eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
2.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه روز عرفه روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است كه حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناك ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده كه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را كه از مردم كمك می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می كنی در این روز و حال آن كه امید می رود در این روز برای بچه های در شكم كه فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند ... پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار كنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه كه از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به كتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید. عرفات نام جایگاهی است كه حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می كنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا كه یكی از معانی «عرف» صبر و شكیبایی و تحمل است. (1) حضرت آدم (ع) در عرفات: فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است. طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید: ـ چرا گریه می كنی ای آدم؟ ـ چگونه می توانم گریه نكنم در حالیكه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است. ـ ای آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوی او بازگرد. ـ چگونه توبه كنم؟ جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع كرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتی را كه از پروردگار دریافت كرده بود به وی تعلیم داد، این كلمات عبارت بودند از: خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ كار بد كردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی به گناه خود اعتراف می كنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهربانی اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك می ریخت، وقتیكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با كلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت...... 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات در صحرای عرفات، جبرئیل، پیك وحی الهی، مناسك حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم). پیامبر اسلام (ص) در عرفات و نیز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را كه از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احكام كلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود. و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شكوه حجاج بیان داشت: ...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نكنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیك و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می كنم هركس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اكیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می كنم كه به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند. هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد. خواندن دعای عرفه امام حسین(ع) بسیار نیكو و عالی است. لكن مناجات با خدا تنها به خواندن دعای عرفه نیست. خیلی خوب است كه انسان از معصوم یاد بگیرد كه چگونه با خدا سخن بگوید، و بلكه به همان بیان مناجات كند؛ ولی هنگامی كه نمی شود، كافی است كه در مسیر رفت و برگشت دانشگاه زیر لب با خدا حرف بزنید؛ خیلی صمیمی و ساده. در دل به یاد او باشید و واقعاً از او استغفار كنید و با خود عهد تازه‌ای ببندید و با این كار عرفه را به خوب درك نموده اید. مرکز مشاوره تبیان 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عرفه.... شیخ انصاریان .mp3
9.24M
🟩✨ دعای غرفه 🟨✨ با نوای شیخ حسین انصاريان التماس دعای ویژه برای ظهور امام زمان عج 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
آیت الله بهجت(ره): ❇️ ما ها، خودم را عرض میکنم، گاهی این حالت عجب و خودشیفتگی سبب می شود که کار خودمان را بهتر از کار همه بدانیم، حتی کارهایی که برای انقلاب انجام میدهیم، فکر میکنیم کارهایی انجام داده ایم که بیشتر مورد توجه خدا قرار گرفته است و کار ما مورد پذیرش ذات اقدس ربوبی است. ❇️ نه، این طور نیست. معلوم نیست که خدا از چه کسی، چه عملی را، چه مقدار می پذیرد. لذا ما همیشه باید این نگرانی را داشته باشیم که آیا این عمل ما مورد پذیرش حضرت حق قرار گرفته است یا خیر؟ 🏴‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•🖤•❀ --------•-•-•-- 🏴 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت علی(ع) فرمود: سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ النَّحرِ ، وهُوَ یَقولُ :هذا یَومُ الثَّجِّ والعَجِّ ، والثَجُّ :ما تُهریقونَ فیهِ مِنَ الدِّماءِ ، فَمَن صَدَقَت نِیَّتُهُ کانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ کَفّارَةً لِکُلِّ ذَنبٍ ، والعَجُّ :الدُّعاءُ ، فَعِجّوا إلَی اللّه ِ ، فَوَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا یَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ ، إلاّ صاحِبَ کَبیرَةٍ مُصِرًّا عَلَیها لا یُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها ؛(حج و عمره در قرآن و حدیث، ص 361) شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله روز عید قربان، خطبه می خواند ومی فرمود:امروز، روز «ثجّ» و«عجّ» است. ثجّ، خون قربانی هاست که می ریزید. پس نیّت هرکس صادق باشد، اولین قطره خون قربانی او کفّاره همه گناهان اوست، و«عجّ»، دعاست. پس به درگاه خداوند دعا کنید، قسم به آن که جان محمّد صلی الله علیه وآله در دست اوست، از اینجا هیچ کس بر نمی گردد، مگر آمرزیده شود، جز کسی که گناه کبیره انجام داده وبر آن اصرار ورزد ودر دل خود، تصمیم بر ترک آن ندارد. 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۰۸ تیر ۱۴۰۲ میلادی: Thursday - 29 June 2023 قمری: الخميس، 10 ذو الحجة 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹عید سعید قربان 🔹شهادت عبدالله محض و جمعی از آل حسن علیه السلام، 145ه-ق 🔹نماز عید امام رضا علیه السلام در خراسان 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام ▪️8 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم ▪️20 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️29 روز تا عاشورای حسینی ▪️44 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ⭕️ @dastan9 ❤️❤️❤️
🔅 ✍ نگذاریم بند «حرمت» پاره شود 🔹زندگى مثل يک كامواست؛ از دستت كه در برود، می‌شود كلاف سردرگم، گره مى‌خورد، می‌پيچد به هم، گره‌گره مى‌شود. 🔸بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله باز كنى. 🔹زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگ‌تر مى‌شود، کورتر مى‌شود. يک جايى ديگر نمى‌شود کاری كرد. 🔸بايد سر و ته كلاف را بريد، يک گره ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محو كرد كه معلوم نشود. 🔹يادمان باشد گره‌هاى توى كلاف همان دلخورى‌هاى كوچک و بزرگند، همان كينه‌هاى چندساله، بايد يک جايى تمامش كرد و سر و تهش را بريد. 🔸زندگى به بندى بند استْ به‌نام «حرمت» كه اگر پاره شود، تمام است. 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
🦋🌼🌹🌱☀️🌸🌸🕊 بخونید خیلی قشنگه "مادری" تعریف میکرد: نمك، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با "نمك‌سنگ" مى‌خوابانديم تا كم‌كم شورى بگيره... غذا را چند ساعتى روى "شعله‌ى ملايم" چراغ خوراك‌پزى مى‌نشانديم تا جا بيفته... يخ‌كرده و تكيده كنار "علاءالدين و والور" مى‌نشستيم تا جون‌مون آروم گرم بشه... عكسِ يادگارىِ توى "دوربين" را هفته‌اى، ماهى به انتظار مى‌نشستيم تا فيلم به آخر برسه و ظاهر بشه! "آهنگِ تازه‌ى آوازه‌خوان" را صبر مى‌كرديم تا از آب بگذره و كاست بشه و در پخشِ صوت بخونه... قلك داشتيم؛ با سكه‌ها حرف مى‌زديم تا "حسابِ اندوخته" دست‌مون بياد. حليم را بايد «حليم» مى‌بوديم تا "جمعه‌ى زمستانى" فرا برسه و در كام مون بشينه. "هر روز سر مى‌زديم به پست‌خانه، به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه، مگر كه برسه..." گوش مى‌خوابونديم به "انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب: شبى، نيمه‌شبى، بامدادى، گاهى، بى‌گاهى؛" انتظار معنا داشت... دقايق «سرشار» بود. ن هر چيز يك "صبورى" مى‌خواست ،تا پيش بياد، تا زمانش برسه.تا جا بيفته.! تا "قوام" بياد: غذا، خريد، تفريح، سفر، خاطره، دوستى، رابطه، عشق... "انتظار" مارا قدردان ساخته بود .. * حالا فهمیدی چرا این روزها کسی قدردان نیست؟ 🏳🦋🌼🌙🌹🌱☀️🌸🌸 🌹 🌸عید قربان آمده 🎉ای دوستان شادی کنید 🌼یادی از پیغمبر 🎉توحید و آزادی کنید 🌸او که در راه خدا 🎉از مال و فرزندش گذشت 🌼بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد 🎉نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد عید سعید قربان مبارک💐💐 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
✨﷽✨ 🌺 اعمال روز عید سعید قربان ① غسل کردن ② نماز عید قربان ③ خواندن دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه ④ خواندن دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه ⑤ خواندن دعای ندبه ⑥ قربانی کردن ⑦ تکبیرات مشهور را پس از نماز ظهر روز عید تا پس از ده نماز (نماز صبح روز دوازدهم) بخواند : اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ و لِلّهِ الْحَمْدُ اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا . خدا بزرگتر است ، خدا بزرگ است ، نيست معبود حقى جز پروردگار و خداى بزرگ است ، خدا بزرگتر است و ستايش مخصوص خداست ، خدا بزرگ است بر آنچه ما را راه نموده خداى بزرگتر است بر آنچه به ما روزى كرده از چهار پايان بى ‏زبان ، و ستايش خدا راست بر اين آزمايش . ‌‌‌‌ 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
🟢تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانی* به محضر مبارک امام عصر ارواحنا فداه 🔹 در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام ( قسمت اول ) 🟡مرحوم نهاوندی رحمه الله نقل کرده: آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى رحمه الله فرمودند: عموى من، آقاسيد محمد على گلستانه رحمه الله براى من نقل كردند: در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود، بعضى حرفها را مى زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود، مـثـل آن كه مى گفت : با طىّ الارض به كربلا رفته‌ام. يا مـى‌گفت : مردم را به صورتهاى مختلف ديده ام. و يا: خدمت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف رسيده ام. ولی به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبتها را ترك نمود. تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى‌رفتم. در بين راه ديدم جعفر نعلبند هم به آن طرف مى رود. نزديك او رفتم و گفتم: ميل دارى در راه با هم باشيم؟ گفت: اشكالى ندارد، با هم گفتگو مى كنيم و خستگى راه را هم نمى فهميم. قدرى با هم گفتگو كرديم، تا آن كه پرسيدم: اين صحبتهايى كه مردم از تو نقل مى كنند، چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟ گفت: آقا از اين مطلب بگذريد. اصرار كردم و گفتم : من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى. گـفـت : آقـا مـن بيست و پنج بار از پول كسب خود، به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها، براى زيارتى مى رفتم. در سفر بيست و پنجم بين راه، شخصى يزدى با من رفيق شد. چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد، تا به منزلى كه ترسناك بود، رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت، قافله را دو روز در كاروانسرا نگه داشتند، تا آن كه قافله هاى ديگر بـرسـنـد و جـمـعيت زيادتر شود. از طرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مُشْرِف به موت گرديد. روز سوم كه قافله خواست حركت كند، من درباره‌ی او متحير ماندم كه چطور او را با اين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم؟ از طرفى چطور اين جا بمانم و از زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن جديت داشته ام، محروم شوم؟ بـالاخـره بـعد از فكر بسيار، بنايم بر رفتن شد، لذا هنگام حركت قافله، پيش او رفتم وگفتم : من مى روم و دعا مى كنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد. ايـن مطلب را كه شنيد، اشكش سرازير شد و گفت: من يك ساعت ديگر مى ميرم، صبركن، وقتى از دنـيا رفتم، خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد، فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد، به كربلا برسان . وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم. قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت، آن زائر يزدى از دنيا رفت. من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم. وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم، ديدم از قافله هيچ اثرى نيست، جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد. تـا يـك فـرسـخ راه رفـتـم، اما جنازه را هر طور بر الاغ مى بستم، همين كه مقدارى راه مى رفتم، مى افتاد و هيچ قرار نمى گرفت. با همه اينها به خاطر تنهايى، ترس بر من غلبه كرد. بالاخره ديدم نـمى توانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد. همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء علیه السلام توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم: آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم، نزد خدا و شما مسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم، توانايى ندارم. نـاگهان ديدم، چهار نفر سوار از دور پيدا شدند. چون رسیدند آن سوارى كه بزرگ آنها بود، فرمود: *جعفر با زائر ما چه مى كنى؟* عرض كردم: آقا چه كنم، در كار او مانده ام ! آن سه نفر ديگر پياده شدند. يك نفر آنها نيزه اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد. آن ميّت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميّت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم، از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود، گذشتم و جلو افتادم. كـمـى گـذشت، ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود، رسيدم و بعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده ام. (این فقره یعنی مرحوم جعفرنعلبند بعد از دیدن آن افراد گرامی، به صورت طیّ الارض به کربلا رفته است.) در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است ! ميّت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم. ادامه ⬇️ 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جواب میثم تمار به براندازانی که شروع کردند به حمایت از گوسفندان عید قربان 🤣 لطفا گوسفند بیچاره را سر نبرید . 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
⬆️ 🔹 در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام ( قسمت دوم ) قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد. هر كدام از اهل قافله مى پرسيد: تو كى وچگونه آمدى! من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى گفتم وآنها هم تعجب مى كردند. تا آن كه روز شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حـيـوانات مختلف مى بينم، از قبيل: گرگ، خوك، ميمون و غيره و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم! از شـدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم. باز مردم را به همان حالت مى ديدم . برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولى مردم را همان طور مشاهده كردم! روز بـعـد كـه رفتم، ديدم همه به صورت انسان مى باشند. تا آن كه بعد از اين سفر، چند سفر ديگر مـشرف شدم، باز روز عرفه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى ديدم و در غير آن روز، به همان صورت انسان مى ديدم. به همين جهت، تصميم گرفتم كه ديگر براى زيارتى عرفه مشرف نشوم. چون اين وقايع را براى مردم نقل مى كردم، بدگويى مى كردند و مى گفتند: براى يك سفر زيارت، چه ادعاهايى مى كند. لـذا من، نقل اين قضايا را به كلى ترك كردم، تا آن كه شبى با خانواده ام مشغول غذا خوردن بوديم. صـداى در بـلند شد، وقتى در را باز كردم، ديدم شخصى مى فرمايد: حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف تو را خواسته اند. بـه هـمـراه ايشان رفتم، تا به مسجد جامع رسيدم. ديدم آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف در محلى كه منبر بسيار بلندى در آن بود، بالاى منبر تشريف دارند و آن جا هم مملوّ از جمعيت است. آنها عمامه داشتند و لباسشان مثل لباس شوشترى ها بود. به فكر افتادم كه در بين اين جمعيت، چطور مى توانم خدمت ايشان برسم، اما حضرت به من توجه فرمودند و صدا زدند: جعفر بيا. من رفتم و تا مقابل منبر رسيدم. فرمودند: چرا براى مردم آنچه را كه در راه كربلا ديده اى نقل نمى كنى؟ عرض كردم: آقا من نقل مى كردم، از بس مردم بدگويى كردند، ديگر ترك نمودم. حضرت فرمودند: *تو كارى به حرف مردم نداشته باش، آنچه را كه ديده اى نقل كن تا مردم بفهمند ما چه نظر مرحمت و لطفى با زائر جدمان حضرت سيدالشهداء علیه السلام داريم* . 📕منبع: کتاب العبقریّ الحسان مرحوم نهاوندی 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا