 🔸 ✍🏻 محمد پسر منكدر، يكى از دانشمندان اهل سنت مى گويد: روزى در وقت شدت گرماى هوا به بيرون از مدينه رفته بودم. ديدم امام باقر عليه السلام با اندام توانمند و فربه خود به دو تن از غلامانش تكيه كرده و مشغول كشاورزى است.با خود گفتم: پيرمردى از بزرگان قريش در اين وقت در هواى گرم در طلب مال دنياست ! تصميم گرفتم او را موعظه كنم. نزديك رفته، سلام كردم و گفتم: آيا سزاوار است مرد شريفى مثل شما در اين هواى گرم با اندام سنگين در پى دنيا طلبى باشد؟ اگر در اين موقع و در چنين حال مرگت فرا رسيد، چه خواهى كرد؟ حضرت دستهايش را از دوش غلامها برداشت و روى پا ايستاد و فرمود: - به خدا سوگند! اگر در اين حال بميرم، در حال فرمانبردارى و طاعت خداوند جان سپرده ام. تو خيال مى كنى عبادت فقط نماز و ذكر و دعا است؟ تأمين مخارج زندگى از راه حلال خود نوعى عبادت است. زيرا من مى خواهم با كار و كوشش، خود را از تو و ديگران بى نياز سازم .آري! فقط آن گاه از فرا رسيدن مرگ بترسم كه در حال انجام دادن گناه باشم و در حالت نافرمانى خدا از دنيا بروم. خداوند ما را موظف كرده بار دوش ديگران نباشم و اگر كار نكنيم، دست نياز بسوى تو و امثال تو دراز خواهيم كرد. 💥محمد بن مكندر عرض كرد: خدايت رحمت كند ! من مى خواستم شما را موعظه كنم، شما مرا موعظه كرديد. 📚 بحار الأنوار ، ج ۴۶ ، ص ۲۸۷ ⭕️ @dastan9 💐🌺