آیا #نعل_اسب شانس میاره؟
در گذشته، مردم، بالاي درِ خانهها، مغازهها و گرمابهها نعل اسب ميآويختند و به اين كار اعتقاد داشتند؛ بيآن كه از پيشينه اين باور غلط آگاه باشند،
ريشه منحوس آن اين بود كه پس از شهادت امام حسين (عليهالسلام) به فرمان عمر بن سعد، گروهي براي تفاخر بر سم اسبهايشان نعل تازه زدند و با آنها برروي بدنهاي مطهّر شهيدان تاختند و بدينسان سينه و پشت شهيدان زير سم اسبان نرم شد.
هنگام بازگشتِ اسبْتازان به كوفه، عدهاي بر آن نعلها بوسه زدند و آنها را بر ديده نهادند و براي تبرّك، بالاي درِ خانههايشان آويختند.
بعدها بزرگاني چون «ابوريحان بيروني» پرده از راز اين كار نابخردانه برداشتند و مردم را آگاه كردند. متأسفانه تا حدود پنجاه سال پيش نيز اين كار رايج بود و چيزي كه نحس محض و پليدي صرف بود، مايه تيمّن و پايه تبرّك تلقّي ميشد تا اين كه با رونق يافتن حسينيهها و مسجدها و تلاش عالمان آگاه، اين سنّت خرافي از ميان برداشته شد.
پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: هنگام شيوع بدعتها در ميان امّت اسلام، عالم بايد با بهرهگيري از سلاح علم با آنها مبارزه كند؛ وگرنه خداوند و فرشتگان و همه
مردمان بر او لعنت ميفرستند؛ «إذا ظهرت البدع فى أُمّتى، فليظهر العالم علمه و إلاّ فعليه لعنة الله و الملائكة و النّاس أجمعين»
بحار الأنوار، ج54، ص234
آیت الله جوادی آملی
•┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
#داستان_امامان
#اسم_شیعه_بر_هر_کسی_صادق_نیست
(توصیه میکنم حتما تا آخر بخوانید، بسیار زیبا است)
هنگامی که مأمون علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را ولیعهد خود قرار داد عده ای به در خانه آنجناب آمده اجازه ورود می خواستند.
گفتند به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کنید یک دسته از شیعیان علی (علیه السلام) می خواهند خدمت شما برسند.
در جواب آنها فرمود من مشغولم آنها را برگردانید.
فردا آمدند مانند روز قبل خود را معرفی کردند باز فرمود آنها را برگردانید تا دو ماه به همین طریق می آمدند و برمی گشتند بالاخره از شرفیابی مأیوس شدند.
روزی به دربان گفتند به آقای ما علی بن موسی (علیه السلام) بگو ما شیعه پدرت علی (علیه السلام) هستیم دشمنان به واسطه اجازه ندادن شما ما را سرزنش کردند.
•┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
این بار برمی گردیم و از خجالت به وطن خود نخواهیم رفت زیرا تاب شماتت دشمنان را نداریم. ا
ین مرتبه اجازه فرمود داخل شدند و سلام کردند آنجناب نه جواب سلام و نه اجازه نشستن داد. همانطور ایستاده عرض کردند یابن رسول الله این چه ستمی است که بر ما روا می داری ما را خوار می گردانی بعد از این همه سرگردانی که اجازه شرفیاب شدن نمی دادی دیگر چه برای ما باقی ماند.
فرمود این آیه را بخوانید ما اصابکم من مصیبة فیما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر هر مصیبی که بر شما وارد می شود به واسطه کارهائی است که کرده اید با اینکه بسیاری از آنها را می بخشند در این عمل من از خدا و پیغمبر و علی و آباء طاهرینم (علیهم السلام) پیروی کردم آنها شما را مورد عتاب قرار دادند من نیز چنین کردم.
•┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
عرض کردند سبب چه بود که باعث عتاب و سرزنش شدیم. فرمود چون شما ادعا می کنید ما شیعیان علی (علیه السلام) هستیم.
وای بر شما شیعیان آن آقا، حسن و حسین (علیهما السلام) و اباذر و سلمان، مقداد و عمار و محمد بن ابی بکرند.
آن کسانی که کوچکترین مخالفت نسبت به دستورات علی (علیه السلام) نکردند و مرتکب یک کار که او نهی کرده بود نشدند، اما شما می گوئید ما شیعه علی هستیم در بیشتر از کارها مخالف او هستید و نسبت به بسیاری از واجبات کوتاهی می کنید.
حقوق برادران را سبک می شمارید.
جائی که نباید تقیه نمائید می کنید و تقیه نمی کنید آنجا که باید بکنید.
اگر بگوئید دوستان و محبین آن آقائیم با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستیم این سخن را رد نمی کنم اما مقامی بسیار ارجمند را ادعا کردید اگر گفته خود را به وسیله کردار ثابت نکنید هلاک خواهید شد مگر رحمت خدا نجاتتان بدهد.
•┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
عرض کردند یابن رسول الله (علیه السلام) اینک از گفته خود استغفار می کنیم و توبه می نمائیم همانطوری که شما تعلیم دادید می گوئیم، شما را دوست داریم، دوستان شما را دوست داریم دوست دوستان شما و دشمن دشمنانتان هستیم. در این هنگام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمود مرحبا بکم یا خوانی و اهل ودی مرحبا به شما ای برادران و دوستان من بالاتر بیائید بالاتر بیائید. پیوسته آنها را به طرف بالا می برد تا پهلوی خود نشانید آنگاه از دربان سوال کرد چند مرتبه آمدند و اجازه نیافتند. عرض کرد شصت بار. فرمود شصت مرتبه برو و سلام کن و سلام مرا نیز برسان. به واسطه استغفار و توبه ای که کردند گناهانشان محو شد و به سبب محبتی که با ما دارند سزاوار احترامند. به احتیاجات خود و خانواده شان رسیدگی کن از نظر مالی بر آنها فراوان توسعه ده برای مخارج و هدایا و تحفه و رفع احتیاجات
•┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
مردی داشت در جنگل قدم می زد، ناگهان صدای وحشتناکی که دائم داشت نزدیک تر می شد به گوشش رسید.
به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنهایی با سرعت دارد به سمتش میآید.
🏃مرد پا به فرار گذاشت و شیر داشت به او نزدیک و نزدیکتر میشد، ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.
سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.
🐍تا مقداری صدای نعرههای شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظهشماری میکند.
🐹مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر میکرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا میآیند و همزمان دارند طناب را میخورند و میبلعند.
مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان میداد تا موشها سقوط کنند اما فایدهایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیوارهی چاه برخورد میکرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد.
🐝خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیوارهی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موشها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.
📚 @Dastan 📚
😳خواب ناراحتکنندهای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد
نزد شخصی رفت که تعبیر خواب میکرد
و آن شخص به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت میکرد ملک الموت(عزراییل) بوده
🐍چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است.
⛓طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است.
🐹و موش سفید و سیاهی که طناب را میخوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را میگیرند
مردی که این خواب را دیده بود گفت پس جریان عسل چیست؟
🐝آن شخصی که خواب را تفسیر کرد گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کردی.
⚜امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
عبرت ها چه فراوانند و عبرت پذیران چه اندک..
📚 @Dastan 📚
امام علی علیه السلام مى فرمايند:
«اهل دنيا همچون كاروانى هستند كه هنوز رحل اقامت نيفكنده اند كه قافله سالار فرياد مى زند ( كوچ كنيد) و آن ها كوچ مى كنند»
اشاره به اين دارد كه مردم دنيا حتى وضعشان از مسافران عادى نيز بدتر است
زيرا مسافران عادى هنگامى كه وارد منزلى شدند مقدارى در آن جا مى مانند و استراحت مى كنند و خود را آماده ادامه راه مى نمايند مگر اين كه قافله سالار بعد از اجازه اقامت احساس كند در آن منزلگاه خطرى است،
در اين صورت بلافاصله اعلام مى دارد همه برخيزند و آماده حركت شوند و اهل دنيا درست به چنين قافله و قافله سالارى مى مانند و اين مربوط به شرايط غير عادى است.
📚 @Dastan 📚
🔝🔺 #ادامه 🔺🔝
درباره #بىوفايى و #ناپايدارىدنيا تعبيرات مختلفى در روايات اسلامى ديده مى شود كه هر يك از ديگرى گوياتر است از جمله:
گاه دنيا را تشبيه به پلى كرده اند كه بايد از آن عبور كرد و ايستادن و توقف بر آن معنا ندارد.
«إِنَّمَا الدُّنْيا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا وَلاَ تَعْمُرُوهَا»
در جايى ديگر دنيا به عنوان سراى عبور و نه دار اقامت معرفى شده است همان گونه كه امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در حكمت 133 فرموده است:
«الدُّنْيا دَارُ مَمَرّ لاَ دَارُ مَقَر».
📚 @Dastan 📚
🔝🔺 #بیوفاییدنیا🔺🔝
وضعيت انسان در برابر دنيا تشبيه به سوارى شده است كه براى استراحت و خواب نيمروز در سايه درختى در يك روز داغ تابستانى پياده مى شود و بعد از ساعتى استراحت آن را ترك مى گويد و مى رود
همان گونه كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود:
«إِنَّمَا مَثَلِى وَ مَثَلُ الدُّنْيا كَمَثَلِ رَاكِب مَرَّ لِلْقَيلُولَةِ فِى ظِلِّ شَجَرَة فِى يوْمِ صَيف ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَكَهَا»
بحارالانوار، ج 70، ص 119، ح 111
📚 @Dastan 📚