هدایت شده از یازهرا
♨️او را برای خودش بخواهیم، نه خودمان!
🔸آیا میشود رئیس و مولای ما حضرت ولی عصر محزون باشد و ما خوشحال باشیم؟
🔸 او در اثر ابتلای دوستان (آزمایش و امتحان دوستان)، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال خود را تابع حضرت بدانیم؟...
🔸(ایشان) اشخاصی را میخواهند که تنها برای آنحضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر حضرت باشند نه برای برآوردن حاجات شخصی خود...
🔸تنها پیدا کردن و دیدن حضرت مهم نیست، هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و به فکر آنحضرت نیستیم.
📚در محضر آیت الله بهجت، ج۲ ص ۲۷۶ و ۲۶۷ و ۲۶
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۰۸ تیر ۱۴۰۰
میلادی: Tuesday - 29 June 2021
قمری: الثلاثاء، 18 ذو القعدة 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️11 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️18 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️20 روز تا روز عرفه
▪️21 روز تا عید سعید قربان
▪️26 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️29روزتاعید بزرگ غدیر
▪️41روزتامحرم الحرام
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
#خاطرات طنز جبهه 😄
دو ـ سه نفر بیدارم کردند و شروع کردند به پرسیدن سوالهای مسخره و الکی. مثلا میگفتند: «آبی چه رنگیه؟»
عصبی شده بودم😠.
گفتند: «بابا بی خیال، تو که بیدار شدی، حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو بیدار کنیم»
دیدم بد هم نميگويند! 🤔خلاصه همینطوری سی نفر را بیدار کردیم! حالا نصفه شبی جماعتی بیدار شده ایم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم. قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه قرارگاه تشییعش کنند!
👻👻
فوري پارچه سفیدی انداختیم روی محمدرضا و قول گرفتیم که تحت هر شرایطی خودش را نگه دارد.
گذاشتیمش روی دوش بچهها و راه افتادیم. گریه و زاری. یکی میگفت: «ممد رضا! نامرد! چرا تنها رفتی؟»😣
یکی میگفت: «تو قرار نبود شهید بشی»
😖
دیگری داد میزد: «شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟»
یکی عربده میکشید. یکی غش میکرد!
😩
در مسیر، بقیه بچهها هم اضافه میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه و شیون راه میانداختند! گفتیم برویم سمت اتاق طلبه ها! جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا كه فكر ميكردند قضيه جديه، رفتند وضو گرفتند و نشستند به قرآن خواندن بالای سر میت!!!
در همین بین من به یکی از بچهها گفتم: «برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک نیشگون محکم بگیر.»
رفت گریه کنان پرید روی محمدرضا و گفت: «محمدرضا! این قرارمون نبود! منم میخوام باهات بیام!»
بعد نیشگونی گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان جیغی کشید که هفت هشت نفر از این طلبهها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه میخندیدیم. خلاصه آن شب با اینکه تنبیه سختی شدیم ولی حسابی خندیدیم.
🤣😆😁
شادی روح شهدای که رفتند وخاطرات آنها به جاماند صلوات
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را از فرزانه ترین فرد روزگار بیاموزد. پسرک چهل روز در بیابان ها راه رفت تا سرانجام به قلعه زیبایی بر فراز کوهی رسید. مرد فرزانه ای که او می جست آنجا می زیست. اما پسرک به جای ملاقات با مردی مقدس وارد تالاری شد که جنب و جوش عظیمی در آن وجود داشت. تاجران می آمدند و می رفتند، مردم با هم صحبت می کردند و گروه موسیقی می نواخت. میزی مملو از غذاهای لذیذ برای مصرف در آنجا دیده می شد. دو ساعتی طول کشید تا بتواند با مرد فرزانه صحبت کند. مرد فرزانه با دقت به دلیل ملاقات پسرک گوش داد اما به او گفت حالا وقت کافی ندارد که راز خوشبختی را برایش توضیح دهد. به او پیشنهاد کرد تا به گوشه و کنار قصر سری بزند و دو ساعت دیگر برگردد. بعد به او یک قاشق چای خوری داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: خواهش می کنم در حین گشت و گذار این قاشق را هم در دست بگیر و نگذار روغن بیرون بریزد. پسرک شروع به بالا و پائین رفتن در قصر نمود اما تمام مدت چشم به قاشق داشت تا مبادا روغنی بر زمین بریزد. وقتی برگشت مرد فرزانه گفت: قصر مرا دیدی؟ قالی های ابریشمی! تابلوهای زیبای کتابخانه و... پسرک شرم زده گفت که هیچ ندیده و تنها دغدغه اش نگهداری از روغن بوده است. مرد فرزانه گفت: پس برگرد و با شگفتی های دنیای من آشنا شو. اگر خانه کسی را نبینی نمیتوانی به او اعتماد کنی. پسرک با شادی تمام بار دیگر قاشق به دست به تماشای خانه رفت. تمام جاها را دید و در باغ چرخید و دوباره بازگشت. هنگامی که بازگشت تمام آنچه را که دیده بود با جزئیات برای مرد فرزانه تعریف کرد. مرد فرزانه پرسید: اما آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجاست؟ پسرک به قاشق نگریست و دریافت که دو قطره روغن ریخته است. فرزانه ترین فرزانگان گفت: پس این است راز خوشبختی، که همه شگفتی های جهان را بنگری و هرگز از آن دو قطره روغن درون قاشق غافل نشوی.
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
يك روز صداى در منزل بلند شد، 🔔
وقتى آمدم در را باز كردم، خانمى نيمه برهنه و بى حجاب و آرايش كرده 💄و دست و سينه باز را مقابل خود ديدم ،😱😰
خواستم درب را ببندم و به او بى اعتنايى كنم . 🤔فكر كردم همين كه در خانه يك روحانى با اين قيافه آمده شايد معايب بى حجابى را نميداند: و شايد بتوانم نصيحتش كنم .‼️😁
سرم را پائين انداخته و گفتم بفرمائيد، داخل اطاق شده نشست، و مسئله اى در مورد ارث از من سوال كرد.
من گفتم خانم من هم از شما مى خواهم مسئله اى بپرسم اگر جواب داديد من هم جواب مى دهم
گفت: شما از من ؟!!! 😳
گفتم بله .
گفت: بفرمائيد؟ 🤔
✔️گفتم : شخصى در محلى مشغول غذا خوردن است غذا هم بسيار مطبوع و خوشبو است 🍛🍲
گرسنه اى از كنار او مى گذرد، پايش از حركت مى ايستد جلوى او مى نشيند شايد تعارفش كند، ولى او اعتنا نمى كند.😒🙁
‼️
شخص گرسنه تقاضاى يك لقمه ميكند او ميگويد: غذا متعلق بمن است و نمى دهم هر چه التماس مى كند او به خوردن ادامه ميدهد،‼️
خانم اين چگونه آدميست ؟🙄
گفت : آن شخص بيرحم از شمر بدتر است .🤔
📌گفتم : گرسنه دو جور است ،
⬅️يكى گرسنه شكم و يكى گرسنه شهوت .
✅جوان غربى و گرسنه شهوت، خانم نيمه برهنه و زيبائى را مى بيند كه همه نوع عطرها و آرايش هاى مطبوع دارد، هر چه با او راه ميرود شايد خانم توجهى به او بكند و مقدارى روى خوش به او نشان بدهد، جوان او اعتنا نمى كند.
👈جوان : اظهار علاقه ميكند،😍
زن : محل نمى گذارد،
جوان : خواهش مى كند،
زن ميگويد: من نجيبم و حاضر نيستم با تو صحبت كنم .😒😠
جوان التماس ميكند،
زن : توجه نمى كند.
اين خانم چگونه آدمى است ؟‼️
خانم فكرى كرد🤔و از جا حركت كرد و از خانه بيرون رفت .🚪
✔️فردا درب منزل صدا كرد، رفتم در را باز كردم ، ديدم مردی دم در ايستاده و اجازه ورود مى خواهد،😥
وقتى وارد اطاق شد و نشست .
گفت : 🔴من شوهر همان خانم ديروزى هستم، 😑😱
وقتى كه با او ازدواج كردم چون خانواده اى مذهبى بوديم از او خواستم با حجاب باشد،
گفت : بعد از ازدواج ، ولى آنچه به او گفتم و خواهش كردم تهديد كردم ، زير بار نرفت ولى ديروز آمد و از من چادر و پوشش اسلامى خواست ، نمى دانم شما ديروز به او چه گفتيد😳
ماجرا را به او گفتم : او با خود عبايى آورده بود. به من داد و تشكر كرد و رفت .😊
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 #دام شیطانی #قسمت۲۴ 🎬 بعداز برگشتن از سفرمعنوی و پربرکت کربلا,اقای محمدی,باها
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇💜🖇💜
♥️🖇💜
💜
#دام شیطانی
#قسمت۲۵ 🎬
از دوسال پیش ,گاهی اوقات شبحی از,اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم وفقط به اقای موسوی این حالتها را گفته بودم.اقای موسوی میگفت:این خیلی طبیعی شما وارد این حلقه شدید بعدش موفق به تهذیب نفس وعرفان واقعی شدید ,اگر چهره ی واقعی افرادهم ببینید کار شاقی نیست...
البته من چهره ی واقعی افراد رانمیدیدم ,حاج اقا موسوی به من لطف داشتند .
از اتاق استادابراهیمی امدم بیرون وراهی خانه شدم.
دم در دانشگاه دیدم کسی پشت سرم صدام میزنه..
برگشتم .....وااای اینکه معینی هست...یعنی چکار داره؟؟
برگشتم با غرور خاص خودم گفتم:بله ,بفرمایید؟؟!
معینی:ببخشیدمزاحمتون شدم,حقیقتش یه موضوع را میخواستم خدمتتون عرض کنم.
من:بفرمایید؟!
معینی:راستش ما یک انجمن داریم که همه ی اعضاشون جز نخبه های دنیا هستند,نه تنها از ایران ,بلکه از تمام دنیا ,نخبه ها رادورهم جمع کردیم اگر شما مایل باشید ,میتونم عضوتون کنم؟
خداییش وقتی حرف میزد چندشم میشد ازش یه جورایی شیطان درونش ,مرا دفع میکرد...
بهش گفتم:ببخشید من یه کم غافلگیر شدم اگر امکان داره برای تصمیم گیری یک چندروز به من فرصت بدهید.
معینی:بله,بله,حتما ,این کارت منه ,اگر تصمیمتون مثبت بود مرا مطلع کنید,فقط خانم سعادت این موضوع بین خودمون باشه...اشکال نداره؟؟
گفتم:مگه چیزه مخفی هست که بین خودمون باشه؟
با خنده خداحافظی کردگفت: من به شما اطمینان دارم.
رسیدم خانه,مامان رفته بود سرکارش,باباهم که نبود.
این موضوع برام خیلی مشکوک بود...انجمن ...نخبه.....دنیا....ومهم تراز,همه اون اتیش چشماش.
شماره ی سرکار محمدی راپیدا کردم وگرفتمش...
_:الو بفرمایید؟
من:الو ,سلام,آقای محمدی؟؟
_:بله بفرمایید شما؟
من:خانم سعادت هستم ,دوسال پیش برا خاطرعرفان ....
محمدی:بله,بله,یادم آمد,حالتون چطوره؟
بفرمایید امرتون؟
من:ببخشید اقای محمدی ,امروز بایکی برخورد کردم که فک میکنم مشکوک بود ,گفتم شما رادرجریان بگذارم.
اقای محمدی با یک شوق خاصی توصداش گفت:راست میگی؟؟چه عالی,لطفا اگر میشه حضوری تشریف بیارید...بعدش یه لحظه مکث کردوگفت:نه ,نه شما نیایید اینجا شاید تحت نظر باشید,تمام چیزی راکه دیدی روی کاغذ بنویس وبده دست پدرتون ماخودمون یه جوری از دست ایشون میگیریم.
من:چشم ,حتما..
خدانگهدار...
محمدی:خداحافظ ...
#ادامه_دارد ..
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐❤️
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇💜🖇💜
♥️🖇💜
💜
#دام شیطانی
# قسمت۲۶ 🎬
برای اقای محمدی؛
همه چیز رانوشتم,اما از اتیشی که دیدم چیزی نگفتم ,اخه میترسیدم باورنکنه مسخرم کنه.
بابا از سرکار اومد,بهش گفتم چی شده و..
بابا گفت:دخترم دوباره مشکل برات درست میشه,هاا
گفتم :بابا توسفر کربلا با امام حسین ع عهد کردم تا اینا را رسوا نکنم از پا ننشینم,الان فک کنم وقت وفای به عهد رسیده.
بااین حرفم,اشک توچشمای بابا حلقه زد ودیگه مخالفتی نکرد.
شب بابا امد توخونه ویک کاغذ دادبهم وگفت:اقای محمدی داده برات.
کاغذوبازکردم,بعداز سلام وعلیک ,اکیدا سفارش کرده بود که به هیچ وجه مشکوک رفتار نکنم واونا متوجه نشن من به کسی راجب این موضوع صحبت کردم.
اقای محمدی نوشته بود:باهاشون همکاری کن و طوری برخوردکن که باهاشون هم عقیده هستی.وهیچ ترسی به خودت راه نده چون نیتت خیره ,خدا حامیت هست وبعدازخدا ما هم برای محافظت از شما ,نامحسوس مأمور میزاریم.
فقط تا میتونی تو دلشون جا کن وتوعمق انجمنشون نفوذ کن...
فردا رفتم دانشگاه,مثل قبل عادی بود,اما با معینی تماس نگرفتم,دوست داشتم یه چندروز بگذره تا فک نکنه نقشه ای درسر دارم.
بعدازکلاسا رفتم دفتر ابراهیمی,استاد تا من را دید گفت:دختر تو.اعجوبه ای,یکی از فرمولات رابررسی کردم,تااینجا که اشکالی نداشته,اگر بخواهی با دکتر معینی روش کارکنیم؟؟
گفتم:استاد اگرامکان داره خودتون بررسی کنید.
استاد:مشکلی نیست,حتما..
میخواستم برم خونه,بابا دو ماهی,بود برای من, پراید خریده بود ,تا امدم سواربشم دیدم ,اه دوتا چرخش پنجره..
حالا چیکارکنم؟!
کدوم نامردی اینا راپنچر کرده؟
من که پنچرگیری بلد نیستم ,بعدشم یه زاپاس بیشترندارم.
همینطور که باخودم کلنجارمیرفتم,دیدم یه شاسی بلند برام بوق میزنه..
باخودم گفتم:اراذل واوباش, لااقل از همین چادرم شرم کنید...
دیدم نه بابا ,بوق ماشین راسوخت,میخواستم بهش تند بشم ودعواش کنم ,تا نگاه کردم دیدم ای وای معینی هستش.
سرم راانداختم پایین وگفتم:ببخشید یکی ماشینم راپنچر کرده..
معینی:خوب بهتر,یه سعادت نصیب ما میشه در خدمت یک نخبه باشیم..
گفتم:نه ممنون,تاکسی میگیرم..
معینی:خواهش میکنم خانم سعادت ,تشریف بیارید ,میرسونمتون.
من که از خدام بود زودتر ته وتوی ماجرا را دربیارم.
باکلی خجالت سوار شدم.
ومعینی انگار به هدفش رسیده لبخندی شیطانی زد وراه افتادیم...
#ادامه_دارد ..
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
⭕️ @dastan9 🇮🇷💐❤️
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
💜
♥️🖇💜
💜🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜
#سلام_امام_زمانم🧡
▫️من آمدنت را باور دارم.
مثل خورشید 🌤
مثل نوری که هر صبح از لابهلای شاخههای پر برگ وبار، راهش را پیدا میکند.
مثل زلالی آب، که همیشه حقیقت را میگوید.💧
تو همینقدر نزدیکی!
همینقدر آمدنی!
قسم میخورم که از این باور دست نخواهم کشید،
قسم به عشق❤️
و قسم به زیباترین فعل دنیا:
آمدنت
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۹ تیر ۱۴۰۰
میلادی: Wednesday - 30 June 2021
قمری: الأربعاء، 19 ذو القعدة 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️10 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️17 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️19 روز تا روز عرفه
▪️20 روز تا عید سعید قربان
▪️25 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️28روزتا عید بزرگ غدیر
▪️40روز تا اول محرم الحرام
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
آدمی خلیفة الله است . خداوند خود هم جمیل است و هم جمال
وقتی خالق خود زیبا باشد، مخلوق هم زیبا است و دوستدار زیبایی . تا آن جا زیبایی را دوست دارد که همه زیبایی خداوند را مسالت می کند .
زیبایی زیبا است اگر چه ساده و بی آلایش باشد; و اگر چه تنها با مشتی آب و نگاه در آینه و لباس تمیز و آراسته پدید آید . در هر صورت، ما باید خود را به زیبای مطلق و یگانه برسانیم نه چیز دیگر .
شهید سید مصطفی موسوی در اوج سادگی ، با بهترین لباس و بهترین آراستگی ، در بین دیگران ، حاضر می شد .
شیشه عطری و لباسی که تا چند سال می پوشید و کفش هایی همیشه تمیز و موهایی همیشه شونه کشیده .
ساده و بی آلایش و قشنگ.
همرزم مصطفی می گفت ، هر بار جابجا می شدیم و سنگر ها و موضع مون ، تغییر می کرد ، چیزی که مصطفی هیچ وقت جا نمی زاشت ، یک بطری آب بود و برس سر ، برای مرتب کردن موهاش . میگفت بلا استثنا همیشه یک بطری آب همراهش بود که موهاش رو مرتب کنه .
می گفت ، مرتب ترین و خوش پوش ترین بود همیشه بین مون .
می گفت ما هفته ای یک بار لباس هامون رو می شستیم . مصطفی هفته ای بین دو الی سه بار .
مصطفی زیبا زندگی کرد ، زیبا از حرم بی بی زینب (س) دفاع کرد و زیبا هم شهید شد ...
و نامش هم زیبا ماندگار شد .
برای هر کدوم از ما انسان ها ، هر چیزی به چشم مون ممکنه زیبا جلوه کنه ، شهادت ، دفاع از حرم ، زندگی ، امور دنیوی وووو
برای ما خلق الله ، همه چیز زیبا است، چون خالقش زیبا است;
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
صبر یک زن که در یک روز ناله های سوزناک مادر را می شنود و روز دیگر پدر را غرق در خون می بیند و برادر را سر بریده و خونین جگر می یابد، زیبا است; پس زینب زهرا (س) زیبا است . سکوت یک مرد غیور و شجاع به خاطر مصلحت اسلام زیبا است; پس علی (ع) زیبا است . زیبایی را در نگاه های پاک جوان بیابیم، زیبایی را در ایثار و عطا کردن ترسیم کنیم، زیبایی را در شهامت و از خود گذشتگی تفسیر کنیم، زیبایی را در غیرت و همت انسان ها بدانیم . زیبایی شاید در خنداندن دخترکی یتیم باشد . زیبایی شاید عطوفت و مهربانی بر دل شکسته ای باشد، زیبایی شاید ترحم به ضعیف ستم کشیده ای باشد، زیبایی شاید پاک کردن اشک بیچاره ای باشد، زیبایی شاید کمک به فقیری باشد و این روزها هم زیبایی ، می تونه رسیدگی به امورات خانواده های شهدا باشه ... آنچه در زیبایی قطعی است ، این است که شما زیبایید فقط زیبایی را به زیبایی معنا کنید .
#یا_زهرا
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#نشر_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🇮🇷
هر دو از شهدای مدافع حرم هستند. هر دو متولد سال ۷۴ هستند. هر دو در سال ۹۴ شهید شدهاند. فقط یکی ایرانی است و یکی افغانستانی.
جالبتر اینکه این دو شهید حدود دو ماه تاریخ شهادتشان باهم فرق دارد ولی خبر شهادت اولی که فردای همانروز منتشر شد، خیلی از خبرگزاریها عکس نفر دوم را منتشر کردند.
وقتی سید مصطفی موسوی (ایرانی) در ریف جنوبی حلب شهید شد، سید مصطفی موسوی (افغانستانی) بیخبر از شهید ایرانی در حال مجاهدت بود ولی عکسش را در سایتها به عنوان شهید ایرانی منتشر کردند.»