داستانهای کوتاه و آموزنده
تندخوانی جزء یازدهم قرآن کریم 🙏🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
تندخوانی جزء دوازدهم .mp3
4.09M
تندخوانی جزء دوازدهم قرآن کریم 🙏🌺
⭕️ @dastan9 🇮🇷
📌 "بروید کنار! ابرها"
📖 «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»*۱
🌸 امام کاظم میفرماید:
خداوند هنگام قیام حضرت قائم، دین حق را بر همه ادیان غالب میکند.*۲
🔸 خداوند اراده کرده است تا جهان را با نور خود روشن کند، اما این حکم برای عده ای ناخوشایند بوده و هست؛ به همین دلیل تمام توان و سعی خود را برای خاموش کردن انوار الهی هزینه میکنند.
🔹 غافل از این که این سایه ظلمت خود ساخته، فقط باعث محروم شدن خودشان از پرتو هدایتگر خورشید خواهد شد و هیچ تأثیری در محدود کردن نور نخواهد داشت.
🔆 آری نور خدا هم چنان میتابد و روزی فرا خواهد رسید که با ظهور منجی، سرتاسر جهان به نور واحد اسلام روشن شود.
۱. سوره توبه، آیه ۳۲ و ۳۳
۲. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۴۳۲
⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
میلادی: Wednesday - 06 May 2020
قمری: الأربعاء، 12 رمضان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹مراسم عقد اخوت بین مسلمین در سال اول هجرت
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️6 روز تا اولین شب قدر
▪️7 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
▪️8 روز تا دومین شب قدر
▪️9 روز تا شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
⭕️ @dastan9 🇮🇷
💢شهیدی که محل و نحوه ی شهادت خود را به مادرخود نشان داد..
#مادر_شهید تعریف میکرد:
از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمیگفت و دوستش که در #سوریه با او بود از جواب دادن طفره میرفت
هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود, در شب شهادت امام رضا حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمدو به صورت واضح میگفت: «فلانی را اینقدر سوالپیچ نکن وقتی سوال میکنی اون غصه میخوره,دوست داری نحوه شهادت من را بدانی من بهت میگویم» و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه #شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند😳
و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
#یاد_شهدا_صلوات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
⭕️ @dastan9 🇮🇷
✨﷽✨
✅داستان واقعی شیخ اسد الله
✍آن سید امام زمانت بود...
💠 زائر عتبات عالیات بود، نجف اشرف، از حرم که برگشت خوابید، در عالم رویا مولا علی بن ابی طالب آمدند به دیدارش، پرسید از حضرت،يا اميرالمؤمنين! آيا در مدت عمرم موفق به زيارت مولا و سيدم و امام زمانم شده ام يا نه؟»
حضرت جواب دادند: «بلي.»، گفت: «کجا؟» فرمودند: «حرم من علی (عليه السلام) در وقت فلان و روز فلان، مشرف شدی، آمدی کنار قبر و پايين پای من که نماز بخوانی، ديدی سيدی جلوتر نماز میخواند و قرائت او بسيار جلب توجهت کرد...
تصميم گرفتی نصف پولی را که در جيب داری بعد از فراعت ايشان از نماز به او بدهی، و گوش دادی به قرائت او، بيشتر جذبت کرد، تصميم گرفتی تمام پولت را به او بدهی و ايشان بعد از سلام نماز، روی خود را برگرداند و به جانب تو و فرمودند: «تو فردا نياز به آن خرجي داری، لازم نيست به من بدهی؛آن سيد امام زمانت بود.»
امام زمان ارواحنافداه از همه ی فردای همه ی ما با خبر هستند،مولا حتی آخرین برگ کتاب زندگی مان را می دانند،بیایید تا فرصت هست دخیل ببندیم به چشمان زهرایی اش و بخواهیم از وجود مبارکش، دمِ رفتنمان کاری با ما کند که جد غریبش با حُر کرد،آقاجان اگر نشد عباست باشم،حُرِّ پشیمانت که می توانم بشوم...
عاقبت حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم
📚برداشتی آزاد از کتاب شریف اثبات الولایه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
⭕️ @dastan9 🇮🇷
🔴 کرامتی زیبا از #امام_سجاد ( سلام الله علیه )
📌زهری میگوید: خدمت حضرت علی بن الحسین علیهما السلام بودم. یکی از اصحابش وارد شد، امام از او پرسید: چه خبر؟ عرض کرد: یا ابن رسول الله! فعلا گرفتار چهار صد دینار قرضی هستم که راهی برای پرداخت آن ندارم زیرا عیال وارم و مخارج ایشان را نمی توانم تامین کنم. حضرت زین العابدین علیه السلام به شدت گریه نمود. عرض کردم: یا ابن رسول الله! چرا گریه میکنید؟! فرمود: مگر گریه برای مصائب و گرفتاریهای بزرگ نیست؟ عرض کردم: همین طور است.
فرمود: کدام مصیبت از این بزرگتر که مؤمن حرّ برادر خود را گرفتار ببیند و نتواند رفع گرفتاریش را بنماید یا او را مبتلا به فقر و تنگدستی بیابد ولی امکان رفع آن نباشد. زهری گفت اطرافیان امام متفرق شدند.
بعضی از مخالفین با یکدیگر میگفتند: تعجب است از این خانواده که ادعا میکنند هر چه در زمین و آسمان است مطیع آنها است و خداوند درخواست آنها را رد نمی کند و باز اعتراف میکنند که نمی توانند رفع گرفتاری از یک مؤمن خاص خود بنمایند.
این حرف به همان کسی که مقروض بود رسید؛ خدمت زین العابدین علیه السلام رسیده و عرض کرد: فلانی و فلانی چنین گفته اند! سخن آنها بر من از فقرم ناگوارتر است. امام علیه السلام فرمود: خداوند اجازه گشایش برای تو داد، بعد رو به کنیزی نموده و فرمود: افطار و سحری مرا بیاور، کنیز دو گرده نان آورد. فرمود: این دو گرده نان را بگیر که دیگر چیزی پیش ما نیست. خداوند به وسیله همین دو گرده، گشایش خوبی به تو خواهد داد.
آن مرد دو گرده را گرفت و وارد بازار شد و نمی دانست آنها را چه کند. در اندیشه قرض و خرج خانواده بود. گاهی شیطان او را وسوسه میکرد که این دو گرده نان چگونه میتواند رفع ناراحتی تو را بنماید، در این موقع به ماهی فروشی برخورد که یک ماهی گندیده داشت، گفت: این ماهی پیش تو مانده و این گرده نان پیش من است. ممکن است یک گرده نان را بگیری و همان ماهی مانده را بدهی؟ ماهی فروشی قبول کرد.
نان را گرفت و ماهی را داد. در بین راه به مردی برخورد که نمک نامرغوبی داشت، به او گفت: مایلی این نان خشک را بگیری و همان نمک نامرغوب را بدهی؟ قبول کرد، آن مرد ماهی و نمک را به خانه آورده و گفت: این ماهی را با نمک درست میکنم. همین که شکم ماهی را شکافت، دو مروارید غلتان درون او یافت و سپاس خدای را به جای آورد. در همین بین که شاد و خرم بود، ناگهان درب خانه به صدا آمد. پشت درب رفت تا ببیند کیست، دید صاحب ماهی و صاحب نمک هر دو آمده اند! گفتند: ما و خانواده مان هر چه کوشش کردیم این نان را بخوریم دندان به آن کارگر نبود. فکر کردیم تو خیلی گرفتار و مبتلا هستی، نان را برای خودت آوردیم و آنچه در مقابلش از ما گرفته ای، به تو بخشیدیم! دو نان را از آنها گرفت؛ پس از رفتن آنها درب را بست. در این موقع فرستاده حضرت زین العابدین علیه السلام رسیده و گفت: مولایت میفرماید: تو به آرزویت رسیدی! اینک نان ما را برگردان که کسی جز ما نمی تواند آن نان را بخورد! دو مروارید را به قیمت گزافی فروخت و قرضش را پرداخت و وضع مالی اش بسیار خوب شد. برخی از مخالفین گفتند: عجب اختلافی بین این دو حالت است که علی بن الحسین علیهما السلام مدعی است نمی تواند رفع تنگدستی از دوستش بنماید ولی او را دارای ثروتی عظیم میکند!
حضرت زین العابدین علیه السلام فرمودند: قریش نیز همین سخن را به پیغمبر صلی الله علیه و آله میگفتند که چگونه کسی که در موقع هجرت از مکه تا مدینه را به دوازده شبانه روز (نه کمتر) طی میکند، میتواند در یک شب به بیت المقدس برود و در آنجا آثار پیمبران را مشاهده کند. سپس زین العابدین علیه السلام فرمود:
اینها از کار خدا و دوستان خدا با او غافلند. به مقامهای بلند نمی توان رسید مگر با تسلیم در مقابل خدا و ترک اظهار نظر، و رضا به آنچه او صلاح میداند. دوستان خدا بر گرفتاریها و ناراحتیها صبر میکنند و دیگران چنین صبری ندارند و خداوند در مقابل این شکیبایی، آنها را به تمام آرزوهایشان میرساند. با وجود این، آنها جز خواست خدا را نمی خواهند.
📚بحارالانوار؛ج۴۶،ص۲۰📚
⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
سلام دوستان🌹
من اولین باری ک رفتم خونه مادر شوهرم
خواهر شوهرم تازه از دندون پرشکی اومده بود منم فاز خودشیرینی برداشتم گفتم الان خودم برات سوپ میپزم
برداشتم به خیال خودم یه سوپ حسابی گذاشتم ولی مثلا میخاستم زودتر پخته بشه نمک رو همون اول زدم به سبزیش
نگو بدتر سفت میکرد
خلاصه نزدیک ناهارم بود که گذاشتم سوپ هم اصلا پخته نشده بود
ولی رنگش خوب بود
تااومد تو سفره همه گفتن به به ما سوپ عروس پز میخایم
بعدم هرکی یه قاشق میخورد میگفت حالا میزارم برای عصرونم😂😂😂
فقط برادر شوهرم تا آخرش خورد صدای خرت خرت هویج و سبزی نپخته ها هنوز تو گوشمه🥴🥴🙈
⭕️ @dastan9 🇮🇷
داستانهای کوتاه و آموزنده
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی و ششم * ت
3 دقیقه در قیامت.... 037.mp3
34.2M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه سی و هفتم
* استقلال مسلمین اساس کتاب شذراتالمعارف
* بیتالمال باید در جایش هزینه شود
* ادب در برابر عالم
* مرض عصر ما، کمحوصلگی
* ارکان امر به معروف از لسان امام حسین ع
* ادامه کتاب، ماجرای صدقه
* پاکیزهترین اعمال
* از واجبات اعمال ما، حمایت از یتیم
* مالیات دادن به حکومت طاغوت
* دو توهم بزرگ در زندگی
* نظام ژلهای تقدیر
* حدیثی طلایی از حضرت زهرا (س)
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
داستانهای کوتاه و آموزنده
تندخوانی جزء دوازدهم قرآن کریم 🙏🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
تندخوانی جزء سیزدهم .mp3
3.97M
تندخوانی جزء سیزدهم قرآن کریم 🙏🌺
⭕️ @dastan9 🇮🇷
📌 "سلام بر بقية الله"
📖 «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین»*۱
🌸 امام باقر در مورد این آیه میفرمایند:
«...پس هنگامی که ظهور نماید، به کعبه تکیه می دهد و ۳۱۳ نفر (یاران خاص) نزد او جمع می شوند و اولین سخنی که بیان میکند، این آیه است: (بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لکم...) سپس می فرماید: منم بقیه الله در روي زمین و جانشین و حجت خدا بر شما، پس هیچ سلام کننده ای به او سلام نمیکند، جز اینکه می گوید: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِه»*۲
🔹 ناسپاسی مردم در مورد اهل بیت و نفهمیدن این حقیقت که امام خیر مطلق است، سبب شد وقتی نوبت به امامت حضرت مهدی رسید، برای اینکه زمین از حجت خدا خالی نماند، چاره ای جز غیبت ایشان باقی نماند. زیرا «خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی دهد، جز آنکه آن ها خودشان را تغییر دهند. (کفران نعمت نمایند)»*۳
🔺 امان از نفس که بخش زیادی از بدبختی های ما از وجود اوست. اگر حریف نفسمان می شدیم، امامت امام زمان به تاخیر نمیافتاد و لقب ایشان بقیه الله نمیشد.
۱. سوره هود، آیه ۸۶
۲. کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۳۳۱
۳. سوره انفال، آیه ۵۳
#مهدویت_در_قرآن
⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
میلادی: Thursday - 07 May 2020
قمری: الخميس، 13 رمضان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه)
- یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹هلاکت حجاج بن یوسف ثقفی لعنة الله علیه، 95ه-ق
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️5 روز تا اولین شب قدر
▪️6 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
▪️7 روز تا دومین شب قدر
▪️8 روز تا شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
⭕️ @dastan9 🇮🇷
📚حکایت زیبای "شاهزاده خانم سرخ پوش" از هفت گنبد نظامی
پادشاهي دختري داشت زيباروي و هنرمند و دانا كه كسي در خور خود پيدا نمي كرد كه با او ازدواج كند. دختر كه خواستگاران زيادي داشت قلعه اي در بالاي كوه بنا كرد و در راه آن طلسم هائي كشنده گذاشت و گفت هر كس مي خواهد به من برسد بايد از اين طلسمات بگذرد . درب و ديوار قلعه را هم نامرئي كرد و گفت بايد درب را هم پيدا كنند و از در وارد شوند. آن دختر كه نقاش هم بود عكس خود را بر پرندي كشيد و زير آن با خطي خوش نوشت كه " هر كه را اين نگار مي بايد_ نه يكي جان، هزار مي بايد" و آن عكس را در سردر شهر نصب كرد و گفت فرد برنده چهار شرط هم بايد داشته باشد:
شرط اول: نيكنام و نيك سيرت باشد.
شرط دوم: از روي عقل، طلسمات راه قلعه را بتواند بگشايد.
شرط سوم: وقتي به قلعه رسيد بايد از در وارد شود چون ديوار نامرئي بود.
شرط چهارم: از او سوالاتي مي پرسم تا عقل و درايت او بر من معلوم شود.
افراد زيادي از جواني و هوس آمدند و نادانسته وارد راه شدند و در راه طلسمات كشته شدند و سر هاي آنها را در سر در شهر نصب كردند تا ديگران عبرت بگيرند و بيخودي وارد اين راه نشوند.
روزي يك شاهزاده در حال عبور از آنجا بود كه آن صحنه و عكس را ديد و تصميم گرفت انتقام گشته شدگان را بگيرد. ولي ابتدا دنبال راهي براي گشودن طلسمات گشت و بكمك پيرمردي در كوهستان، نحوه گشودن طلسمات را ياد گرفت. سپس به نشانه تظلم و دادخواهي از ظلمي كه كشته شدگان رفته بود لباس سرخ پوشيد و به راه افتاد. پس از سعي فراوان به قلعه رسيد و با زدن طبل و انعكاس صدا توانست در را از ديوار تشخيص دهد و دختر هم در حضور ديگران مراسمي تشكيل داد كه اگر به سوالات هوشمندانه اش پاسخ دهد با او ازدواج كند.
دختر در پشت پرده قرار گرفت و بعنوان اولين سوال، دو لولوء كوچك از گوشش در آورد و براي جوان فرستاد و گفت پاسخ آنرا بفرستد.
جوان در پاسخ گوهر ها را سنجيد و سه گوهر ديگر بر آنها اضافه كرد و براي او فرستاد. ندا دادند كه پاسخ درست است.
دختر گوهر هاي مرد را وزن كرد و ديد هموزن گوهر هاي خودش است. آنها را خرد كرد و با شكر مخلوط كرد و براي جوان فرستاد.
جوان آنها را در شير ريخت و باز پس فرستاد.
دختر شير را خورد و لولوء هاي خرد شده باقي ماند.
دختر فوري از دستش يك انگشتري در آورد و براي جوان فرستاد.
مرد انگشتر را گرفت و در انگشت خود كرد و در عوض يك جواهر زيبا براي او فرستاد. دختر از گردنبند خود يك جواهر همنوع آن بيرون آورد و در رشته اي با هم قرار داد و براي جوان فرستاد.
جوان هم يك مهره سياه روي آن گذاشت و پس فرستاد. دختر وقتي مهره سياه را با جواهر ديد، گفت كه من همسر خود را يافتم.
پدر دختر، راز اين كارها را پرسيد.
دختر گفت كه دو گوهر اول كه فرستادم يعني گفتم عمر ما دو روز بيش نيست. فرصت ها را درياب كه مي رود.
مرد كه سه گوهر ديگر به آن اضافه كرد گفت اگر عمر بجاي دو روز 5 روز هم باشد باز مي گذرد. مهم تعداد نيست. چگونگي مهم است.
تركيب جواهرات با شكر يعني اينكه عمر شهوت آلوده مثل جواهر(عمر) و شكر(شهوات) به هم آميخته اند. چگونه مي توان آنها را از هم جدا كرد؟
مرد جوان با مخلوط كردن شير(معرفت) گفت كه بوسيله تركيب آن با شير معرفت مي توان آنرا انجام داد.
سپس انگشتري را فرستادم و به نكاح با او رضايت دادم. او نيز انگشتري را در دست كرد و نيز يك گوهر به نشانه رضايت به من داد. من نيز يك گوهر ديگر به آن بستم و گفتم كه من جفت تو هستم. او هم يك مهره سياه به نشانه دفع چشم زخم به آن بست و پس فرستاد. من هم مهره را به گردن آويزان كردم و او را پذيرفتم.
دختر جوان به نشانه لباس سرخ رنگي كه جوان در شروع پيكار به تن پوشيده بود هميشه خود را با زر سرخ مي آراست و به "ملك سرخ جامه" مشهور شد.
گفته مي شود كه اين دختر نشانه و سمبل "هنر" است كه اولا همه كس نمي تواند به آن دست يابد. با داشتن هوس نمي توان هنرمند شد. بايد عاشق شد. و ديگر اينكه براي رسيدن به هنر بايد با عقل و تدبير طلسمات و سختي هاي راه را حل كني و كلي رنج و مصيبت تحمل كني تا به آن برسي.
اي عروس هنر از بخت شكايت منما
حجله حسن بياراي كه داماد آمد (حافظ)
بهمين علت است كه عروس هنر، دير ياب است دست همه بدان نمي رسد. يك نفر سعدي و فرشچيان و كمال الملك و ... مي شود و از همگان اين كار ساخته نيست.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
⭕️ @dastan9 🇮🇷