eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.9هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
F Emami: امامناالقائدسیدعلی خامنه ای: 🔴به بهانه غربت ولی امر مسلمین جهان 😔😢 آقای جان... ♦️همان روز که در کوچه ها فاطمه(س) سیلی خورد،💔 به ما فهماند؛ پای علی ایستادن آسان نیست...❣ ♦️ پُر است از راهزنانی که در طمع ایمان مردمان نشسته اند، یک روز قیمت امامشان چند سکه طلاست، یک روز و یک روز...... ♦️نمی دانم امروز شما را به چه فروخته اند که حرف هایت را نمی شنوند و را نمی فهمند... ♦️چقدر شبیهِ شده ای آقای من... خطبه هایی که می خواند و گوش هایی که نمی شنید... ♦️یک روز جان مسلمین را بهانه کردند تا علی را از نبرد با دشمن منصرف کنند و امروز، نان مسلمین را... ♦️ پای علی ایستادن آسان نیست، باید بود تا که فهمید... ♦️پای تو ایستاده ایم آقاجان، حتی اگر همهٔ آنها که روزی در کنارت بودند ، گوشه عزلت برگزیدند و عافیت طلبی پیشه کردند و شدند و زمان.... ♦️و دیگر به خطرهایی که اسلام را تهدید می کند! کاری نداشته اند، که تاریخ، پُـر است از داستانِ جاماندنِ اینان... ♦️پای تو ایستاده ایم، حتی اگر نیاز باشد ، خط های قرمزت را بیش از پیش یک به یک پر رنگ تر و رنگین تر کند... ♥️پای تو ایستاده ایم همچون ...🌷 ♨️اما دلمان می لرزد... ♦️می لرزد هروقت، تنهاییت را فریاد می زنی، دلم می لرزد وقتی می گویی: خسته نمی شوی از گفتن این حرفها، ♦️تنم لرزید وقتی جانباز سرافراز کشورم فریاد زد: که به آقا بگوئید از رفتن حرف نزند,به ولله از دیشب به قلبم فشار آمده ♦️حرف رفتن نزنید ای مایه مباهات... ما همه عمار توييم .. ♦️این را آویزه گوششان کنند که صبر می کنیم به فرمان شما، و بساطشان را جمع می کنیم آن روز که فرمانتان بر چیز دیگری رقم بخورد....... ♥️ ما هرچه که داریم پای میدهیم جان که برای شما قابلی ندارد... 👌 ما این را از مادرمان گرفته ايم ای نور چشم مسلمین...
🔻داستانی جالب از رتبه ۱ کنکور تجربی در سال ۱۳۶۴ (شهید احمدرضا احدی) ▫️مادرش میگوید: یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت. پرسیدم: احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت ؟! گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را دردانشگاه داد! گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای. من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم: رتبه اول؟؟ پس چرا خوشحال نیستی؟؟!! احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم! در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد!! یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! می گفت: می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! می خواهم سختی کارشان را لمس کنم! 💠 قسمتی از آخرین دست نوشته این شهیدبزرگوار قبل از شهادت: «چه کسي مي تواند اين معادله را حل کند؟ هواپيمايي با يک و نيم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متري سطح زمين، ماشين لندکروزي را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت مينمايد، مورد اصابت موشک قرار ميدهد؛ اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنيد کدام تن مي سوزد؟ کدام سر مي پرد؟ چگونه بايد اجساد را از درون اين آهن پاره له شده بيرون کشيد؟ چگونه بايد آنها را غسل داد؟ چگونه بخنديم و نگاه آن عزيزان را فراموش کنيم؟ چگونه مى توانيم در شهرمان بمانيم و فقط بخوانيم؟ چگونه مى توانيم درها را به روى خود ببنديم و چون موش در انبار کلماتِ کهنهٔ کتاب لانه بگيريم؟! کدام مسئله را حل مى کنى؟ براي کدام امتحان درس مى خوانى؟! به چه اميد نفس مى کشى؟ کيف و کلاسورت را از چه پر مى کنى؟ از خيال؟ از کتاب؟ از لقب شامخ دکتر يا از آدامسى که هر روز مادرت در کيفت مى گذارد؟؟ کدام اضطراب جانت را مى خورد؟ دير رسيدن به اتوبوس، دير رسيدن سر کلاس، نمره گرفتن؟ دلت را به چه چيز بسته اى؟ به ؟ به ؟ به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟؟ 💠 شهید احمدرضا احدی آخرین وصیت خود را در چند جمله کوتاه خطاب به همه مردم و مسئولین اینگونه خلاصه کرده است: بسم الله الرحمن الرحیم فقط نگذارید حرف امام (ولی فقیه) روی زمین بماند! همین» 🌷شادی ارواح مطهر شهداء صلوات ⭕️ @dastan9 🇮🇷
🔻داستانی جالب از رتبه ۱ کنکور تجربی در سال ۱۳۶۴ (شهید احمدرضا احدی) ▫️مادرش میگوید: یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت. پرسیدم: احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت ؟! گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را دردانشگاه داد! گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای. من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم: رتبه اول؟؟ پس چرا خوشحال نیستی؟؟!! احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم! در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد!! یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! می گفت: می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! می خواهم سختی کارشان را لمس کنم! 💠 قسمتی از آخرین دست نوشته این شهیدبزرگوار قبل از شهادت: «چه کسي مي تواند اين معادله را حل کند؟ هواپيمايي با يک و نيم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متري سطح زمين، ماشين لندکروزي را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت مينمايد، مورد اصابت موشک قرار ميدهد؛ اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنيد کدام تن مي سوزد؟ کدام سر مي پرد؟ چگونه بايد اجساد را از درون اين آهن پاره له شده بيرون کشيد؟ چگونه بايد آنها را غسل داد؟ چگونه بخنديم و نگاه آن عزيزان را فراموش کنيم؟ چگونه مى توانيم در شهرمان بمانيم و فقط بخوانيم؟ چگونه مى توانيم درها را به روى خود ببنديم و چون موش در انبار کلماتِ کهنهٔ کتاب لانه بگيريم؟! کدام مسئله را حل مى کنى؟ براي کدام امتحان درس مى خوانى؟! به چه اميد نفس مى کشى؟ کيف و کلاسورت را از چه پر مى کنى؟ از خيال؟ از کتاب؟ از لقب شامخ دکتر يا از آدامسى که هر روز مادرت در کيفت مى گذارد؟؟ کدام اضطراب جانت را مى خورد؟ دير رسيدن به اتوبوس، دير رسيدن سر کلاس، نمره گرفتن؟ دلت را به چه چيز بسته اى؟ به ؟ به ؟ به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟؟ 💠 شهید احمدرضا احدی آخرین وصیت خود را در چند جمله کوتاه خطاب به همه مردم و مسئولین اینگونه خلاصه کرده است: بسم الله الرحمن الرحیم فقط نگذارید حرف امام (ولی فقیه) روی زمین بماند! همین» 🌷شادی ارواح مطهر شهداء صلوات ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷