17.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : صدق ایمان به خدا در ایمان به رسول الله آشکار میشود
#حجت_الاسلام_والمسلمین_پناهیان
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
#داستان_آموزنده
🔆چاره جوئى قبل از حادثه
🍂قتبه أ عشى - كه يكى از دوستان امام صادق جعفر عليه السلام - است ، گويد:
روزى از روزها يكى از كودكان آن حضرت مريض شده بود، و من به قصد عيادتش حركت كردم ، حضرت را جلوى منزلش اندوهگين و غمناك ديدم .
🍂عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! فدايت شوم ، حال فرزندت چگونه است ؟
حضرت فرمود: با همان حالتى كه بوده است ، هنوز مريضى و ناراحتى او بر همان حالت ادامه دارد.
🍂بعد از آن ، حضرت سريع به داخل منزل خود رفت ؛ و چون ساعتى گذشت از منزل بيرون آمد در حالتى كه چهره اش باز و غم و اندوه در آن حضرت احساس نمى شد.
🍂فكر كردم كه بحمداللّه حال كودك بهبود يافته است ، لذا سؤ ال كردم : اى مولايم ! بفرمائيد حال كودك چگونه است ؟
🍂فرمود: راهى را كه مى بايست برود، رفت .
عرض كردم : قربانت گردم ، در آن هنگامى كه كودك زنده و مريض حال بود، شما را غمگين و محزون مشاهده كردم ؛ ولى اكنون كه او وفات يافت ، شما را در حالتى ديگر مشاهده مى كنم ؟!
🍂حضرت فرمود: اى قتبه ! ما خانواده اى هستيم كه قبل از ورود بلا و مصيبت چاره انديشى مى نمائيم ؛ ولى زمانى كه مصيبت اتفاق افتاد و واقع گرديد تسليم قضا و قدر الهى مى باشيم و راضى به رضاى او هستيم ، بنابر اين ديگر ناراحتى و اندوه معنائى ندارد.
✨و به دنباله همين روايت آمده است ، كه حضرت فرمود: ما اهل بيت رسالت ، همچون ديگران دوست داريم كه خود و خانواده و اموالمان سالم باشد؛ امّا هنگامى كه اراده خداوند و قضا و قدر او فرا رسد، تسليم امر حقّ گشته و راضى به مشيّت الهى او هستيم .
📚اعيان الشّيعة : ج 1، ص 664، بحارالا نوار: ج 47، ص 268، ح 39، و ص 18، ح 7 با مختصر تفاوت .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆روش همزیستی با دوستان
🌼امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمود:
🌼پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، ساعات روزانه خود را براى ملاقات با اصحاب تنظيم و تقسيم مى نمود و با نظم و با رعايت نوبت افراد، با ملاقات كنندگان مجالست و صحبت مى فرمود.
🌼آن حضرت در مجالس ، در حضور اصحاب و دوستان هرگز پاى خود را دراز نمى كرد؛ بلكه هميشه در حضور اشخاص ، دو زانو مى نشست ؛ و هيچگاه به طور سَرِ پا و زانوها بالا نمى نشست .
🌼هنگامى كه شخصى با حضرت دست مى داد و با ايشان مصافحه مى كرد، دست خود را نمى كشيد و جدا نمى كرد مگر آن كه آن شخص ، دست خود را از دست حضرت جدا كند.
🌼در هر كجا سائلى را مى ديد، نا اميدش نمى كرد و اگر چيزى همراه خود نداشت كه به او بدهد مى فرمود: خداوند، انشاء اللّه تو را كمك نمايد و دعاى خيرى در حقّ او مى نمود.
هركس با حضرت آشنا، هم نشين و يا هم سفر مى گشت ، حضرت نام او را جويا مى شد و سؤ ال مى نمود.
🌼و هركس حضرت را به طعامى دعوت مى كرد، قبول مى نمود و اگر بر سفره اى حاضر مى شد، از غذاى آن ها ميل مى كرد. (1)
🌼همچنين آورده اند:
روزى يكى از اصحاب و دوستان پيامبر عالى قدر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، كه در مدينه منزل داشت ، آن حضرت را به همراه چهار نفر ديگر از يارانش به ميهمانى در منزل خود دعوت كرد.
🌼پيامبر خدا دعوت آن شخص صحابى را پذيرفت ؛ و چون به همراه چهار نفر ديگر به سوى منزل ميزبان حركت كردند، در بين راه يك نفر ديگر نيز به عنوان نفر ششم به ايشان ملحق شد.
🌼هنگامى كه آن حضرت با همراهانش نزديك منزل ميزبان رسيدند، پيامبر اكرم صلوات اللّه عليه به آن شخص ششم فرمود: ميزبان تو را دعوت نكرده است ، همين جا منتظر باش تا با صاحب منزل صحبت كنيم و براى تو نيز اجازه ورود بگيريم .
🌼همچنين روايت كرده اند:
هرگاه پيامبر خدا سوار بر مركب مى شد و به سمتى مى رفت ؛ اگر در مسير راه به شخص پياده اى برخورد مى نمود، او را نيز بر مركب خود سوار مى كرد. 2
1- وسائل الشيعه : ج 12، ص 142 145.
2- بحار الا نوار: ج 16، ص 236، به نقل از مكارم الا خلاق
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆🌸گريه پدر و شادى قلب
🌺امام جعفر صادق به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام حكايت فرمايد:
روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، در محلّى نشسته بود و من به همراه عدّه اى ، اطراف آن حضرت حضور داشتيم ، كه ناگهان شخصى از طرف يكى از دختران حضرت رسول آمد و گفت : دخترتان گويد: فرزندم سخت بيمار و در حال مرگ قرار گفته است ؛ چنانچه ممكن باشد تشريف آوريد و مرا كمك نمائيد.
🌻حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: برو، به دخترم بگو: آنچه را خداوند داده و آنچه را بگيرد همه از براى اوست و هر انسانى كه در اين دنيا آمده ، بايد روزى از اين دنيا برود.
آن شخص پيام حضرت را براى دخترش برد و پس از لحظاتى باز گشت و گفت : يا رسول اللّه ! پيام شما را رساندم ؛ ليكن دخترتان اظهارداشت : اين فرزند از جان خودم عزيزتر است ، اگر امكان دارد تشريف بياوريد.
🌺پس از آن ، رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله حركت نمود و ما نيز به همراه ايشان رفتيم تا به منزل دختر حضرت رسيده و سپس وارد منزل شديم .
🌻همين كه رسول خدا صلوات اللّه عليه چشمش به طفل افتاد كه درحال جان دادن بود غمگين و گريان شد.
🌺گفتم : يا رسول اللّه ! ما را از گريه در مرگ افراد نهى مى نمائيد وآن گاه خودتان گريه مى كنيد؟!
🌻حضرت فرمود: من شما را از گريه در مرگ عزيزانتان نهى نكرده ام ، بلكه از شيون و داد و فرياد نهى شده ايد.
🌺و سپس افزود: بدان كه اين نوع گريه ، عقده دل را مى گشايد و موجب سلامتى و شادابى قلب و روان مى گردد.
📚مستدرك الوسائل : ج 2، ص 459، ح 1.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳
#داستان_آموزنده
🔆جزای اشعار
🍃روز نوروزی، منصور دوانیقی که بعد از برادرش ابوالعباس سفّاح به خلافت رسید، امام کاظم علیه السّلام را امر کرد که در مجلس روز عید بنشیند و مردم برای تبریک بیایند و هدایای خود را نزدش بگذارند و حضرت آنها را قبول کند.
🍃حضرت فرمود: «عید نوروز عید سنتی فرس (ایرانیان) است و در اسلام دربارهی آن چیزی وارد نشده است.»
🍃منصور گفت: «این کار را به خاطر سیاست لشکر و سپاه میکنم، شما را به خداوند عظیم سوگند میدهم که قبول کنید و در مجلس بنشینید»؛ حضرت هم قبول کردند و در مجلس نشستند و اعیان لشکر و اُمرا و مردم خدمتش شرفیاب میشدند و تهنیت میگفتند و هدایا را نزد حضرتش میگذاشتند.
🍃منصور خادمی را موکّل کرده بود که نزد حضرت بایستد و اموال را که میآورند ثبت و ضبط کند. آخرین نفرات از مردم، پیرمردی بود که وارد شد و عرض کرد: یا بن رسولالله! من مردی فقیر میباشم و مالی ندارم که برای شما هدیه بیاورم، ولیکن هدیهی من سه بیت شعری است که جدّم در مرثیه جدّ شما حسین بن علی علیه السّلام سروده، اشعار را خواند.
عجبتُ لمصقولٍ علاکَ فرِندُهُ **** یوم الهیاج و قد علاک غبار
🍃حضرت فرمود: هدیهی شما را قبول کردم و در حقش دعای خیر کرد.
🍃پس سر خود را به طرف خادم منصور بلند کرد و فرمود: «برو نزد منصور و او را از این اموال جمع شده خبر بده و بگو چه باید کرد؟»
خادم رفت و برگشت و گفت: «امیر میگوید تمام آن را به شما بخشیدم، در هر راهی که میخواهی صرف کن.»
🍃پس حضرت به آن پیرمرد فرمود: «تمام این اموال را بردار که همه را به تو بخشیدم.»
📚منتهی الآمال، ج 2، ص 187
✨✨امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «برادر دینی خود را بهجای سرزنش، احسان و نیکی کن.»
📚نهجالبلاغه فیض الاسلام، ص 1165
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸
#داستان_آموزنده
🔆چهار دیوار و چهار کلمه
⚡️کسی از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد: «چرا کعبه را کعبه نامیدند؟»
⚡️ فرمود: «چون چهار دیوار دارد.» عرض کرد: «چرا چهار دیوار دارد؟»
⚡️فرمود: «چون بیتالمعمور که در آسمانهاست چهار دیوار دارد.» عرض کرد: «چرا بیتالمعمور چهار دیوار دارد؟»
⚡️ فرمود: «برای آنکه عرش خدا چهار ضلع دارد.» عرض کرد:
⚡️ «چرا عرش خدا چهار ضلع دارد؟» فرمود: برای اینکه کلمات توحیدی خدا چهارتا است، «سبحانالله، والحمدلله و لاالهالاالله و اللهاکبر».
📚(علل الشرایع، ص 398)
💫اسماء حُسنی حق به این چهار کلمه («تنزیه»، «تحمید»، «تهلیل» و «تکبیر») برمیگردد و انسان خدا را به وحدانیت و بزرگداشت و به مجد و منزّه بودن میستاید.
💫پس کسی کعبه میرود معرفتش تا عرش با کلمات تامات عارف شده است که کعبه بر این اساس بنا نهاده شده است.
📚(اسرار عبادات، ص 212)
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅
#داستان_آموزنده
🔆مسافری در اصفهان
☘ابوالعینا (م 283) که از فصحای عرب و بلغای ادب است، وقتی در لباس ناشناس به اصفهان آمد، اطفال اصفهانی با هم دعوا میکردند و سنگ به همدیگر میزدند. ناگاه سنگی بر سرش آمد و بشکست و لباسش خونآلود شد و ناراحت گشت.
☘در آن شهر دوستی داشت، تمام روز را گشت تا او را پیدا کند، نشد. تا اینکه بعد از نماز عشاء او را یافت.
☘وارد خانه شد و گرسنگی به وی فشار آورده بود و اتفاقاً آن شب در خانهی دوست او هیچ خوردنی نبود و دکّان ها نیز بسته بود، شب را تا به صبح گرسنه ماند.
☘صبح بر وزیری به نام مهذّب وارد شد. وزیر پرسید: «چه روزی به این شهر وارد شدی؟» او با آیات او را جواب داد:
«فی یومِ نحسٍ مُستمر: در یک روز شوم مستمر»*
☘گفت: «در کدام ساعت وارد شدی؟» جواب داد: «فی ساعهی العُسرَهی: در ساعتی سخت و شدید.»*
☘مهذّب گفت: «کجا نزول کردهای؟» گفت: «بِوادٍ غیرِ ذی زَرع: در سرزمینی بیآبوعلف.»*
مهذّب بخندید و به خاطر بلاغت و بیانش برای او بسیار احسان کرد.
📚لطایف الطوایف، ص 156
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🥀🥀🥀🥀
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#سالن_مرگ!!
🌷در اردوگاههای عراق سالنی عریض وجود داشت که اطراف آن را مأموران عراق پر کرده بودند و اسرا را پس از انتقال به آن مکان بهشدت کتک میزدند و پس از شکنجههای مختلف، اسرای ایرانی را برای مدتی بدون آب و غذا در همان محل رها میکردند.
🌷بسیاری از اسرای ایرانی بخصوص جوانترها و زخمیهایی که توان ایستادگی در برابر شکنجه سنگین مأموران عراقی را نداشتند در سالنهای مرگ اردوگاههای عراق به شهادت میرسیدند. سختترین شکنجه دشمن پخش ترانههای عربی در محیط اردوگاه بخصوص در مناسبتهای مذهبی و جلوگیری از خواندن نماز در آسایشگاهها بود.
#راوی: آزاده سرافراز حاج اسماعیل ناصریپور [از اهالی شهر درق با تحمل بیشترین زمان اسارت و گذشت ۱۱۹ ماه از عمر با برکت خود در اردوگاههای عراق عنوان صبورترین رزمنده خراسان شمالی را از آن خود کرده است.]
منبع: سایت نوید شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
✾📚 @Dastan 📚✾