eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ قدر عافیت را بدان 🔹یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند. 🔸در همان کشتی دانایی نیز بود. 🔹غلام از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریه‌وزاری می‌کرد. 🔸مسافران از گریه‌وزاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان دانا از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت کند. 🔹بازرگان اجازه داد. دانا فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسید او را بیرون آوردند. 🔸غلام بعد از آن در گوشه‌ای از کشتی ساکت و آرام نشست. 🔹اهل کشتی از دانا سوال کردند: در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد؟ 🔸دانا گفت: این غلام قدر عافیت این کشتی را نمی‌دانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جای امن و آرامی است. 💢 قدر عافیت را کسی می‌داند که به مصیبتی گرفتار آید. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ خدا می‌بیند 🔹روزی به حکیمی گفتند: کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید. 🔸فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد، یک جمله کافی‌ست که بدانی: 🔺«خدا می‌بیند.» 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
هدایت شده از یازهرا
✍ پندهای یک پدر به پسرش 🔹منتظر هیچ‌ دستی در هیچ‌جای این دنیا نباش و اشک‌هایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند). 🔸زبان استخوانی ندارد ولی این‌قدر قوی هست که بتواند به‌راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرف‌هایت باش). 🔹به کسانی که پشت‌سرت حرف می‌زنند بی‌اعتنا باش، آن‌ها جایشان همان‌جاست، دقیقا پشت‌سرت (گذشت داشته باش). 🔸گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو می‌گیرد. اصرار به برگشتنش نکن. پشیمان خواهی شد. خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن. 🔹عمر من ۸۰سال است ولی مثل ۸ دقیقه گذشت و دارد به پایان می‌رسد. در این دقیقه‌های کم کسی را از خودت ناراحت نکن. 🔸قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته‌هایت را پیش خدا گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و داشته‌هایت را شاکر باش. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ قانون کامیون حمل زباله 🔹روزی من با تاکسی عازم فرودگاه بودم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می‌کردیم که ناگهان یک ماشین از محل پارک پرید وسط جاده درست جلوی ما. 🔸راننده تاکسی من محکم ترمز گرفت، طوری که سرش با فرمون برخورد کرد. ماشین سُر خورد، ولی نهایتاً به فاصله چند سانتی‌متر از اون ماشین متوقف شد! 🔹ناگهان راننده اون ماشین سرش رو بیرون آورد و شروع کرد به فحاشی و فریادزدن به طرف ما. 🔸اما راننده تاکسی من فقط لبخند زد و برای اون شخص دست تکون داد وخیلی دوستانه برخورد کرد. 🔹با تعجب ازش پرسیدم: چرا شما این رفتار رو کردین؟! مرتیکه نزدیک بود ماشین رو از بین ببره و ما رو به کشتن بده. 🔸اینجا بود که راننده تاکسی درسی رو به من آموخت که هرگز فراموش نکرده و نخواهم کرد: «قانون کامیون حمل زباله». 🔹اون توضیح داد: خیلی از آدما مثل کامیون‌های حمل زباله هستن. وجود اونا، سرشار از آشغال، ناکامی و خشم و پُر از ناامیدیه. 🔸وقتی آشغال در اعماق وجودشون تلنبار می‌شه، دنبال جایی می‌گردن تا اون رو تخلیه کنن و گاهی اوقات ممکنه روی شما خالی کنن. به خودتون نگیرین. فقط لبخند بزنین، دست تکون بدین و براشون آرزوی خیر کنین و برین. 🔹آشغال‌های اونا رو نگیرین تا مجبور نشین روی بقیه اطرافیانتون تو منزل، سرکار یا توی خیابون پخش کنید. 🔸حرف آخر اینه که افراد موفق اجازه نمی‌دن کامیون‌های آشغال دیگران، روز قشنگشون رو خراب کنه و باعث ناراحتی اون‌ها بشه. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ راز موفقیت در زندگی 🔹کودکی ۱۰ساله که در یک حادثه رانندگی دست چپش از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی ورزش جودو به یک استاد سپرده شد. 🔸پدر کودک اصرار داشت از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد! 🔹استاد کمی فکر کرد و پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه‌ها ببیند! 🔸در طول ۶ ماه استاد فقط روی بدن‌سازی کودک کار کرد و حتی یک فن جودو هم یاد نداد. 🔹بعد از ۶ ماه خبر رسید که مسابقات محلی در شهری برگزار می‌شود. 🔸استاد به کودک ۱۰ساله فقط یک فن آموزش داد و کودک توانست در میان اعجاب همگان نفر اول مسابقات شود! 🔹وقتی مسابقات به پایان رسید کودک راز موفقیت را از استاد پرسید. 🔸استاد گفت: دلیل پیروزی تو این بود که تنها راه مقابله با این فن که به تو یاد دادم گرفتن دست چپ تو بود، که تو چنین دستی نداشتی! 🔹راز موفقیت در زندگی صرفاً داشتن امکانات نیست. مهم این است که از نداشته‌هایتان به‌عنوان انگیزه حرکت به‌سوی هدف‌هایتان استفاده کنید. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ خوبی‌های دیگران رو ببین نه عیب‌هاشونو 🔹ما آدم‌ها دو تا سبد بهمون آویزونه؛ یکی پشتمون و یکی جلومون. 🔸خوبی‌هامونو میندازیم تو سبد جلویی و بدی‌هامونو تو سبد پشتی. 🔹وقتی تو مسیر زندگی راه می‌ریم فقط دو چیز می‌بینیم؛ خوبی‌های‌ خودمون‌ و عیب‌های‌ نفر جلویی‌. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍️ بدعت‌ها را کنار بگذارید 🔹فروشنده لوازم خانگی گفت: روزی در مغازه نشسته بودم که مردی به مغازه من آمده و چیز بی‌سابقه‌ای از من خواست. 🔸او گفت: برای یک هفته چند کارتن نو و خالی لوازم خانگی اجاره می‌خواهم. 🔹پرسیدم: برای چه؟! 🔸چشمانش پر از اشک شد و گفت: قول می‌دهید محرم اسرار من باشید؟ 🔹گفتم: بلی! حتماً. 🔸گفت: این هفته عروسی دخترم است. جهیزیه درست و حسابی نتوانستم بخرم. از صبح گریه می‌کند. مجبور شدم این نقشه را طرح کنم. کارتن خالی ببریم و داخلش آجر بگذاریم تا دیگران نگویند جهیزیه نداشت. 🔹اشک در چشمانم جمع شد و... 💢در دین اسلام بدعت‌گذاشتن امری حرام است. یکی از این بدعت‌های غلط، بازدید جهیزیه دختر است که باعث روشدن فقرِ فقرا می‌شود. 🔺کسی که بتواند این بدعت‌ها را به‌نوبه خود بشکند و در عروسی خود کسی را به دیدن جهاز خود دعوت نکند، یقین به‌عنوان مبارزه با بدعت، یک جهادگر است و طبق احادیث جایگاه معنوی بزرگی دارد. ❌❌مطمئنن خدا این دل شکستن ها رو خوب میبینه و تو زندگی جوابتون رو میده❌❌ 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ هر رابطه‌ای یه درسی بهت می‌ده 🔹هیچ‌کس به‌طور تصادفی در مسیر شما قرار نمی‌گیرد! 🔸حتی اگه جدایی رو تجربه کردی باز هم باید بدونی که اون شخص به‌طور اتفاقی در مسیرت قرار نگرفته، تو قرار بوده درس‌هایی رو از اون رابطه یاد بگیری و روحت صیقل پیدا کنه. 🔹پس‌ به‌جای ناراحتی از زاویه درست نگاه کن و تجربیاتت رو مثل یک گنج زیر بغلت بزن و سعی کن ازشون درس بگیری. 🔸توی روابط بعدی اشتباهاتت رو تکرار نکن تا در ماتریکس و چرخه‌های تکرارشون گیر نیفتی. 🔹تمام چیزهایی که تجربه کردی، دارن تو رو برای فردای بهتری آماده می‌کنن که لایقش هستی! 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ در لحظه زندگی کن 🔹چند نفری که در جست‌وجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند: استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و خیلی آرام و خشنود به نظر می‌رسی. لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟ 🔸استاد گفت: بسیار ساده است. من زمانی که دراز می‌کشم، دراز می‌کشم. زمانی که راه می‌روم، راه می‌روم. زمانی که غذا می‌خورم، غذا می‌خورم. 🔹آن چند نفر دلخور شدند و فکر کردند که استاد آن‌ها را جدی نگرفته. 🔸گفتند: تمام این کارها را ما هم انجام می‌دهیم، پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟ 🔹استاد به آن‌ها گفت: زیرا زمانی که شما دراز می‌کشید به این فکر می‌کنید که باید بلند شوید. زمانی که بلند شدید به این فکر می‌کنید که باید کجا بروید. زمانی که دارید می‌روید، به این فکر می‌کنید که چه غذایی بخورید. 🔸فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید. به این علت است که از لحظه‌هایتان لذت واقعی نمی‌برید. همیشه در جای دیگر سیر می‌کنید و حس می‌کنید زندگی نکرده‌اید یا نمی‌کنید. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
🌹 اعمال انسان تنها چیزی است که پس از مرگ به‌دردش خواهند خورد ❤️شخصی به پسرش وصیت کرد پس از مرگم جوراب کهنه‌ای به پایم بپوشانید، می‌خواهم در قبر در پایم باشد. ❤️وقتی پدرش فوت کرد، پسر وصیت پدر خود را به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما، نمی‌توان چیزی به‌جز کفن تن میت کرد. ❤️ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را به‌جای آورند. 🔸سرانجام تمام علمای شهر یک‌جا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سرانجام به مناقشه انجامید. 🔹در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد. 🔸پسر نامه را باز کرد. معلوم شد وصیت‌نامه پدرش است. پس با صدای بلند خواند: پسرم! می‌بینی که با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین و این همه امکانات و کارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم؟ 🔹یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد. هوشیار باش. به تو هم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. 🔸پس تلاش کن از دارایی‌ای که برایت گذاشته‌ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده‌گان را بگیری، زیرا یگانه‌چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
🌹 می‌خواهی در دیگران چه ببینی؟ ❤️انعکاس چیزی باش که می‌خواهی در دیگران ببینی! ❤️اگر عشق می‌خواهی، عشق بورز. ❤️اگر صداقت می‌خواهی، راستگو باش. ❤️و اگر احترام می‌خواهی، احترام بگذار. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍️ گذشته‌ات را فراموش نکن 🔹چوپانى به مقام وزارت رسید. هر روز بامداد برمى‌خاست و كلید برمى‌داشت و درب خانه پیشین خود باز مى‌كرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مى‌گذراند. 🔸سپس از آنجا بیرون مى‌آمد و به نزد امیر مى‌رفت. 🔹شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مى‌رود و هیچ‌كس را از كار او آگاهى نیست. 🔸امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست. 🔹روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه درآمد. 🔸وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‌خواند. 🔹امیر گفت: اى وزیر! این چیست كه مى‌بینم؟ 🔸وزیر گفت: هر روز بدین‌جا مى‌آیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد. 🔹امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون كرد و گفت: بگیر و در انگشت كن؛ تاكنون وزیر بودى، اكنون امیرى! 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ از خدا زیاد بخواه و به او ایمان داشته باش 🔹روزی حاکمی برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. 🔸حاکم پس از دیدن آن مرد بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. 🔹روستایی بی‌نوا با ترس‌ولرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. 🔸به‌دستور حاکم لباس گران‌بهایی بر او پوشاندند و یک قاطر به‌همراه افسار و پالان خوب هم به او دادند. 🔹حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم می‌زد، به مرد کشاورز گفت: می‌توانی بر سر کارت برگردی. 🔸ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده‌ای محکم پس گردن او نواخت! 🔹همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند! 🔸حاکم از کشاورز پرسید: مرا می‌شناسی؟ 🔹کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. 🔸حاکم گفت: آیا بیش از این مرا می‌شناسی؟ 🔹سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. 🔸حاکم گفت: به‌خاطر داری ۲۰ سال قبل که من و تو باهم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو به آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت، مرا حاکم کن! 🔹و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده‌دل! من سال‌هاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزی‌ام می‌خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت را می‌خواهی؟! 🔸یک‌باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. 🔹حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می‌خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده‌ای که به من زدی! 🔸فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا، حکومت یا قاطر و پالان فرق ندارد. این ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. 🔹از خدا بخواه و زیاد هم بخواه. خدا بی‌نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی‌انتهاست. به خواسته‌ات ایمان داشته باش. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ برای آرامش خودت حلال کن 🔹نامردی به نام تجارت مردی را اغفال کرد و سرمایه او را از کَفَش دزدید. 🔸سال‌ها گذشت و آن کلاه‌بردار در بستر بیماری افتاد و پیکی فرستاد تا آن مرد برای حلالیت نزد خود حاضر کند. 🔹مرد جواب داد: من همان روز او را حلال کرده‌ام. 🔸گفتند: علت چه بود؟ 🔹گفت: مرا ملاقات نامردان شیطان‌صفت از ملاقات عزرائیل سخت‌تر است. 🔸می‌دانستم اگر او را حلال نکرده بودم، خدا در روز محشر در پیشگاه محکمه عدل الهی نزد من دوباره حاضرش می‌کرد. پس حلالش کردم که هرگز او را نبینم. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ زندگی ارزش جنگیدن داره 🔹یه کارمند ساده بانک بعد از ۲۰ سال خودشو بازخرید می‌کنه و می‌ره تولیدی لباس مجلسی می‌زنه. الان بعد از هشت سال حدود ۱۲۰۰ کارگر توی کارگاه‌هاش کار می‌کنن و صاحب بیش از ۲۰ ملک مسکونیه! 🔸شما وقتی خبر بالا رو می‌خونی بهت این حس القا می‌شه که انگار توی آسمونا تاس انداختن و بین کارمندای بانک این برنده شده و یه دفعه زندگی‌اش متحول شده. 🔹دیگه شما نمی‌دونی این آدم توی اون ۲۰ سال انواع کلاس خیاطی رفته، همون حقوق محدود کارمندی‌شو جمع کرده و نمایشگاه‌های معروف کشورهای همسایه رو رفته. 🔸حتی دو بار قبل از زمانی که موفق بشه هم سعی کرده از یه جایی کار رو شروع کنه ولی با شکست مواجه شده. یا حتی به‌خاطر این ریسکی که بعد از ۲۰ سال کرده، همسرش ازش جدا شده. 🔹هیچ‌چیز با تاس‌انداختن معلوم نمی‌شه. هیچ‌چیز اتفاقی نیست. 🔸شما برای رسیدن به نقطه مطلوب باید هرچند کوچک، هرچند مذبوحانه گام بردارید، خطر کنید و از شکست نترسید. 🔹عمر ما می‌گذره و تمام این سال‌هایی که کاری که مورد علاقه‌تون نیست رو کردید، دیگه برنمی‌گرده. 🔸زندگی چون یک بار اتفاق میفته، ارزش ریسک‌کردن و جنگیدن داره، حتی اگه آخرش ببازید. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ مثل یک چای تلخ 🔹وقتی یک چای تلخ مقابلتان می‌گذارند چه می‌کنید؟ 🔸با یکی‌دو حبه قند آن را شیرین می‌کنید و نوشیدنش را بر خود گوارا می‌سازید. 🔹سختی‌های زندگی مثل همان چای تلخ هستند و نعمت‌های الهی درست شبیه همان حبه‌های قند. 🔸️و از آنجا که زندگی انسان بی‌رنج و مرارت نمی‌تواند باشد، ️خداوند توصیه می‌کند نعمت‌های مرا به یاد آورید. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ احترام به‌خاطر ترس یا نیاز؟ 🔹گرگی با مادر خود از راهی می‌گذشتند. بزی در بالای صخرۂ تیزی ایستاده بود و بر سر گرگ آب دهان می‌انداخت. 🔸گرگ مادر اهمیتی نداد و رد شد. 🔹فرزند گرگ ناراحت شد و گفت: مادر! برای من سنگین است که بزی برای ما آب دهان بیندازد و تو سکوت کنی. 🔸گرگ مادر گفت: فرزندم، نیک نگاه کن ببین کجا ایستاده و آب دهان می‌اندازد. اگر او نمی‌ترسید این کار را از روی صخرۂ تیزی نمی‌کرد، چون مطمئن است من نمی‌توانم آنجا بایستم و او را بگیرم. 🔹پس به دل نگیر، که بز نیست بر ما آب دهان می‌اندازد، جایی که ایستاده است را ببین که بر ما تف می‌کند. 💢 گاهی ما را احترام می‌کنند، گمان نکنیم که محترم هستیم و این احترام قلبی و به‌خاطر شایستگی ماست، چه‌بسا این احترام یا به‌خاطر نیازی است که بر ما دارند یا به‌خاطر ترسی است که از شر ما بر خود می‌بینند. 🔺مانند سکوت و احترام کارگری در برابر کارفرمایی ظالم! 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
🌺از امیرالمومنین پرسیدند چگونه انسانی باشیم حصرت فرمودند: ✏متواضع باش تا مورد احترام باشی. ✏مورد اعتماد مردم‌باش ،تا با ارزش باشی. ✏خوش اخلاق باش تا همیشه در یاد انسانها باقی بمانی. ✏بخشنده باش تا رزق و روزی بیشتری داشته باشی. ✏کنجکاو باش،تا چیزهای زیادی یاد بگیری. ✏تلاشگر باش تا موفق باشی. ✏نسبت به خطاهای انسانها بخشش و گذشت داشته باش،تا آرامش داشته باشی. ✏خودت باش و برای خودت زندگی کن ،تا خوشبخت باشی. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
❤️ فقط هدفت را ببین و قدم بردار 🔹شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. 🔸‏دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. 🔹‏یکی از آنان گفت: کار ساد‏ه‌ای است! 🔸بعد به زیر پای خود ‏نگریست که با دقت گام بردارد. 🔹پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ‏را بلند کرد ‏تا به ردپاهای خود ‏نگاه کند. متوجه شد که به‌صورت زیگ‌زاگ قدم برد‏اشته است. 🔸دوستش را صدا زد ‏و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی! 🔹پسرک فریاد ‏زد: کار ساده‌ای است! ‏ 🔸بعد سر خود ‏را بالا گرفت، به در مدرسه چشم د‏وخت و به طرف هدف خود ‏رفت. 🔹ردپای او کاملاً صاف بود. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ از آنچه خدا به تو داده، به دیگران ببخش 🔹بزرگی می‌گفت: یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می‌آورند، شما اول برای کناری‌تان برمی‌دارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی می‌دهید و... 🔸دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمی‌دارید سبد مقابل شما می‌ماند. 🔹ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد می‌برد. 🔸نعمت‌های خدا نیز این‌طور هستند؛ با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید...! 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ امروز را از دست ندهید 🔹شخصی دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط‌نخورده باقی بود. 🔸پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد. 🔹داد زد و بدوبيراه گفت اما خدا سكوت كرد. جيغ زد و جاروجنجال راه انداخت اما خدا سكوت كرد. آسمان‌وزمين را به‌هم ريخت اما خدا سكوت كرد. به پروپای فرشته ‌و انسان پيچيد اما خدا سكوت كرد. كفر گفت و سجاده دور انداخت اما خدا سكوت كرد. 🔸دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد. خدا سكوتش را شكست و گفت: عزيزم، يک روز ديگر هم رفت. تمام روز را به بدوبيراه و جاروجنجال از دست دادی. تنها يک روز ديگر باقی‌ست، بيا و لااقل اين يک روز را زندگی كن. 🔹لابه‌لای هق‌هقش گفت: اما با يک روز چه‌كار می‌توان كرد؟ 🔸خدا گفت: کسی كه لذت يک روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را درنمی‌يابد هزار سال هم به كارش نمی‌آيد. 🔹آن‌گاه سهم يک روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و يک روز زندگی کن. 🔸او مات‌ومبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش می‌درخشيد، اما می‌ترسيد حركت كند. می‌ترسيد راه برود. می‌ترسيد زندگی از لابه‌لای انگشتانش بريزد. 🔹قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: وقتی فردايی ندارم، نگه‌داشتن اين زندگی چه فايده‌ای دارد؟ بگذار اين مشت زندگی را مصرف كنم. 🔸آن وقت شروع به دويدن كرد. زندگی را به سر و رويش پاشيد. زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد. چنان به وجد آمد كه ديد می‌تواند تا ته دنيا بدود. می‌تواند بال بزند. می‌تواند پا روی خورشيد بگذارد. 🔹او در آن يک روز آسمان‌خراشی بنا نكرد. زمينی را مالک نشد. مقامی را به دست نياورد. 🔸اما در همان يک روز دست بر پوست درختی كشيد. روی چمن خوابيد. كفش‌دوزكی را تماشا كرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد. 🔹به آن‌هايی كه او را نمی‌شناختند، سلام كرد و برای آن‌هایی كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد. او در همان يک روز آشتی كرد و خنديد و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشيد. عاشق شد و عبور كرد و تمام شد. 🔸او در همان يک روز زندگی كرد. 💢 زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می‌انديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است. 🔺امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد!؟ 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ اگر مسیرت درست باشد... 🔹مسیرت که درست باشد؛ نه از بی‌مهری آدم‌ها دلت می‌گیرد نه با طعنه‌ها و کنایه‌ها، ناامید می‌شوی و سقوط می‌کنی. 🔸سقوط، سرنوشت پرنده‌های ضعیف و بی‌دست‌وپاست. 🔹عقاب‌ها، فقط اوج می‌گیرند. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ اگر درختی نکاشتید، انتظار میوه نداشته باشید! 🔸یکی از مهم‌ترین قوانین جهان عمل و عکس‌العمل است. به این صورت که شما کاری را انجام می‌دهید و متناسب با آن کار نتیجه‌اش را هم دریافت می‌کنید. 🔹مثلا من ۶ ماه باشگاه می‌روم و نتیجه‌اش را که تناسب اندام هست، می‌بینم. 🔸یا یک سال زبان می‌خوانم و بعدش می‌توانم در حد خوبی صحبت کنم. 🔹یا مثلا یک دانه می‌کارم و از آن مراقبت می‌کنم و بعدا میوه آن درخت را برداشت می‌کنم. 💢 شما بذرتان را بکارید و به آن آب بدهید و از آن مراقبت کنید. با چیز دیگر هم کار نداشته باشید. نتیجه خودش رقم می‌خورد. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ راه نفوذ به درونت رو ببند 🔹بزرگ‌ترين حسرت ما آدما، فرصت‌هاى ازدست‌رفتمونه! 🔸کشتی‌ها به‌خاطر آب‌هایی که در اطرافشون هست، غرق نمی‌شوند بلکه به‌خاطر نفوذ آب به‌داخل آن‌هاست. 🔹پس اجازه نده اتفاقات اطراف به درونت نفوذ کنند و باعث سنگین‌ترشدن و غرق‌شدنت شوند. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
✍ حسرت نخور 🔹حسرت زندگی بقیه رو نخور. 🔸اگر فقط بشقاب بقیه رو نگاه کنی، غذای خودت سرد می‌شه. 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟