eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5987819962704593700.mp3
4.58M
✅آیت الله بهجت(ره) 🔻امام زمان (عج) ما را مےبیند 🔻شما گمان میکنید ما مطلع نیستیم از حال شما! 🔻داستان آقاسیدحسن و توسل به امام زمان(عج الله تعالی فرجه) ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 سی تفسیر کوتاه قرآن کریم در بیان رهبر انقلاب 📍قسمت دوم 📚 موضوع: انس با قرآن 📖تفسیر آیه ۲۵۷ سوره مبارکه بقره 🗓۱۳۹۳/۰۴/۰۸ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 كشته شدن ابوجهل بدست دو كودك سال دوّم هجرت بود، جنگ بدر بين مسلمين و مشركان در سرزمين بدر شروع شد، ابوجهل از سران و دشمنان سرسخت پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) در ميدان جنگ حضور داشت و با تاخت و تاز، مشركان را بر ضد مسلمين مى شورانيد، ولى دو كودك (در حدود كمتر از 14 سال ) كه هر دو ((معاذ))نام داشتند(معاذ بن عمرو معاذ بن عفراء) او را كشتند به اين ترتيب : عبدالرحمان بن عوف مى گويد: در جنگ بدر در صف مسلمين به جانب راست و چپ مى نگريستم ناگاه ديدم بين دو كودك كم سن و سال كه از دودمان انصار بودند قرار گرفته ام ، با اينكه آرزو داشتم در چنين موقعيت خطيرى بين افرادى قوى باشم ، و دشمن به خاطر آنها به طرف من نيايد. در اين هنگام يكى از آن دو كودك به من گفت : اى عمو، آيا ابوجهل را مى شناسى ، به ما نشان بده گفتم : آرى مى شناسم ، اى برادر زاده به ابوجهل چه كار دارى ؟ گفت : به من رسيده كه او به رسول خدا (ص ) ناسزا گفته است ، سوگند به خداوندى كه جانم در تحت قدرت او است ، اگر ابوجهل را بشناسم از او جدا نگردم تا يكى از ما كشته گرديم . سپس كودك ديگر نيز همين سخن را به من گفت : از جراءت و نترسى اين دو كودك ، شگفت زده شدم . چندان طول نكشيد ناگهان ابوجهل را ديدم كه در ميدان ، تاخت و تاز مى كند، او را به آن دو كودك نشان دادم و گفتم : ابوجهل اين است . آنها در لابلاى رزمندگان مثل برق به سوى ابوجهل شتافتند و با شمشيرى كه در دست داشتند به او حمله برده و او را كشتند، سپس به حضور رسول خدا (ص ) باز گشتند و خبر كشته شدن ابوجهل را به آنحضرت دادند. پيامبر (ص ) به آنها فرمودند: ايكما قتله ؟: كدام يك از شما او را كشتيد؟ هر يك از آن دو گفتند: من كشتم . پيامبر (ص ) فرمود: آيا شمشيرهاى خود را از خون ، پاك نموده ايد؟ گفتند: نه . پيامبر (ص ) به شمشيرهاى آنها نگاه كرد، ديد هر دو به خون رنگين است ، به آنها فرمود: كلا كما قتله : هر دو شما او را كشته ايد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت آیت الله محمدرضا مهدوی کنی 🔹 محمدرضا مهدوی ‌کنی، در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در روستای کن به دنیا آمد. او بعد از تحصیل دروس مقدمات در روستای کن، سال ۱۳۲۷ برای کسب علوم دینی به قم رفت و از محضر علمای بزرگ استفاده کرد. در حوزه به همراه تعدادی از طلاب، تشکلی به نام «مجمع سیاسی» تشکیل دادند که هدف آنها تحول در وضعیت درسی و وارد کردن حوزه به مسائل سیاسی بود. 🔻 وی در سال ۱۳۴۰ ش به درجه اجتهاد رسید، و بعد از آن به تهران عزیمت کرد و به امامت مسجد و تدریس در مدرسه مروی مشغول شد. در پی قیام ۱۵ خرداد و تبعید امام، مسجد او به محل فعالیتهای سیاسی مبدل شد. ایشان در زمان انقلاب بارها در راه مبارزات انقلابی دستگیر و زندانی شد. 🔸 مهدوی کنی پس از پیروزی انقلاب، در آبان ۱۳۵۸ در کابینه بازرگان مشاور وزیر کشور شد. در کابینه شهید رجایی نیز وزیر کشور بود و پس از آنکه رجایی رئیس‌جمهور و باهنر نخست‌وزیر به شهادت رسیدند، شورای موقت ریاست جمهوری زمام امور دولت را به ایشان سپرد. در ۱۳۶۰ با حکم امام به عضویت ستاد انقلاب ‌فرهنگی و نیز شورای ‌نگهبان منصوب شد. ▫️ ایشان از سال ۱۳۶۱ همزمان با ریاست دانشگاه امام ‌صادق ع ، دبیر کل جامعه روحانیت مبارز بود. بعدها با حکم امام عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. همچنین یک دوره ریاست مجلس خبرگان را هم عهده دار بود. این عالم مبارز سرانجام در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ در ۸۳ سالگی در تهران از دنیا رفت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 نزول عذاب بر قوم حضرت صالح (قوم ثمود) 🔹 حضرت صالح علیه السلام، از نوادگان حضرت نوح است که بر قوم ثمود مبعوث شد. نام وی ۹ بار در قرآن آمده است. قوم ثمود در ساحل دریای سرخ (بین مکه و شام) در ناحیه حِجر، می‌زیستند و زمین را آباد مى‌ کردند و قصرها و خانه‌ های بزرگ مى ساختند. در شهرى که صالح مبعوث شد، اقوامی بودند که کارشان فساد در زمین بود و در آخر طغیان را از حد گذراندند. 🔻 بعد از آن خدا حضرت صالح ع را به سوى آنان مبعوث کرد تا آنان را به دین توحید و ترک بت پرستى دعوت کند. او مردم را نصیحت مى کرد و در برابر اذیت آنان صبر می‌نمود تا شاید دست از لجبازى برداشته و ایمان بیاورند. ولى به جز اندک کسىانی ایمان نیاوردند. قوم ثمود همچنان بر کفر اصرار می‌ورزیدند و وی را به جادوگرى متهم می‌ساختند. 🔹 آنان برای ایمان آوردن از وی خواستند از کوه، ماده شترى بیرون بیاورد. وی از خدا خواست و ناقه از دل کوه بیرون آمد، اما باز هم ایمان نیاوردند. صالح ع به آنان فرمود: خدا شما را امر فرموده که به ناقه آسیبی نرسانید؛ که اگر چنین کنید عذابى دردناک و نزدیک شما را خواهد گرفت. ▫️ دعوت وی و انکار قومش مدتى ادامه یافت تا آن که قومش نقشه کشتن ناقه و از بین بردن صالح ع را کشیدند و در بین خود سوگند خوردند که ما شب هنگام، بر سر او و خانواده‌ اش مى تازیم و همه را به قتل مى رسانیم. چیزى نگذشت که صاعقه‌ اى آمد و قوم ثمود در خانه هایشان هلاک شدند.بر اساس برخی روایات این عذاب در ۱۶ ربیع الثانی نازل شده است. ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
‌ 🧡✨نظم و برنامه ریزی و برکت زمانی برات مهمه⁉️ ⚪️✨جذابیت و آداب معاشرت عالی برات مهمه⁉️ 🧡✨خودسازی و آرامشت برات مهمه⁉️ 🧡✨اگه جوابت بله هست با لبخند وارد کانال خودسازی و نظم ما شو ⚪️✨یه جمع انرژی مثبت 600 هزار نفره 🧡✨پاییزت رو با ما گرم و دلنشین کن ⚪️✨روی لینک زیر بزن و وارد شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
معامله پر سود زندگی این‌است كه حال خوب را جایگزين حال بد کنیم💞💐 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نسخه‌برداری یک‌روزه آیت‌الله حسن‌زاده آملی از یک کتاب خبرگزاری حوزه در ایام رحلت علامه حسن‌زاده آملی گفت‌و‌گویی را با حجت الاسلام والمسلمین سید محمدهادی قائمی از شاگردان خاص علامه حسن زاده آملی انجام داده تا گوشه ای از شخصیت علمی و عرفانی این عارف والامقام را از زبان ایشان شنیده و برای مخاطبان حوزه نیوز منعکس نماییم. این ویدئو برشی از این گفت‌وگو می‌باشد. فیلم کامل گفت‌وگو👇👇👇 https://B2n.ir/k90335 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆پاداش عظيم شوهردارى پيامبر اسلام ( صل الله علیه وآله و سلم) با اصحاب خود به گرد هم نشسته بودند ناگاه بانوئى بنام ((اسما)) دختر يزيد انصارى به حضور آنحضرت آمد و گفت : پدر مادرم بفدايت اى رسول خدا! من به نمايندگى از زنان به حضور شما براى طرح يك سؤ ال آمده ام ، سؤالم اين است كه : خداوند تو را به عنوان پيامبر، به سوى انسانها از مرد و زن فرستاده است ، ما به تو و خداى تو ايمان آورديم ، ولى دستورات شما ما زنان را در خانه ها محبوس كرده و دستمان را از امور اجتماعى و سياسى كوتاه نموده و در خانه ها خزيده ايم و وسيله اطفاء شهوت مردان ، و حمل فرزندان آنها شده ايم ، ولى شما مردان به خاطر تجمع ، جماعات ، عيادت بيمار، تشييع جنازه و حج بعد از حج بر ما برترى يافته ايد، و از همه اينها بالاتر، جهاد در راه خدا است ، كه ما از شركت در حج بر ما از شركت در آن محروم هستيم ، و اگر شما مردان ، از خانه خود براى شركت در حج ، و جهاد بيرون رفتيد، ما در غياب شما اموال شما را نگه مى داريم ، لباس براى شما مى بافيم ، و كودكان شما را پرورش مى دهيم افما نشارككم فى هذا الا جر و الخير: (( آيا ما در پاداش كارهاى نيك (اجتماعى و سياسى ) شما شركت نداريم ؟!)) پيامبر (ص ) با تمام رخ به اصحاب رو كرد و فرمود: ((آيا شما تا كنون سؤالى از بانوئى شنيده ايد كه بهتر از سؤال مذهبى اين بانو (اسماء) باشد؟!)) سپس آنحضرت به اسماء رو كرد و فرمود: اى بانو بشنو و به زنانى كه به نمايندگى آنها به اينجا آمده اى ابلاغ كن كه : ان حسن تبعل المراة لزوجها، و طلبها مرضاته ، و اتبا عهاله ، يعدل ذلك كله : (( پاداش شوهردارى نيك زن ، و كوشش او براى تحصيل خشنودى شوهر، و پيروى او از شوهرش ، برابر همه اين پاداشهاى (جماعات و حج و جهاد و...) مردان است )). اسماء به سوى زنان باز گشت ، در حالى كه ذكر خدا مى گفت ، به جمع بانوان رسيد و سخن پيامبر (ص ) را به آنها ابلاغ نمود، همه شادمان شدند و از آن پس ، اسماء را به عنوان نماينده خود به سوى رسول خدا (ص ) ناميدند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خلوص و بيدارى مرجع تقليد شخصى تقويمى چاپ كرده بود و عكس حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى را روى آن جلد آن به چاپ رسانده بود، اين شخص براى كارى به حضور آقا آمد، (تا مثلا آقا پارتى شود و دستور دهد كار او را سريع انجام دهند). او وقتى كه به محضر آقاى بروجردى رسيد، گويا تقويم را به گونه اى در دست گرفت تا آقا را متوجه عكس خود كند. در اين هنگام تا آقا را متوجّه عكس خود كند. ((خيال مى كنى مى توانى با اين كارها مرا بازى بدهى ، خير اين طور نيست )). به اين ترتيب ، آن بزرگمرد درس خلوص و تنفّر از تظاهر و خودپسندى ، به ما داد و به ما آموخت كه با بيدارى و هوشيارى گول هوسبازان را نخوريم . 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت رزمنده ای که همسرش نگذاشت به سوريه برود. خاطره عجیب سردار نوعی اقدم از عاقبت رزمنده ای که همسرش نگذاشت با او برای دفاع از حرم به سوريه برود! عزیزان اگر شهید نشویم ، میمیریم... ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکٖیل خداوند ما را کفایت می کند و او بهترین یاور است ♡ عجب تکیه گاهی …😍 ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
مـا انگشتـرِ آرزوهاتو به واقعیت تبدیـل می‌کنیم 💍 دوست داری انگشترت چطـوری باشه؟☺️ شما بگو، ما برات می‌سازیم ❤️ حکاکی،سنگ،سایز به انتخاب شما😍 تولیدی انگشتر سفیر اینجاست🌸 👇 https://eitaa.com/joinchat/3039232081C2859c5fac1 بیا و فرصت تخفیف استثنایی‌ و مسابقه رو از دست نده👆💚
🌷 🌷 💕 🌷جمعیت زیادی در خیابان‌های مکه در حال تردد بود. من به همراه جمعی از دوستانم به هتل برمی‌گشتیم. در بین راه فردی جلویم را گرفت و پرسید: «شما ایرانی هستید؟» گفتم: «بله.» گفت: «بسیجی؟» نگاهی به چفیه‌ی دور گردنم انداختم و پاسخ دادم: «بله امرتان را بفرمایید.» مرد لبخندی زد و دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «من از مسلمانان کشور آلمان هستم. وقتی عازم عربستان بودم، چند نفر از دوستانم برای بدرقه آمده بودند. به آنان گفتم از من سوغاتی چی می‌خواهيد؟» 🌷گفتند: «وقتی به عربستان رفتی برو پیش زائران ایرانی. در میان آن‌ها عده‌ای بسیجی و رزمنده هستند. آن‌ها را پیدا کن، بهترین سوغاتی برای ماست.» همان روز کلی از خاطرات جنگ برایش گفتم. «هنگام خداحافظی نیز نشانی قرارگاه راهیان نور خوزستان را به او دادم. یک سال بعد آن مرد به همراه ۵۰ نفر از مسلمانان آلمان به خوزستان سفر کرد و خاک شلمچه را به عنوان تبرک برای سایر دوستان خود به آلمان برد. : رزمنده دلاور علی زمانی ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ملاقات و گفتگوى امام حسين با عمرسعد در كربلا امام حسين (علیه السلام ) (براى اتمام حجت ) براى عمر سعد پيام فرستاد كه مى خواهم با تو ملاقات كنم ، عمرسعد دعوت امام را پذيرفت ، و جلسه اى بين دو لشگر منعقد شد، عمرسعد با بيست نفر از يارانش ، و حسين (علیه السلام ) نيز با بيست نفر از يارانش در آن جلسه شركت نمودند، امام به ياران خود فرمود: از جلسه بيرون روند جز عباس و على اكبر، عمرسعد نيز به ياران خود گفت : بيرون رويد فقط پسرم حفص ، و غلامم بماند، آنگاه گفتگو به اين ترتيب شروع شد: امام : واى بر تو اى پسر سعد از خداوندى كه بازگشت به سوى او است نمى ترسى و مى خواهى با من جنگ كنى ؟ با اينكه مرا مى شناسى كه پسر پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) و فاطمه (سلام الله علیها ) و على (ع ) هستم ...اى پسر سعد! اينها (يزيديان ) را رها كن و به ما بپيوند، كه اين كار براى تو بهتر است و تو را مقرب درگاه خدا كند. عمرسعد: مى ترسم خانه ام را خراب كنند. امام : اگر خراب كردند من آن را مى سازم . عمرسعد: مى ترسم باغم را بگيرند. اگر گرفتند من به جاى آن بهتر از آن را در بغيبغه در حجاز كه چشمه عظيمى است به تو مى دهم ، چشمه اى كه معاويه آن را هزار هزار دينار خريد و به او فروخته نشد. عمر سعد: من اهل و عيال دارم و در مورد آنها ترس دارم كه مورد آزار قرار گيرند امام ساكت شد و ديگر به او جواب نداد و بر خاست و از او دور گرديد در حالى كه مى فرمود: تو را چه كار، خدا تو را روى بسترت بكشد و در قيامت نيامرزد اميدوارم از گندم رى جز اندكى نخورى . عمرسعد از روى مسخره گفت : و فى الشعير كفاية : ((اگر از گندمش نخورم جو آن براى من كافى است )). خدا رويش را سياه كند كه آخرين پاسخش اين بود كه در مورد اهل و عيال خود مى ترسم كه مورد آزار قرار گيرند، ولى بر اهل و عيال رسول خدا و دختران زهرا(س ) نترسيد و براى آنها دلش نسوخت . حميد بن مسلم مى گويد: من با عمر و سعد دوست بودم ، پس از جريان كربلا نزدش رفتم و پرسيدم حالت چطور است ؟ گفت : از حال من مپرس ، هيچ غايبى به خانه اش باز نگشته كه مانند من بار گناه را به خانه آ.رد، من قطع رحم كردم و مرتكبت گناه بزرگ شدم (خويشاوندى عمر سعد با امام حسين (ع ) از اين رو بود كه پدرش سعد وقاص نوه عبد مناف (جد سوّم پيامبر) بود). 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆حکایت شکافته شدن قبر حضرت یوسف (علیه السلام) و عجوزه بنی اسرائیل ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اقدام براى نجات قاتل يك نفر بهائى اصل مرجعيت آيت اللّه بروجردى (ره ) بود، در اطراف يزد، يك نفر بهائى بدست يك فرد مسلمانى كشته شد، دادگاه حكم اعدام قاتل را داد، بهائى ها فعاليت بسيار كردند تا اين حكم اعدام ، در يزد اجرا شود، آن هم در روز نيمه شعبان . روز 14 شعبان اين خبر به آقاى بروجردى (ره ) رسيد مرحوم آيت اللّه فاضل قفقازى (كه يكى از اصحاب خاص آقاى بروجردى بود) مى گويد: وارد خانه آقا شدم ديدم آقا داخل حياط قدم مى زند و به شدت ناراحت است ، علت را پرسيدم ، فرمود: ((مگر نمى دانى آبروى اسلام در خطر است ، همين امروز به ما خبر داده اند كه روز نيمه شعبان ، مسلمانى را به جرم قتل مرد بهائى مى خواهند در شهر يزد اعدام كنند، فرصت براى انجام كارى هم نيست )). به ايشان گفتم : راه دارد، فرمود: چطور؟ گفتم : همين الآن حاج احمد (خادم ) را بفرستيد تهران نزد شاه و از شاه بخواهيد جلوى اين اعدام را در روز نيمه شعبان بگيرد، اگر نيمه شعبان واقع نشود، بعد مى توان سر فرصت ، اقدام نمود و اصل قضيه را پى گيرى كرد. آقا فرمود: پيشنهاد خوبى است ، فورا حاج احمد را به تهران نزد شاه فرستاد، و پيام را به او رساند، شاه هم دستور داد كه اعدام در روز نيمه شعبان انجام نشود. بعد هم آقاى بروجردى وارد ميدان شد و با فعاليت و تلاش بسيار، قاتل را تبرئه كرد. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
. 🔹آیت الله شیخ محمدعلی شاه آبادی: 👌 بدان كه تو هستی و نمی ميری . بدن است كه می ميرد ، تو هستی و زنده . ☘ حساب كار خودت را بكن كه چه تهيه ديده ای برای زندگی آخرت . ببين برای اين دو روزه ، كه می دانی ثباتی در آن نيست ، چه كوشش ها و تقلاها می كنی . 🍃 برای آن جا كه به حكم فطرت هستی و زندگی ابدی است ، چه كوشش كرده و چه تهيه ديده ای ؟ در آن جا زندگی انفرادی است ، احتياجات را خودت منفردا بايد رفع كنی ؛ باب استقراض و استعداد مسدود است . اين جا آمده ای كه تهيه برای آن جا ببينی . ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃 * به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن گفت: اگر در زمینی که پُر از خار و خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه میکنید؟ گفتند: پیوسته مواظب‌ هستیم و با احتـیاط راه می رویم تا خود را حفـظ کنیم... بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید تقوا همین است از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز کنید و هــــیچ گناهی را کوچک مشمارید کوه ها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شـده اند ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام روز شما بخیر ونیکی 🌸الهـی در پناه پروردگار 🌷امروزتون پر از خیر و برکت 🌸حال دلتون خوب خوب 🌷و وجودتون سلامت باشد 🌸امیدوارم روز خوبی داشته باشید ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شرط استجابت دعا روزى موسى (ع ) در محلى عبور مى كرد، در مسير راه مردى را ديد كه دستهايش را به سوى آسمان دراز كرده و با حالت خاصى از گريه و زارى دعا مى كند و خواسته هايش را از درگاه خدا مى طلبد. موسى (ع ) از آنجا گذشت و پس از يك هفته مراجعت نمود، باز ديد او در همان محل ، مشغول دعا و زارى است و حاجت خود را از خدا مى طلبد . در اين هنگام خداوند به موسى (ع ) وحى كرد: ((اى موسى ! اگر آن مرد آن قدر دعا كند كه زبانش بريده شده و بيفتد، دعايش را به استجابت نمى رسانم مگر اينكه از طريقى كه من به آن امر كرده ام وارد شود)) (يعنى رهبرى پيامبران و اوصياء آنها را بپذيرد و با اين اعتقاد دعا كند) 📚بحارج 27 ص 180 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شعار شهيد فخ عصر خلافت منصور دوانيقى (دوّمين خليفه عباسى ) بود، حسين بن على بن حسن مثلث در روز هشتم ذيحجه سال 169 هجرى قمرى ، با جمعى از ياران و بستگان برضد طاغوتيان بنى عباس قيام كرد، و در سرزمين فخ در حدود يك فرسخى مكّه به شهادت رسيدند، از اين رو، حسين مثلث به شهيد فخ معروف گرديد. امام جواد (علیه السلام ) فرمود: براى ما اهل بيت بعد از كربلا، قتلگاهى بزرگتر از((فخ )) ديده نشده است . جالب اينكه : چون جمله حى على خيرالعمل  در اذان ، شعار شيعيان بود، حسين بن على ، شهيد فخ قيام خود را با اين شعار، شروع كرد، فرماندار مدينه كه از طرف منصور دوانيقى ، منصوب شده بود، در مسجدالنبى نشسته بود، و مؤ ذن بر فراز مناره مسجد اذان مى گفت ، حسين بن على شمشير بدست از مناره بالا رفت و به مؤ ذن گفت : بگو: ((حى على خير العمل )) . فرماندار وقتى كه اين جمله را شنيد، خيال كرد يكى از علوى ها قيام كرده است ، وحشت زده شد، خواست بگويد: درهاى مسجد را ببنديد، گفت : ((استرها را ببنديد!!)) ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥داستان تاجر شیرازی، زن بدهکار و عنایت امام رئوف 💫💫 💥استاد دانشمند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷ * 💢دوستان واقعی ✍پسری‌ تصميم به ازدواج‌ گرفت ، ليستی از اسامی دوستانش را كه بيش از 30 نفر بودند را به پدرش داد و از او خواست كه با دوستانش تماس بگيرد‌و آنها را برای روز عروسی دعوت كند ، پدر هم قبول ميكند روز عروسی ، پسر با تعجب می‌بیند كه فقط شش نفر از دوستانش آنجا هستند ،بشدّت ناراحت شد و به پدرش گفت من‌ از شما خواستم تمام‌ِ‌ دوستانم رادعوت كنيد اما اينها كه فقط شش نفر هستند پدر به پسر گفت ، من با تك تك دوستانت تماس گرفتم و به آنان گفتم مشكلی برای تو پيش آمده و به كمك آنها احتياج داری و از آنها خواستم كه امروز اينجا باشند بنابر اين پسرم نگران نباش ، دوستان واقعی تو امروز همه اينجا هستند دوست نَبوَد ، آن که در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی 👤سعدی *ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ✾📚 @Dastan 📚✾