eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 داستان های آموزنده 📚
رسـالت ما همان رسالت #فرمـــــاندهان شهیدمان است.. خــود را نـدیـدن... #شهید_مهدی_
شهید مهدی باکری، ●بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا(علیه السّلام) خواسته بود كه خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست كرد كه برای شهادتش دعا كنند. ●این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ ۶۳/۱۲/۲۵، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناكترین صحنه‌های كارزار وارد شد و در حالی كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزدیك هدایت می كرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتكهای دشمن تثبیت نماید، كه در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیك گفت و به لقای معشوق نایل گردید. ●هنگامی كه پیكر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیكر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. ●او با حبی عمیق به اهل عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) و عشقی آتشین به اباعبدالله‌الحسین(علیه السّلام) و كوله‌باری از تقوی و یك عمر مجاهدت فی سبیل‌الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیكران و غیرقابل احصاء دست یافت ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 را دریابید.... آهای نامسئولین آهای نامسئولین کشور آهای نامسئولین فلان نهاد انقلابی آهای نامسئولین قرارگاه های دچار اختلال پرمدعا آهای نامسئولین اشغال کننده مسئولیت های کلیدی و راهبردی کشور سالهاست ما درگیر یک تمام عیار هستیم . سالهاست در حصر رسانه ای دشمن قرار داریم و بخاطر سوءمدیریت و امثال شماها انقلاب اسلامی ضربات سنگینی خورده است .... گفتن با شماها فایده ای ندارد چون کر و کور و لال شده اید البته لال که نه چون همیشه زبانتان برای ادعاهای واهی دراز است .... پیام رسان ایرانی ایتا را مردم انتخاب کرده اند . دوستش دارند قابلیتهای فوق العاده ای دارد👌. مرد باشید و شرف داشته باشید یک هزارم حمایتهایی که از شبکه های مانند و از بودجه جمهوری اسلامی کرده اید از این پیام رسان ایرانی هم بکنید پیام رسان ایرانی ایتا فقط مشکل سخت افزاری دارد . کمبود دارد و نیاز به حمایت حکومتی دارد. ۲۰۰ تا از آن سرورهای دپو کرده در انبارهایتان را به ایتا بدهید . وسط جنگ رسانه ای هستیم .... فردا منافقانه در رسانه ها نگویید که پیام رسان نمیتواند جوابگوی نیاز مردم باشد....البته که ایتا با ۱۰۰ تا سرور نمیتواند با تلگرامی که بخاطر کمک امثال شماها رشد کرد و ۳هزار سرور دارد رقابت کند.... فردای قیامت شهادت میدهیم که میتوانستید پیام رسان ایرانی را کمک کنید و تقویت کنید اما وسط معرکه جنگ رسانه ای با دشمنان خیانت کردید و کمک نکردید و بخاطر این خیانت ول کن شماها نخواهیم بود منظورمان فقط مسئولان دولتی نیست . بلکه همه دستگاه ها و نهادهایی است که در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند و میتوانند کاری بکنند و منفعل و تماشاگر شده اند.... ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
مرحوم فَشَندی می‌گوید: ‌در مسجد ... اعمال را به جا آورده بودم و با همسرم می‌آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده‌ و قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: این سیّد نورانی در این هوای گرم تابستان از راه رسیده و تشنه است. ‌ظرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشامیدن، ظرف آب را پس دادند. ‌گفتم آقا، شما دعا کنید و فرج (عج) را از خدا بخواهید تا امر نزدیک شود. ‌فرمودند: شیعیانِ ما به اندازه‌ی آب‌خوردنی ما را نمی‌خواهند! اگر ما را بخواهند، می‌کنند و ما می‌رسد. ‌ 📚شیفتگان حضرت مهدی(عج)، جلد۱، صفحه۱۵۵ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅توکل بر خدا ✍تمام پول هایش تمام شده و هنوز در نیمه راه سفرش بود. یکی از دوستانش از او پرسید می خواهی چه کنی؟ گفت تمام امیدم به فلانی است. دوستش گفت پس قسم می خورم که امیدت ناامید می شود. مرد با تعجب پرسید چرا؟ گفت: آخر از امام صادق علیه السلام شنیدم که می گفت: خداوند متعال می فرماید: رشته آرزوی هر کسی را که به غیر من وصل باشد قطع می کنم. آیا او در گرفتاری هایش به دیگری امید می بندد در حالی که رفع آن به دست من است؟ آیا او در خانه دیگری را می کوبد در حالی که کلید تمام درهای بسته دست من است و خانه ام به روی همه باز است! 📚باب التویض الی الله/حدیث۷،ج ۲ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃🌸🍃 پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد: اول آنکه در آغاز هرکار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم.» دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید: «الحمدالله رب العالمین.» سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: «استغفرالله ربی و اتوب الیه.» چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.» پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید؛ «ماشاالله.» ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید: «حسبناالله و نعم الوکیل.» ✾📚 @Dastan 📚✾•
4_6010198176835831127.mp3
3.13M
🎙واعظ: حاج آقا 🔖 دل شکستن، علت بعضی گرفتاری ها 🔖 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍪 در زمان جوانی، درویشی پیش من آمد و اثر گرسنگی در من دید. مرا به خانه خود خواند و گوشتی پخته پیش من نهاد كه بو گرفته بود و مرا از خوردن آن، كراهت می آمد و رنج می رسید. درویش كه آن حالت را در من دید، شرم زده شد و من نیز خجل گشتم.... برخاستم و همان روز، با جماعتی از یاران، قصد «قادسیه» كردیم. چون به قادسیه رسیدیم راه گم كردیم و هیچ گوشه ای برای اقامت نیافتیم... چند روز صبر كردیم تا به شرف هلاك رسیدیم. پس، حال چنان شد كه از فرط گرسنگی، سگی به قیمت گران خریدیم و بریان كردیم ... و لقمه ای از آن، به من دادند. خواستم تا بخورم، حال آن درویش و طعام گندیده یادم آمد. با خود گفتم؛ این ، جزای آن است كه این درویش، آن روز از من خجل شد... 📚 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃🌸🍃 تلنگر قرآنی ویروس کرونا، یک پدیده ای بود تا خداوند قیامت را، که مردم فراموشش کردند، یاد آوری کند، کرونا عاقبت مارا در قیامت به تصویر کشیده است، خداوند در سوره عبس میفرماید: يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺁﺩﻣﻰ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ….(٣٤) وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ….(٣٥) وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ(٣٦) الآن رفتار مردم شبیه روز قیامت، یعنی آینده ای است که در انتظار آنهاست، این روزها مردم از ترس جان خود، از هم فرار میکنند، بهترین دوستان با یکدیگر دست نمیدهند، مادر فرزندش را بغل نمیکند، پدر دست فرزند را نمیگیرد، اقوام و آشنایان به دیدن یکدیگر نمیرود، حتی اگر عزیزترین کس ما از دنیا برود جنازه اش را به ما نمیدهند، غریبانه دفنش میکنند، مجالس ممنوع، اعمال عبادی تعطیل، نماز جمعه دیگر مهم نیست، و دیگر بر نامه های دینی دسته جمعی ممنوع، نماز جماعت که این همه برایش ثواب گفته اند دیگر مهم نیست، رفتارهای اجتماعی، صله رحم، دید و باز دید تعطیل، ارزان ترین لوازم نجات به بالا ترین قیمت، خلاصه هرکس تنها به فکر خودشه، پس بیاییم پیش از آنکه با خدا و دیگران تسویه حساب کنیم، با خودمان تسویه کنیم، در سوره قارعة میفرماید: يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم [ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﻴﻤﮕﻲ ] ﭼﻮﻥ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ(٤) امروز نشانه ای از روز قیامت است، خدایا، همه انسانهایی را که به انسانیت پایبند هستند، بیماریهایشان را شفا ده، و از خزائن رحمت بیکران سایه ی لطف و محبتت بر سر همه بگستران، و همه را به راه راست هدایت فرما، و عاقبت همه را ختم بخیر کن. ✾📚 @Dastan 📚✾•
🔅امام على عليه السلام: 🔺در راه خدا از سرزنش هيچ نكوهشگرى مترسيد، كه او شما را در برابر هر كس كه بخواهد به شما گزندى برساند و ستمى روا دارد، محافظت مى كند ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
● قرار بود شهید آیت الله مدنی خطبه عقد ما را جاری کند. قبل از شروع مراسم، على آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام که عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا اجابت می کند. نگاهش کردم و گفتم چه آرزویی داری؟ درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من شهادت بخواهید. از این کلام او تنم لرزید. چنین جمله ای برای یک عروس در چنین مراسمی بی نهایت سخت بود. ●و سعی کردم طفره بروم اما على مرا قسم داد و به ناچار قبول جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم و هم برای على طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به على دوختم، آثار خوشحالی در چهره اش آشکار بود. مراسم ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد. نمی دانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همه به فیض شهادت نائل شدند. ✍ راوی: همسرشهید 🌷 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سید مهدی قوام و سگی که در حال غرق شدن بود گرفتاری و بلا برای همه است به هم رحم کنیم ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
چهار تا کرونا سلام تقدیم واقعا اموزنده است برای وقت گذراندن وعبرت. مطالعه بفرمایید.بعد از 60 سال پادویی و زحمت، تو این دنیا 4 دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان با همسرم تنها زندگی میکنم و 4 فرزندم، زندگی تشکیل داده اند. دوتا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه ی شیرین زبان یکی از مغازه ها را خودم میچرخانم و بقیه را اجاره داده ام . اوایل شروع کرونا همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم چون با مشتری های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم . همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه ی بچه ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود . من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیر وقت رسیدم خونه . دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و... پرسیدم چی شده مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟ گفت بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف میکنم . بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمیکنه میره درِ مغازه با این همه آدم سروکار داره می ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما ببینیم راضیش میکنیم نره مغازه، اما همشون به بهانه های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی تونیم بیایم . گفتم اینکه ناراحتی نداره حتما کار داشتند. گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن. راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و ... به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه ها رفتیم کیش. بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم. ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت : تو به فکر مادربزرگ زنت هستی ، نمی پرسی بابات کجاست و حالش چطوره ؟ پسره گفت چطور مگه . همسرم گفت راستش بابات گرونا گرفته الان چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالا یکی دو روز دیگه هم زنده نیست. Y پسره مثلا ناراحت شد و گفت نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم باید چکار کنیم؟ همسرم گفت هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش میکنند و مراسم هم که ممنوعه و ... منهم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری بهشون گفتی، ببینیم چه کار میکنند . ما حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم. البته تو این مدت بچه ها باز هم زنگ زدند و احوال منو از مادرشون پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت که من فوت کردم و مشغول کارهای قانویش برا دفن هست. آخرین باری که بچه ها به مادرشون زنگ زدند همه می گفتند احتمالا تو هم گرفتی ، آزمایش دادی؟ ایشون هم گفت نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم. بهمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت: نترسید آزمایش دادم ، من ندارم ، اومدن خونه رو هم ضد عفونی کردن . گفتن پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم . وقتی بچه ها اومدن، پس از کمی ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و... یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه ها نیومدن که بگیرن. یکی از دامادا گفت: خدا رحمت کنه، حمید دیر وقته اون برگه ها را نشون مامان بدید . یکی از دخترا ناراحت شد و گفت حالا چه وقت این کاره و ... هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه ها را تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سند ها را میگرفتند . همسرم گفت بذارید کفنش خشک بشه و ... از اتاق اومدم بیرون و کلی سرشون دادم زدم و ... وقتی دیدم به جای 4 تا فرزند، «چهارتا کرونا» بزرگ کردم، همانجا تصمیم گرفتم مغازه ها و آپارتمان را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره . @Dastan