31.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان مصور و پویانمایی
📼 ایلیا ، تولد یک قهرمان
🎬 قسمت نهم
_
📲 کانال داستان و رمان
📚 @dastan_o_roman
🎞 کانال فیلم و کارتون
🎥 @kartoon_film
#پویانمایی #کارتون #انیمیشن
#داستان_مصور #ایلیا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۱۲ 🌹
🍎 سمیه با تعجب گفت :
🌷 اخراج شد ؟!
🌷 یعنی چی اخراج شد ؟!
🌷 چرا اخراج شد ؟!
🍎 دفتردار گفت :
🔮 معتاد از آب در آمد ،
🔮 نباید اینجا بماند
🔮 ممکن است بقیه را نیز آلوده کند
🍎 سمیه بُهت زده شد .
🍎 اشک در چشمانش حلقه زد .
🍎 و با ناراحتی گفت :
🌷 یعنی چی معتاد از آب درآمده ؟!
🌷 او که پاک بود
🌷 زرنگ کلاس بود
🌷 اصلاً دنبال این چیزها نبود ؟!!!
🔮 دفتردار گفت : خیلی متاسفم
🍎 سمیه با ناراحتی گفت :
🌷 متاسفید ؟ فقط همین ؟
🌷 دختر جوان مردم بدبخت شده
🌷 و شما عین خیالتان نیست ؟!
🔮 دفتر دار گفت :
🔮 کمکی از دست ما بر نمی آید .
🍎 سمیه گفت :
🌷 کمکی از دست شما بر نمی آید
🌷 یا خودتان نمی خواهید کمک کنید ؟!
🌷 شرم بر شما
🌷 یک دختر در دانشگاه شما معتاد شده ،
🌷 آنوقت شما می گوئید نمی توانید کمکش کنید
🌷 مگر روز اول ، که به دانشگاه آمده بود ؛
🌷 معتاد بود ؟
🔮 دفتردار ، با حالتی طلبکارانه گفت :
🔮 تقصیر ما چی هست ؟!
🔮 ما که نمی توانیم
🔮 برای تک تک دانشجوهایمان ،
🔮 نگهبان و مراقب بگذاریم
🔮 ما که نمی توانیم دنبال آنها برویم
🔮 و آنها را تعقیب کنیم .
🔮 کجا می روند ، از کجا می آیند ، چکار می کنند ؛
🔮 به ما هیچ ربطی ندارد .
.
🍎 سمیه گفت :
🌷 فکر نمی کنید ،
🌷 همین آزادی بیش از حد دانشگاه ،
🌷 او را معتاد کرده ؟
🌷 فکر نمی کنید که به جای اخراج کردن او ،
🌷 باید به او کمک کنید ؟
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
_______________________
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
📲 کانال داستان و رمان
📚 @dastan_o_roman
32.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان مصور و پویانمایی
📼 ایلیا ، تولد یک قهرمان
🎬 قسمت دهم
___________________________
📲 کانال داستان و رمان
📚 @dastan_o_roman
🎞 کانال فیلم و کارتون
🎥 @kartoon_film
#پویانمایی #کارتون #انیمیشن
#داستان_مصور #ایلیا
هدایت شده از 🎥 فیلم و کارتون ایرانی 🇮🇷
#سلام_بر_ابراهیم
همه قسمت های کارتون سلام بر ابراهیم یکجا در کانال بارگزاری شد . 👇
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
قسمت پنجم
قسمت ششم
قسمت هفتم
قسمت هشتم
قسمت نهم
قسمت دهم
قسمت یازدهم
قسمت دوازدهم
قسمت سیزدهم / آخر
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۱۳ 🌹
🔮 دفتردار گفت :
🔮 چی می گوئید خانم سیاحی ؟!
🔮 مگه اینجا کمپ ترک اعتیاد هست ؟!
🔮 اگر بماند اینجا ، همه را معتاد می کند .
🍎 سمیه با عصبانیت و فریاد گفت :
🌷 پس اینجا چیه ؟!
🌷 معتاد خانه است ؟!
🌷 آقای جهانگیری !
🌷 به جای اینکه منتظر بمانید
🌷 تا جوانان مردم معتاد بشوند
🌷 و با افتخار اخراجشان کنید
🌷 لطفا با قهوه خانه ها و قلیان سراها ،
🌷 و با آن خانه های فسادی که ،
🌷 دور تا دور دانشگاه وجود دارند ،
🌷 برخورد کنید
🌷 زورتان را بزنید و قلیان سراها را جمع کنید
🌷 خودتان بهتر می دانید
🌷 که آنها دارند مواد فروشی می کنند
🌷 همه تلاشتان را بکنید
🌷 تا مواد فروش ها را پیدا کنید .
🔮 دفتردار گفت :
🔮 خانم بزرگوار !
🔮 اولا شما حق ندارید به من امر و نهی کنید
🔮 دوما من که پلیس نیستم
🔮 کار من که تعقیب و گریز نیست
🍎 سمیه گفت :
🌷 بله خوب می دانم ...
🌷 کار شما اخراج کردن و تحقیر جوانهاست .
🌷 آقای جهانگیری !
🌷 همه این دخترها و پسرها ،
🌷 پیش شما امانت اند .
🌷 مردم به شما اعتماد کردند
🌷 و بچه هایشان را ، دست شما سپردند .
🌷 آیا این است امانت داری شما ؟
🌷 این است جواب اعتماد مردم به شما ؟
🌷 این است مراقبت شما از جوانان مردم ؟
🔮 جهانگیری با عصبانیت گفت :
🔮 لطفا برو بیرون خانم سیاحی
🍎 سمیه با عصبانیت به جهانگیری زُل زد .
🍎 جهانگیری از طرز نگاه سمیه ترسید ،
🍎 آب دهانش را بلعید .
🍎 سمیه نیز ، آرام آرام به عقب رفت .
🍎 سپس از اتاق خارج شد .
🍎 و به طرف داریوش دوید .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
30.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان مصور و پویانمایی
📼 ایلیا ، تولد یک قهرمان
🎬 قسمت یازدهم
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
#پویانمایی #کارتون #انیمیشن
#داستان_مصور #ایلیا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۱۴ 🌹
🍎 سمیه با سرعت ،
🍎 از کنار مرضیه و دوستانش گذشت .
🍎 مرضیه با دیدن حال آشفته سمیه ،
🍎 از بچه ها خداحافظی کرد
🍎 و به دنبال سمیه رفت .
🍎 داریوش ،
🍎 در حال صحبت کردن با دوستانش بود .
🍎 سمیه نیز رسید و پشت او ایستاد .
🍎 دوستان داریوش متوجه خشم سمیه شدند .
🍎 از چهره عصبانی او ترسیدند
🍎 و به داریوش اشاره کردند
🍎 که یکی پشت سرت ، با تو کار دارد .
🍎 داریوش ، روی خود را برگرداند
🍎 و سمیه را دید .
🍎 داریوش با خنده تلخ گفت :
🔥 سمیه خانم شمایی ؟!
🍎 سمیه با لحنی تند گفت :
🌷 چه بلائی سر شیدا آوردی ؟!
🍎 داریوش با تعجب گفت :
🔥 شیدا کی هست ؟ کدام شیدا ؟!
🍎 سمیه ، دستش را مشت کرد
🍎 و با گریه و عصبانیت ،
🍎 به صورت داریوش ، مشت زد .
🍎 و با گریه گفت :
🌷 همان دختر بدبختی که معتادش کردی
🌷 همان دختری که به خاطر تو ،
🌷 جوانی اش تباه شد .
🌷 همان دختر بدبختی که به خاطر تو ،
🌷 از دانشگاه اخراج شد .
🍎 داریوش سرش را بالا گرفت و گفت :
🔥 اولا ؛ آن دختری که تو می گویی
🔥 من نمی شناسم .
🔥 دوما ؛ تو مرا جلوی همه زدی ،
🔥 مطمئن باش یک روز حالت را می گیرم
🔥 ولی چون دختر هستی ، الآن تو را نمی زنم .
🔥 سوما ؛ از تو شکایت می کنم .
🍎 سمیه همچنان با عصبانیت نگاه می کرد .
🍎 مرضیه سر رسید و به سمیه گفت :
🌟 بیا برویم سمیه
🌟 با اینها دهان به دهان نشو
🍎 مرضیه ، سمیه را می کشاند .
🍎 ولی سمیه با چشمانی پر از خشم ،
🍎 به داریوش خیره شده بود .
🍎 سمیه ، تمام شب بیدار بود و گریه می کرد .
🍎 فکر معتاد شدن شیدا ،
🍎 او را خیلی ناراحت و بی تاب کرده بود .
🍎 او همه شب را ، بیدار ماند
🍎 و به فکر چاره و انتقام بر آمد .
🍎 بعد از خواندن نماز صبح ؛
🍎 فکر به ذهنش رسید .
🍎 سریع لباس خود را پوشید
🍎 و به طرف خانه حاج آقای سعادتی رفت .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
21.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان مصور و پویانمایی
📼 ایلیا ، تولد یک قهرمان
🎬 قسمت دوازدهم
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
#پویانمایی #کارتون #انیمیشن
#داستان_مصور #ایلیا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۱۵ 🌹
🍎 هنوز آفتاب طلوع نکرده بود .
🍎 سمیه ، درب خانه حاج آقای سعادتی را زد .
🍎 همسر حاج آقا ، از پشت آیفون گفت :
🌸 بله بفرمائید ؟
🍎 سمیه گفت :
🌷 سلام خانم سعادتی ، منم سمیه
🍎 خانم سعادتی با تعجب گفت :
🌸 سمیه خانم شمائید ؟
🌸 آیا اتفاقی افتاده ؟
🌸 اگر با حاج آقا کار دارید ،
🌸 ایشان مسجد رفتند .
🍎 سمیه گفت :
🌸 نه نه چیزی نشده
🌸 فقط با شما کار دارم
🍎 خانم سعادتی در را باز کرد و گفت :
🌸 بیا داخل عزیزم
🌸 خیلی خوش آمدی
🍎 سمیه وارد شد .
🍎 خانم سعادتی با لبخند ،
🍎 به استقبال سمیه آمد و گفت :
🌸 به به اُعجوبه محل ، سمیه خانم گل
🌸 چه عجب مسیرتان ، از این طرفها گذشت
🌸 نکند راه گم کردی
🍎 خانم سعادتی ، با لبخند و مهربانی ،
🍎 دستش را برای سلام دادن ،
🍎 به طرف سمیه دراز کرد .
🍎 و سمیه با خجالتی نیز ، به او دست داد .
🍎 خانم سعادتی به سمیه تعارف کرد
🍎 که داخل خانه شود .
🍎 اما سمیه گفت :
🌷 نه عزیزم باید بروم
🌷 فقط یه خواهشی از شما داشتم
🍎 خانم سعادتی با خنده گفت :
🌸 روزهای روشن ، که به ما سر نمیزنی
🌸 لااقل به این بهانه ها ،
🌸 یادم کن و بیا سمتم ،
🌸 باور کن خیلی خوشحال می شوم .
🌸 به هر حال در خدمتم گلم ،
🌸 چه کمکی می توانم به شما بکنم ؟!
🍎 سمیه گفت :
🌷 شرمنده ام حاج خانم ...
🌷 ولی باور کنید من خیلی دلم می خواهد
🌷 بیشتر به خانه شما بیایم ؛
🌷 اما باور کنید خیلی سخت است
🌷 راستش را بخواهید همه ما دخترای محل ،
🌷 از شما خجالت می کشیم .
🍎 خانم سعادتی گفت :
🌸 جدی ؟! چرا ؟!
🍎 سمیه گفت :
🌷 نمی دانم ، شاید چون زن حاج آقا هستی
🌷 و اینکه ما در حد شما نیستیم
🍎 خانم سعادتی گفت :
🌸 نه بابا این حرفها چیست دختر ...
🌸 البته شما حق دارید اینجوری فکر کنید
🌸 این تقصیر من است نه شما ؛
🌸 که نتوانستم با شما ارتباط بگیرم .
🌸 حاج آقا خیلی به من می گفت
🌸 که با همسایه ها ، در ارتباط باش
🌸 ولی من ، روی این کار را ندارم
🌸 مثل شما خجالت می کشم
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
37.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان مصور و پویانمایی
📼 ایلیا ، تولد یک قهرمان
🎬 قسمت سیزدهم
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
#پویانمایی #کارتون #انیمیشن
#داستان_مصور #ایلیا
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت ۱۶ 🌹
🍎 خانم سعادتی ، با مهربانی ،
🍎 دست سمیه را فشرد و گفت :
🌸 انشالله از این به بعد ،
🌸 بیشتر برای شما وقت می گذارم
🌸 سعی می کنم بیشتر شما را ببینم
🌸 حالا بفرما داخل تا شیر داغ بخوریم ؟!
🍎 سمیه گفت :
🌷 نه خانم سعادتی ، ممنونم
🌷 فقط اجازه هست یک چیزی از شما بخواهم ؟
🍎 خانم سعادتی با مهربانی گفت :
🌸 بله عزیزم ؛ بگو خوشحال می شوم .
🍎 سمیه گفت :
🌷 شرمنده ام به خدا
🌷 آن نقاب و روبندی که ،
🌷 روی صورتتان می گذارید
🌷 اگر مشکلی نباشد
🌷 اگر لازم ندارید
🌷 می خواستم آن را از شما قرض بگیرم .
🍎 خانم سعادتی با تعجب گفت :
🌸 پوشیه را می گویی ؟
🌸 چشم آبجی جان قابل شما را ندارد .
🌸 ولی میخواهی چکار ؟
🍎 سمیه گفت :
🌷 خب ... راستش ... کار دارم ،
🌷 اگر لطف کنید و بدهید ، ممنون می شوم .
🍎 خانم سعادتی ، بیش از این اصرار نکرد
🍎 و یک پوشیه نو ، به سمیه هدیه داد
🍎 و با مهربانی به او گفت :
🌸 سمیه خانم ! این پوشیه مقدسه
🌸 یادگار حضرت زهراست
🌸 احترامش را نگه دار
🌸 تا پوشیه هم ، کمکت کند .
🌸 کاری می کند که دوستان تو ،
🌸 تو را بیشتر دوست داشته باشند
🌸 و دشمنان تو ، بیشتر از تو بترسند .
🍎 سمیه ، پوشیه را گرفت .
🍎 و خیلی از خانم سعادتی تشکر کرد .
🍎 و بی معطلی ،
🍎 به طرف دانشگاه ، به راه افتاد .
🍎 دو ساعت بعد ،
🍎 دانشگاه ، پر از سر و صدا و همهمه شده بود .
🍎 دانشجویان و اساتید و مردم ،
🍎 کنار پارک جمع شده بودند .
🍎 سمیه سر رسید و کنار دوستانش ایستاد
🍎 سپس به آنها گفت :
🌷 سلام بچه ها ! اینجا چه خبره ؟
🍎 دختران ، به سمیه سلام کردند .
🍎 و مرضیه گفت :
🌟 دیشب انگار یک نفر ،
🌟 به چندتا از قلیان سراها حمله کرده
🌟 و دست و پای چند نفر را بسته .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
📚 @dastan_o_roman
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📲 کانال محتوای تربیت کودک
🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از نیازمندی های مربی
کتابچه ۳۱۳ معمای مذهبی
نسخه چاپی : ۱۵ هزار تومان
نسخه پی دی اف : ۵ هزار تومان
در موضوعات مختلف
مناسب برای همه سنین
مناسب برای معلمان و مربیان
مناسب برای اهدای جایزه به دانش آموزان
با این معماها ، همیشه می توانید
حرف برای گفتن داشته باشید .
من با این معماها ،
بچه ها رو جذب می کنم ،
به کلاسهام تنوع میدم
و توی دورهمی ها ، همه رو با این چالش ها ، مشغول می کنم .
جهت سفارش به آیدی زیر مراجعه فرمائید .
🆔 @dezfoool
کانال نیازمندی های مربی
📙 @ketab_amoomolla
#محصولات
#کتابچه_۳۱۳_معما