📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۹ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Thursday - 10 March 2022
قمری: الخميس، 7 شعبان 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️8 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️24 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️33 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️38 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
⭕️ @dastan9 💐🌺
🌸🌸🌸 کلامکم نور
✅ الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام
لا تَزهَدْ في مُراجَعَةِ الجَهلِ و إن كُنتَ قد شُهِرتَ بخِلافِهِ .;
امام زين العابدين عليه السلام
در برطرف كردن نادانى [از خود ]بى توجّهى مكن ، هرچند برخلاف آن [به دانايى ]شهرت يافته باشى.;
بحار الأنوار : 78/161/21.
✅ الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام
طَلَبُ الحَوائجِ إلى الناسِ مَذَلَّةٌ للحياةِ ، و مَذهَبَةٌ للحَياءِ ، و استِخفافٌ بِالوَقارِ ، و هُو الفَقرُ الحاضِرُ ، و قِلَّةُ طَلَبِ الحوائجِ مِنَ الناسِ هُو الغِنى الحاضِرُ .;
امام زين العابدين عليه السلام
نياز خواهى از مردم ، مايه خوارى در زندگى و از بين رفتن حياست و از وقار آدمى مى كاهد و آن، فقر نقد است، و كمتر دست نياز دراز كردن به سوى مردم ، توانگرى نقد است .;
تحف العقول : 279.
✅ قال الإمام باقر عليه السلام:
لَو صُمتُ النَّهارَ لا اُفطِرُ ، و صَلَّيتُ اللَّيلَ لا أفتُرُ ، و أنفَقتُ مالي في سَبيلِ اللّه ِ عِلقا عِلقا ، ثُمَّ لَم تَكُن في قَلبي مَحَبَّةُ لِأَولِيائِهِ و لا بِغضَةٌ لِأَعدائِهِ ما نَفَعَني ذلِكَ شَيئا .
امام باقر علیه السلام می فرمایند:
اگر روزها را روزه بگيرم و شب ها را يكسره نماز بخوانم و همه اموال گران بهايم را در راه خدا ببخشم ، امّا محبّت دوستان خدا و دشمنى دشمنان خدا در قلبم نباشد ، اين كارها كمترين سودى برايم نخواهد داشت .
تاريخ اليعقوبي : 2 / 321 .
✅ قال الإمام الصادق عليه السلام:
اِتَّقُوا اللّه َ ، و كونوا إخوَةً بَرَرَةً ، مُتَحابّينَ فِي اللّه ِ مُتَواصِلينَ مُتَراحِمينَ ، تَزاوَروا و تَلاقَوا و تَذاكَروا أمرَنا و أحيوهُ .
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
از خدا بترسيد و برادرانى نيكوكار باشيد . در راه خدا يكديگر را دوست بداريد ، به يكديگر بپيونديد ، با هم مهربان باشيد ،- يكديگر را ببينيد و به ديدار يكديگر برويد و مسئله [امامت] ما را به يكديگر يادآورى كنيد و آن را زنده نگه داريد .
الكافي : 2 / 175 / 1 ، بحار الأنوار : 74 / 401 / 45 .
✅ قال الإمام الصادق عليه السلام:
مِن فَضلِ الرَّجُلِ عِندَ اللّه ِ مَحَبَّتُهُ لاِءِخوانِهِ .
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
محبّت انسان به برادرانش ، برايش نزد خداوند، فضيلتى به شمار مى رود.
ثواب الأعمال : 220 / 1، بحار الأنوار : 74 / 397 / 29 .
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨
#خیلی_زیبا
از بزرگی پرسیدند؛
برکت در مال یعنی چه؟
🔹درپاسخ مثالی زد و گفت:
گوسفند درسال یکبار زایمان می کند
وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد .
سگ در سال دو بار زایمان میکند و هر
بار هم حداقل ۷-۶ بچه.
🔸به طور طبیعی شما باید گله های سگ
را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنارآن
استولی درواقع برعکس است.
🔹گله های گوسفند را می بینید و یک یا
دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت
را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات
سگ برکت را گرفت.
💠مال حرام اینگونه است.
👈🏻فزونی دارد✅
👈🏻ولی برکت ندارد❌
#برکتتون_حلال_و_افزون
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
#فاتحه_کبیره چیست؟
یکی از علمای شیعه به نام شیخ مهدی فقیهی جهت استخاره و رفع گرفتاری نزد آیت الله بهجت می رود.
آیت الله بهجت به ایشان می فرماید:
چرا فاتحه کبیره نمی خوانید؟ هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند هر رفع گرفتاری از خودش می شود و هم گنجی است برای میت.
شیخ مهدی فقیهی می پرسد: فاتحه کبیره چیست؟
🍂آیت الله بهجت می فرماید؛
🔅سوره حمد یک مرتبه
🔅سوره های(توحید، کافرون، ناس و فلق) هر کدام یک مرتبه
🔅سوره قدر هفت مرتبه
🔅آیت الکرسی سه مرتبه
✍شیخ مهدی فقیهی می گوید:
به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحه کبیره را خواندم و به قم بازگشتم. شب عمه ام خواب پدر و مادرم را میبیند که خمره ای از طلا و جواهرات در مقابل شان است.
عمه ام از من پرسید:چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟
گفتم: فاتحه کبیره را خواندم.
مشخص شد روزی که من فاتحه ی کبیره را برای پدر و مادرم خواندم، رحمت واسعه ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است.
در ضمن به برکت خواندن فاتحه کبیره، گشایشی نیز در زندگی ام مشاهده کردم.
🌺امام جواد سلام الله علیه:
هرکس بربالین قبر مومنی حضور یابد و رو به قبله بنشیند و دست خود را روی قبر بگذارد و هفت مرتبه یوره مبارکه قدر *انا انزلنا* را بخواند از شداید و سختی های صحرای محشر در امان خواهد ماند.
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨
🔴سعی کنیم دائم الوضو باشیم:
✍خواب با وضو، عبادت است ؛
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود....
مرگ با وضو، شهادت است؛
رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود...
🔅در قیامت نورانی می شوی؛ پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانی دارند...
📚مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج۱ ص۳۵۶
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۲، باب۵
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۳، باب۵
وسایل الشیعه: ج۱، ص ۲۹۷
ثواب الاعمال، شیخ صدوق
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
✨﷽✨
✍از نبی مکرم اسلام (ص) در اصول کافی آمده است: جبرئیل درباره هیچ چیز به اندازۀ دوری کردن از دشمنی با مردم مرا سفارش نکرد؛ که این کار عیبها را آشکار و خوبیها را مدفون میسازد.
یعنی دشمنی از شیطان است. کسی که با دیگری، دشمنی کند؛ هر دو طرف با آبروریزی از هم، دشمنیشان را بروز خواهند داد و آبروی هم خواهند ریخت.
از حضرت علی علیه السَّلام در الخصال صدوق خطاب به فرزندانش آمده است: از دشمنی کردن با مردم پرهیز کن که یا دشمن تو عاقل است و با تو مکر کند، و یا نادان است که به سرعت بر تو ضربه زند.
گویند: پادشاهی بود که سرآشپز خود را به خاطر غذایی که میپخت، همیشه تحقیر میکرد و او در سکوت، سر پایین انداخته و همواره عذر میخواست؛ در حالی که در دل از او نفرت داشت و ناسزایش میگفت و دنبال فرصتی برای انتقام میگشت. زن پادشاه عاشق وزیر او شده بود و هر دو دوست داشتند سر پادشاه را زیر آب کنند تا وزیر به پادشاهی برسد و زن به همسری وزیر درآید. سرآشپز سخن وزیر و زن شاه را در خفا شنید و نقشۀ خود کشید. روزی که باران آمده بود سمت پادشاه رفت و ته کفش پادشاه را صابون خشکی مالید.
⚜پادشاه را گفت: ای قبلۀ عالم! دوست دارم به آشپزخانه بیایی تا جگر آهویی جوان را تقدیم تو کنم. پادشاه پذیرفت و چون کفشهایش به پا کرد و به محوطۀ باز قصر رسید پای او لیز خورد و بر زمین افتاد و دست او به شدت شکست. پادشاه که نمیدانست چرا بر زمین خورده است، پس به کسی شک نکرد. چون پادشاه به بستر بیماری افتاد از شدت درد، ناله میکرد و کمک میخواست. پس وزیر با طبیب دربار تَبانی کرد و سمّ را در قالب دارو به پادشاه خوراند که درد او کم شود. شاه خوابید ولی برای همیشه آرام شد. وزیر پس از آن به قدرت رسید و سرآشپز برای گرفتن مقام نزد وزیر رفت و موضوع را به وزیر و زن شاه (که زن وزیر شده بود) تعریف کرد. وزیر خواست سرآشپز را به علت بیاعتمادیش به او بکشد ولی زن وزیر گفت: او را نکش، بدان ما و سرآشپز هر دو دشمن پادشاه بودیم، او از ترس خود با مکر خویش، از شاه انتقام گرفت و ما نیز از ترس خود چون او، مکر بر پادشاه کردیم. پس اگر تو او را بکشی بدان کسی هم باید ما دو نفر را بکشد. سرآشپز از ما بهتر است چون او به خاطر گناهی که شاه در حق او کرده بود از او انتقام گرفت ولی ما در سایۀ نعمت شاه بودیم و به خاطر گناه قدرتطلبی خود، پادشاه را کشتیم.
🚫پس بدان اگر سرآشپز را بکشی باز در دربار مانند من و تو هستند که به خاطر قدرتطلبیشان ما را خواهند کشت، هر چند با همۀ دربار و با همۀ مردم خوب باشیم؛ و برای هر پادشاهی که لذت قدرتِ تاج و تخت را چشید، چنین مرگی حتمی است. همانطور که پادشاه با همدستی من، پدر مرا که پادشاه پیشین بود کشت و مرا بعد از مرگ او به عقد خود درآورد، چون پدرم مرا به او نمیداد، تو نیز از من بترس نه از کس دیگری، شوهرم اگر میدانست پادشاه اصلی من هستم کشته نمیشد، امیدوارم تو نیز که پادشاه و شوهر من شدهای این حقیقت را بدانی و از زنان دوری کنی!!!
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
🌟 تفاوت در #معجزات پیامبران
👳« #ابن_سکیّت» عالمی بزرگ بود، از #امام_رضا (علیه السلام) پرسید:
❓«چرا خدا #موسی (علیه السلام) را با معجزهی ید بیضا (دست درخشان)، و #عیسی (علیه السلام) را با معجزه ی طب، و #محمد (صلی الله علیه و آله) را با معجزه ی سخن فرستاد؟»
💚 امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
🔅«خدا وقتی موسی (علیه السلام) را فرستاد؛ زمان، زمان #سِحر_و_جادو بود و خدا چیزی به او داد که از عهدهی هیچ یک از جادوگران ساخته نبود...
🔅وقتی عیسی (علیه السلام) را فرستاد؛ روزگار پزشکی و پیشرفت #علوم_پزشکی بود و خدا چیزی به عیسی (علیه السلام) داد که از عهدهی هیچ پزشکی ساخته نبود مثل زنده کردن مرده...
🔅و وقتی محمد (صلی الله علیه و آله) را فرستاد؛ روزگار #سخنوری بود و خدا به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) معجزه ای داد که سکه ی آنان را از رونق انداخت...».
👳ابن سکیّت گفت: «والله هیچ کس را مثل تو ندیده ام و نخواهم دید!» (١)
١- الاحتجاج، ج ٢، ص ٢٢۴.
📔یک قمقمه دریا، صد قصه و نکته از زندگی امام رضا (علیه السلام) - محمد هادی زاهدی [برای] سازمان فرهنگی آستان قدس رضوی.
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
داستانهای کوتاه و آموزنده
این دسته از استودیوهای عکاسی گاهی برای یک شات عکس از مدلهای حرفه ای که شامل بازیگرا و سلبریتی های
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷
قسمت45
سر توسل به ضریح بانوی اول ایران گذاشتند.
نجات زن های ایرانی از چنگال چرکین دشمن، آن هم چنگال متعفن فساد و فحشا کاری بود که از برکت دعای بانوی عالم برمی آمد.
توسل ها، تدبیرها را نورانی می کرد و سیاهی ها را روشن!
این که توانسته بودند به ئه زن سر تیم فساد برسند، از برکت توسل ها بود.
حالا هم برای عملیات و بازخوردگیری خوب، باید این آرامش و يقين را دریافت می کردند. وظیفه، وظیفه است.
حتی مقابل نفوذی هایی که نان ایران می خورند، نام ایرانی دارند اما آجر ساختمان های اروپا و آمریکا را روی هم می گذارند.
اسم مسئول و نخبه ایرانی را یدک می کشند اما بزرگ ترین دغدغه شان، خدمت به مستکبرین است.
پرونده تکمیل بود. شهرها شناسایی شده بودند، دشمن و نفوذی ها بویی نبرده بودند. وقت عملیات واکنش سریع بود.
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت45 سر توسل به ضریح بانوی اول ایران گذاشتند. نجات زن های ایرانی ا
سید همراه تیم زنها آمد. به زنی که علاوه بر آموزش یک حساب شش هزار دلاری هم داشتند و به محض تمام شدن دلارها، دوباره درخواست می دادند و سفارت خانه ها در خدمتشان بودند.
محتوای آموزشی به زن ایرانی دست پرورده آن طرف که همراه فربد و به سرپرستی او به زامبیا رفته بودند روی میز امیر بود.
نگاه اجمالی به آن انداخت:
1- آموزش کاریابی در فضای حقیقی و مجازی در حیطه زنها، امیرسر تکان داد و گفت:
- این که داره انجام میشه. دخترا و زنهای ما همش دنبال اینن که کار کنن و پول در بیارن. اصلا براشون مهم نیست که با این مدل زندگی آرامششون از دست میره و دیگه خونواده بی خونواده! پولشم خرج بریز و بپاش میکنن!
۲- نحوه بهره برداری اقتصادی با رویکرد آموزش نیرو برای سرنگونی جمهوری اسلامی در تاسیس موسسات عام المنفعه و خیریه ها،
- اینم که امثال شرکتای هرمی دارن انجام میدن، به بخش هم برای مؤسسه هایی که دارن بچه ها رو خراب میکنن.
مثل جمعیت امام علی!
اسمش امام عليه ، از اونور با بی بی سی همکاری می کنه !
۳- چگونگی تعامل با هنرمندان در راستای برهنگی فرهنگی،
- چهار تا فیلم بازی میکنه، ادا در میاره مشهور میشه، خودش رو گم میکنه ... سگ بغل میکنه .
۴- پوشش تعاملی و توافقی و تشویقی با هنرمندان برای همراهی با طرح های آسیب زا،
۵- سرمایه گذاری ویژه بر روی زنان هنرمند،
۶- پشتیبانی جریانی سلبریتی ها،
۷- پولشویی و تزریق پول در جامعه هدف،
۸- راه های توسعه بد پوششی برای قشر متدین جامعه ...
امیرکلافه پرونده را بست و گفت:
- اینا همش حرفای «جوزف نای» آمریکاییه! مدل پایه ریزی قدرت نرم برای براندازی ما!
میگه جاذبه های دنیایی و ظاهری رو اگه برای مردم بزرگ کنید با لذت میرن دنبال دنیا!
اون وقت این دنیا دیگه با تعریف خدا نیست، با تعریف شیطونیه ایناست.
همین که مردم خود آمریکا و اروپا رو به افسرده ترین و تنهاترین مردم جهان تبدیل کرده، حالا دارن برای مردم ما پیاده میکنن... چرا مردم ما میرن دنبالش؟
چون جذاب نشون میدن، قشنگش میکنن. بعد مردمی که جذب این اندیشه ها میشن، دیگه نیاز نیست با قدرت نظامی پدرشون رو درآورد.
مردمی که شل و بی غیرت باشن، خودشون طرف دشمن رو میگیرن و دیگه نمیخواد با اجباریا قدرت سخت باهاشون جنگید!
توی این جنگ زنها اولین کسایی هستن که باید توی جامعه به گند کشیده بشن. زن که همه چیزش رو از دست داد، مرد رو هم با خودش به نابودی میکشونه !
مهم ترین بهانه هم برای خراب کردن زن، جریان سازی مدلینگه !
زن ها که فکر میکنن ارزشی ندارن، با قروقمیش می خوان برای خودشون ارزش درست کنن که خب حواسشون به این نیست که وقتی خودشون خراب بشن، مردا دیگه هیچ ارزشی براش قائل نیستند
⭕️ @dastan9
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
داستانهای کوتاه و آموزنده
سید همراه تیم زنها آمد. به زنی که علاوه بر آموزش یک حساب شش هزار دلاری هم داشتند و به محض تمام شدن د
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷
قسمت46
جز این که از جسمش استفاده کنن و ولش کنن! حالا از این زن و مردی که هرزه شده و آلوده، میشه هر کاری خواست، چون وجودش مثل ویروس می مونه ، جامعه رو هم آلوده میکنه!
جوزف نای میگه: « باید دو تا قدرت سخت و نرم از طريق جبهه سازی رهبری بشه. این جبهه یک سرش، قدرت فرماندهاس و به سر دیگه اون افکار و اندیشه های مردم هر کشوریه... که باید متقاعد بشند هر چیزی که استکبار میگه درست و خوبه و جذابیت براش مهم باشه و بس؛ همین فکر اگر توی مردم بیفته دیگه محوریت دولت و رهبران اون کشور تحت الشعاع حضور و ظهور بازیگران دیگه قرار میگیره.
حالا دیگه این بازیگرا و سلبریتیا و... هستند که در موضوعات مختلف، از قدرت برخوردارند.»
خیلی راحت از فرهنگ عام جامعه استفاده میکنه ، یعنی اول فرهنگ عام رو تغییر میده، بعد تاثیرگذارش میکنه، بعدم برعلیه همون کشور استفاده میکنه.
فرهنگ عامه تو حوزه فیلم، موسیقی، مطبوعات، انتشارات علمی۔ آموزشی، خصلت های آزاد منشی، تساهل، تحرک و تنوع...
کلا هم که هرکی بره سمت فرهنگ آمریکا، دیگه براندازی آن کشور و تغییر رژیمش به نفع آمریکا راحته !
تغییرات توبهداشت، تحصیلات، مهاجرپذیری، محیط زیست، منع سلاح های هسته ای به جز در آمریکا، مبارزه با تروریست به تعریف آمریکا و...
اینها خارج از کنترل دولت هاست و با اقناع عمومی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی و کارهای غیرمستقیم و تاثیرگذار بر محیط راحت انجام میشه !
بعد میان گام سوم رو برمیدارن با کمک دیپلماسی عمومی، که دامنه ش مثل همایش ها، سمینارها، راه اندازی کانال های رسانه ای و... است.
اینا چه جوری خیانت می کنن؟
یک تصویری جذاب از فرهنگ آمریکایی به مردم نشون میدن که همه فکر می کنن بدبختن و فقط آمریکا و فرهنگش لاکچری ترین زندگیها
اینه که به ایرانی توی کشور خودمون معماره ، خونه و ماشین و اقوام و آزادی داره، احساس بدبختی میکنه اما توی آمریکا مستاجره و میشه کارگر و از شش صبح تا ده شب کار میکنه و میگه خوشبختم!
این اثر تلقین و فضای کاذبیه که رسانه نشون میده اما آمار پنجاه میلیون کارتن خواب رو نمیده ، آمار پرستاراشون که جزو همین خیابون خوابان رو نمیده، آمار هریه دقیقه تجاوز به یه زن و هرسه دقیقه کشتن یه زن رو نمیگن، از مالیات چهل و پنج درصدی نمیگن!
اخب قدرت یعنی توانمندی تعقیب اهداف و منافع ! قدرت و رسانه دستشونه هر غلطی میکنن
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 قسمت46 جز این که از جسمش استفاده کنن و ولش کنن! حالا از این زن و مردی
شش هزار دلار پیش پرداخت اولیه به هر کدوم از این نه نفر هم برای همینه دیگه... تا وارد ایران می شن با خیال راحت شبکه شون رو فعال کنند.
وعده پوشش مالی از طریق سفارت خانه ها هم در همین راستا بود.
دیگه شبکه های خارجی و بی بی سی و منافقین و بهایی ها با کل دار و ندارشون پشت سر این هرزه ها هستن!
از داخل هم مسئولین نفوذی در جریان کارن و پوشش میدن!
امیر اینها را گفت و رفت تا برای ساعت شش عصر بیاید... جواب مثبت شروع عملیات را اگر می گرفت دیگر لحظه ای صبر نمی کرد!
همه منتظر آمدنش بودند.
آرش دست برد وسط میز و ظرف میوه شهاب را کشید سمت خودش!
سیب خودش را که کوچکتر بود با سیب سینا جابجا کردا سید رفت و برگشت با جعبه کمک های ثانویه اش.
سینا نیم نگاهی از روی ورقه ای که دستش بود به سید کرده و نکرده بلند شد و جعبه را گرفت
- برادر یعنی توا جعبه را گذاشت مقابلش و اول هم ظرف پسته شور را درآورد. آرش گفت:
- این همه امیر پسته بارونت کرده ، بازم
- برای کلاسشها هر پسته هزار تومن!!
سید وقتی به خودش آمد که جعبه اش غارت شده بود و هر کدام یک بسته را گذاشته بودند مقابلشان و مشغول بودند.
دستش را برد سمت هر ظرفی، ظرف عقب کشیده شد. پرتقالش هم که جابه جا شد نتوانست خنده اش را کنترل کند.
قید خوردن را زد و به گفتن این جمله اکتفا کرد:
- لئیمان از طعام لذت برند و کریمان از اطعام!
نه نگاهش کردند و نه جوابش دادند. همه سرها روی کاغذ و لب تاب خم بود.
مخصوصا آرش که پرونده قطور مقابلش روی اعصابش خط انداخته بود، امروز امیر تمام و کمال همه چیز را می خواست.
سینا لب تابش را گذاشت زیر بشقاب میوه و با خیال راحت پرتقالش را پوست کند. سید عمیق نگاهش کرد و گفت:
- خیالتون راحت. امروز از اون روزاست که تا شب همین جائید. فکر ۲ ساعت خلاصی رو هم نکنید.
سینا نالید: وای بر من
هم زمان در اتاق باز شد و امیر در حالی که سرش گرم صحبت با موبایل بود وارد شد. به احترامش بلند شدند و پا کوبیدند.
- برای شام یه چیزی حاضر کن و نگاهی به سه نفرشان کرد. چهار نفریم ، نه... نه هشت نفر. یاعلی.
با همه دست داد و رو به سینا گفت:
- برو میثم و سعید و صدرا رو هم بگو بیان!
سید با لبخندی سینا را بدرقه کرد و ظرف میوه پوست کنده را مقابل امیر گذاشت؟
لبخند و نگاه سید از چشم امیر دور نماند - کاش غذا خورشت نباشه که از روغن روش بیزارم، نون و پنیر بدید اصلا!
امیر سری تکان داد و چیزی در موبایلش تایپ کرد.
موبایل را گرفت سمت آرش
- این تک صَفَتَک شیطون رو هم بذار بیرون تا جلسه مون سر به سلامت ببره!
آرش موبایل امیر را در حالی بیرون برد که هنوز از اتفاقی که سر پرونده قبلی افتاده بود متأسف بود.
یکی از بچه ها بدون توجه به دستور اکید برای نیاوردن موبایل در جلسات، با خودش آورده بود، بد ضربه ای به کار زد.
سیستم تولید موبایل ها و شنود و جاسوسی شان چیزی غیر قابل انکار بود! حتی موبایل های گازوییلی!
⭕️ @dastan9
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
گاهى خودت را مثل یک کتاب ورق بزن،
انتهای بعضی فکرهایت "نقطه" بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی.
بین بعضی حرفهايت "کاما" بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی.
پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار.
تا فرصت ویرایش هست... خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن...
حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ... اما بعضی را پر رنگ...
برخی آدمها را حذف کن، برخی را نه!
هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن!
روز خوب به تو شادی میدهد،
روز بد به تو تجربه،
و بدترین روز به تو درس میدهد...!
فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،
اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست ...
تولد ... کودکی ... جوانی... پیری و دیگر هیچ ...
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺
میرفتم آموزش رانندگی
داداشمم همراهم میومد
یه روز مربی گفت میدون رو دور بزن ، یهویی نزدیک بود بخورم به ماشین جلویی (البته بگما مقصر ماشین جلویی بود)
مربی گفت بوووق بزن بوق بزن📣📣📣
منم که هول شده بودم بجای بوق زدن کله ام رو برده
بودم بیرون با صدای بلند می گفتم بووووووق بووووووق بووووووق اقا بووق 🤦♀(واقعا نمی دونم با چه دلیل و منطقی و همچین کاری کردم)
مربی بیچاره مونده بود بخنده یا ماشین رو کنترل کنه
وای مگه میشد داداشم رو جمع کرد🤣🤣🤣 تا خود خونه میخندید به همه هم گفت شدم سوژه فامیل
شما هم دوست داشتید
#سوتی_ و_خاطره_بفرستید 😁🖐
⭕️ @dastan9 🌺💐
🤣
هدایت شده از داستانهای کوتاه و آموزنده
همه ازسوتی های نمازخوندن پشت به قبله گفتن،منم یاد سوتی خودم افتادم
چندسال پیش که کرونانبود😐😢 جاتون سبز همراه همسری وبچه هارفتیم حرم امام رضاع
نشسته بودیم صحن آزادی وزیارت میخوندیم که آقارفتن یه زیارت کنندووبرگردند،منم همچی رفته بودم توحس وحال داشتم زیارت رومیخوندم وگریه و...😅بعدگفتم پاشم دوررکعت نماززیارت بخونم بیشترقبول شه زیارتم😁،روبه همون سمت که زیارت میخوندم قشنگ ایستادم به نماز..حالا قبله کجابودبه سمت چپ صحن ومن روبه حرم درحال نمازخوندن🤦♀
یهودیدم همسری اومدوگفت خانم براکی نمازمیخونی اگه واسه خدامیخونی که خونه خدااون ورنیست...نخون خانم نخون که اشتباهی وایسادی..دیگه خودتون قیافه من ودوروبرباروتصورکنید
من😱🙈🙈🙈
اطرافیان😏😐😐😐
وشوهرجان😝😝😝😂😂
شما هم دوستداشتید
#سوتی_و_خاطره_بفرستید 😁🖐
⭕️ @dastan9 🌺💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
⁉️ پنهانی به امام زمانت کمک میکنی؟...
👤 استاد #پناهیان
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۰ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Friday - 11 March 2022
قمری: الجمعة، 8 شعبان 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️7 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️23 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️32 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️37 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
*بياييم تا دير نشده دست به کار بشيم*
*و خونه تکوني رو شروع کنيم*☺️
☀️ *خونه تکوني ذهن*:🙄
*خدايا من رو ببخش اگه آدما رو قضاوت کردم*،😟
*به اونا گمان بد بردم و توي فکر و خيالم به چيزهايي فکر کردم که تو هرگز نمي پسنديدی*😣
☀️ *خونه تکوني چشم*:🙄
*خدايا من رو ببخش به خاطر همه ي نگاه هاي ناپاکي که داشتم،*😶
*به خاطر نگاه هاي تندي که به پدر و مادرم کردم*😔
*و به خاطر نگاه تمسخر و تحقير آميزي که به بعضي از بنده هاي تو داشتم*☹️
☀️ *خونه تکوني گوش*:🙄
*خدايا من رو ببخش اگه با گوش هايم*👂
*چيزهايي رو شنيدم که نبايد مي شنيدم*🙉
*و گوش به حرفهايي دادم که عيب هاي آدم هارو براي من برملا مي کرد و اونها رو توي ذهن من رسوا مي کرد*😪
☀️ *خونه تکوني زبان*:🙄
*خدايا من رو ببخش اگه زبونم به دروغ و غيبت*🤐
*و تهمت و تحقير و توهين و ناسزا آلوده شد*🙊
*و چيزهايي گفتم و با کساني حرف زدم که مطلوب تو نبود*😶
☀️ *خونه تکوني دل*:🙄
*خدايا من رو ببخش که به جاي اينکه دلم رو*❤️
*از لطف و محبت خودت پر کنم، به حسد و*😌
*کينه و بخل و تکبر آلوده کردم و اينقدر دلباخته*😧
*و شيفته ي دنيا شدم که جايي واسه ي تو*،😖
*توي دلم باقي نموند*.💔
☀️ *خونه تکوني دست و پا:*🙄
*خدايا من رو ببخش بخاطر همه ي کوتاهي ها*🤕
*و سستي ها و تنبلي هام. خدايا ببخش که با دست و پاهام کارهايي کردم و جاهايي رفتم*😞
*که من رو از تو دور کرده*😭
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
💐۱۰۰ مورد از سبک زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم).
۱- هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
۲- در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
۳- نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
۴-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
۶-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
۷-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
۸-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
۱۲-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
۱۷- هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
۱۸- اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
۲۱-کسی را برای لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
۲۴- در پاسخ به سوال دقت می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمود « چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
۲۸-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
۲۹- بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
۳۰- به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
۳۱- کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
۳۲- آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
۳۳- هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
۳۴- هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
۳۵- هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
۳۶- هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
۳۷- هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
۳۸- از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
۳۹- هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
۴۰- بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
۴۱- از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
۴۲- سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
۴۳- اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
۴۴- با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
۴۵-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
۵۳- هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
۵۴- هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
۵۵- پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
۵۶-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
۵۹-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
۶۱-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
۶۲-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
۶۴- برای امور دنیوی ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی
آمد.
۶۵- برای خدا چنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگر
داستانهای کوتاه و آموزنده
💐۱۰۰ مورد از سبک زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم). ۱- هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه
مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
۶۹- ثروت نزد خود پس انداز نکرد .
۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
۷۱-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
۷۲- روی زمین می خوابید.
۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
۷۴-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
۷۶-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
۷۷-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
۷۸-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
۸۰-در کفش و لباس پوشیدن بسیار مراعات فقرا می کرد.
۸۱-ژولیده مو و بی نظم و نامرتب بودن را کراهت می دانست.
۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
۸۸-هرگز از غذایی زیاد تعریف نکرد یا بد نگفت.
۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.
۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
۹۲-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
۹۳- معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
۹۶-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
۹۸- از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود
۹۹- چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
🥀منبع:سنن النبی،مرحوم علامه طباطبایی قدس سره
⭕️ @dastan9
✍داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی
در شهر حله
#حکایت
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.
📚منابع:
➖نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام، ج 2، ص 77-78.
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عج
ـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
شش هزار دلار پیش پرداخت اولیه به هر کدوم از این نه نفر هم برای همینه دیگه... تا وارد ایران می شن با
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷🕸
قسمت47
امیر با احتساب رفت وآمد سینا باید دو دقیقه دیگر صبر می کرد.
ظرف میوه را گذاشت مقابل سید و سیب بشقاب خودش را برداشت و فکر کرد که از صبح تا
حالا چند جلسه رفته و هر بار خواسته حداقل یک سیب بخورد و نشده .
چاقورا که فرو کرد سینا با تیم همراهش آمد!
آرش ایستاد پای تخته و دوباره از اول خلاصه روند را گفت؛ بسته شدن و زوم عملیات در خارج از کشور،
همراهی و برنامه نویسی مخالفان ایران با تیم خارجی، شناسایی نیروی نفوذی و جلسات منظم، بستن مبنای اصلی بر روی زنان، شناسایی نیروهای داخلی از طریق فضای مجازی و شبکه های دعوت به همکاری و آموزش های فرآیند مالی، پیگیری و ادامه دستورالعمل ها توسط سفارت خانه های اروپایی، تأمین منابع مالی از طریق آن ها و آقازاده ها، راه اندزی موسسات ، شناسایی و تعلیم نیروی میدانی... حالا نوبت امیر بود که تمام عملیات را بازخوانی کند.
قبل از آنکه تیم نه نفره زنان تبهکار به همراه دنباله هایشان فرصت کنند
با چینشی جدید و عملیاتی، چالش سنگینی روی فرهنگ وارد کنند باید مقابل شان دیواری کشیده می شد.
با تمام تحلیل های داده شده مسیر کار مشخص شد: عملیاتی هماهنگ برای دستگیری اعضای اصلی شبکه.
دستگیری ها باید هم زمان انجام می شد تا فرصت فرار و سوخت شدن اطلاعات برای هیچ کدام فراهم نشود.
تعداد نیروی عملیاتی، توجیه نیرو، حکم قضایی برای هر دستگیری، بیسیم ها، کدهای اختصاصی، ماشین ها، آماده بودن بازداشتگاه و هماهنگی های لازم، همراه بودن یک خانم در هر تیم عملیاتی و...
تمام گام ها که چیده شد امیر نفس عمیقی کشید و به ساعت نگاه کرد؛ عقربه ها یازده شب را رد کرده بودند
- تا سه روز آینده تمام نامه های قضایی رو سید تهیه می کنه، شهاب تمام نیروها رو نسبت به موردها توجیه کنه، آرش هم با تیمش سنگین روی موردها باقی بمونن کمترین تغییری در مکان و زمان و اعمال و افعالشون رو زیر نظر بگیرید.
مخصوصا از روز بعد از دستگیری که موبایل و لب تاب سوژه ها به دستمون می رسه باید ظرف بیست و چهار ساعت تخلیه و رمزگشایی بشه!
در ضمن سروسامون بدید خانواده تون رو که بعدش معلوم نیست تا ده پونزده روز بشه مکان رو ترک کنید.
باید همراه با دستگیری ها بازجویی و نتیجه گیری رو انجام بدیم.
فضای رسانه ای رو هم باید مد نظر داشته باشیم که توی این اوضاع ناعادلانه و نابسامان حتما یه سری از سلبریتیا و مفت خورا و آمدنیوزیا و کانالا و شبکه ها می خوان داد و قال و ننه من غریبم بازی در بیارن.
صدرا و تیمش روی همه سوژه ها متمرکز باشند.
سینا تا برسد خانه ، ساعت از یک شب رد شده بود.
برخلاف همیشه همه بیدار بودند و صدای خوش حالی بچه ها بلند شد:
- آخ جون بابایی اومد.
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷🕸 قسمت47 امیر با احتساب رفت وآمد سینا باید دو دقیقه دیگر صبر می کرد.
نیم ساعت او را کشتی گرفت و اسب شد و سواری داد و ناز دخترش را کشید.
نیم ساعت بعد هم همراهشان بستنی خورد و نقاشی کشید، بچه ها که روی پا و کنارش خوابشان برد رو به همسرش گفت:
- سورپرایز کردی بانو!
- دیلم چهار روزه نمی شه شما رو ببینند، طرح و برنامه ریختم که ظهر رو تا غروب خوابیدند به عشق روی شما؟
صدای خنده سینا چشمان خمار بچه ها را برای لحظاتی باز کرد و دوباره پست ! حالا باید پروژه بعد را می رفت
- این کارت بی نظیر بود چون من فردا رو میتونم بیام خونه که هیچ تا سه روز بعدشم میتونم بیام.
محبوبه ذوق زده پرسید:
- مرخصی گرفتی؟
- اونم میگیرم.
اما الآن آقا امیر فرستاده که خانه داری کنیم
لبخند روی لب های همسرش خشک شد: - پس یه ده بیست روزی مفقودیت داریم؟
سینا برای این حال و روز او دلش
می سوخت
- أخم نداریم
! برنامه این سه روز رو بنویس. هرچی تو بگی، فقط قطعا من با حدش مخالفم! چه معنی میده زن این قدر رییس باشه ! برنامه بی برنامه !
محبوبه سری به تأسف تکان داد:
- حالت خوب بود وقتی با من ازدواج کردی!
سینا مظلومانه نگاهش کرد؛
- اقتدارم کم شده بود.
نگرفت نه ؟ حیف کلام دیگه پشم نداره ! خودم فردا نون تازه می گیرم ، سبزی پاک می کنم، غذا می پزم، اصلا به مامانت اینا هم بگو بیان من برم خونشون رو هم تمیز کنم.
فقط نگوأشغالا رو برم !
همسرش خنده کنان سری تکان داد و بلند شد، همین که سینا بود، خوب بود.
مردش را می پرستید با هم نبودن هایی که کارش به زندگی بار کرده بود و او به این کار افتخار می کرد.
همین که می دید مردم کوچه و بازار با خیال آسوده زندگی می کنند، همین که میدید حتی آنها با آن همه پوشش باد، امنیت دارند.
همین که از چشم ها آرامش خاطر امنیتی می بارید؛ خدا را شکر می کرد که خانواده او سهمی در این حس های خوب مردم دارد.
آرش هم رفت تا فاطمه اش را ببیند و اهل و عیال را در شهرستان پیش خانواده باقی بگذارد.
شهاب هم فرصت کرد تا کدی برای خانه خرید کند و البته سری به مادرها بزنند و امیر که باید به بچه های دشهاد سرکشی می کرد...
قرارشان دعای ندبه صبح جمعه جمکران بود. یک نهادی داشتند. با امام زمان شان که تجدیدش را برای خودشان واجب
می دانستند و شروعی که امید بسیار به عاقبتش داشتند!
⭕️ @dastan9
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
داستانهای کوتاه و آموزنده
نیم ساعت او را کشتی گرفت و اسب شد و سواری داد و ناز دخترش را کشید. نیم ساعت بعد هم همراهشان بستنی خو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷
48
قسمت
امیر از چند نفر از نیروهای بخش های دیگر هم کمک گرفت.
روی میز، آدرس زنانی که سوژه اصلی بودند به همراه مشخصات ظاهری و اخلاقی و رفتاری، مکان زندگی، ساعت های دقیق رفت و آمد و مکان های ترددشان، خانواده ها، رفقا، ارتباطها...
همه آماده بود و تک تک افراد روی سوژه هایشان توجیه شدند!
گرفتن نامه ها و حکم های متعدد، توجيه سرتیم ها، تیم ها، بازپرس ها... آماده سازی فضای بازداشگاه و تیم همراه،... چند روزی زمان برد تا شروع کار.
مه سیما مجرد بود، فتانه همراه همسرش زندگی می کرد، فرناز، صدف، ساره ، سیما، صبا و رویا هم که مطلقه بودند و در خانه هایی مجردی زندگی می کردند.
غالبا تا نیمه شب از خانه بیرون و در رستوران و کافه و باغ و پارتی بودند. وسيله دفاعی مثل شوکرو... هم داشتند.
بهترین زمان شروع عملیات رصد شده بود که آرش سراسیمه آمد:
- آقا امیرا سرهمه برگشت سمت در و آرش،
سینا لب زد:
- یا خدا! بسم الله !
امیر پا کشید سمت در و روبه روی آرش ایستاد. حرف آرش را که شنید، سکوت کرد و با مکث برگشت رو به بچه ها!
نگاهی روی صورت همه گرداند
- تا نگفتم کسی از اتاق بیرون نره! خانم ها هم!
و رفت. آرش در را بست و همراه امیر تا اتاق سیستم در سکوت قدم زد. امیر نشست پشت سیستم و به آرش گفت:
- توتمام این سه روز رو اینجا بودی؟
- بله آقا! من و سید کامل بودیم. سید اصلا از پای سیستم ها تکون نخورده .
امیر چشم انداخت در صورت سید که مات صفحه لبش را جمع کرده بود.
پرسید:
- نظرت؟
- من میگم از حضور ما مطلع نشده چون هیچ ردپایی جا نذاشتیم. اما آرش میگه چون خونشو عوض کرده و داره میره ترکیه پس نمیشه اعتماد کرد.
آرش گفت:
- باید عملیات رو جلوبندازیم. نمیشه ریسک کرد.
سید مصرانه چانه بالا داد و در چشمان آرش خیره شد:
- هیچکدوم از حالات این زنه شبیه آدمی نیست که فهمیده لو رفته پس نباید خودمون کار رو خراب کنیم.
من باهاش میرم تا ترکیه، به نظرم یه خبری شده که حتی برای ما هم خوبه !
امیر بعد از سکوتی طولانی رو به سید گفت:
- برو صبر می کنیم تا برگردی.
سید گفت:
با اجازتون به صورتی عوض کنم. نمی خوام تیم امنیت پرواز هم بدونه.
بلیط رو هم کنار فتانه می خوام.
امیر سری به موافقت تکان داد و رفت. سید با تیپ اسپورت و صورت شش تیغه شبیه یک جوان اروپایی بود تا ایرانی!
این توجه فتانه را وقتی کنار سید نشست جلب کرد. وقتی هم که مکالمه سید با زبان انگلیسی برای پروژ اقتصادی را شنید بیشتر جذب شد.
همین هم باعث شد تا تلاش کند کمی توجه سید را جلب کند. از روز قبل فتانه حتی موبایل و خطش را هم عوض کرده بود. سید محلی به پالس های او نداد و سرش را گرم کارش نشان داد.
رمز موبایل فتانه را در همین اثنا یاد گرفت و او که خوابید توانست به موبایلش ورود کند و سیستم عامل خودشان را فعال سازی کند.
فتانه در خواب کمی هم خروپف داشت که باعث شد سید با خیال راحت از عمق خواب او کارش را پیش ببرد.
وقتی فتانه بیدار شد موبایلش زیرپا افتاده بود و خاموش بود.
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زنان عنکبوتے 🕷 48قسمت امیر از چند نفر از نیروهای بخش های دیگر هم کمک گرفت. روی میز،
امیر به بچه ها خبر داد فتانه برای سفری سه روزه بلیط رفت و برگشت ترکیه گرفته است.
یک توقف بی جا و دلهره آور برای جمع ایجاد شد.باید صبر می کردند. مهمترین مهره فتانه بود.سه روز عملیات عقب افتادن یعنی امکان هر تغییری در کار و محل زندگی سوژه ها! با وسواس تمام موردها زیر چتر اطلاعاتی گرفته شدند.
گزارش های سید کارگشایی در پرونده موسیقی و خبرنگارها را داشت.
مارمولکی بود این فتانه و... در تمام جاهایی که می شد از جسم او کار بکشند، به میان آورده بودند تا بر علیه مملکتش خیانت کند...
مکالمه ها نشان می داد که سه روزه است مسافرتش اما روز دوم سید پیام داد قطعا تا آخر هفته نمی آید، میزان باری که دارند بارش میکنند اندازه یک هفته فقط آموزش می خواست و البته میزان رفت و آمدش به سفارت آمریکا از همه بیشتر بود.
امیر هم نگران پرونده بود، هم سید که نگذاشته بود حتی تیم ترکیه از حضورش مطلع شوند و تنها آرش روی سیستم نقاط رفت وآمد سید را رصد می کرد.
یکی دو باری هم که سید را گم کردند امیر سر آرش داد زده بود.
معلوم نبود سید داشت چه کار می کرد. روز هفتم فقط یک پیام داد:
ساعت سه بیدارم!
امیربلافاصله قرار شروع عملیات برای ساعت هفت صبح فردا را گذاشت.
فتانه چهار صبح در حالی وارد فرودگاه امام خمینی شد که دو پسر و دو دختر با دسته گل آمده بودند استقبالش.
اول سری به کله پزی زدند و دلی از عزا درآوردند، بعد هم راهی خانه جدید فتانه شدند که ظرف این شش روز بچه ها تمام زوایایش را بررسی کرده بودند.
خانه ای سه طبقه با سکونت فقط یک پیرمرد . پیرمرد طرف هیچکس نبود و برای آنکه خانه اش را به بچه هایش ندهد خودش سفت و سخت زنده مانده بود و سر همین رفتارش همیشه هم تنها بود.
اندازه قیمت یک واحد از فتانه پول گرفته بود برای اجاره شش ماهه!
چراغ خانه تا ساعت شش صبح روشن بود.
همه تیم ها مستقر شده بودند جزیک تیم که نیروی خانمش نرسیده بود. قرار بر سکوت رادیویی بود.
امیر با تمام اینها دستور شروع عملیات را داد. خودش پای سیستم مانده بود و تمام گروه ها را زیر نظر داشت.
سید برای دستگیری فتانه زنگ خانه پیرمرد را زد. پیرمرد خواب آلود و خمار در را باز کرد.
نگاه آرام سید باعث شد که پیرمرد تمام حرف هایش را گوش کند و البته راحت هم توجیه شود. طبقه سوم مهم بود و پنج نفری که حالا حتما خواب بودند.
مقابل در خانه فتانه که ایستادند از سکوتش مطمئن شدند که با همه خوابند یا...
امیر خبر داد که فتانه بیدار و در صفحه اش فعال است. سید از پیرمرد خواست تا در بزند و خودش و نیروهایش کنار ایستادند.
فتانه در را برای پیرمرد باز کرد و نیروی خانم مقابلش قرار گرفت.
تا بخواهد بفهمد چه شده، دستش را گرفت. سکوت خانه نشان می داد چهار نفر دیگر خواب هستند.
فتانه اول بهت زده نگاه کرد. حرکت عصبیش وقتی شروع شد که دید نیروها قبل از آنکه بخواهد به موبایل و لب تابش دسترسی داشته باشد، آنها را ضبط کردند. کم کم سرو صدای اعتراضش بلند شد و چهار نفر دیگر هم بیدار شدند.
فتانه را از خانه بیرون بردند و یک نیرو هم چهار نفر دیگر را کنترل کرد.
⭕️ @dastan9
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
1_1512116259.mp3
4.6M
🔊 #صوت_مهدوی
🎵 #پادکست «ویژگیهای حضرت عباس»
🎙 استاد #رائفی_پور
⁉️ چقدر سعی کردی مثل حضرت عباس پای امام زمانت باشی؟
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۱ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Saturday - 12 March 2022
قمری: السبت، 9 شعبان 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹عقیقه امام حسین علیه السلام
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️6 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️22 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️31 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️36 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
(تلنگر)
امام زینالعابدین(علیهالسلام)»:
تَحْرُمُ الجَنَّةُ عَلَی ثَلاثَةٍ: عَلَی المنّانِ وَ عَلَی المُغتابِ وَ عَلَی مُدمنِ الخَمرِ.
این سه نفر به بهشت راه ندارند: آدم منّتگذار و كسی كه غیبت مردم را میكند و دائم الخمر مشروبخوار. (وسائل، ج ٨، ص ٥٩٩)
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
✍پیامبر گرامی اسلام صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ وَ سلّم فرمودند:
جهنم را دری است که کسی از آن وارد نمیشود مگر با معصیت خدا خشم خود را فرو نشانده باشد.
مثال: کسی که غیبتی پشت سر خود شنیده است و خشمگین شده و برای فرونشاندن خشم خود به بردن آبروی آن فرد متوسل شده است، یا رئیس ادارهای یکی از کارکنان شرکت را در حالت چرت زدن دیده است و برای نشان دادن ابهت و فرو نشاندن خشم خود آن فرد را از کار اخراج کرده است. پس هر گونه مجازات غیرمتناسب و به حق برای فرونشاندن خشم ما است و این امر برای حقتعالی بسیار سنگین است طوری که یکی از درهای جهنم مختص چنین افرادی است.
📚میزان الحکمه
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عرض کرد :پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
💥* دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
💥* زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.
💥* و زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد …
*💥 و زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.
💥
* و زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
💥* و زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
💥💥* و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.
💥* و زنی که صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت .
💥* و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ او زنی سخن چین و دروغگو بود.
💥* و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.
💥* سپس فرمودند:وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.
📕بحارالانوار ٬ ج5 ٬ص69 – زبده القصص ٬ ص202
زنها مؤثرترین عامل منصرف کننده مردان از آخرت هستند. چون گرایش به سوی هوس در زنها بسیار زیاد است. لذا اغلب آنها خود و دیگران را از جهان آخرت بازمیگردانند و بسیار زود فریب می خورند .
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐
در خصوص علاقه وصف ناپذیر زینب کبری به سیدالشهدا علیه السلام
بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
از زبان مرحوم آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی نقل شده:
که بعد از عروسی حضرت زینب با عبداللّه بن جعفر، آن حضرت یک شبانه روز امام حسین علیه السلام را ندیده بود؛ چادر بر سر کرده و آماده ملاقات با برادر شده بود. برای زینب، حتی آن یک شبانه روز هم دوری از امام حسین علیه السلام، بسیار سخت بوده است.
پس از این که می خواهد به دیدار برادر برود، به ایشان خبر می دهند که امام حسین علیه السلام خودشان به دیدار شما می آیند. زینب کبری سلام اللّه علیها از فرط خستگی بر سکوی خانه و جلوی آفتاب به خواب می رود، تا این که امام حسین علیه السلام سر می رسند، اما زینب را بیدار نمی کنند، بلکه قبای خود را سایه بان خواهر می نمایند، تا حضرت زینب بیدار نشوند.
حضرت زینب سلام اللّه علیها که از خواب بر می خیزند، از برادر می پرسند: چرا من را بیدار نکردید امام حسین علیه السلام می فرمایند: دلم نیامد. بعد خانم گفتند: این کار را باید یک روز جبران کنم. و این جبران به عصر عاشورا کشید که زینب کبری با نیمی از چادر خود، نیمی از بدن عریان سید الشهدا علیه السلام را در گودال قتلگاه پوشانید
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺💐