📌شرط روزی زور بازو نیست!
🔰علامه حسن زاده آملی :
این قدر به زور و بازویتان متکی نباشید ؛ رزق را باید از جای دیگر بدهند ؛ شما دائما اهل وضو و طهارت و پاکی باشید ، رزق تان هم وسیع خواهد شد.
✾📚 @Dastan 📚✾
💌یادتان باشد که زندگی همیشه این طور نخواهد ماند
🌺🌿ممکن است یک حادثهی بد اتفاق بیفتد، بهنحوی که فکر کنید تا چند ساعت یا چند روز دیگر حتما دنیا به پایان میرسد! اضطراب و استرس در مورد موقعیتی که برایتان پیش آمده چیزی را حل نمیکند چون در هر صورت شما به این مشکل گرفتار شدهاید. این مشکل، هر چقدر هم که سخت باشد، مثل بقیهی اتفاقهای خوب و بد زندگیتان تمام میشود. زندگی متوقف نمیشود و همچنان راه خودش را خواهد رفت، پس همیشه با خودتان تکرار کنید، #این_نیز_بگذرد!
#رهایی_از_افکار_منفی_و_استرس
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 @Dastan 📚✾
🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻🍁🌻
#داستان_آموزنده
🔆عیالوار
☀️امام علی علیهالسلام تکلّف دوستانش را در دوستی، غلوآمیز و تکلّف دشمنانش را در دشمنی، افراطآمیز دانسته و دوست نمیداشت. لذا فرمود:
☀️ «دو گروه دربارهی من به هلاکت میرسند؛ دوستانی که راه اغراق میپیمایند و دشمنانی که راه افراط میروند.»
امام علیهالسلام را دیدند که مقداری خرما خریده و در چادر شبی پیچیده و خود، آن را به خانه میبرد. بعضی که امام را دیدند، گفتند:
☀️«اجازه دهید برای شما بیاوریم.» فرمود: «عیالوار، خود به بردن آن سزاوارتر است.»
📚(صدای عدالت انسانی،1/121-تربیت اجتماعی، ص 333)
⚡️⚡️پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «ما گروه انبیاء و امینان و پرهیزگاران، از تکلّف (و تصنّع) بری هستیم.»
📚(مصباح الشریعه، باب 35)
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸
#داستان_آموزنده
🔆اثر منفی دلبستگی به دنیا
🍃روزى حضرت موسى (ع ) در محلى عبور مى كرد، ديد: مردى گريه مى كند و در درگاه خدا مى نالد.
از آنجا گذشت ، و هنگام مراجعت نيز گذارش به همانجا افتاد، و ديد آن مرد، همچنان در درگاه خدا مى نالد و مى گريد، متوجه خدا شد و عرض كرد:
يا رب عبدك يبكى من مخافتك
: پروردگارا بنده تو از خوف تو مى گريد (به او توجه فرما).
خداوند به موسى (ع ) وحى كرد و فرمود:
اى پسر عمران ، اگر او آنقدر بگريد كه مغزش همراه اشكهاى چشمش ، به زمين بريزد، و دستش را آنقدر به سوى آسمان بلند كند كه ساقط شود، او را نمى آمرزم و هو يحب الدنيا:
✨✨چرا كه او دنيا را دوست دارد (به دنيا دلبسته است ، و دوستى دنيا را بر دوستى آخرت ترجيح مى دهد).
📚داستان دوستان
جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆در انتظار بلال حبشى
🍂پيامبر (ص ) با مسلمانان در مسجد بودند، هنگام نماز بود، ولى آن روز بلال حبشى در مسجد ديده نمى شد، تا اذان بگويد، همه در انتظار آمدن او بودند، سرانجام بلال با مقدارى تأ خير به مسجد آمد.
🍂پيامبر (ص ) به او فرمود: چرا دير آمدى ؟!.
بلال گفت : به سوى مسجد مى آمدم ، از كنار در خانه حضرت زهرا (ع ) عبور كردم ، ديدم فاطمه زهرا (ع ) پسرش حسن (ع ) را (كه كودك بود) به زمين گذاشته ، و كودك گريه مى كرد، و خود حضرت زهرا (ع ) مشغول دستاس (آسيا كردن گندم يا جو) بود.
🍂به آن حضرت عرض كردم : يكى از اين دو كار را به عهده من بگذار، هر كدام را كه دوست دارى ، يا نگهدارى كودك را يا دستاس را؟
فرمود: من نسبت به پسرم ، مهربانتر هستم .
او به نگهدارى كودك پرداخت و من به دستاس و آسيا كردن مشغول شدم ، و همين باعث دير آمدن من به مسجد شد.
🍂رسول اكرم (ص ) براى بلال دعل كرد و فرمود: رحمتها رحمك اللّه : نسبت به فاطمه (ع ) مهربانى كردى ، خداوند به تو مهربانى كند.
📚داستان دوستان
جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🔻 یادت باشه
▫️تا "خودت نخوای" 🌱🌺
▫️هیچکس نمی تونه
▫️زندگیتو خراب کنه...
▫️یادت باشه که آرامش رو
▫️باید تو وجودت پیدا کنی.
▫️یادت باشه "خدا مواظبته" ....
▫️یادت باشه ته قلبت
▫️یه جایی برای "بخشش"
▫️آدما بگذاری..... 🌱🌺
✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍃🍃🍃
#شهیدانه
🔆رفتار شهید بروجردی با یک سرباز...
خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد.
خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و ردههای مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی.
و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟
کاش میشد برگردیم به قبلتر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها..
✾📚 @Dastan 📚✾
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه توجه.....؟؟؟؟
📣📣📣.... این فیلم را ببینید و تا میتوانید منتشر کنید ، تا مردم بدانند قصد دشمن پلید در مورد کانون خانواده و ناموس مردم ایران چیست 😭😭😭
✾📚 @Dastan 📚✾
🔷💫🔷💫🔷💫🔷💫🔷
#داستان_آموزنده
🔆مسلمان ملعون !
🪴ابو حمزه مى گويد: از امام باقر (ع ) پرسيدم : چه مى گوئى درباره مسلمانى كه در خانه خود بسر مى برد، و مسلمان ديگرى به در خانه او مى آيد، و اجازه ورود مى طلبد، ولى آن مسلمان ، اجازه به او نمى دهد، و به استقبال او نمى رود؟!.
🪴فرمود: اى ابوحمزه ! هر مسلمانى كه براى ديدار از مسلمانى ، به خانه او مى رود، و يا براى نيازى به او مراجعه مى كند، و او با اينكه در خانه اش مى باشد، اجازه ورود به آن مسلمان ، نمى دهد، و از خانه به سوى او بيرون نمى آيد، چنين مسلمانى كه در خانه مى ماند، مشمول لعنت خدا است ، و اين لعنت ، ادامه دارد تا هنگامى كه با آن مسلمان مراجعه كننده ، ملاقات كند.
🪴ابوحمزه مى گويد: (با تعجب ) گفتم : فدايت شوم ، آيا آن مسلمانى كه اجازه نداد، در لعنت خدا است ؟! براستى چنين است ؟.
فرمود: آرى چنين است .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
⚡️🍃⚡️🍃⚡️🍃⚡️🍃⚡️
#داستان_آموزنده
🔆دعاى نادرست و درست !
پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) در جائى عبور مى كرد، ديد مسلمانى مشغول دعا است و چنين دعا مى كند: خدايا مرا از مردم ، بى نياز كن .
رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) به او فرمود: چنين دعا مكن ، زيرا مردم بايد نسبت به همديگر، تعاون و همكارى داشته باشند و نياز همديگر را تامين كنند، بلكه چنين دعا كن : خدايا مرا از مردم شرور (و بدكار) بى نياز گردان .
او عرض كرد: مردم شرور و بد چه كسانى هستند؟
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: 1- آنانكه وقتى چيزى را مى بخشند، منت مى گذارند
2- و اگر چيزى نمى بخشند، عيبجو هستند.
3- و در مورد فتنه (امتحان ) نيز نظير اين مطلب آمده ، كه شخصى دعا مى كرد و مى گفت : خدايا پناه مى برم به تو از فتنه .
امام به او فرمود، چنين دعا مكن ، زيرا همه ما در فتنه و آزمايش الهى هستيم ، بلكه بگو: خدايا در مورد انحراف و گمراهى هاى فتنه به تو پناه مى برم .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾