🌸الهی مرا پاکیزه بپذیر
یک تار موی من بیرون باشد، دنیا به آخر میرسد؟!
اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر میرسد؟ خیـر.
ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا را هـم تغییـر نمیدهد، امـا بسـیاری از افراد طبیعتـا در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و آن غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشان میافتد.
از ســوی دیگــر ماجــرای ســؤال یکــی از اصحــاب امــام صــادق (علیهالسلام) در ایــن زمینــه درسآموز اســت. روزی یکــی از یــاران امــام خدمــت ایشــان رســید و گفــت در یــک کــوزه روغــن یــک مــوش افتــاده، آیــا میشود آن روغــن را خــورد؟ امــام صــادق (علیهالسلام) فرمودنــد:
نمیتوانی آن را بخـوری. مـرد گفـت آقـا یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود غـذای خـود را کنـار بگـذارم و از خیـر روغنهای گـران قیمـت بگـذرم! امـام صــادق (علیهالسلام) فرمودنـد: آن چیـزی کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت، مـوش نیسـت. ایـن دیـن اسـت کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت.
بنابرایـن، وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنید متوجـه میشویم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـد امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، بنابرایـن نمایـش حتـی یـک تـار مـو بـه نامحـرم هـم مهـم میشود. چطـور ممکـن اسـت روزانـه دسـت دعـا و نیـاز بـه درگاه پـرورگار بلنـد کنیـم و از او انتظـار داشـته باشـیم نیازهایمـان را تامیـن کنـد ولـی در عمـل بـه دسـتوراتش اهمیت ندهیم ؟
#حجاب
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆برخورد پسنديده
🍁يكى از خويشان امام زين العابدين عليه السلام در برابر آن حضرت ايستاد و زبان به ناسزاگويى گشود. حضرت در پاسخ او چيزى نگفت . هنگامى كه مرد از پيش حضرت رفت . امام به اصحاب خود فرمود:
🍁- آنچه را كه اين مرد گفت ، شنيديد. اكنون دوست دارم ، همراه من بياييد تا نزد او برويم و جواب مرا نيز به او بشنويد.
🍁عرض كردند: حاضريم ، ما دوست داشتيم شما هم همانجا پاسخ ايشان را بگوييد و ما هم آنچه مى توانيم به او بگوييم .
🍁سپس امام نعلين خويش را پوشيده ، به راه افتاد. در بين راه اين آيه را مى خواند:
- والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين .
🍁راوى مى گويد: ما از خواندن اين آيه دانستيم به او چيزى نخواهد گفت . وقتى رسيديم به خانه آن مرد، او را صدا زد و فرمود:
🍁- به او بگوييد على بن الحسين با تو كار دارد.
همين كه متوجه شد امام زين العابدين عليه السلام آمده است در حاليكه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بيرون آمد و يقين داشت آن جناب براى تلافى جسارتهايى كه از او سر زده آمده است .
ولى چشم امام عليه السلام كه به او افتاد، فرمود:
🍁- برادر! چندى پيش نزد من آمدى و آنچه خواستى به من گفتى . اگر آن زشتيها كه به من گفتى در من هست ، هم اكنون استغفار مى كنم و از خداوند مى خواهم مرا بيامرزد و اگر آن چه به من گفتى در من نيست ، خداوند تو را بيامرزد.
🍁راوى مى گويد: آن شخص سخن حضرت را كه شنيد پيش آمد و پيشانى امام عليه السلام را بوسيد و عرض كرد:
- آرى ! آن چه من گفتم در شما نيست و من به آن چه گفتم سزاوارترم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆پاداش علم و آگاهى
🦋مرد عربى نزد امام حسين عليه السلام آمد و عرض كرد:
- اى فرزند پيغمبر! من خونبهايى را ضامن شده ام و از پرداخت آن ناتوانم . با خود گفتم خوب است آن را از شريفترين مردم درخواست كنم و شريفتر از خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله به نظرم نرسيد.
🦋حضرت فرمود: اى برادر عرب من سه مساءله از تو مى پرسم ، اگر يكى را پاسخ دادى يك سوم بدهى تو را مى دهم و اگر دو سؤ ال را پاسخ دادى دو سوم آن را مى دهم و چنانچه همه را پاسخ دادى ، همه بدهى تو را پرداخت مى كنم .
🦋مرد عرب گفت : ((اءمثلك يسئل عن مثلى )).
پسر پيغمبر آيا شخصى مانند شما كه اهل علم و شرفى از همچو منى كه عرب بيابانى هستم ، مساءله مى پرسد؟
امام عليه السلام فرمود: بلى ! چون از جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود:
🦋- ((اءلمعروف بقدر المعرفة )). خوبى و احسان را به اندازه شناخت و آگاهى بايد انجام داد.
مرد عرب گفت : اگر چنين است ، هر چه مى خواهى سؤ ال كن . اگر دانستم جواب مى دهم و گرنه از شما ياد مى گيرم . ((و لاقوة الا بالله )).
🦋حضرت فرمود: كدام عمل از تمامى اعمال برتر و بالاتر است ؟
عرب عرض كرد: ايمان به خدا.
فرمود: چه چيز انسان را از هلاكت نجات مى دهد؟
🦋عرض كرد: توكل و اعتماد به خدا.
فرمود: آنچه آدمى را زينت دهد چيست ؟
عرب عرض كرد: علم و دانش كه با آن عمل باشد.
🦋امام عليه السلام فرمود: اين را ندانسته باشد؟
عرب گفت : ثروتى كه جوانمردى و مروت همراه آن باشد.
امام عليه السلام فرمود: اگر آن نبود؟
عرض كرد: فقرى كه با آن صبر و شكيبايى باشد.
🦋فرمود: اگر آن را نداشته باشد؟
عرض كرد: در اين صورت آتش از آسمان فرود آيد و چنين آدمى بسوزاند كه او شايسته اين گونه عذاب است .
🦋آن گاه امام عليه السلام خنديد و كيسه اى را كه هزار دينار طلا در آن بود به او مرحمت كرد و انگشتر خود را نيز كه نگينش دويست ارزش داشت به او داد و فرمود: اين دينارهاى طلا را به طلبكارانت بده و اين انگشتر را نيز به مصرف خرج زندگى خود برسان .
مرد عرب آنها را گرفت و اين آيه شريفه را خواند:
- ((اءلله يعلم حيث يجعل رسالته )) . يعنى خداوند مى داند رسالتش را در كجا قرار دهد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🍂 به حرف نفستان گوش ندهید. 🍂
🔶وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ
وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ........
(#قمر/٢و٣)
⚡️ ترجمه :
و اگر معجزه اى بينند، اعراض كنند و گويند: اين سحرى است پى درپى.
و تكذيب كردند و از هوس هاى خود پيروى نمودند.......
❌ هواپرستی، انسان را به تکذیب حقايق می کشاند:
💥آنها که انگیزه انجام کارهایشان، فقط هوس نفس است و هرکاری که دلشان بخواهد انجام میدهند، کم کم قوه تعقلشان ضعیف می شود.
🍁ضعف قوه تعقل، باعث عدم تشخیص خوب از بد می شود.
در نتیجه، چنین کسی حقايق را انکار نموده، و خود را بدبخت می کند.
✅پس برای تقویت عقل، باید نفس را کنترل کرد.
✾📚 @Dastan 📚✾
✨پروردگارا
✨✨از اینکه یک بار دیگر
✨✨مرا لایق حیات دانستی،
✨✨سپاسگزارم از اینکه فرصت
✨✨یک آغاز دوباره را
✨✨به من عطا کردی سپاسگزارم
صبح زیبای بهاریتون بخیر💐💐
✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨
🌼امیر المومنین علیه السلام می فرماید :
✨وَلاَ زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ✨
✍«هيچ زهد و پارسايى همچون بى اعتنايى به حرام نيست. گرچه بسيارى از افراد، زهد را تنها در ساده زيستن و به لباس و غذا و مسكن قناعت نمودن و بى اعتنا به مقامات دنيوى بودن مى دانند; ولى از نظر امام علیه السلام مهم ترين زهد پرهيز از حرام است، هرچند زندگى انسان زياد ساده هم نباشد;
اگر همان زندگى از حلال باشد دارنده آن فرد زاهدى است و آن كس كه زندگى بسيار ساده اى دارد و در همان زندگىِ ساده اموال مشتبه و مشكوكى هست زاهد واقعى نيست. در اين كه زندگىِ ساده به ويژه هنگامى كه از هرگونه اموال شبهه ناك دور باشد مايه نجات از گناهان بسيارى و سبب توجه به ذات پاك پرودرگار است شكى نيست
زهد اگر به اين معنا باشد كه انسان اضافه درآمد خود را به ديگران بدهد و به زندگى ساده اى قناعت كند يك فضيلت است ولى هرگاه اضافه درآمد خود را ذخيره كند و فايده آن به كسى نرسد چنين زهدى كاملاً بى ارزش خواهد بود.
📚شرح حکمت 113
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆ضمانت بهشت
🌸امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
عده اى مسلمانان انصار محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند و سلام دادند.
پيامبر صلى الله عليه و آله جواب سلام را دادند.
عرض كردند:
🌸- يا رسول الله ! ما حاجتى به تو داريم .
حضرت فرمود: حاجتتان چيست ؟ بگوييد.
گفتند: حاجتمان خيلى بزرگ است .
حضرت فرمود: هر قدر هم بزرگ باشد، بگوييد.
گفتند: از جانب خداوند بهشت را براى ما ضمانت كن تا اهل بهشت باشيم .
🌸پيامبر صلى الله عليه و آله سرش را پايين انداخت و در حال تفكر كمى خاك را زير و رو كرد سپس سرش را بلند كرد و فرمود:
🌸- من بهشت را براى شما ضمانت مى كنم ، به شرط اينكه هرگز چيزى از كسى نخواهيد.
سپس امام عليه السلام فرمود:
🌸- در گذشته مسلمانان چنين بودند. هر گاه در سفر، شلاق يكى از آنان از دستش به زمين مى افتاد، خوش نداشت به كسى بگويد شلاق را بردار و به من بده . به خاطر اينكه مى خواست گرفتار ذلت سؤ ال نگردد. لذا خودش از مركب پياده مى شد و شلاق را از زمين برمى داشت و يا در كنار سفره با اينكه بعضى از حاضرين به آب نزديكتر بودند، به او نمى گفت آب را به من بده . خودش بلند مى شد و آب را برمى داشت و ميل مى كرد.
چون مى خواست حتى در آب خوردن نيز از كسى سؤ ال نكند.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عظمت يك بانو
🌺گروهى از مردم نيشابور، اجتماع كردند. محمد پسر على نيشابورى را انتخاب نمودند و سى هزار و پنجاه هزار درهم و مقدارى پارچه به او دادند تا در مدينه محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام برساند.
🌺شطيطه نيشابورى كه زنى مؤ منه بود، يك درهم سالم و تكه پارچه اى كه به دست خود، نخ آن را رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت ، آورد و گفت : ((ان الله لايستحيى من الخلق )).
🌺متاعى كه مى فرستم اگر چه ناچيز است ؛ لكن از فرستادن حق امام اگر هم كم باشد نبايد حيا كرد.
محمد مى گويد:
🌺- براى اينكه درهم وى نشانه اى داشته باشد. آن گاه جزوه اى آوردند كه در حدود هفتاد ورق بود و بالاى هر صفحه مساءله اى نوشته بودند و پايين صفحه سفيد مانده بود تا جواب سؤ الها نوشته شود. ورقها را دو تا دو تا روى هم گذاشته ، با سه نخ بسته بودند و روى هر نخ نيز يك مهر زده بودند كه كسى آنها را باز نكند. به من گفتند:
🌺- اين جزوه را شب به امام عليه السلام بده و فرداى آن شب جواب آنها را بگير.
اگر ديدى پاكتها سالم است و مهر نامه ها نشكسته ، مهر پنج عدد را بشكن و پاكتها را باز كن و نگاه كن . اگر جواب مسائل را بدون شكستن مهر داده باشد او امام است و پولها را به ايشان بده و اگر چنان نبود، پولهاى ما را برگردان . محمد بن على از نيشابور حركت كرد و در مدينه وارد خانه عبدالله افطح پسر امام صادق عليه السلام شد. او را آزمايش نمود و متوجه شد او امام نيست . سرگردان بيرون آمده ، مى گفت :
- خدايا! مرا به پيشوايم هدايت كن .
محمد مى گويد:
🌺در اين وقت كه سرگردان ايستاده بودم ، ناگهان غلامى گفت : بيا برويم نزد كسى كه در جستجوى او هستى . مرا به خانه موسى بن جعفر عليه السلام برد.
🌺چشم حضرت كه به من افتاد فرمود:
- چرا نااميد شدى و چرا به سوى ديگران مى روى ؟ بيا نزد من . حجت و ولى خدا من هستم . مگر ابوحمزه بر در مسجد جدم ، مرا به تو معرفى نكرد؟ سپس فرمود:
🌺- من ديروز همه مسائلى را كه احتياج داشتيد جواب دادم ، آن مسائل را با يك درهم شطيطه كه وزنش يك درهم و دو دانگ است كه در ميان كيسه اى است كه چهارصد درهم دارد و متعلق به وازرى مى باشد، بياور و ضمنا پارچه حريرى شطيطه را كه در بسته بندى آن برادران بلخى است ، به من بده .
🌺محمد بن على مى گويد: از فرمايش امام عليه السلام عقل از سرم پريد. هر چه خواسته بود آوردم و در اختيار حضرت گذاشتم . آن گاه درهم و پارچه شطيطه را برداشت و فرمود: ((ان الله لا يستحيى من الحق )) : خدا از حق حيا ندارد. سلام مرا به شطيطه برسان و يك كيسه پول به من داد و فرمود: اين كيسه پول را به ايشان بده كه چهل درهم است .
🌺سپس فرمود: پارچه اى از كفن خودم به عنوان هديه برايش فرستادم كه از پنبه روستاى صيدا قريه فاطمه زهرا عليه السلام است كه خواهرم حليمه دختر امام صادق عليه السلام آن را بافته است و به او بگو پس از فرود شما به نيشابور، نوزده روز زنده خواهد بود. شانزده درهم آن را خرج كند و بيست و چهار درهم باقيمانده را براى مخارج ضرورى خود و مصرف نيازمندان نگهدارد و نمازش را خودم خواهم خواند. آن گاه فرمود:اى ابو جعفر هنگامى كه مرا ديدى پنهان كن و به كسى نگو! زيرا كه صلاح تو در اين است و بقيه پولها و اموالى كه آورده اى به صاحبان آنها برگردان ...
📚داستانهاى بحارالانوار جلد دوم، محمود ناصری
✾📚 @Dastan 📚✾
✍ آیتالله بهجت (ره) :
هر عمل خیری، حدی از آن مطلوب است که اگر از آن حد گذشت، ضدش حاصل میشود؛ یعنی اگر انسان، پایینتر از حد مطلوب انجام داد، قاصر و یا مقصر است و اگر بالاتر از حدّ مطلوب بود، به صعوبت مبتلا میشود، تا اینکه بهحدی میرسد که غیر ممکن و غیر مقدور بشر میگردد. … بهجز «ذکرالله»؛ چنانکه در روایت دارد که حدی برای آن نیست.
در روایت منقول از امام صادق علیهالسلام آمده است:
«مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِي إِلَيْهِ إِلَّا الذِّکرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِي إِلَيْه؛ هر چیز حدی دارد که در آنجا تمام میشود، بهجز یاد خدا که حد مشخصی برای آن وجود ندارد».
📚 در محضر بهجت ، ج ۱ ، ص ۷ .
💠: 🌷
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#اسرایی_که_اسیر_آوردند!!
🌷در شهریور ماه ۱۳۶۰ یگانم از منطقه عملیاتی غرب به جنوب عزیمت و زیر امر یگان مادر یعنی لشکر ۷۷ پیاده قرار گرفت. منطقه استقرار در ابتدا «شهرک جراحی» و پس از بازسازی به حوالی پل ایستگاه ۱۲ شهر آبادان تغییر مکان دادیم. مشغول کسب آمادگی جهت اجرای عملیات «ثامن الائمه (ع)» بودیم، که در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر روز بیست و ششم شهریور ماه ۵۹، محل استقرار عناصر پشتیبانی یگان مورد حمله هوایی هواپیماهای دشمن قرار گرفت. در این حمله ستوان یکم «اسحاق عادلخواه» که مشغول تدارک یگان بود، شهید و حدود ۳۵ نفر از پرسنل گروهان مجروح شدند.
🌷به خودروهای چرخدار یگان حدود ۶۰ درصد خسارت وارد آمد. میتوان گفت که با این حادثه تقریباً تمام تلاش بازسازی انجام گرفته یگان از بین رفت. تلاش بیوقفه پرسنل و پشتیبانی گردان در مدت زمان محدود، توانست گروهان را آماده اجرای مأموریت کند. عملیات ثامن الائمه (ع) در ساعت یک دقیقه روز پنجم مهرماه آغاز شد. ساعتی پس از شروع عملیات، گروهبان علی پرآهوئی و سرباز عظیمی که خدمه یک دستگاه تانک بودند بیمهابا به قلب دشمن زده بودند، توسط نیروهای دشمن محاصره و به اسارت درآمدند.
🌷درحالیکه اُسرا به عقب جبهه عراق اعزام میشدند، پیشروی نیروهای رزمنده ایرانی رعدآسا، مجال فکر کردن را از دشمن گرفت، به ناچار یگان دشمن، اسرا را رها و خود برای نجات خویش، فرار را بر قرار ترجیح داد. گروهبان علی پرآهوئی و سرباز عظیمی از این فرصت استفاده کردند و خودشان چند بعثی را به اسارت آوردند!!
🌹خاطره ای به یاد #شهید معزز ستوان یکم اسحاق عادلخواه
#راوی: سرتیپ دوم محمد فرمنش فرمانده گروهان دوم گردان ۲۴۶ تانک در عملیات ثامن الائمه علیه السلام
منبع: خبرگزاری دانشجو
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸 از عارفی پرسيدند :
چرا اينقدر ذکر "صلوات" در منابع دينی ما تاکيد شده؟! و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند؟!
سر و راز اين ذکر چيست؟؟؟!
فرمود:
اگر به قرآن نگاه کنيد،
فقط و فقط يکجا در قرآن هست
که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند .
يعنی از انسان مي خواهد که بياید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن اين آيه ست:
"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...
علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات اين است که انسان را تا کنار خدا بالا مي برد.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✾📚 @Dastan 📚✾
#فرمول_شادی
یه مَثلی هست که میگه:
بخند تا دنیا به روت بخنده 😁
پس تا میتونی بخند چون این دنیا نه غمش موندگاره نه شادیاش این تویی که میتونی شادیارو موندگار کنی
البته یادمون نره اینکه میگه بخند نه اینکه
هر اتفاقی افتاده وایستیم یه گوشه
قاه قاه قاه بخندیماااا
منظور از بخند یعنی زیبا نگاه کن
قشنگ نگاه کن
گیر نکن تو یه مشکل
چطور یه لبخند ساده شادی آفرینه
خاصیت روز گار هم اینه
بخوای براش حرص بخوری
غصه بخوری
هم خودت اذیت میشی هم دیگران
با لبخند و نگاه #مثبت و امید بخش به زندگی
همه چی حل میشه
باور کنیم حل میشه....
#سید_مرتضی_پورعلی
✾📚 @Dastan 📚✾