.
✍#نصیحت_شیطان_به_نوح_نبى
بعد از طوفان وقتی که کشتی نوح بر زمین نشست و نوح از کشتی فرود آمد، شیطان به حضورش آمد و گفت:
تو را بر من حقی است، می خواهم عوض تو را بدهم.
نوح گفت: من اکراه دارم بر تو حقی داشته باشم و تو جزای حق مرا بدهی، بگو آن چه حقی است؟
شیطان گفت: من فعلاً در آسايشم تا خلق ديگر به دنيا آيند و به تکليف رسند تا آنها را به معاصی دعوت کنم. الان به جهت ادای حق، تو را نصيحت می کنم.
نوح ناراحت شد. خداوند وحی فرستاد که: ای نوح، سخن او را بشنو؛ اگرچه که فاسق است.
نوح گفت: هرچه می خواهی بگو.
پس شیطان گفت: ای نوح از سه خصلت احتراز کن:
1- تکبر نکن که من به واسطه آن بر پدر تو آدم سجده نکردم و رانده شدم.
2- از حرص بپرهیز؛ که آدم به واسطه آن از گندم خورد و از بهشت محروم گردید.
3- از حسد احتراز کن که به واسطه آن قابیل برادر خود هابیل را کشت و به عذاب الهی هلاک شد...
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 #دام شیطانی #قسمت۳۸ 🎬 عصر رفتیم جلسه,خیلی سوالات داشتم که میبایست از مهرابیان
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇💜🖇💜
♥️🖇💜
💜
😈دام شیطانی😈
#قسمت ۳۹ 🎬
همه باهم تکرار میکردند:
ماقوم یهود ,قوم برگزیده برروی زمین هستیم وشما هم هریک با دینهاوزبانها وقومیتهای مختلف انتخاب شده اید تا درخدمت یهود باشید وبرای دستیابی به هدف کلی این نظام,تمام توانتان را بکارگیرید.
همانا تا شیطان زنده است این دنیا برپاست,ما بوجود امدیم تا باتلاشمان ,سلطنت ازدست رفته ی جنیان رابه آنها بازگردانیم,ما برای بقای شیطان بزرگ ,ازجان ومالمان میگذریم و....
جمعیت به طور ناخوداگاه,امثال این جملات راتکرار میکردند وبی شک تمام توان خودرابرای رسیدن به محفوظات ذهنیشان میکردند.
ما درسراسردنیا ,درکشورهای مختلف ,درشهرهای بزرگ وتاثیرگذارشان تونل هایی حفرنمودیم تاعلاوه بر کسب اطلاعات ,برای هدفی بزرگترکه انفجارهمزمان تونلها میباشد, از آن استفاده نماییم,به شما بشارت میدهم از پیروزی قریب الوقوع ,سرورمان,عزازیل عزیز,ابلیس کبیر وشیطان بزرگ...
سخنران پیر,ملت را بنده ی بی قید وشرط شیطان میکرد.
درطول جلسه,گرمای شدیدی درجریان بود واگرخوب نگاه میکردی,جمعیتی عظیم از ابلیسانی کریه المنظر ,میدیدیم.
فک میکنم با این خواب مصنوعی ,ذهن بیشتر شرکت کننده ها, هواخواه اهداف شیطان پرستانه ی یهودشد.
بعد ازساعتی نفسگیر ,نیم ساعت تنفس دادند تا جلسه علمی راشروع کنند.
خیلی نامحسوس دوربین راخاموش کردم....
مهرابیان راپیدا کردم,دو ردیف بالاترازمن نشسته بود.
برای هواخوری به بیرون سالن رفتیم.
سرم رابردم کنارگوش مهرابیان وگفتم:استاد..
مهرابیان:لطفا به من نگو استاد,من سعید هستم.
بعدشم ادامه داد:امیدوارم به خواب مصنوعی نرفته باشید.
من:نه استاددد,ببخشید نه اقای مهرابیان ,حواسم بود.
من:میخواستم بپرسم ,موادغذایی که اینجا برامون میارن ,اشکال نداره,یعنی حلال هست؟؟گوشتاش گوشت چیه؟؟ذبح شرعی میشن؟
مهرابیان لبخندی زد وگفت:نترس دختر,این یهودیا درمصرف مواد غذایی وحتی طبابتشون از ما مسلمان ترند...
من:مسلمان تر؟؟یعنی چه؟؟
مهرابیان:این انسانهای خبیث با تمام وجود به حقانیت دین ما اگاهند ومیدونن,دستورات غذایی وطب سنتی ما که ازمعصومین رسیده,تنها راه حفظ سلامتی هست.
بدون شک تمام روایات معصومین رابررسی کرده اند وگاهی دستکاری میکنند بین مردم رواج میدهند تافقط خودشون ازنعمت سلامتی برخوردارباشند,هرچه خوردنی آوردند بخور,فقط نوشیدنیهایش را لب نزنی,همه الکل دارند.
درهمین حین ,دیوید نزدیک ما شدوگفت:هما بیا بامن تا پذیرایی کنم.
بالبخند بلند شدم ونگاه کردم طرف مهرابیان...
واااای بلابه دور ,مثل اینکه باورش شده من باهاش نسبتی دارم,رگهای گردنش تیرکشیده بود.
روکردم طرف دیوید وگفتم:اقا سعید,دوست من.
وبه مهرابیان گفتم:اقاسعید شماهم باهمراه بشوید.😊
کم کم جمعیت داخل سالن شدند واینبار یک مرد جوان که ازچشماش شرارت میبارید ,بالای سن رفت...
#ادامه_دارد ..
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐❤️
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
داستانهای کوتاه و آموزنده
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 😈دام شیطانی😈 #قسمت ۳۹ 🎬 همه باهم تکرار میکردند: ماقوم یهود ,قوم برگزیده برروی
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇💜🖇💜
♥️🖇💜
💜
😈دام شیطانی😈
#قسمت ۴۰ 🎬
این سخنران هم درابتدا,اراجیفهای قبلی رابه اختصارتکرار کرد درادامه اش گفت:ما درزمینه ی علمی وتولید مواد خوراکی به علمهایی دست یافتیم که در اینده ای نچندان دور مارابه هدف اصلیمان میرساند وآن روز زمین فقط در دست قوم برگزیده ی یهود وخدمتگزاران خالص این قوم هست وبس.
ما با دستکاری درژنتیک انواع محصولات ازگندم وجو وذرت و...تا حتی شیر وگوشت و...محصولات جدید که به نظر مفیدومقرون به صرفه میاید ,تولیدکردیم,اما درحقیقت با عرضه ی این مواد به جهانیان ,به طورنامحسوس وبه مرور زمان بامصرف مستمراین محصولات, انواع بیماریهای لاعلاج سراغ مصرف کنندگان خواهد امد.
این مواد درکشورهای دیگر به مواد تراریخته مشهورشده که ما تولیدمیکنیم وشما تبلیغ مینماید اما هرگز برای خودمان استفاده نمیکنیم,با این روش در آینده ,تنها, نسل مابرگزیدگان, سلامت باقی خواهند ماند.
مابادستکاری ژن یک گوسفند ,بزهایی خلق کردیم که دوبرابر یک.گاو شیرمیدهند,این شیر راشما,برای دیگران عرضه میکنید,اما خود مصرف نمینمایید ,زیرا مصرف این شیر در درازمدت انواع واقسام بیماریها رابوجودمیاورد,اگر در این شهرقدم بزنید ,کارخانه های متنوعی ازانواع نوشیدنیهای گاز دار راخواهید یافت ,اما فروش این نوشدینها درسراسرخاک اسراییل ممنوع وتخلف به حساب میاید,اینها فقط برای صادرات وضربه زدن به نسلهای مخالف قوم برگزیده زمین است....
هرچه که بیشتر میگفت,متأسف ترمیشدم,اینها که خودرا فدایی شیطان میدانستند تاکجاها رفته اند ومسولین ما هم که دم از دین وخدا میزنند درگیر زر ودنیای خود هستند.
اخر غفلت تاکی؟!!!!
چراباید مجوز اینچنین محصولاتی توسط,سردمداران کشور ,فقط برای سودی مادی,داده شود وباجان وسلامتی مردم بازی شود؟؟
اخر چرااااا؟؟...
#ادامه_دارد ..
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️💐
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
🖼 #عکس_نوشته_استاد
📌 همهٔ ادیان قبولش دارن
👤 استاد #رائفی_پور :
بعد از اعتقاد به خدا، مفهوم ظهور، دومین وجه اشتراک تمام ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی است. البته وجوه اشتراکِ فراوان دیگری هم در میان ادیان ابراهیمی وجود دارد، مانند تاکید بر ازدیاد نسل حضرت ابراهیم و همچنین تاکید بر این موضوع که جمیع امتهای جهان، توسط این ذریه هدایت خواهند شد.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐🌹
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۶ تیر ۱۴۰۰
میلادی: Wednesday - 07 July 2021
قمری: الأربعاء، 26 ذو القعدة 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹خروج پیامبر گرامی اسلام از مدینه برای حجة الوداع، 10ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️10 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️12 روز تا روز عرفه
▪️13 روز تا عید سعید قربان
▪️18 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️22روز تا عید بزرگ #غدیر
▪️34روتا اول محرم الحرام
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐🌹
شهید رضا نادری 10آبان1346 در شاهرود متولد شد. پدرش شغل آزاد داشت و مادرش خانهدار بود. تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد و بعد از آن بهخاطر کمک به هموطنانش به جبهه عازم شد. او که از 16سالگی در برابر بعثیها از کشورش دفاع میکرد، سرانجام 5مرداد1367 با مجاهدتهای فراوان در عملیات مرصاد به شهادت رسید
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷🌹💐
شهید رضا نادری یكی از شهدای آخرین عملیات جنگ تحمیلی است كه با وجود داشتن سن كم، یكی از موثرترین افراد در ناكام گذاشتن منافقین بوده است.
، تیرماه 61، مسابقات نوجوانان استان سمنان، 100 متر با مانع: 17.47 ثانیه، رتبه اول؛ پرش ارتفاع: 1.35 متر، رتبه اول. مرداد ماه 62، مسابقات نوجوانان منطقه یك كشور، 100 متر با مانع: 17.4 ثانیه، رتبه دوم.
این ها تنها بخشی از نوشته های برگه ای است كه پر است از عناوین و رتبه های به دست آمده توسط یك قهرمان. قهرمانی كه درست در لحظه آخر مسابقه توانست خود را به خط پایان رسانده و مدال واقعی را بر گردن خود بیاویزد. انگار از همان ابتدا میل به پریدن و سبقت گرفتن از دیگران در وجودش ریشه دوانده بود
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷🌹💐
شهید رضا نادری، زاده سال 1346 در شهر شاهرود كه هم زمانی به دنیا آمدنش با میلاد امام هشتم (ع) سبب شد تا نام رضا را برایش انتخاب كنند.
رضا از آن دست انسان هایی است كه هرچقدر بیشتر درموردش جستجو می كنی، بیشتر می فهمی كه هیچ چیز از او نمی دانی. او ورزشكار، هنرمند و نویسنده ای خوش ذوق بود. دست نوشته هایش تنها حسی لطیف ناشی از ارتباطی خالصانه با معبودی حقیقی را به هر خواننده ای منتقل می كند.
درباره دلاوری های او صحبت های بسیار شده است. هم رزمانش می گویند رضا نادری از دیدگاه تأثیرگذاری اش در عملیات مرصاد، همان حسین فهمیده است كه این بار به جای خرمشهر در كرمانشاه ایفای نقش می كند
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷🌹💐
بعد از ظهر یكی از روزهای گرم تیرماه مهمان مادر و دو خواهرش بودم. برخورد مهربانانه آنان به قدری صمیمی بود كه گویی سال ها تو را می شناسند. به همین دلیل این مصاحبه به گفت وگویی دوستانه برای بیان خاطراتی بدل شد كه بیش از 30 سال از روی دادن آنها می گذرد.
رضا فرزند سوم است دو خواهر و سه برادر دارد. خانواده اش چند ماهی است پدر بزرگوارشان را نیز از دست داده اند.
گذر زمان سبب رنگ باختن بسیاری از خاطرات از ذهن مادر شده بود اما دو خواهرش به كمك آمده و سبب یادآوری آن ها شدند.
در كنار شیرینی خاطرات خوش كودكی، این یادآوری در برخی لحظات برای هركدام و به خصوص مادرشان، بسیار دردناك بود. مادر است دیگر ،مگر می شود تكرار لحظات از دست دادن جگرگوشه اش برایش خوشایند باشد؟
به هر حال از لابه لای ورق خوردن ذهن آنان به نكات متعددی از شخصیت رضا دست پیدا كردم؛ و من كه هیچ گاه زندگی دوران جنگ را درك نكرده ام مدام در ذهنم جای مهره های این بازی را با خود و برادر و خواهرانم جا به جا میكردم و آن وقت بود كه می توانستم تنها لحظه ای از آنچه كه به هر خانواده شهید در این سال ها گذشته را فقط كمی بیشتر درك كنم.
دردناك تر این است كه با عبور از آن سال های سخت، دوباره دست تقدیر جوانان این مرز و بوم را به سوی میدان های نبرد می كشاند تا برای دفاع از اعتقاد و میهن اما این بار در غربت، از تمام دلبستگی های خود در این دنیا چشم بپوشند
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌹💐🇮🇷
یك دست لباس سبز پاسداری، سه پیراهن، یك دفتر، عصا و تعدادی عكس با گذشت 28 سال از شهادت رضا، یادگاران به جا مانده او برای خانواده اش هستند. سادگی حتی در پوشش او نیز قابل درك است. خواهرش می گفت: رضا همین چند دست لباس را بیشتر نداشت و به همین دلیل همیشه مایه تعجب خانواده بود.
اما آن چیز كه هنگام دیدن لباس ها و وسایلش تعجب برانگیز است، تمیزی آن هاست. پیراهن هایش به اندازه ای نو هستند كه با نگاه اول باور به اینكه نزدیك 30 سال در گوشه ای نگه داشته شده باشند، ممكن نیست. كسی چه می داند؛ شاید بیراه نباشد كه بگویم همانطور كه شهیدان زنده اند، یادگارهایشان هم نو نوارتر از همیشه هستند.
مادرش از دو تومان حقوقی می گفت كه رضا هر ماه جمع می كرد و به خانواده های همرزمان نیازمندش در روستاهای دور دست می رساند و در این بین ذره ای برای خودش خرج نمی كرد.
جبهه را از 16 سالگی دیده است. هربار اعزام در این سال ها نشانه ای را به یادگار بر بدن او می گذاشته و هر بار نیز تا زمان رسیدن به بهبودی نسبی به خانه برنمی گشته است.
خواهرش دلیل این رفتن های پیاپی را از زبان او می گوید: 'همه كه نمی توانیم درس بخوانیم. الان كه زمان جنگ است باید جنگید.'
می گفتند از همان ابتدا بدون اجازه خانواده برای رفتن به جبهه فرار می كرده است. خواهر كوچك تر داستان نخستین اعزام او را این گونه تعریف می كند: بار اول پدرم به همراه دوستش تا اهواز به دنبال او رفتند كه برگردد. روی پل اهواز، پدرم این طرف و رضا آن طرف ایستاده و به او گفته بود كه من راه خود را انتخاب كردم.
اما آخرین اعزام تنها سفری است كه با خداحافظی از خانواده و رضایت پدر و مادر همراه بوده است.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐🌹
خواهرش در این باره نیز می گوید: قطع نامه را كه امضا كردند گریه می كرد. مادر كه به سراغش رفت، رضا به او گفت 'مادر، این جنگ، جنگ حسینی نیست، حسنی است.' من آن موقع معنی حرفش را نفهمیدم و حالا تازه متوجه منظورش می شوم.
مژگان نادری ادامه می دهد: آخرین بار كه خیال همه از تمام شدن جنگ راحت بود پدرم رضا را بغل كرد، به پشتش زد و گفت: 'برو پسرم؛ برو و مردانه بجنگ!'. رضا هم كه یك پاشنه پایش در عملیات قبلی از بین رفته بود با عصا و دمپایی عازم جبهه شد. از خانه كه بیرون می رفت چهار پنج بار هم برگشت و گفت: 'كاری ندارید؟'
هوش و ابتكار شهید نادری به قدری بود كه با وجود داشتن سن كم در واحد اطلاعات عملیات خدمت می كرده و نقشه های بسیاری نیز در عملیات های گوناگون برای نابودی دشمن كشیده است. خواهرش در این باره می گوید: هر وقت از جبهه می آمد چیزی از كارهایی كه انجام می داد تعریف نمی كرد و ما هم فكر می كردیم او یك بسیجی ساده است كه پشت جبهه فعالیت می كند. پس از شهادت هریك از دوستانش خاطره ای از او تعریف می كردند و ما تازه آن موقع فهمیدیم رضا چه می كرده است.
وی اضافه می كند: همیشه می گفت عراقی ها عرضه ندارند من را شهید كنند و آخر نیز به دست منافقان به شهادت رسید.
یكی دیگر از ویژگی های رضا، توجه خاص او به انجام فرایض دینی است. خانواده اش می گویند نماز شبش هیچ گاه ترك نمی شد و پای جانماز نیز مدام گریه می كرد.
این نكته در وصیت نامه او نیز دیده می شود. آن جا كه خواهر و برادرانش را به ادای نماز، خمس و زكات دعوت می كند: 'كمی از وقت روزانه خود را به امورات معنوی و عبادت اختصاص دهید. كمی از عمر خود را به نماز و طاعت و بندگی آن معبودی كه غفلت از او باعث كنار زدن ما از طرف او می شود صرف كنیم و وای به حال بنده ای كه خداوند او را به حال خود بسپارد.'
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌹💐🇮🇷
وصیت نامه او در صفحات آخر دفتری است كه از ابتدا تا انتهایش كه ورق می زنی نام یك شهید بالای هر صفحه آن نوشته شده است. شهید عبدالهادی قرغی، شهید محمد طاهری، شهید حسن رحمانی نیا، ... .
دفتری ساده با جلدی روزنامه ای كه تمام زمان های ماندن در خانه را با ثبت دل نوشته هایش در آن می گذرانده و روی جلد دفتر نوشته است: 'بدون اجازه خوانده نشود'.
بالای صفحه وصیت نامه ای را كه 581 روز پیش از شهادتش نوشته، جمله 'وصیت نامه فقط توسط اعضای خانواده خوانده شود' با خطی ریز به چشم می خورد و پایان آن نیز با نام «عبدالعاصی رضا نادری» امضا شده است.
مكان به خاك سپردنش نیز داستانی متفاوت دارد. گفته بوده پس از شهادت او را بالای سر دوست شهیدش علی كرباسی به خاك بسپارند و دقیقا این خواسته او اجابت می شود. نه اینكه قبرش را از قبل خریده باشد، جایگاهی كه برای خود انتخاب كرده بود تا زمان شهادتش خالی می ماند.
سنگ قبر شهید نادری در گلزار شهدای شاهرود حال و روزی متفاوت دارد. بنابر وصیت خودش روی آن این گونه نوشته اند:
ای برادر به كجا میروی، كمی درنگ كن! آیا با كمی گریه و خواندن یك فاتحه بر مزار من و امثال من، مسئولیتی را كه با رفتن خود بر دوش تو گذاشتهایم فراموش خواهی كرد یا نه؟ ما نظاره گر خواهیم بود كه تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی كرد
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐🌹