eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 دبیرستان که می خوندم یه روز که فصل امتحانات مدارس بود با دوستام جلوی مغازه بودیم که یه ماشین پیکان پیچید جلوی یه دختر چادری که انگاری میرفت مدرسه امتحان بده و ۴ تا پسر پریدن بیرون یکی با چوپ زد به پای دختره یکی هم یه مشت خوابوند زیر چشمش و دختره رو کردن تو ماشین، چوبی که کرکره مغازه رو باهاش می کشیدیم پایین رو برداشتم و پریدم جلوی ماشین دوستام هم دوره کردن ماشین رو که نذاریم دختره رو ببرن، پسره گفت برو کنار داریم فراری اش می دیم(قاچیردیخ)، گفتم زدین دختره رو شل و پل کردید‌، با پسره جر و بحث می کردم که دختره از صندلی عقب گفت برو کنار بزار بریم الان ملت بریزن زحماتمون به هدر میره کلی برنامه چیدیم. گیج و منگ وایستادم کنار و رفتن، راست میگفت که برنامه ریختن، اون موقع مثل الان نبود و یه دختر رو تنها و خارج از وقت مدرسه و فارغ از اسکورت مفاسد و کمیته فقط فصل امتحانات میشد گیر آورد. فراری دادن دختر یا فرارکردن دختر با پسرمورد علاقه اش نه اون موقع و نه الان بعید نبود و نیست و در هر طایفه ای دو سه موردی وجود داشت و داره ولی با کتک و چوب رو ندیده بودم. عصر رفتم پیش مادربزرگم و براش تعریف کردم. گفت خب معلومه دختره خودش راضی بوده و قرار گذاشته بوده که فراریش بدن، گفتم پس اون چوب و چک چی بود؟ گفت اونم "ایناندیرماسی" بوده(یعنی کاری که باعث بشه باور کنن). گفتم یعنی چجوری؟ گفت احتمالا دختره برا روستا بوده، اون چوب و مشت رو برا این زدن که دختره هم تو خانواده خودش و هم خانواده شوهرش توسری خور نباشه و بگن که به زور دزدیدن و ارج و قربش از بین نره . ✍ 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼