📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۰۳ آبان ۱۳۹۹
میلادی: Saturday - 24 October 2020
قمری: السبت، 7 ربيع أول 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️2 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
▪️10 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام
▪️27 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️31 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
✨﷽✨
📖 آبلیموی تقلبی
✍نقل است عطاری که مشهور به تقوا بود مریض و مرضش طولانی شد. یک نفر از دوستان به عیادتش رفت و دید از وسائل زندگی و خانه چیزی برایش نمانده. حصیری زیر پایش و متکائی زیر سرش هست و این آقای تاجر به چنین روزی افتاده. پسرش وارد شد گفت پدر برای نسخه امروز پول نیست تا دوا بخرم ، متکای زیر سرش را به او داد و گفت این را هم ببر و بفروش ببینم راحت می شوم یا نه؟ دوستش پرسید موضوع چیست؟ گفت من در کربلا نمایندگی فروش آبلمیوی شیراز را داشتم ، آبلیمو وارد میکردم به مبلغ گزاف می فروختم. ناگهان در کربلا تب حصبه عمومی شد و طبیب ها مداوای عام کردند که آبلیمو نافع است.
مردم برای خرید آمدند ، از فردا به خودم گفتم چرا آبلیمو را ارزان بفروشم حالا که خریدار فراوان دارد دو برابر و بعد چند برابر کردم مردم بیچاره هم ناچار می خریدند.
بعد دیدم آبلیمو دارد کم می شود و هر چه گران می کنم می خرند ولی تمام می شود.
شروع کردم آب در آبلیمو کردن و سپس آبلیموی مصنوعی و تقلبی درست کردم ، مال فراوانی به دست آوردم ، مدتی بعد در اثر این بیماری بستری شدم.
آنچه پول آبلیمو به دست آوردم دادم تا امروز که دیدی همین مُتَکا باقی مانده بود این را نیز دادم ببینم راحت می شوم یا نه؟
فاعتبروا یا اولی الابصار ، پس عبرت گیرید ای دارندگان چشم!!
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
✨﷽✨
🔴 داستان سید مهدی قوام و زن فاسد
✍️در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است! آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید!
آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند! زن می آید، آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟! زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم! سید آن پاکت پر از پول را از جیبش در می آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین - ع - است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا!
مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا) زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند. شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند! زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم!
سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف میکرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازهی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت…
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
شهیدی که حاجتها را برآورده میکند
به یاد سردار شهید "عبدالمهدی مغفوری"
شهید "عبدالمهدی مغفوری" سال 1335 درشهر کرمان به دنیا آمد. پدرش برای دل مردم روضه می خواند و مخارج زندگی را از دار قالی بافی فراهم می کرد .
آنچه در این دوران او را از دیگر همسن و سالانش متمایز کرده بود پایبندی اش به دینداری بود. او پس از پایان دوره دبیرستان در دانشسرا پذیرفته شد و در رشته برق فوق دیپلم گرفت.
مدتی در کردستان بود. بعد از آغاز جنگ، تلاشش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از او چهره ای مخلص و دلپذیر ساخت.
#عبدالمهدی در موقعیت های مختلف فرماندهی در سطح لشکر 41 ثارالله و بسیج قرار گرفت و بیش از بیش در روند پر تلاطم نبرد سهیم شد. عملیات کربلای (4) آخرین عملیاتی بود که عطر نفس های این پیرو حقیقی ائمه اطهار(ع) و امام راحل را استشمام می کرد.
عبدالمهدی در جزیره ام الرصاص پاداش جهاداکبر و اصغر خود را گرفت و ساکن کوچه پروانه ها شد.
خاطرهای از زبان مادر شهید"حسین انجم شعاع ":
برای زیارت شهداء به گلزار شهداء رفتم. بر سر قبر شهید «حسین انجم شعاع» که نزدیک شهید "علی شفیعی" و در همسایگی شهید"عبدالمهدی مغفوری" قرار دارد، نشستم و فاتحهای خواندم. مادر شهید شفیعی هم حضور داشت. به من گفت: میبینی که مزار شهید مغفوری چقدر شلوغ است؟
اول احساس کردم که میخواهد از این بابت گلایه کند و بگوید که چرا قبر فرزند من اینقدر شلوغ نیست. اما او در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: یک روز که این جا نشسته بودم، نوهام نزد من آمد و گفت: میگویند شهید مغفوری حاجتها را برآورده میکند.
به شوخی گفتم: تو برو حاجتی طلب کن، اگر برآورده شد، من ۵۰۰ هزار تومان اینجا خرج میکنم.
همان شب، حسین شهیدم( انجمشعاع) را در خواب دیدم. من هیچ وقت خوابش را ندیده بودم. اما آن شب و در حالی که بسیار ناراحت بود به خوابم آمد.
زانوهایش را در بغل گرفته و سر بر زانو نهاده بود و حتی به من نگاه نمی کرد. به او گفتم: حسین جان چرا ناراحتی؟ چرا قهر کردی؟
گفت: مادر! دیگر در مورد شهید مغفوری اینگونه سخن نگو. از خواب بیدار شدم و با خود گفتم من که به شوخی این حرف را زده بودم!
از آن به بعد بیش از پیش به زنده بودن شهداء و کرامت شهید مغفوری ایمان آوردم....
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
⚜️کوری در محشر⚜️
✍️یکی از بزرگان اهل علم و تقوا نقل فرمود یکی از بستگانشان در اواخر عمرش ملکی خریده بود و از استفاده سرشار آن زندگی را می گذارند پس از مرگش او را دیدند در حالی که کور بود از او سببش را پرسیدند که چرا در برزخ نابینا هستی ؟
گفت : ملکی را که خریده بودم وسط زمین مزروعی آن چشمه آب گوارایی بود که اهالی ده مجاور می آمدند و از آن برمی داشتند و حیوانات خود را آب می دادند به واسطه رفت وآمدشان مقداری از زراعت من خراب می شد و برای اینکه سودم از آن مزرعه کم نشود و راه آمد و شد را بگیرم به وسیله خاک و سنگ و گچ آن چشمه را کور نمودم و خشکانیدم وبیچاره مجاورین به ناچار به راه دوری مراجعه می کردند ، این کوری من به واسطه کور کردن چشمه آب است
به او گفتم آیا چاره ای دارد ؟ گفت اگر وارثها بر من رحم کنند و آن چشمه را جاری سازند تا مورد استفاده مجاورین گردد حال من خوب می گردد . ایشان فرمود به ورثه اش مراجعه کردم آنها هم پذیرفتند و چشمه را گشودند پس از چندی آن مرحوم را با حالت بینایی و سپاسگزاری دیدم .
آدمی باید بداند که هرچه می کند به خود کرده است : ( لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها مَااکْتَسَبَتْ ) اگر به کسی ستم نموده به خودش ستم کرده ، اگر به کسی نیکی کرده به خودش نیکی کرده است .
📚داستانهاي شگفت/ بقلم عبدالحسين دستغيب.ص: 292
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
از ما زمینیان
به شما آسمان سلام
مولای دلشڪسته
امام زمان سلام
این روزها
هزار و دوچندان شڪسته ای
امروز کجاے
روضه بابا نشسته ای؟
شهادت جانسوز
امام حسن عسکری (؏) تسلیت باد🏴
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۰۴ آبان ۱۳۹۹
میلادی: Sunday - 25 October 2020
قمری: الأحد، 8 ربيع أول 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
💠 اذکار روز:
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، 260ه-ق
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
▪️9 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام
▪️26 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️30 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️32 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
#داستان_آموزنده
#مکافات_عمل
#لقمه_ای_نان🍪
در زمان جوانی، درویشی پیش من آمد و اثر گرسنگی در من دید.
مرا به خانه خود خواند و گوشتی پخته پیش من نهاد كه بو گرفته بود و مرا از خوردن آن، كراهت می آمد و رنج می رسید.
درویش كه آن حالت را در من دید، شرم زده شد و من نیز خجل گشتم....
برخاستم و همان روز، با جماعتی از یاران، قصد «قادسیه» كردیم.
چون به قادسیه رسیدیم راه گم كردیم و هیچ گوشه ای برای اقامت نیافتیم...
چند روز صبر كردیم تا به شرف هلاك رسیدیم. پس، حال چنان شد كه از فرط گرسنگی، سگی به قیمت گران خریدیم و بریان كردیم ...
و لقمه ای از آن، به من دادند. خواستم تا بخورم، حال آن درویش و طعام گندیده یادم آمد. با خود گفتم؛ این ، جزای آن است كه این درویش، آن روز از من خجل شد...
📚 #حکیم_عطار_نیشابوری
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
☘☘☘☘☘
📚 #داستان_کوتاه
مسافري در شهر بلخ جماعتي را ديد كه مردي زنده را در تابوت انداخته و به سوي گورستان ميبرند و آن بيچاره مرتب داد و فرياد ميزند و خدا و پيغمبر را به شهادت ميگيرد كه والله، بالله من زندهام! چطور ميخواهيد مرا به خاك بسپاريد؟
اما چند ملا كه پشت سر تابوت هستند، بي توجه به حال و احوال او رو به مردم كرده و ميگويند: پدرسوخته ي ملعون دروغ ميگويد. مُرده.
مسافر حيرت زده حكايت را پرسيد.
گفتند: اين مرد، فاسق و تاجري ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پيش كه به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضي بلخ شهادت دادند که مرده و قاضي نيز به مرگ او گواهي داد. پس يكي از مقدسين شهر زنش را گرفت و يكي ديگر اموالش را تصاحب كرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعاي حيات مي كند. حال آنكه ادعاي مردي فاسق در برابر گواهي چهار عادل خداشناس، مسموع و مقبول نميافتد. اين است كه به حكم قاضي به قبرستانش ميبريم، زيرا كه دفن ميّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا جايزنيست...
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
حکایت است که پادشاهی از وزیرخدا پرستش پرسید:
بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد ، و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.
وزیر سر در گریبان به خانه رفت .
وی را غلامی بود که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟
و او حکایت بازگو کرد.
غلام خندید و گفت : ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد.
وزیز با تعجب گفت : یعنی تو آن میدانی؟ پس برایم بازگو ؛ اول آنکه خدا چه میخورد؟
- غم بندگانش را، که میفرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را برمیگزینید؟
- آفرین غلام دانا.
- خدا چه میپوشد؟
- رازها و گناه های بندگانش را
- مرحبا ای غلام
وزیر که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد
ولی باز در سوال سوم درماند، رخصتی گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید.
غلام گفت : برای سومین پاسخ باید کاری کنی.
- چه کاری ؟
- ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به
درگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.
وزیر که چاره ای دیگر ندید قبول کرد وبا آن حال به دربار حاضر شدند
پادشاه با تعجب از این حال پرسید ای وزیر ای چه حالیست تو را؟
و غلام آنگاه پاسخ داد که این همان کار خداست ای شاه که وزیری را در خلعت غلام
و غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.
پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد.
✨﷽✨
🌼خسارت بزرگ
✍مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد امام از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد:
یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل به خدمت شمارسیدم، برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت.
امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟
عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد. ۱
قال امیر المومنین علیه السلام:
لَا یَخْرُجِ الرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یَخَافُ مِنْهُ عَلَى دِینِهِ وَ صَلَاتِهِ
انسان نباید به سفری برود که ترس آن دارد به دین یا نمازش لطمه وارد شود.۲
📚۱-جهاد با نفس، جلد ۱ صفحه ۶۶
📚۲-وسائل الشیعه جلد ۱۱ صفحه ۳۴۴
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
شما رفیقت پیام تو سین کنه
یه ساعت بعد جواب بده
ناراحت میشی؛
بعد صدای اذانو میشنوی
سه ساعت بعد نمازتو میخونی،
انتظار داری خدا ناراحت نشه؟(:
#حواسمون_باشه🌱
#سربازمهدی
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
🍁با یکی از دوستام سوار تاکسی شدیم. موقع پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت: ممنون آقا، واقعا که رانندگی شما عالیه! راننده با تعجب گفت: جدی میگی یا اینکه داری منو دست میندازی؟!
🍁دوستم گفت: نه جدی گفتم. خونسردی شما موقع رانندگی در این خیابونهای شلوغ قابل تحسینه. شما خیلی خوب رانندگی میکنین و قوانین را هم رعایت میکنین! راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.
🍁از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟! گفت سعی دارم "عشق" را به مردم شهر هدیه کنم! با صحبتهای من اون راننده تاکسی، روز خوشی را پیش رو خواهد داشت. رفتارش با مسافرهاش خوبتر از قبل خواهد بود، مسافرها هم از رفتار خوب راننده انرژی میگیرن و رفتارشون با زیر دستها، فروشندگان، همکاران و اعضای خونواده خوب خواهد بود. به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میون حداقل هزارنفر پخش میشه. من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم. اگه بتونم فقط سه نفر رو خوشحال کنم، روی رفتار سه هزار نفر تاثیر گذاشته ام.
🍁گفتن اون جمله ها به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت. اگه با راننده دیگه ای هم برخورد کنم اون رو هم خوشحال خواهم کرد. خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگه بتونیم چند نفر را خوشحال کنیم کار بزرگی انجام دادیم. روح زندگی ما همين عشقه.
🍁در صورتیکه بعضی از ما با يک ادبيات ناپسند در پی فرصتيم كه همديگه را تحقیر كنيم:
وااای چقدر چاق شدی!
موهای سفيدتم كه كم كم در اومد!
اينهمه كار ميكنی برای اينقدر در آمد؟!
تو واقعاً فكر ميكنی تو اين امتحان قبول ميشی؟!
🔺اين جمله ها و امثال اون كاملاً مخرب نيروی عشقند و عشق رو تو رابطهها از بین میبرند. اگه بتونيم زيبايي رو تو نگاه خودمون جا بديم اصولاً عشقه كه از وجود ما ساطع ميشه. بياييم جريان عشق را تو زندگيمون جاری كنيم💕
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
#شایدتلنگر
♥️↓دانشگاهانتظاربعد از۱۳۰۰سال همچنان دانشجو می پذیرد...🍃
🌙ایندانشگاه تاڪنون۳۱۳ فارغ التحصیلهمنداشتهاست...
ایندانشگاهدرتمامشبانهروزاز
دانشجویانآزمونبهعملمۍآورد،
مدارڪلازم براۍثبت نام بهشرح زیر است:💫
✨نماز اول وقت
✨پاڪیوطهارت
✨ داشتندلے آڪنده از یاد خدا
✨اعمال نیڪ
✨اطاعتازدستوراتالهی
✨شناختامامزمان(عج)
✨ولایتمدارۍامامعصر(عج)
بهامیدقبولۍهمه ما در ایندانشگاه التماس دعا🙏🏻🌸
⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۰۵ آبان ۱۳۹۹
میلادی: Monday - 26 October 2020
قمری: الإثنين، 9 ربيع أول 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹قتل خلیفه دوم عمر بن الخطاب، 23ه-ق
🔹اغاز امامت حضرت حجة بن الحسن عسکری علیه السلام، 260ه-ق
🔹قتل عمر بن سعد لعنة الله علیه
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام
▪️25 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️29 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️31 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️34 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 45روز)
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
🌸ماجرای دختری که متحول شد
تا قبل از نوزده سالگی، زندگیم پر بود از نگاه های مادی و ظاهری و هیجان کاذب دوستی با پسر ها .
تا اینکه پسر داییم، با دختری خیلی مذهبی و با حجاب و البته شیک پوش و زیبا ازدواج کرد، که خیلی نسبت به امور دینی مقید و سختگیر بود و من از این همه تقیدش خوشم نمی اومد.
با این حال، یه روز که تو جمع فامیلی دیدمش، رفتم پیشش و بی مقدمه گفتم: یه حاجت دارم، میخام تو برام دعا کنی، بهش برسم! گفت: تو حجابتو درست کن، مشکلت حل میشه.
یه کم فکر کردم و حاجتم رو بهش گفتم، اخماش رفت تو هم و نصیحتم کرد که اصل حاجتت غلطه! اما من زیر بار نرفتم، اونم گفت: از خدا میخام به حاجتت نرسی! خیلی ناراحت شدم برای همینم از پیشش پا شدم.
گذشت و حاجتم اونی نشد که من میخاستم؛ منم شاکی، به عروس داییم گفتم: تو دعا کردی، نشه؟ گفت: از خدا خواستم نشه، چون اون دنیا مدیونت میشدم! اصلا از این حرفش خوشم نیومد، با خودم گفتم: چقدر مغروره به خودش و دعاش!
کم کم بیشتر باهاش آشنا شدم و ازش خوشم اومد چون حرفهای خیلی خوبی می زد.
بعدها بهش گفتم که میخام باحجاب باشم اما حجاب بهم نمیاد و زشتم میکنه!
این جمله اش هنوز تو گوشمه که درباره حجاب گفت: تو شروع کن به کاری که خدا دوست داره، خدا خودش کمکت میکنه!
مادرم با حجاب موافقه؛ اما با حجاب من شدیدا واکنش نشون داد و مخالفت کرد، به نظرش من زیاد خودم رو پوشوندم و دیگه کسی باهام ازدواج نمیکنه! همینم باعث شد به شدت از طرف خونواده، بهم فشار بیاد. اما من خودم رو به خدا سپردم تا اینکه
پسری که هم خوش پوش بود و هم چند سال پیش از گناه توبه کرده بود اومد خواستگاریم و عقد کردیم.
اینم بگم که این دلسوزی و ناآگاهی و ترس خونواده وقتی که در دوران عقد، باردار شدم،
باز مثل پتک بر سرم وارد شد که بدبخت شدی، آبروت رفت، میدونی اگه شوهرت رهات کنه، چی میشه؟!
که باز مثل همیشه خدا یارم بود و این بار با خانومی بسیجی در مسجد آشنا شدم، این خانم غیر از حجاب و دیندار بودن خیلی اهل قرآن و مطالعه بود، به نماز شب خوندن و بیداری سحر و ... تشویقم کرد، اصلا انگار حجاب پله اول برای صعود من بود و برای بالاتر رفتنم خدا این خانم را سر راهم گذاشت و بهم سکینه می داد. بالاخره این ناراحتی هم پشت سر گذاشتم چون این بارداری زود هنگام، من و همسرم را بهم نزدیکتر کرد و الان من خیلی پخته تر از سنّم شدم.
الان فهمیدم که اگه آدم در راه رسیدن به هدفش، هم استقامت داشته باشه هم سعی کنه با ارتباط با افرادی که در سطح بالاتری از دین و ایمان هستند، این نعمت با خدا بودن و در راه بودن را حفظ کنه، به آسانی از راه منحرف نمی شه. و با رفتار و برخورد اسلامی نه تنها خودش را از بیراهه نجات می ده، هم به خانواده و اطرافیانش کمک می کنه تا از در راه بودن او نترسند.
و البته مثل عروس داییم تبدیل به فردی نشه که حاضر نیست از اون پله اول بالاتر بره، البته سعی کرده اما به نظرم غرور آدمها اونها رو عقب نبره بالا هم نمیبره.
اینا رو گفتم چون با راهنمایی اون خانم جذب کلاسهای آیت الله حسن زاده آملی شدم و عروس داییم با تعصب جاهلانه ای جذب کلاسهای فرقه صادق شیرازی شده و نسبت به آیت الله حسن زاده آملی اظهار دشمنی می کند!
متاسفانه با غرور و اطمینانی که از خودش داشت، من رو راهنمایی کرد ولی خودش بی بهره موند...
🌹🌹این داستان را یکی از اعضا کانال برای ما ارسال نمودند _ کانال از تجربیات شخصی اعضا برای انتشار استقبال می کند🌹🌹#داستان_واقعی_تحول_اشخاص
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
من دختر بدحجابی بودم با آرایشهای زیاد
من دختر بد حجابی بودم. با آرایش های زیاد. موهامم یا فر ۶ماهه بود یا لَخت و دورم میریختم. توی دانشگاه هنر بودم و کارم تئاتر بود. روز به روز بدتر میشدم و با تیپ های متفاوت و هنری. اونقدر بد که الان عکس های قدیمم رو میبینم باورم نمیشه اونا من بودم.
البته با همون شکل و ظاهر نمازمم میخوندم روزه میگرفتم و توی دانشگاه بسیجی بودم و از حجاب هم دفاع میکردم پیش همه.
ولی نمیخواستم تغییر کنم. می گفتم هرکس ایرادی داره و ایراد منم اینه. اینطوری بهتر دیده میشم و الگو میشم. بذار ببینن قرتیها و بدحجابها هم مدافع اسلام و نظامن
البته تو خلوت خودم مسخره و خنده دار بود.چطور میشه خدا رو دوست داشت و به حرفش گوش نداد؟؟
چطور میشه از حجاب دفاع کرد و عملی اش نکرد...
اما باز با خودم لج میکردم و فکر میکردم اگه محجبه شم عادی میشم. و دیگه شیطون و شاد نیستم. مظلومم.شاید نگاه دیگران روم عوض شه.
در ضمن اعتماد به نفسم به شدت وابسته به تیپم بود....محجبه شدن برام رویای دور از دسترس بود...
البته یه اتفاق منو عوض نکرد...همه چیز مثل یه پازل کنار هم قرار گرفت
۴سال میش کرسی آزاد اندیشی در مورد حجاب: من جز مدافعان حجاب بودم وقتی وارد سالن شدم یکی از منتقدین حجاب به من گفت بیا اینور بشین مخالف ها اینجان.
باورش نمیشد من با اون تیپ موافق حجاب بوده باشم.ولی بهش گفتم من موافق حجابم. هنگ کرد و ۶ثانیه ای بهم خیره شد.
شوخی های هم کلاسی هام و اس ام اس های افتضاح همکارام آزارم میداد. باز از رو نرفتم
۳سال پیش راهیان نور:با دانشگاه رفتیم و من مدت کوتاهی به خاطر شهدا محجبه شدم اما وقتی برگشتم تهران کم کم همه چیز از یادم رفت
۲سال پیش:شنیدم یکی از روسای آمریکا گفته هر زن چادری در ایران نشان پرچم جمهوری اسلامیه...ناراحت بودم چرا منی که ایران و نظام رو دوست دارم اثری از عشقم تو ظاهرم نیست؟؟
تا اینکه شب قدر پارسال حاج آقای انصاریان روایتی گفت که منو موظف کرد به رعایت حجاب
پیامبر از شیطان خواست تا امتش رو نصیحت کنه و شیطان گفت به زنان امتت بگو به ازای هر تار مویی که بیرون میذارن گناه زنا برای خودشون میخرن.....وای واقعا فاجعه بود...
نمیخواستم اون دنیا یه صف جلوم وایسه و سنگینی گناهی که نکردم و....
متاسفانه ۱سال فراموش کردم تا شب قدر امسال خیلی ناخودآگاه یاد این صحبت افتادم و وقتی به اسم حضرت زهرا رسید کلی گریه کردم...و تصمیم گرفتم چادری شم . روز قدس امسال برای اولین بار چادر رو تجربه کردم و از اون روز باهامه.
در ضمن من روایتی در لهوف خوندم که روم تاثیر گذاشت:یه بنده خدایی کوری رو میبینه و ازش میپرسه چرا نابینا شدی؟
اون فرد میگه من در جریان کربلا در سپاه یزید بودم ولی نه تیری و نه شمشیری زدم ولی شب خواب پیامبر رو دیدم که به من گفت باید نابینا شی.. از پیامبر پرسیدم چرا و پیامبر گفت تو سیاهه سپاه دشمن رو تو چشم فرزند من امام حسین زیاد کردی
من نمیخواستم سیاهه سپاه بدحجابان رو تو چشم امام زمان زیاد کنم...
الان ۸ماهه اس ام اس های بد دریافت نمیکنم.
تقریبا تئاتر رو کنار گذاشتم اعتماد به نفس آرامش امنیت و احترام بیشتری دارم
تا چادر رو تجربه نکنید این حرفو درک نمیکنید...
بعدا فهمیدم خواهرم هم توی حرم امام حسین برای حجاب من نذر کرده بوده .
منبع : پایگاه عرفان
⭕️ @dastan9 🇮🇷
☫ ﷽. ☫
🚩باید توبه کنیم
همه باید توبه کنیم!
..⚠لطفا یک دقیقه این متنو بخونید⚠
🛍 بازار ها رونق ندارد؟
💵 کاسبان و تجار سود نمیکنند؟
🤒 گرفتار مریضی های عجیب شدیم؟
🔸️هر روز یک نوع بیماری از راە میرسد و گرفتارمان میکند؟
💸 دچار گرانی های وحشتناک شدیم؟
⚰ مرگ های ناگهانی امانمان نمیدهد؟
💥 زلزله و سیل و سرما جان عزیزانمان را میگیرد؟
👨💼 گرفتار مسئولین نالایق شدیم؟
❓ میپرسی چرا؟
🔸️فقط یک دلیل دارد
⚠(دچار خشم خدا شدیم) ⚠
❓ میپرسی چرا؟
چرا دچار خشم خدا نشویم ؟؟؟
🚷 وقتی غش در معامله می کنیم
⚖ وقتی کم فروشی میکنیم
📈 وقتی احتکار میکنیم تا گران شود
💶 وقتی ربا و نزول در بازار بیداد میکند
🤝 وقتی فروشنده به خریدار رحم نمیکند
👨⚕ وقتی طبیب به بیمار رحم نمیکند
👨⚖ وقتی دولت به مردم رحم نمیکند
👥 وقتی مردم به هم رحم نمیکنند
🐩 وقتی سگ بازی می شود افتخار
👫 وقتی محرم و نامحرمی معنا ندارد
👑 وقتی حیا و غیرت از بین رفته
🗣 وقتی همه به هم دروغ میگویند
🎯 وقتی بیت المال غارت میشود
🕌 وقتی نماز و روزه فراموش میشود
🧕 وقتی حجاب تحقیر میشود
♨️ وقتی ترک محرمات و جدیت در عبادات نداریم
🥦 وقتی سبزی فروش،سبزی آبزده میفروشد
🍞 وقتی نانوا نان بی کیفیت میپزد
🍖 وقتی قصاب آشغال گوشت چرخ میکند
🚗 وقتی تعمیر کار خرج تراشی میکند
🔬 وقتی دکتر زیر میزی میگیرد
📺 وقتی فیلم و سریالها ترویج بی بند و باریست
🏦 وقتی بانک ها ربا خواری میکنند
👨⚖ وقتی مسئولین اختلاس میکنند
🕵♂ وقتی مدیران متعهد نیستند
🚯 وقتی همه به هم خیانت میکنند
💥 وقتی ... وقتی ... و...
☝️ وقتی خدا را فراموش کرده ایم و امرش را سبک میشماریم
چرا دچار خشم خدا نشویم؟!
باید توبه کنیم
همه باید توبه کنیم!
💌 این متن رو اینقدر پخش کنید تا برسه به دست هر کی که حساب و کتاب قبر و قیامت را فراموش کرده..!
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
▫️ نمیدانم این چندمين عهدی است که دارم با شما میبندم آقاجان؟! چندمین بیعت؟! به خاطر این همه شرمندگی، شرمندهام مولا. تا کی نتیجه شکستن بیعتها بشود شکستن دلِ شما؟ تا کی با زبانم بگویم بیا و با گناهانم بگویم نیا؟
🔻 اما این بار فرق دارد؛ طاقتم طاق شده. دیگر کم آوردهام آقا؛ خستهام از زندگیای که بدون شما مُردگیای بیش نیست. این بار، نهم ربیع، با تمام وجودم بیعت میکنم که در راه تو باشم.
➖ بیعت میکنم که خودم را برای ظهور شما آماده کنم.
➖ بیعت میکنم که با گناهانم جلوی آمدن شما را نگیرم.
➖ بیعت میکنم که دیگر دلتان را نشکنم...
بیعت میکنم...
🌸 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #عید_بیعت
⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
سلام خواهر چادری عزیزم 🌹
️▪️میدانم هجمه ها بر علیه چادرت زیاد هست
️▪️میدانم تحمل تمسخر ها و طعنه ها سخت هست
▪️میدانم با تلاش و تبلیغات دشمن حتی اطرافیانت هم حجاب هاشون کمرنگ تر شده است
️▪️میدانم که شاید همسر و یا اعضای خانواده ات هم گاهی تحت تاثیر این تبلیغات منفی قرار میگیرن و پشتت را خالی میکنند
▪️و حتی گاهی اطرافیان در مقابلت در می آیند
تا چادرت را زمین بگزاری😔😔😔😔
اما خواهر خوبم
️میدانی جایگاه تو کجاست؟
⬅️ تو مدافعی
️مدافع حریم چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها)
️⬅️و امانت داری
️امانت دار چادر حضرت زینب (سلام الله علیها)
️🔺️اجازه نده لحظه ای این چادر بر زمین افتد
️🔺️اجازه نده حرمت چادرش از بین برود
️🔺️محکم تر بایست
️🔺️چادرت را محکم تر بگیر
️🔺️طعنه ها و تمسخر ها رو با توسل رد کن
️🔷️مطمعن باش دشمن در مقابل ایستادگی تو شکست خواهد خورد
🔷️و نقشه هایشان به نتیجه نخواهد رسید
🔆ان شاء الله بتونیم به عنوان یک زن شیعه ، حق چادر را اَدا کنیم و مدافع حجاب فاطمی باشیم 🤲🤲🤲🤲
#مدافع_حجاب_فاطمی
#ارسالی_اعضا
#خانم_طاهری
⭕️ @dastan9 🇮🇷
#بسیار_زیبا❤️
اگه هوای امام حسین رو کردید یادی از من هم بکنید...التماس دعا
💖💖💖💖
یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف میکرد:
سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند.
تعدادی از زائران به من گفتند:
تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد،
آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند،
گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و
مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن
گوی سبقت را از غربیها.. ربوده اند...
همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی
به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند.
وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه میخورد.
وقتی به ما رسیدند گفتند:
کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟
من که توقع این سوال را نداشتم گفتم:
بله، چطور مگه؟
آنها با خوشحالی گفتند:
اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم.
من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند،
به آنها خوش آمد گفتم.
بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند
من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از
پرواز شروع کردم اصطلاحا به
امر به معروف و نهی از منکر،
(یعنی به درب میگفتم که دیوار بشنود)
میگفتم این مکانهای مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند
و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند،
اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود
با حالت ناراحتی و بیاعتنایی به من فهماند
که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست.
به نجف اشرف رسیدیم
من هم در زمانهای گوناگون میگفتم
که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی میکرد.
تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم
و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛
پدر آن دختر پیش من آمد و گفت:
حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است
که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما،
او فقط در درس و شغلش موفق شده
و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمیداند!
ما تصمیم گرفتیم
او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم
بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما
طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی
برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند،
چون آرزوی هر پدر و مادری
عاقبت بخیری فرزندش میباشد.
دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده
تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات
نمیداند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت میکنید، او به اتاق می آید دائم میگوید:
منظور حاج آقا فقط من هستم!
چون فقط در این کاروان منم که
سر و وضعم اینگونه است.
ما از شما میخواهیم که رعایت حال ما و
دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید.
گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را
برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت
علیهم السلام شکسته نشـود.
گفتگوی ما تمام شد،
و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم.
صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده
و دیدم خانمی
با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل
منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد.
وقتی دید من با تعجب او را نگاه میکنم گفت:
ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بیحجاب
چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم
اجازه دهید عبایتان را بشویم.
من که شوکه شده بودم گفتم:
اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت
امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید
هم پزشک؛ در شأن شما نیست که
عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم.
درحالیکه گریه میکرد از من خواهش کرد
که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه
کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود.
به او گفتم تا نگویی چه شده من نمیگذارم..
باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم
من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا
ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم.
حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند:
دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمیتواند به این مکان بیاید. حرفهایی که مدیر کاروان میزد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری میشد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی.
و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی،
طفل مریضی دارم میخواهم درمانش کنی.
او در حالیکه گریه میکرد می گفت:
حضرت طبیب همه عالم هستند...
ولی به من فرمودند دنبال من بیا...
بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و
وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه میدرخشید
و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود.
حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن.
(خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه میکرد، سؤال کرد:
⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
داستانهای کوتاه و آموزنده
#بسیار_زیبا❤️ اگه هوای امام حسین رو کردید یادی از من هم بکنید...التماس دعا 💖💖💖💖 یکی از افرادی که ک
حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟)
من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم:
بله، ولی این سؤالها را نپرس...
ایـنها روضههای سوزناکی است
که جگر انسان را کباب میکند.
اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره
پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭
گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید
و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید
و سیراب کنید.
خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق
گریه میکرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست
آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان،
با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ میدهند؟!
حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که
حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!!
و بلند بلند گریه می کرد...
به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران میگفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست...
بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد.
بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم،
روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکسها و نوشتههایی
بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود.
آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند.
با خوشرویی ار من پذیرایی کرد و گفت:
باور نمیکنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم،
امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم
اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول
درد و مرض اطفال را تشخیص میدهم
و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمیفرستم
و با اولین نسخه مریضها خوب میشوند،
فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام
📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕
علیرضا ثبتی گجوان
💟خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام،
خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام
"اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد،
خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد"
قَسَمت میدهیم
آخرین خلیفه و جانشینت را
بدون وقوع علائم حتمی در عالم،
ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین...
⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
❕ هستید ولی نیستید...
و این غم انگیزترین نوع بودن است. راستش از اینکه به بودنی اینچنین عادت کنیم میترسم. از عادت به ظلم و جنگ و بیعدالتی و از عادت به روزمرگی و دلخوش بودن به آن میترسم.
من اصلا از شاد بودن بیشما میترسم!
🔻 مگر نه اینکه امام حیّ و حاضرید؟ پس چرا ما شما را لابهلای شیرینیها و تلخیهای زندگیمان فراموش کردهایم؟ یاد ما از خاطر شما نمیرود ولی من از اینکه یاد شما را از خاطر ببریم میترسم.
➖ چه کنیم؟! ضعیفیم و فراموشکار... برگردید تا بیش از این بنده دنیا نشدهایم.
⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۰۶ آبان ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 27 October 2020
قمری: الثلاثاء، 10 ربيع أول 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹سالروز ازدواج حضرت رسول با خدیجه کبری علیهما السلام، 15 سال قبل بعثت
🔹هلاکت داود بن علی لعنة الله علیه، 133ه-ق
🔹موت مالک بن انس رئیس مذهب مالکی، 179ه-ق
🔹شروع خلافت بنی امیه، 41ه-ق
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام
▪️24 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️28 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️30 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️33 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 45روز)
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
#ارسالی_اعضا
👸🍃👸🍃👸🍃👸🍃
سلام به همه خانم های نجیب💐
من س ۳۵ ساله صاحب سه فرزندم👩👩👦
صحبتی بااعضای محترم کانال داشتم، روی صحبتم باخانم هایی که خیانت میکنن😓،
عزیزهای دلم
شماها از دست شوهراتون به تنگ اومدین ,دنبال مونسین اولا چه مونسی بهتر ازخدا ومعصومین مثل بانو فاطمه زهراتوسل کنین جواب میده
دوما شما از محرمتون وفا ندیدین نا محرم که ببخشید شما رو ب خاطر س... میخواد چه وفایی می خوای ببینی
حالا گیرم تو فضای مجازی باشه طرف شمارو نمیبینه من خوندم مردها از خیلی طریق لذت میبرن یکی گوش چشم و...
اگه میخوای و یا طرف میخواد درد دل کنه چرا با هم جنسش درد دل نمیکنه یاشما چرا با هم جنست درد دل نمیکنی؟ یه ایه هست تو قران میگه شیطان👹اعمالشان را در نظرشان جلوه داد یعنی خودمون روی کارای بدمون اسم های خوشگل میذاریم(درد دل)
نگین نفسم از جای گرم بلند میشه که خیلی سختی کشیدم شوهرم خیلی اذیت میکرد حرف گوش کن مامانش اینا بود وهست ولی پناه بردم به خدا اهل بیت بهتر شده ولی نه خوب خوب توقران اومده از صبر نماز یاری بگیرین منم این کار میکنم .
این دنیای فانی مثل پل مقصد وخانه ابدی جای دیگه است توروخدا آخرتتون به این دنیا نفروشین
هرگز نمیخواهم البته بایاری خدا نا نجیب بشم
در اخر خانم های گل قدر خودتون بدونید نجابتتون قدر ادمای کثیفی که هیچ حرمتی برای تاهل تون قایل نیستند نکنید ✊اونا به خانم مثل دستمال کاغذی نگاه میکنن وقتی کارشون تموم شد میندازن دور میرن سراغ یکی دیگه
و البته خانم هایی توبه کردن از گل پاکترن باشما نبودم بدونید شماتت انسان توبه کرده خودش گناه ,وخود آدم گرفتار همون گناه میشه.
البته من کوچیک همه اعضای خانم گلم خواستم تلنگری بزنم انشالله کسی خواب نباشه.
برای سلامتی روحتون( به دور از هیچ رذیلتی باشه)وفرج اقا صلوات ❤️
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
#ارسالی_اعضا
👸🍃👸🍃👸🍃👸🍃
#تجربه💐💕
سلام دوستان روز و روزگارتون خوش و خرم
صحبتم با عزیزای دلی هست که اخر تجربه اشون هی میگن تورو خدا خانواده ها محبت کن توجه کنن خصوصا جوان ترهای نازنینمون.
راستم میگن بعضی خانواده ها واقعا سردن فقط میگن ما که اونا رو تامین میکنیم دیگه چه میخان 😏
بعضیام از صبح ماچ و بغل و بوس تا شب...
اینا همه بکنار... اهای نوجوانایی که اول جیک جیکتونه و میخایین سری تو سرا دربیارن و با هزار قایم باشک بازی کاری رو که خودتون دوست دارین رو انجام میدید بعد ک متوجه اشتباهتون شدید میگید به بچه هاتون توجه کنید محبت کنید.
خودم سالها پیش ک دبیرستانی بود خودم خواستم ک ببینم دوستی با جنس مخالف چیه چطوریه چیا به هم میگن
ولا خانواده از گل نازکتر هم بهم نگفتن رفتم دیدم تجربه کردم خداروشکر امام رضا ب دادم رسید و توبه کردم و کار ب جاهای بدی نکشید.
لطفا نوجوانای خوشگل و خوش تیپ خودتونم به خانواده اعتماد کنید و محبت کنید.
همه چیز تو دختر پسر بازی نیست.
بخدا سپردمتون 🙏😍
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
🛑دوران رسول خدا بود. بانوى مسلمانى همواره روزه مى گرفت و به نماز اهميّت بسيار مى داد;
حتّى شب را با عبادت و مناجات بسر مى برد ولى بداخلاق بود و با زبان خود همسايگانش را مى آزرد. شخصى به محضر رسول خدا آمد و عرض كرد: "فلان بانو همواره روزه مى گيرد و شب زنده دارى مى كند، ولى بداخلاق است و با نيش زبانش همسايگان را مى آزارد."
رسول اكرم ص فرمود: لا خير فيها هى من اهل النّار
در چنين زنى خيرى نيست و او اهل دوزخ است.
از اين داستان استفاده مى شود كه نمازخوان بايد اخلاق هم داشت باشد.
#بحارالانوارج۷۱ص۲۹۴
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷
✅لعنت شدگان در نزد خداوند
✍آیت الله مجتهدی(ره) : کسانی که ازدواجشان را به تاخیر می اندازند با وجود اینکه به تمکن مالی رسیده اند.
مردی که خود را شبیه زنان می کند در حالی که خداوند او را مرد آفریده است و و زنی که خود را شبیه مردان می کند درحالی که خداوند او را زن آفریده است.
فریب دادن و تمسخر مردم (مثلا) به مسلمانی گوید: بیا چیزی به تو بدهم، و چون آمد می گوید: گردن کلفت برو دنبال کار و کار کن ! (یا) به نابینایی گوید، مواظب باش به فلان حیوان برخورد نکنی در حالی که مقابل او چیزی نیست (یا) اگر کسی سراغ خانه ای از او می گیرد ،(عمدا) آدرس اشتباهی می دهد.
🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷 🌺
#میت_و_بوی_گلاب
🛑یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد که یک پیرمردی را آوردند
که اصلا به مرده شبیه نبود ، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد . آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم. همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی بدن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بدون اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم ، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع میکرد. از بستگانش دقیقتر پرسیدم، گفتند پیرمرد به این موضوع شهره بوده ، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع میشد.
در کتاب مفاتیح الجنان، قبل از زیارت جامعه کبیره و بعد از دعای علقمه، سفارش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به سید رشتی اینگونه بیان شده است: شما چرا زیارت عاشورا را نمی خوانید؟ عاشورا ، عاشورا ، عاشورا
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷