eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
66.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
74 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
مشغول آشپزی بودم آشوب عجیبی در دلم افتاد مهمان داشتم،به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان برمیگردم رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم دعا کردم،گریه کردم که سالم بماند،یک بار دیگر بیاید ببینمش ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم رنگش عوض شد و سکوت کرد گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می‌خواستیم از جاده‌ای رد شویم که مین گذاری شده بود اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند می‌دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم... باخنده گفت: تو نمیگذاری من شهید بشوم تو سدّ راه شهادت من شده‌ای!بگذر از من!🤍🙃 همسرشهیدمحمدابراهیم‌همت🌱 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایتی از مرحوم نخودکی اصفهانی🌸 با بیان شیرین استاد هاشمی نژاد🎙 قدرت امام زمان علیه السلام بیشتره یا قدرت تکنولوژی های روز دشمن؟!🙄 این تازه قدرت یکی از نوکران حضرته👌🏻 (عج الله تعالی الشریف) ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ تولد مولانا جلال الدين محمد رومی معروف به مولوی 🔹 جلال الدین محمد رومی معروف به مولوی، در ۶ ربیع الاول ۶۰۴ ق در بلخ به دنیا آمد. همزمان با حمله مغولان، به ترکیه رفت و در قونیه ساکن شد. وی در نزد پدر دانشمند خود شاگردی کرد. مدتی نیز در شام کسب دانش کرد. 🔻 در بازگشت به قونیه، به تعلیم علوم دینی مشغول شد تا اینکه با عارف واصل و بزرگی به نام شمس الدین محمد بن علی تبریزی در قونیه ملاقات کرد و از نَفس گرم او چنان به تاب و تب افتاد که دیگر تا آخر عمر، سردی نیافت. 🔸 او هیچ گاه از ارشاد شاگردان و انتشار معارف الهی دست نکشید. مثنوی عظیم معنوی در ۲۶ هزار بیت، دیوان غزلیات شمس، رباعیات معروف او، مجالس سبعه و فیه ما فیه، از جمله آثار اوست. سرانجام در ۵ جمادی الاخر۶۷۲ ق وفات یافت. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆نجات ماهى از منقار پرنده موشگير زغن پرنده موشگير صحرايى است كه كوچكتر از كلاغ مى باشد، چند روز يك پرنده زغن در بيابان گرسنه ماند و هر چه سعى كرد غذايى براى خود نيافت ، تا اينكه براى يافتن غذا، كنار جويبارى كه در آن صحرا بود آمد و مانند شكارچيها در كمين قرار گرفت ، تا شكارى بدست آورد، در اين ميان يك ماهى كوچك در ميان آب جوى از كنار او گذشت ، زغن برجست و او را به منقار گرفت . ماهى با زبان گريه و زارى گفت : من پيكر كوچكى دارم ، خوردن من تو را سير نمى كند، اگر از من بگذرى ، من به تو قول مى دهم كه هر روز دو ماهى قوى و فربه را در همين محل از كنار چشم تو عبور دهم ، تا يكايك آنها را بگيرى و نوش جان كنى ، اگر به راستى گفتارم اطمينان ندارى ، مرا سوگندى شديد ده تا آنچه را كه گفتم انجام دهم . زغن گفت بگو به خد، تا اين جمله را گفت ، منقارش باز شد و ماهى از منقار باز شده او گريخت و خود را به آب انداخت و فرار كرد. آنانكه گرفتار ظالمى مى شوند، بجاست كه با تاكتيكى ماهرانه ، مانند ماهى داناى مذكور، خود را از ظالمان دور سازند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شركت بزرگان در تشييع جنازه حافظ خواجه حافظ شيرازى در زندگى بسيار ساده مى زيست ، و در سلك فقيران و روش خاك نشينان بوده و هيچ تعينى براى خود قائل نبود. هنگامى كه از دنيا رفت ، رجال و بزرگان در تشييع جنازه او شركت نمى نمودند و قدر او را كوچك مى شمردند. گويند: سرانجام قرار بر اين شد تا اشعار او را كه در كوزه يا كاسه گلى هاى بارها نوشته شده بود جمع آورى كنند، و كودكى ، يكى از آن شعرها را (مانند قرعه كشى ) از ميان آن مجموعه قطعه هاى شعر نوشته شده بردارد، تا به معنى آن شعر عمل گردد. كودك يكى از آن قطعه ها را برداشت ، ديدند در آن ، اين شعر نوشته شده است : قدم دريغ مدار از جنازه حافظ اگر چه غرق گناهست مى رود به بهشت آنگاه بزرگان بر جنازه او حاضر شدند و با احترام بر جنازه او نماز خواندند و او را به خاك سپردند، از آن روز، خواجه حفظ را لسان الغيب خواندند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔻آیا ممکن است با وجود خلوص و صدق در استعلام و طلب، هدایت و ارائه آیات معرفت برای انسان نباشد؟! 🌟 باب رسیدن به کمالات و لقاءالله مفتوح است. ❓حیف نیست این مراحل را که از راه بندگی حاصل می‌شود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟! 📚در محضر بهجت، ج۲، ص۱۹۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
چه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشد... ☘ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆نگهدارى نتائج اعمال نيك جمعى در محضر رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) بودند، آنحضرت به آنها رو كرد و فرمود: كسى كه بگويد ((سبحان اللّه ، خداوند درختى در بهشت براى او مى كارد، و كسى كه بگويد: الحمدللّه خداوند درختى در بهشت براى او پديد مى آورد، و كسى كه بگويد لا اله اللّه ، خداوند بخاطر آن درختى در بهشت براى او ايجاد مى كند. مردى از قريش گفت : بنابراين درختهاى ما در بهشت بسيار است ، زيرا ما اين ذكرها را مكرر مى گوئيم . پيامبر (ص ) فرمود: نعم و لكن اياكم ان ترسلوا عليها نيرانا فتحرقوها. : آرى ، ولى بپرهيزيد از فرستادن آتش به سوى آن درختها كه موجب سوزاندن آنها شويد. چرا كه خداوند در قرآن (آيه 33 سوره محمّد) مى فرمايد: يا ايّها الّذين آمنوا اطيعوا اللّه الرسول و لا تبطلوا اعمالكم . اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا و رسولش را اطاعت كنيد، و اعمال خود را باطل نسازيد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸صرفه جوئى در زندگى معتّب يكى از غلامان امام صادق (علیه السلام ) مى گويد: روزى امام صادق (علیه السلام ) به من فرمود: قيمت كالاهاى غذائى در مدينه خيلى گران شده است ، ما چه اندازه آذوقه غذائى داريم ؟ عرض كردم : آنقدر هست كه چند ماه براى ما كفايت مى كند. امام صادق (ع ) فرمود: آن مواد غذائى را بيرون ببر و بفروش (تا بر اثر فراوانى ، قيمتهاى سنگين شكسته شود). من آن مواد غذائى را از خانه بيرون بردم و فروختم ، آنگاه امام صادق (ع ) به من فرمود: اشتر مع النّاس يوما بيوم : همراه مردم (و در صف مردم ) غذاى ما را روز به روز خريدارى كن (نه اينكه يك روز براى چند روز غذا تهيه كنى و كمبود در بازار به وجود آيد و موجب افزايش قيمتها شود). سپس فرمود: اى معتّب ، نصف غذاى خانواده ما را از گندم و نصف آن را از جو تهيه كن ، چرا كه خداوند مى داند من قدرت آن را دارم تا نان و غذاى بدست آمده از گندم را به افراد خانواده ام بخورانم ، ولى خداوند دوست دارد مرا به گونه اى ببيند كه اندازه گيرى در مخارج زندگى را به نيكى انجام دهم (قناعت را رعايت كنم و زندگى خود را با شرائط اقتصادى زمان و مكان هماهنگ نمايم ). 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شجاعت و فراست امام خمينى (ره ) در آن هنگام كه امام خمينى (قدّس سرّه ) در فرانسه بود، و در ايران ، شاه پس از تشكيل شوراى سلطنت ، به خارج گريخته بود، رئيس شوراى سلطنت ، شخصى بنام سيد جلال الدّين تهرانى بود، سيد جلال الدّين از رجال معروف و منجّمين بود و خط زيبا داشت ، در آن ايّام ايشان به عنوان معالجه بيمارى خود به پاريس رفته بود، و فرصت را مغتنم شمرد كه براى پاره اى از مذاكرات به محضر امام خمينى (ره ) برسد، به در خانه امام آمده بود و تقاضاى ملاقات كرد، جريان را به امام گزارش دادند. امام فرمود: ملاقات او با من مشروط به اين است كه او استعفاى خود را از شوراى سلطنت ، بنويسد. سخن امام را به او ابلاغ كردند، او با خط زيباى خود، استعفاى خود را نوشت ، آن نوشته را به خدمت امام آوردند. امام پس از ديدن آن ، فرمود: اين كافى نيست ، زيرا ممكن است ايشان كه از اينجا رفت بگويد من مجبور شدم و نوشتم ، بلكه بايد دليل استعفاى خود را نيز بنويسد، جريان را به سيد جلال الدّين گفتند، او اين دست و آن دست كرد و سرانجام به اين مضمون نوشت : طبق فرموده امام ، به دليل مخالفت شوراى سلطنت با قانون اساسى ، استعفا دادم )) و سپس اجازه ملاقات صادر شد و او به حضور امام رسيد، در خدمت امام در ضمن مذاكرات ، عرض كرد: جريان سخت وخيم است ، از عواقب كار مى ترسم (كوتاه بيائيد). امام به او فرمود: هيچ نترس ، شاه رفت و رفت و ديگر باز نمى گردد!! 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾