eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹نوش جانت، باز هم بخور! «ما حاج‌آقا بزرگِ کنگاور در کرمانشاه را دیدیم. این مرد بزرگ یک عمر برای مردم، پدر مهربان بود. مردم هم او را می‌پرستیدند. یک عربده‌کشی در کنگاور که همه او را می‌شناختند، شراب می‌خورد، مستِ مست می‌آمد در خیابان، عربده می‌کشید. رسیده بود به حاج‌آقا بزرگ، گفته بود: «حاجی! می‌دونی! خوردم... اونقد خوردم دارم می‌میرما... بازم می‌خوام بخورما...» حاج‌آقا بزرگ چه می‌گوید؟ اگر اشاره می‌کرد تکه‌تکه‌اش می‌کردند. گفت: «نوش جانت! بازم بخور... بعد بیا دو رکعت نماز هم بخون...» مست بردش مسجد، حالا در کنگاور که مردم همه متّقی و اهل نماز شب، دیدند یک لات عربده‌کشی را آورده مسجد، حاج‌آقا بزرگ او را آورده، چه می‌شود گفت؟! سرش را دم حوض شست، تمیزش کرد، آوردش و گفت نماز بخوان. این‌جور مردم را هدایت می‌کردند». ✾📚 @Dastan 📚✾
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت سیزدهم 📚 عنوان: اولین کار انبیاء جبهه بندی میان مومنان و کافران است 📖 تفسیر سوره ممتحنه 🗓۱۳۶۱/۰۸/۱۴ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 داستان عجیب گلایه از امام زمان (علیه السلام) و مشاهده خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) 🎥 حجه الاسلام استاد عالی ✾📚 @Dastan 📚✾
📣 شهادت آیت الله سید حسن مدرس 🔸آیت‌الله مدرس، در سال ۱۲۴۹ ش در روستای سرابه اردستان متولد شد. وی پس از فراگیری مقدمات در قمشه در ۱۶ سالگی راهی اصفهان شد و معارف دین را نزد بزرگانی همچون میرزا جهانگیرخان قشقایی و عبدالعلی هرندی نحوی و دیگر علمای بزرگ آموخت و سپس راهی نجف شد. 🔸ایشان در مدت ۷ سال در شهرهای سامرا و نجف از محضر عالمانی همچون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و سید کاظم طباطبایی یزدی و دیگر علما بزرگ بهره‌مند شد سپس به اصفهان برگشت و مشغول تدریس علوم دینی شد. 🔸ایشان پس از پیروزی مشروطیت و تصویب قانون اساسی، به همراه ۲۰ فقیه دیگر از سوی مراجع عظام نجف به مجلس معرفی شد و مجلس دوم شورای ملی وی را به عنوان یکی از ۵ تن فقهای تراز انتخاب کرد. 🔸از دوره سوم تا ششم در قامت نمایندگی مردم تهران در مجلس به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. در پی مهاجرت روحانیون به قم در اعتراض به رضا خان و تایید این حرکت توسط آیت الله مدرس در شامگاه ۱۶ مهر ۱۳۰۷ ماموران رضا خان به خانه او هجوم برده و او را به کاشمر تبعید کردند. 🔸این عالم مجاهد بعد از نه سال تبعید سرانجام در ۱۳۱۶ با زبان روزه، توسط مزدوران رضاخان با پیچیدن عمامه به دور گلو به شهادت رسید. به همین مناسبت، ۱۰ آذر روز مجلس شورای اسلامی نامگذاری شده است. ✾📚 @Dastan 📚✾
📩 | معراج نماز ⚠️ با من دفن شود ... ✾📚 @Dastan 📚✾
📌درگذشت میرزا محمد حسن آشتیانی 🔹 محمد حسن آشتیانی در ۱۲۴۸ق در آشتیان استان مرکزی متولد شد. او در ۱۳ سالگی عازم بروجرد شد و دروس مقدمات را آنجا طی کرد و سال ۱۲۶۵ق راهی نجف شد. وی در سال ۱۲۸۱ق به درجه اجتهاد رسید و به ایران بازگشت و ساکن تهران شد. 🔸ایشان در سال ۱۳۰۶ق همزمان با سفر ناصرالدین شاه قاجار به اروپا، در مقام رهبری نهضت مقاومت و اعتراض مردم در جریان واگذاری امتیاز انحصاری دخانیات به یک شرکت انگلیسی کوشید تا علاوه بر گوشزد کردن زیان‌های اقتصادی این قرارداد، آثار سوء فرهنگی و اجتماعی آن را به مردم یادآور شود. این کار منجر به صدور فتوای تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی شد. 🔹میرزای آشتیانی در ۲۸ جمادی‌الاول سال ۱۳۱۹ق در سن ۷۱ سالگی، در تهران هنگام قرائت زیارت جامعه کبیره دار فانی را وداع گفت و پیکرش را پس از انتقال به نجف در آرامگاه شیخ جعفر شوشتری به خاک سپرده شدند. ✾📚 @Dastan 📚✾
دلجوئى از درماندگان و اصلاح بين آن ها سعيد بن قيس همدانى ، روزى على عليه السلام را در جلو منزلى مشاهده نمود، عرض كرد: يا اميرالمؤ منين شما را در اين جا مشاهده مى نمايم ؟ حضرت فرمود: از خانه بيرون نيامدم جز آن كه مظلومى را كمك نموده و به فرياد بيچاره اى برسم ؛ در همين گيرودار ناگهان زنى نزد آن حضرت ظاهر شد. در حالى كه او سخت متزلزل بود. عرض كرد: يا اميرالمؤ منين شوهرم به من ظلم و بيدادگرى مى كند و سوگند ياد كرده است كه مرا كتك بزند استدعا مى كنم با من بيائيد تا نزد او رويم و مانع كتك خوردن من شويد. حضرت لحظه اى سر به زير افكند و پس از آن فرمود: نه به خدا قسم به جائى نروم تا اين كه داد مظلوم را از ظالم بگيرم بعد حضرت عليه السلام به زن فرمود منزلت كجاست ؟ آن گاه آن زن نشانى و آدرس منزل خود را داد و حضرت عليه السلام با او به سوى منزلش روانه گشت تا به درب منزل آن زن رسيد، حضرت درب منزل را كوبيد، جوانى بيرون آمد كه لباس زنگين دربر داشت حضرت سلام كرد و فرمود: اى جوان از خدا بترس زيرا تو زن خود را ترسانده اى ! جوان خشمگين شد و گفت : شما را به اين موضوع چه كار است ! به خدا قسم و سوگند مى خورم به خاطر گفتار شما اين زن را آتش مى زنم . سعيد مى گويد: حضرت عليه السلام از آن جا رفت و بعد از دقايقى ناگهان پيدا گشت در حالى كه تازيانه و شمشير در دستش بود نزديك آن جوان آمد جوان وقتى ديدگانش به شمشير خورد لرزه بر اندامش افتاد حضرت عليه السلام فرمود: من ترا امر به معروف و نهى از منكر مى نمايم و تو گستاخى مى كنى !! از گفتار و كردار خود دست بردار و توبه كن و گرنه ترا با اين شمير مى كشم . سعيد مى گويد مردمى كه از آن جا عبور مى كردند جمع گشته و از آن حضرت عليه السلام خواهش كردند و عذرخواهى نمودند. وقتى كه جوان حضرت را شناخت از كردار و گفتار خود نادم و پشيمان گشت و عرض كرد يا اميرالمؤ منين از من درگذر، خداوند از شما در گذرد، به خدا سوگند خشنودم به آن چه كه فرمان داده ايد، آن گاه حضرت عليه السلام به آن زن فرمود وارد خانه ات شو و آن زن وارد خانه اش شد. در اين هنگام آن حضرت عليه السلام فرمود: شكر خدايى را كه به سبب من و كوشش من بين زن و شوهر را سازش داد و خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: لا خير فى كثير من نجويهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بين الناس من يفعل ذلك ابتغاء مرضات الله فسوف نؤ تيه اجرا عظيما؛(120) در بسيارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه ) آن هاخير و سودى نيست مگر كسى كه (به اين وسيله ) امر به كمك به ديگران و يا كار نيك و يا اصلاح در ميان مردم نمايد، و هركس براى خشنودى خداوند بزرگ چنين كند پاداش عظيمى به او خواهيم داد.(121) 120- قرآن كريم ، سوره نساء، آيه 114. 121- نمونه معارف ، ج 1، ص 219.
امیدوارم جوری رشد کنی که خدا از جیبت برای کمک به مردم واز دستت برای گرفتن دست بقیه استفاده کنه! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺یک سبد گل زیبا 🍃🌸به رنگ امید 🍃🌺با هرچه صفا 🍃🌸از سوی خدا 🍃🌺در شکل دعای خیر 🍃🌸همه تقدیم به شما 🍃🌺صبحتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆درخواست ابوسعيد خدرى از رسول خدا(صل الله علیه وآله و سلم ) ابوسعيد خدرى گفت : سال سختى بر ما رسيد و من حركت كردم و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتم براى اين كه از او چيزى طلب نمايم ، همين كه حضرت صلى الله عليه و آله من را ديد فرمود:  ((من استعف اءعفه الله و من استغنى اءغناه الله و من سالنا لم ندخر شيئا نجده ؛ هركسى كه عفت كند، خداى تعالى او را عفيف گرداند، يعنى ؛ هر كس طلب نكند (سؤ ال نكند) خداى تعالى او را از سؤ ال بى نياز گرداند و هركس از ما چيزى بخواهد و آن چيز نزد ما هم باشد بر او بخل نورزيم )) و من با توجه به اين سخن ديگر از حضرت هيچ نخواستم ، و به آن عمل كردم ، آن گاه خداوند مرا كفايت كرد و پس از آن چندان ثروتمان زياد شد كه ما و قوم ما در آن غرق شديم . 📚سيماى صدقه ، ص 26. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆داستانى از زمان پيامبر(صل الله علیه وآله و سلم ) آورده اند كه در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله ، ثروتمندان از انصار، وقتى كه درختان خرماى آن ها به ثمر مى نشست ، از ميان آن ها آن چه رسيده تر و بهترين بود به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله آورده و در گوشه ى قرار مى دادند تا فقراى مهاجر از آن استفاده كنند. در همين روزها بود كه روزى يكى از مالداران و ثروتمندان مدينه ، مقدارى خرما كه بى ارزش بود(يعنى از نوع پست و دور ريختنى بود) را آورد و در ميان خرماهاى نيكوى ديگران ريخت (و كالاى پست خود را با كالاهاى پاكيزه و نيكوى ديگران مخلوط كرد) كه در اين هنگام خداوند متعال از اين عمل نهى فرمود كه : ((و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون ؛ براى انفاق سراغ چيزهاى ناپاك نرويد))(1) شما قصد مى كنيد از چيزهاى پست و فاسدى را كه نزدتان هست انفاق كنيد و حال آن كه اگر چنين چيزى را به خودتان بدهند نمى پذيريد. البته حالات و سيره معصومين عليه السلام اين بوده است كه از بهترين اموال خود انفاق مى كردند از جمله : در جنات الخلود گويد: كه حضرت امام صادق عليه السلام با برادران دينى خود مواسات مى كرد و آن چه را كه بهتر و خوب تر از چيزهايى كه در منزلش ‍ بود در راه خدا مى داد و اگر هم چيزى نداشت به فقير بدهد، لااقل سائل و فقير را تسلى مى داد. و در كتاب وقايع الايام است كه معمولا امام صادق عليه السلام براى تسلى دادن سائل به اين ابيات مبادرت مى فرمود: فلا تجزع فان اءعسرت يوما فقد اءيسرت فى زمن طويلفلا تيئس فان الياءس كفر لعل الله يغنى عن قليلفلا تظنن بربك ظن سوء فان الله اءولى بالجميلاگر روزى در سختى و فشار قرار گرفتى جزع و ناراحتى نكن ، به تحقيق در زمان طولانى بر تو آسان خواهد شد. از درگاه خداوند نااميد مباش كه نااميدى از درگاه او كفر است ، شايد خداوند بسيار كم ، تو را بى نياز كند. نسبت به خداوند سوءظن نداشته باش ، براى اين كه خداوند از همه به زيبائى ها اولى و برتر است .(۲) 📚۱- قرآن مجيد، سوره بقره ، آيه 267. ۲- وقايع الايام ، ص 165. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 !🎋 🌷مأموريت ما گشت هوایی در غرب کشور و جلوگیری از نفوذ هواپیماهای دشمن بود. در حال سوختگیری هوایی بودم که متوجه شدم سیستم موشکم دچار اشکال شده و قادر به شلیک راداری موشک نیستم. از مرکز خواستم تا هر چه سریعتر یک هواپیما جایگزین من کنند ولی اطلاع دادند که یک دسته ۱۶ فروندی از هواپیماهای دشمن وارد کشور شدند و به سوی کرمانشاه در حال حرکت هستند. به‌طور حتم ۱۲ فروندشان بمب_افکن بودند. ارتفاع آن‌ها را بررسی کردم و متوجه شدم ۲۰۰۰ پا بالاتر از برد پدافند مستقر در منطقه هستند و می‌توانستند به راحتی کرمانشاه را بمباران کنند و با.... 🌷و با این حجم بالای هواپیما فاجعه بزرگی رخ می‌داد و تعداد زیادی از هموطنان غیر نظامی کشته می‌شدند. طبق قانون می‌بایست هر چه سریعتر برمی‌گشتم، ولی نمی‌توانستم شهر را تنها بگذارم. به حسینی گفتم: یدالله بمب افکنهای عراقی به راحتی می‌توانند کرمانشاه را بمباران کنند. به نظر تو بهتر است ۲ نفر آدم بمیرند یا ۲۰۰۰ نفر؟ بهتره با هواپیما خودمان را به آن‌ها بزنیم و مانع مأموريتشان شویم. نظر تو چیست؟ گفت من هم موافقم. به محض جدا شدن از تانکر، بدون کم کردن ارتفاع به سمت غرب حرکت کردم تا عراقی‌ها بتوانند من را در رادار ببینند. سرعت هواپیما را به حداکثر رساندم تا حتماً قبل از آن‌ها به کرمانشاه برسم. 🌷با نزدیکتر شدن به آن‌ها روی آن‌ها قفل راداری نمودم اگرچه موشکی در کار نبود. عراقی‌ها قادر بودند که توسط سیستم‌های ناوبری خود متوجه قفل راداری من شوند. با خود فکر می‌کردم که آن‌ها متوجه حمله من شده‌اند و با توجه به خاطراتی که عراقی‌ها از رویارویی با تامکت داشتند، روحیه آن‌ها خراب شده است. حدود ۲۰ مایل با هواپیمای دشمن فاصله داشتم که دو موشک حرارتی خود را با وجود این که می‌دانستم شلیک آن‌ها از جلو هیچ‌گونه تأثیری ندارد پرتاب کردم. در دلم شروع به دعا کردم: خدایا راضیم به رضای تو، خودت مواظب زن و فرزندانم باش.... 🌷نزدیکشان شده بودم که ناگهان در رادار دیدم که هواپیماهای دشمن در حال گردش به سمت خاک خودشان هستند. با همان سرعت ادامه دادم تا آن‌ها بدانند که همچنان در تعقیبشان هستم. روی شهر کرمانشاه رسیدم. خوشبختانه خبری نبود. کوه‌های غرب شهر را غرق در آتش دیدم. خلبانان عراقی از روی ترس تمامی بمب‌های خود را روی کوه‌ها رها کرده بودند و در حال فرار بودند. دیگر نتوانستم طاقت بیارم و شروع به گریه کردم. حسینی هم مانند من در حال گریه بود. واقعا هیچ‌کس نمی‌تواند حال من را در آن لحظه درک کند. ما مأموريت دشمن را کنسل کرده بودیم. : سرتیپ خلبان فضل الله جاویدنیا منبع: پایگاه خاطرات پرواز🎋 ✾📚 @Dastan 📚✾