🍃🍃🍃🍃🍃
#داستان_آموزنده
🔆دفع بلا
🌺مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى مؤ سس حوزه علميه قم فرمودند: اوقاتيكه در سامراء مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، اهالى سامراء به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند.
🌺روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى جمعى از اهل سامراء بودند، كه ناگاه آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى (متوفى 1338 ه ق ) كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
🌺مرحوم ميرزا فرمودند: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟
🌺 همه گفتند: آرى ، فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه به مادر امام زمان حضرت نرجس خاتون نمايند، تا اين بلا از آنان دور شود.
🌺اهل مجلس اين حكم را به همه شيعيان رساندند و مشغول زيارت عاشورا شدند. از فردا شيعيان ديگر در معرض تلف واقع نمى شدند ولى غير شيعه مى مردند و بر همه اهل سامراء اين نكته واضح و ظاهر شد.
🌺برخى از غير شيعه از آشنايانشان از شيعه مى پرسيدند: سبب چيست كه از ما مى ميرند و از شما نمى ميرند؟
🌺به آنها گفته شد: همه زيارت عاشوراى امام حسين مى خوانند تا در معرض وبا و طاعون قرار نگيرند، و خداوند هم دفع بلاء مى كنند.
📚داستانهاى شگفت ص 323.
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨✨✨✨
#داستان_آموزنده
🔆حیای چشم
🍂در تفسير روح البيان نقل شده است : در شهرى سه برادر بودند كه برادر بزرگ ده سال مؤ ذن مسجدى بود كه روى مناره مسجد اذان مى گفت ، و پس از ده سال از دنيا رفت . برادر دومى هم چند سال اين وظيفه را ادامه داد تا عمر او هم به پايان رسيد. به برادر سومى
🍂گفتند: اين منصب را قبول كن و نگذار صداى اذان از مناره قطع شود، قبول نمى كرد.
🍂گفتند: مقدار زيادى پول به تو خواهيم داد! گفت : صد برابرش را هم بدهيد من حاضر نمى شوم .
🍂پرسيدند: مگر اذان گفتن بد است ؟ گفت : نه ، ولى در مناره حاضر نيستم . علت را پرسيدند،
🍂گفت : اين مناره جايى است كه دو برادر بدبخت مرا بى ايمان از دنيا برده ؛ چون در ساعت آخر عمر برادر بزرگم بالاى سرش بودم و خواستم سوره يس بخوانم تا آسان جان دهد، مرا از اين كار نهى مى كرد.
🍂برادر دومم نيز با همين حالت از دنيا رفت . براى يافتن علت اين مشكل ، خداوند به من عنايتى كرد و برادر بزرگم را در خواب ديدم كه در عذاب بود.
🍂گفتم : تو را رها نمى كنم تا بدانم به چه دليل شما دو نفر بى ايمان مرديد؟ گفت : زمانى كه به مناره مى رفتيم ، با بى حيائى نگاه به ناموس مردم درون خانه ها مى كرديم ، اين مساءله فكر و دلمان را به خود مشغول مى كرد و از خدا غافل مى شديم ، براى همين عمل شوم ، بد عاقبت و بدبخت شديم .
✾📚 @Dastan 📚✾
37.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆ماجرای تأثیر گذار توبه رضا سگه
🌱🍃رضا سگه یکی از گنده لات های مشهد بود.یه بار که داشت به قصد دعوا میرفت کوهسنگی احساس کرد یکی داره تعقیبش میکنه،دقت که کرد دید شهید چمرانه که داره بهش نزدیک میشه...
🎥استاد داستانپور اصفهانی
✾📚 @Dastan 📚✾
⚘﷽⚘
📎فرازےازوصیتـــــنامہ
همیشه و در تمام اوقات صبر پیشه کنید و با ذکر نام و یاد خدا به آرامش قلبی و روحی برسید و هرگاه عرصه بر شما تنگ شد همیشه یاد این مطلب باشید که "لایوم کیومک یا اباعبدالله(ص)".
همیشه عاشورا و وقایع آن را به یاد داشته باشید، آن وقت خواهید دید که هیچ روزی مانند عاشورا نیست و هیچ مصائبی بالاتر از مصائب عاشورا نیست.
حضرت زینب(س) را الگوی خود قرار دهید.
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهیــد_حامـــــد_بافنـــــده🌷
ســــالروز شهــادتـــ
🌷شهید بافنده با نام جهادی علیرضا امینی ،متولد ۱۳۶۶ و اصالتا" اهل مشهد اما ساکن شهر رفسنجان در استان کرمان بود.
شهادت: ۱۳۹۶/۲/۳
همزمان با شهادت امام موسی کاظم (ع)
📎یادشهدا_باصلوات
📎اللهمصلعليمحمدوآلمحمدﷺوعجلفرجهم
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
#زیباترین_قَسَمِ_زنده_یاد_سهراب 🌸🍃
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
🔹گویند ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگ، حماقت او را دست میانداختند.
🔸دو سکه به او نشان میدادند که یکی طلا بود و دیگری از نقره. اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد.
🔹اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه به او نشان میدادند و ملانصرالدين هميشه سکه نقره را انتخاب میکرد.
🔸تا اينکه مرد مهربانی از راه رسيد و از اينکه ملانصرالدين را آنطور دست میانداختند، ناراحت شد.
🔹در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت:
هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اينطوری هم پول بيشتری گيرت میآيد و هم ديگر دستت نمیاندازند.
🔸ملانصرالدين پاسخ داد:
ظاهراً حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، ديگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من احمقتر از آنهايم. شما نمیدانيد تا حالا با اين ترفند چقدر پول گير آوردهام.
✾📚 @Dastan 📚✾
مرحوم آیت الله حرم پناهی از حاج آقا مصطفی خمینی نقل میکردند که:
یک روز صبح دیدم پدرم گریه میکند. متوجه نشدم برای چه گریه میکند؟ از مادرم پرسیدم:
گریه آقا برای چیست؟
مادرم گفت:
قاعدتاً باید دیشب نماز شب ایشان ترک شده باشد، زیرا ایشان وقتی نماز شب شان ترک می شود و از دست میرود، ناراحت و نگران میشوند!
...
روزنههایی از عالم غیب، ص ۲۷۰، سید محسن خرازی، نشر مسجد مقدس جمکران.
✾📚 @Dastan 📚✾
💥💥💥💥💥💥
#داستان_آموزنده
🔆عقوبت با آتش
♨️روزى اميرالمؤ منين با جمعى از اصحاب بودند كه شحصى آمد و عرض كرد: يا امير المؤ منين ، من به پسرى دخول كردم مرا پاك كن .
امام فرمود: برو به منزل خودت ، شايد صفرا يا سودا بر تو غلبه كرده باشد. چون فردا شد باز آمد و اقرار بر عمل ناشايسته كرد؛ امام همان جواب را فرمودند.
روز سوم آمد و اقرار كرد و امام جواب اول را دادند.
♨️روز چهارم آمد و اقرار كرد، امام فرمود: حالا كه چهار مرتبه اقرار كردى ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى حد اين عمل ، سه حكم فرموده است يكى از اين سه را انتخاب كن .
♨️فرمود: شمشير بر گردن زدن ؛ يا انداختن از بلندى ، يا با حالتى كه دست و پا بسته باشد سوزانيدن به آتش .
♨️آن مرد گفت : كدام يك از اين سه عقوبت ، بر من سخت تر است ؟ فرمود: سوختن با آتش ، عرض كرد: يا على عليه السلام من همين را اختيار كردم .
♨️امام فرمود: پس خودت را براى اين كار آماده كن ، عرض كرد: حاضر شدم ، برخاست و دو ركعت نماز خواند و بعد از آن گفت : خداوندا مرتكب گناهى شده ام كه تو مى دانى و از عذاب تو ترسيدم و به خدمت وصى رسول الله و پسر عموى آن حضرت آمده ام و از او خواستم مرا از آن گناه كه انجام داده ام . و از او خواستم مرا از آن گناه كه انجام داده ام پاك كند.
♨️او مرا مخير در سه نوع از عذاب كرد و من سخت ترين آنها را اختيار كرده ام ، خداوندا از رحمت تو مى خواهم كه اين سوختن را در دنيا كفاره ام قرار بدهى و مرا در آخرت نسوزانى ...!!
♨️بعد از آن برخاسته و گريه كنان خود را بر آن گودال انداخت كه آتش در آن شعله مى كشيد.
امام ، از اين منظره گريه كرد و اصحاب هم گريه كردند. فرمود: اى مرد! برخيز از ميان آتش كه ملائكه را به گريه درآوردى ، خداوند توبه تو را قبول كرد، برخيز ديگر به اين كار نزديك مشو...!
♨️در روايت ديگر دارد كه شخصى گفت : يا امير المؤ منين آيا حدى از حدود خداوند را تعطيل مى كنى ؟ فرمود: واى بر تو، هرگاه امام از طرف خداوند منصوب باشد و گناه كار از گناه خود توبه كند، برخداست كه او را بيامرزد.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
😍 میخوای ۱۵ نفر از فک و فامیل رو ۵ روز ببری مشهد؟
🥰 کاری نداره!
🎧 چند تا محتوای قرآنی
میخونی و
میبینی و
گوش میدی
⏱ توی سی ثانیه سی تا تست میزنی
💰 اسمت میره توی قرعه کشی
🎈 به همین سادگی
🍉 از اینجا شروع کن 👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/63242240C180b1c3bc8
💠 زرنگی در وقت نماز !!
✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی رضا کريمی
🌷شادی روح همه شهدا مخصوصا شهید علی رضا کریمی صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🍃🌱🍃🍃🌱🍃🌱
#داستان_آموزنده
🔆خیانت در زیارت
🥀كرد: كه براى معالجه چشم از مشهد به طهران آمده بودم ، همان زمان يكى از تجار تهران كه او را مى شناختم به قصد زيارت امام هشتم به خراسان رفت .
🥀شبى از شبها در عالم خواب ديدم كه در حرم امام هشتم مى باشم و امام روى ضريح نشسته اند، ناگاه ديدم آن تاجر تيرى به طرف مقابل امام پرتاب نمود و امام ناراحت شدند.
🥀بار دوم از طرف ديگر ضريح تيرى به طرف امام پرتاب نمود و حضرت ناراحت شد. بار سوم تير از پشت به جانب امام پرتاب نمود كه اين دفعه اما به پشت افتادند.
🥀من از وحشت از خواب بيدار شدم . معالجه ام تمام شد و مى خواستم به خراسان مراجعت نمايم ، لكن توقف بيشترى كردم تا آن تاجر از خراسان برگردد و از حالش جويا شوم . از مسافرت برگشت و سوالاتى كردم امام چيزى نفهميدم ، تا اينكه خوابم را برايش تعريف كردم .
🥀اشك از چشمانش جارى شد و گفت : روزى وارد حرم امام رضا عليه السلام شدم و طرف پيش رو زنى دست به ضريح چسبانده و من خوشم آمد و دست خود را روى دست او گذاشتم ، زن رفت طرف ديگر ضريح ، من هم رفتم باز دست خود را بر روى دست او گذاشتم ، رفت طرف پشت سر، من هم رفت تا دست خود را به ضريح گذاشت ، دست خود را روى دست او گذاشتم ، از او سوال نمودم كه اهل كجائى . گفت : اهل تهران ، با او رفاقت نموده و به تهران آمديم .
✾📚 @Dastan 📚✾
✨
👌👌وقتي توکلت باخداست
✨✨بگذارهرچقدرميخواهندبا توبي انصافي کنند
وقتي اميدت باخداست بگذار هرچقدرميخواهند نااميدت کنند.
✨✨وقتي يارت خداست بگذارهرچقدرميخواهند
نارفيق شوند
✾📚 @Dastan 📚✾