animation.gif
118.5K
تا جلوه بخشم کعبه و سعى و صفا را حرمت فزایم مشعر و خیف و منا را
آماده قربان چو اسماعیل گردم از حضرت حق در خور تجلیل گردم
ذبح عظیم حق به استقبالم آید اینجا خدا بر پرسش احوالم آید
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️💐
اعمال روز عید قربان
روز دهم ذیحجه، روز عید قربان است و بسیار روز شریفی است و اعمال آن چند چیز است:
1- غسل . که در این روز سنّت مؤکد است و بعضی از علماء واجب دانستهاند.
2- اقامه نماز عید قربان، به همان نحو که در عید فطر ذکر شده است. اما در این روز مستحب است که بعد از نماز، با گوشت قربانی افطار شود.
3- خواندن دعاهائی که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن و در اقبال ذکر شده و شاید بهترین دعاهای این روز، دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه باشد که اوّل آن "اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ" است.
4- خواندن دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه که اینگونه آغاز میشود: "یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ".
5- خواندن دعای ندبه .
6- قربانی کردن؛ که سنّت مؤکّد است .
7- خواندن تکبیرات برای کسی که در منا باشد بعد از پانزده نماز که اولش نماز ظهر روز عید است و آخرش نماز صبح روز سیزدهم است. و کسانی که در سایر شهرها هستند نیز بعد از ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم این تکبیرات را بگویند. تکبیرات بنا بر روایت صحیح در اصول کافی از این قرار است :
اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ ولِلّه الْحَمْدُ اللّهُ َکْبَرُ
خدا بزرگتر از توصیف است، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر است، و ستایش خاص خدا است
اعَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ
خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائی کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزی ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند)
وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا.
و ستایش خاص خدا است برای آنکه آزمود ما را .
و مستحب است که به مقداری که توانایی است این تکبیرات بعد از نمازها تکرار شود.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️💐
«محمودرضا ساعتیان» سومین فرزند «محمد حسین» و «بیبیشمایل گلشن تفتی»، در بیست و سوم دی سال 1340 در شهرستان یزد متولد شد.
او در آغوش گرم خانواده كه ملهم از اسلام ناب محمدی بود پرورش یافت. پدرش معلم بود و همواره بر روند تربیت صحیح و درسی محمود نظارت داشت.
وی مقطع ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و سپس به مدرسه راهنمایی صالحیزاده (معراج) رفت.
محمودرضا اولین سال دبیرستان را در دبیرستان رسولیان (یزد) به تحصیل پرداخت. سپس به تهران نزد برادرش رفت و از سال دوم دبیرستان در دبیرستان موسوی تهران به تحصیل ادامه داد.
در همین دوران بود كه انقلاب اسلامی به اوج خود رسید و مردم به كوچه و خیابانها میآمدند و شعار میدادند. محمودرضا هم در كنار مردم انقلابی به راهپیمایی و تظاهرات میپرداخت.
او هم در جریان انقلاب قرار گرفته بود. گاهی اوقات بالای پشت بام میرفت و با مردم و همسایهها هم صدا میشد و الله اكبر میگفت
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ ⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️💐
به روحانیت علاقه فراوانی داشت. كلاس سوم دبیرستان بود كه به اتفاق خانواده به روستا رفت. دوران انقلاب مصادف با محرم بود و مادرش از اینكه نمیتوانست در مراسم عزاداری محل شركت كند، ناراحت بود. محمودرضا به مادرش میگفت: «من برایت روضه میخوانم، مادر.» او گاهی اوقات برای مادرش روضه میخواند و از استعداد خاصی برخوردار بود.
محمودرضا در تحصیل موفق و شاگرد ممتاز بود. در برخورد صریح و رو در رو با منافقین و ضد انقلابیون پیش قدم بود. برای سركوبی ضد انقلاب در یكی از تعطیلات تابستانی به شمال كشور رفت و به خاطر عشق به انقلاب داوطلبانه به منطقه اعزام گردید. پس از اتمام دوران دبیرستان موفق شد در رشته ریاضی فیزیک مدرک دیپلم را بگیرد. سپس به عنوان پاسدار، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد انتخاب شد و مشغول به خدمت گردید. وی در طی این مدت به عنوان پاسدار و مسئول روابط عمومی سپاه فعالیت داشت.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️💐
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وظیفه شرعی خود میدانست كه از میهن و انقلاب دفاع كند.
به دلیل علاقه فراوانی كه به روحانیت داشت، در صدد برآمد كه بنیه علمی خود را تقویت كند و به دروس حوزوی بپردازد. پس به شهر قم رفت و در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل گردید. وی در طول مدتی كه به دروس حوزوی میپرداخت، هر وقت كه در جبهه احساس نیرو میكردند، با شتاب به جبهه میرفت و با اینكه به سربازی نرفته بود ولی به قدری در سپاه آموزش دیده بود كه فرماندهی گردان را به او محول كردند.
وی به عنوان یک روحانی مبلغ علاوه بر تبلیغ، همدوش رزمندگان در عملیاتها حضور داشت. محمودرضا معتقد بود كه اگر یک روحانی به عنوان رزمنده در خط مقدم حضور یابد، در این صورت است كه میتواند به تبلیغ بهتری دست پیدا كند و بدین منظور سلاح بر دست در كنار رزمندگان بود.
یكی از ویژگیهای محمودرضا ساعتیان عشق وافری بود كه نسبت به امام خمینی داشت. وی بر اساس فرامین حضرت امام خمینی، مداومت حضور در جبهه را یک عمل واجب تلقی میكرد. در 24 سالگی با خانم زهرا سالاری ازدواج كرد. مدت زندگی مشترک آنها سه سال بود. حاصل زندگی مشتركشان دو فرزند پسر به نامهای ابوذر و سلمان است. در موقع حیات فرزندانش یكی دو ساله و دیگری یک ماهه بود.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️💐🌺
خانم زهرا سالاری، همسرش، چنین بیان میكند: «خود را در قبال جامعه مسئول میدانست و دوست داشت به هر نحوی مردم را ارشاد كند و میگفت: این تكلیف الهی بر گردن من است. به مسئله حجاب خیلی حساس بود. حتی در نامههایش كه از جبهه میفرستاد ما را به حجاب سفارش میكرد و با افرادی كه بدحجاب بودند و رعایت شئونات اسلامی را نمیكردند. رفت و آمد نمیكرد نسبت به پدر و مادرش احترام خاصی قایل بود. با افراد فامیل و دوستان خوب بود و رفت و آمد میكرد. عقیده داشت باید صله رحم صورت گیرد، حتی با فامیل دور هم همین طور.
بزرگترین آرزویش شهادت و پیروزی اسلام و گسترش آن بود. وقتی كسی از دوستان و همرزمانش شهید میشد، میگفت: من چند سال است كه در جبهه هستم و شهید نشدم. آنها هنوز دو، سه باری نیست كه به جبهه رفتهاند ولی سعادت نصیبشان گردید و شهید شدند.»
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 ❤️💐🌺🇮🇷
وقتی كه در حوزه علمیه قم درس میخواند، آنجا به درس خیلی اهمیت میدادند. به طلبهها سخت میگرفتند محمودرضا به جبهه میرفت و موقع امتحان خودش را میرسانید و بعد از یک شب مطالعه در امتحانات شركت میكرد. او نمرات خوبی داشت و در كارهایش موفق بود.
یک بار در جزیره مجنون به شدت مجروح شد، ولی پس از بهبودی دوباره به منطقه برگشت. محمودرضا ساعتیان در عملیاتهای بیشماری شركت داشت، از جمله: عملیات مجنون، عملیات فاو، عملیات والفجر مقدماتی، والفجر دو، والفجر هشت، عملیات حاج عمران و بیتالمقدس دو كه شجاعانه میجنگید و دشمن بعثی را به خاک میانداخت.
در جبهه كلاسهای عقیدتی دایر میكرد و بچههای رزمنده را دعوت مینمود. به آنها قرآن، نماز و مسئلههای شرعی درس میداد. در كنار مسئولیتش (فرمانده گردان) به شناخت اسلام، انقلاب و شخصیت امام خمینی میپرداخت.
آخرین دفعهای كه مرخصی گرفت و به منزل رفت، فرزند دومش (سلمان) 25 روزه بود. او در طی این 25 روز موفق نشده بود كه فرزندش را كامل ببیند. پس از سركشی از خانواده، رادیو اعلام كرد كه دشمن در شلمچه پاتک زده محمودرضا با شنیدن این خبر فوری خودش را با هواپیما به منطقه رساند و یک هفته بعد خبر شهادتش را به خانوادهاش ابلاغ كردند.
قبل از شهادتش برای ابوذر و سلمان (فرزندانش) نامههایی نوشت و از همسرش خواست كه بعد از شهادت یكی را در 7 سالگی و دیگری را در 17 سالگی بخوانند.
محمودرضا ساعتیان در ششم خرداد ماه سال 1367 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت تركش در تک عراق به شهادت رسید.
روحانی شهید محمودرضا ساعتیان در قسمتی از وصیتنامهاش نوشته است: «از مادر عزیز و دلسوزم تقاضا دارم مرا حلال كند و در فراق من ناله نكند و همچون زینب (س) صبور باشد. پیرو ولایت فقیه باشید.
خواهران و برادران عزیز در كسب علوم و معارف اسلامی كوشش كنید و از فرزندانم میخواهم كه راه مرا ادامه دهند.»
او اولین شهید خانواده است که پیكر پاک و مطهر شهید را در خلدبرین یزد به خاک سپردند.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺🇮🇷
شهید «محمودرضا ساعتیان» فرزند محمّدحسین و معروف به «الهی» ۲۳ دی ۱۳۴۰ در یزد به دنیا آمد. وی سرانجام در روز ششم خرداد ۱۳۶۷ در تک نفوذی عراق در منطقه شلمچه، در حالی که فرماندهی گردان امام علی (ع) را به عهده داشت، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و دو فرزند به نامهای سلمان و ابوذر از خود به یادگار گذاشت. وی سه نامه برای فرزندش ابوذر نوشته و از او خواسته است در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی آنها را بخواند و زودتر از آن بازشان نکند. این شهید بزرگوار همچنین در نگارش نامههایش حتی نگارش لازم را مد نظر قرار داده و برای سنین کودکی از نگارش بسیار ساده و روان استفاده کرده است.
در ادامه نامههای این شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺🇮🇷
نامه اول (هفت تا دوازده سالگی)
فرزند عزیزم ابوذر سلام
من پدر تو هستم الان در بهشت هستم. اینجا خیلی خوب است. امیدوارم تو هم همراه مامان به بهشت بیایید. اما اگر بخواهی به بهشت بیایی باید گوش به حرف مامان بدهی و خدای نکرده اذیت نکنی. باید درسهایت را خوب بخوانی و تکلیفهایت را خوب انجام دهی. من تو را خیلی دوست دارم و منتظر شما هستم. (پدرت محمود ۳/ ۱۰/ ۶۶)
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 💐🌺🇮🇷
نامه دوم (ده تا پانزده سالگی)
فرزندم ابوذر سلام
الان حتما جنگ تمام شده و ملت ایران پیروز شدهاند و همه به رهبری امام آماده رفتن به قدس هستید. انشاءالله البته من الان همه مسائل را می دونم که چه شده است چون شهید بر همه امور آگاه است، ولی چون این نامه را قبل از شهادتم نوشته ام اینطور پیش بینی کرده ام. شاید هم اینطور نباشد. ابوذر جان درسهایت را خوب بخوان و راه پدرت را ادامه بده. تو باید با کافران بجنگی و انتقام خون پدرت را بگیری. تو قبل از اینکه به تکلیف برسی باید سعی کنی خودت را با نماز آشنا کنی و نمازهایت را بخوانی. سلام مرا به مامانت برسان و روی او را ببوس که او برای تو خیلی زحمت کشیده است.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺💐❤️
نامه سوم (سیزده تا هفده سالگی)
فرزند عزیزم ابوذر سلام
خدای بزرگ انسان را برای چه آفریده است. آیا انسان را خلق کرده تا او هم مانند سایر حیوانات بخورد و بخوابد و دعوا کند و... نه خدای بزرگ انسان را برای امتحان و آزمایش آفریده است تا ببیند چه کسانی در این امتحان نمره خوبی میآورند تا آنها را داخل بهشت کند و کسانی که در این امتحان رفوزه شوند به جهنم میروند.
مواد امتحانی خدا زیاد است ولی مهمترین آن نماز است که اگر کسی نمره نمازش خوب بشود یعنی همه نمازهایش را خوب بخواند و معنی آنرا خوب بداند و نمره خوبی بیاورد امتحانهای دیگرش نیز خوب میشود. زمان این امتحان از وقتی شروع میشود که انسان به تکلیف برسد و علائم تکلیف سه چیز است که آنها را میتوانی در رساله بخوانی چون وقت زیادی ندارم. بیشتر از این نمیتوانم برایت بنویسم معذرت میخواهم. (محمود پدرت)
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🌺🇮🇷💐❤️
#داستانعبرتآموز
#پدر
#قسمت١
یک روز عصر با شتاب به طرف خونه رفتم،
سریع شروع کردم به جمع کردن وسایلم
ساک دستی کوچمم برداشتم.بابام با صورت بی رمق برگشت سمت. به سختی گفت:خیر باشه پسرم؟گفتم برای یک مسافرت یک هفته ای تدارک دیدم با دوستام قراره بریمفردا صبح راه میوفتیم
قراره بریم شمال. پسرم کاش نری حالا من دو روزه حالم خیلی بد میشه بهت احتیاج دارم
زنگ زدم داداش احمد و زنش از فردا میان کلا یه هفتس. گفت نرو خواهش میکنم تو که میدونی احمد وقتی میاد چقدر بد اخلاقی میکنه
بسه دیگه پوسیدم تو این خونه چه خبره همش نوکری تو صبح تا شب جون میکنم شب تا صبح هم بالا سر توام یک هفته میخوام برم استراحت اصلا نبینمتون خستم کردید حلقه اشک توی چشم بابام جمع شدبرو امیدت بخدا خدا بخیرش میکنه
این آخرین مکالمه من تو اون زمان باپدرم بود...
صبح زود با سه تا از دوستام حرکت کردیم به سمت شمال غافل از اینکه اصرار های پدرم... 😞
توی راه کلی خندیدیم من هر وقت یاد پدر پیر و مریضم می افتادم سریع افکارمو پس میزدم
ولی حتی خداحافظی هم با پدرم نکردمدوستام رو به پدرم ترجیح دادم طی مسیر بارون شدیدی گرفت هوا خراب شده بود و رانندگی توی اون جاده خطرناک سخت بود همینطور که رفیقم رانندگی میکرد ماشین با سرعت شدیدی به یه چیزی برخورد کردهیچ کدوممون جرأت نداشتیم پیاده بشیم من فکر میکردم به یه بچه زده
بالاخره با ترس و لرز پایین رفتیم
#ادامهدارد
#بهخدااعتمادکن
⭕️ @dastan9 💐❤️🌺🇮🇷