هدایت شده از داستانهای کوتاه و آموزنده
1_2707869840.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ انگار شوخی گرفتیم ماجرا رو؟!
💛 سیدحسن نصرالله:
حاکم حقیقی این کشور
حجت بن الحسن العسکری المهدی است
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۰۱ تیر ۱۴۰۲
میلادی: Thursday - 22 June 2023
قمری: الخميس، 3 ذو الحجة 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️6 روز تا روز عرفه
▪️7 روز تا عید سعید قربان
▪️12 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️15 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
⭕️ @dastan9 ❤️
🌼 امام على عليه السلام:
🍃 بئسَ الغَريمُ النَّومُ؛ يُفني قَصيرَ العُمرِ، و يُفَوِّتُ كَثيرَ الأجرِ.
🍃 خواب، بد طلبکارى است، عمر کوتاه را نابود می کند و پاداش بسیار را از بین مى برد.
📚 غررالحكم، ح 4416.
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
🔅 #پندانه
✍ کور خود و بینای مردم
🔹روزی از روزهای بهاری باران بهشدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود.
🔸رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او میدوید تا زودتر خودش را به خانه برساند.
🔹رند پنجره را باز کرد و فریاد زد:
آهای همسایه! چیکار میکنی؟ خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی؟
🔸مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرامآرام بهسمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آبکشیده شده بود.
🔹چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد.
🔸بهسرعت در حال دویدن بهسوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت:
آهای! خجالت نمیکشی از رحمت خدا فرار میکنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من میگفتی چرا از رحمت خدا فرار میکنی؟ حال خودت همان کار را میکنی؟
🔹رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت:
چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر میدوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم.
🔸هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد میگیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر میکنند.
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
🌷داستاني عجيب از #پيش_بيني_امام_خميني_از_آينده_خوب_يک_جوان_لااُبالي (قسمت اول )
💎💎💎💎💎
آيت الله احدی از اساتيد حوزه علميه قم و صاحب تفسیر فروغ می گوید:
حدود بیست سال است که در شهر بابل به مدّت ده روز، بعد از نماز صبح، جلسه داریم.
يک بار وقتی از منبر پايين آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر می نشست و اهل اشک و ناله بود، آمد و گفت: حاج آقا يک وقتی به من می دهی!؟
گفتم: اتفاقاً خیلی دلم می خواهد با هم حرف بزنيم. شما چند سال است پای منبر من می آيي، امّا خیلی آرام و ساکت هستيد.
آن روز ايشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد.
بعد از کمی صحبتهای اوليّه، شروع کرد به گفتن:
حاج آقا! من جوانی لات بودم توی این شهر،
همه گونه اشتباه از من سر می زد، تا اینکه انقلاب پيروز شد.
یک بار اهالی محل داشتند با مینی بوس به جماران خدمت امام می رفتند. به من گفتند تو هم بيا.
با خودم گفتم: بابا، ما و اين همه معصيت!...امّا باشد، من اين سيّد را دوست دارم.
به هر حال ما هم آمدیم جماران. امّا امام آن روز ملاقات نداشت.
مردم پشت در آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا آمد وگفت: شما صبر کنید، ساعت ده و سی دقیقه به بعد، بیایید دست امام را ببوسید و بروید.
ما هم به صف برای دستبوسی امام ایستادیم. همه دست امام را بوسیدند و رفتند.
نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشيدند!!!
خیلی حالم گرفته شد، امام هم این موضوع را فهمید.
تو همان حال و هوای لوطی گری و لاتی با خودم گفتم: بابا مرد حسابی، برای همه داشتی، امّا برای من دست کشیدی!؟ خب اگر می دانستم نمی آمدم.
آمدم از در بروم بیرون که محافظ امام دوید و آمد و گفت: آقای فلانی! شما بیرون نرو!
با خودم گفتم: نکند می خواهند من را بازداشت کنند!؟
گفتم: من کاری نکردم!
مجدداً محافظ امام گفت: به شما می گویم نرو! امام با شما کار دارند!
منتظر ماندیم تا همه رفتند.
من رفتم داخل اتاق، دیدم امام و حاج احمد آقا نشسته اند.
امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود: برو بیرون!
بعد امام دستم را گرفت و فرمود: ناراحت شدی!؟
گفتم: بله. آقا این ها همشهری های من بودند. همه دست شما را بوسیدند، امّا من...!!!
⬇️ادامه دارد
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌷داستاني عجيب از #پيش_بيني_امام_خميني_از_آينده_خوب_يک_جوان_لااُبالي (قسمت اول ) 💎💎💎💎💎 آيت الله احد
⬆️🌷داستاني عجيب از #پيش_بيني_امام_خميني_از_آينده_خوب_يک_جوان_لااُبالي (قسمت دوم)
امام با حالتی خیر خواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمی خوانی!؟
چرا گناه می کنی!؟
خدا چه بدی به تو کرده!؟
تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا می دانید!؟
امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام می رسی.
بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما.
حضرت امام ادامه داد: تو خوب می شوی! خوب می شوی! با دختر یک آیت الله ازدواج می کنی، امّا بچّه دار نمی شوی، بعدها راه کربلا باز می شود.
در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پايين پای حضرت عبّاس سلام الله عليه ایست قلبی می کنی و از دنیا می روی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس سلام الله عليه دفن می کنند. ولی این مطلب را به کسی نگو!
حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّه دار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومين سفر کربلا هستم.
آيت الله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود!
اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس سلام الله عليه ، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت.
آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس سلام الله عليه آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس سلام الله عليه در عالم خواب به ما پيغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید!
الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس سلام الله عليه ، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته:مرحوم عبّاس مرندی.
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 رونمایی از جدیدترین سند ازدواج!
حاضری با این شرایط ازدواج کنی؟!
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
🔻شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید!
✍ او دیدبان ارتش بود و موقعیت نیروهای عراق رو به توپخانه گزارش میکرد و عراقی ها بمباران میشدند.
دشمن فشار خودش رو بر نیروهای خودی بیشتر کرده بود و هر لحظه حفظ ارتفاعات سختتر و حلقه محاصره تنگتر میشد، دستور رسید عبدالحمید به عقب بازگردد، اما او ماند. او زخمی شده بود، اما هنوز جان داشت
🔸نیروهای عراقی به محل دیدبانی انشایی رسیده بودند. شهید انشایی موقعیت استقرار خودش رو به یگان توپخانه ارتش ارسال کرد. توپخانه ارتش که متوجه شده بود این موقعیت خود دیدبان هستش، مجددا بیسیم زد و درخواست اصلاح موقعیت رو کرد ولی شهید انشایی در جواب گفت، موقعیت درسته، بزنید. او در لحظات آخر گفت از قول من به امام و مادرم بگویید: شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید.ابراهیم حاتمی کیا فیلم دیده بان را از با اقتباس از ساعات آخر زندگی شهید انشایی ساخته است
📎پانوشت: شیاکوه ارتفاعاتی در منطقه مرزی ایران و عراق است
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼